محمدرضا واعظ شهرستانی

1. درآمد: 
انرژی درمانی، شفای كوانتومی، روانشناسی مثبت‌گرای زرد، طب سنتی، طب سوزنی، طالع‌بینی، بشقاب‌پرنده‌ها و مواردی از این دست، همگی از جمله عناوینی هستند كه در طی زندگی زیاد با آنها مواجه شده‌ایم. برخی از ما از این روش‌ها، به گُمان درمان و شفا یافتن، بهره برده‌ایم و برخی آنها را غیر علمی و خرافه پنداشته‌ایم. در این یادداشت سعی دارم ابتدا به تفاوت مفهوم علم از شبه‌علم بپردازم. سپس، برخی از مهم‌ترین ویژگی‌های هریك از این دو پدیده را برشمرم و سرانجام با تأملی برجنبه اسطوره‌ای پدیده‌ها، به چگونگی شكل‌گیری جادو در ذیل ساحت اسطوره‌ای ذهن انسان اشاره‌ای داشته باشم.به‌طور متعارف، پدیده‌ای شبه علمی نامیده می‌شود، كه آن پدیده در حالی كه فاقد مهم‌ترین شاخصه‌های علمی است، ادعای علمی بودن داشته باشد.لازم است به این نكته توجه شود كه تا زمانی كه آن پدیده، ادعای علمی بودن نداشته باشد، شبه علم محسوب نمی‌شود. برای مثال تا زمانی كه عرفان ادعای علمی بودن ندارد، شبه علم محسوب نمی‌شود و می‌تواند به اختیار فرد به عنوان منبع معرفتی برای شیوه زندگی و سلوك خویش استفاده شود. به عبارت دیگر، مساله شبه علم بودن یك پدیده دقیقا زمانی رخ می‌دهد كه آن پدیده در حالی كه علمی نیست، ادعای علمی بودن دارد،؛ برای مثال طب سوزنی اگر ادعا كند كه مطابق روش‌شناسی علمی است، شبه علم محسوب خواهد شد؛ چرا كه دارای ویژگی‌های یك پدیده علمی، مطابق آنچه در ادامه می‌آید، نیست.بنابراین، كسانی كه در خصوص «علم» و «روش علمی» صحبت می‌كنند، ادعا ندارند كه هرچیز كه علمی نیست، نادرست است، بلكه تاكید دارند كه هر پدیده‌ای «علمی» نیست.اكنون، لازم است بدانیم كه دانشمندان چه پدیده‌ای را علمی می‌دانند. درنتیجه، نیاز است كه به‌طور خلاصه به برخی از مهم‌ترین شاخصه‌های علم و روش علمی بپردازیم.


2. برخی از مهم‌ترین شاخصه‌های علمی‌ بودن: 
مهم‌ترین شاخصه علمی‌بودن یك پدیده آن است كه آن پدیده قابلیت راستی‌آزمایی داشته باشد. راستی‌آزمایی یك پدیده بدان معناست كه بتوان آن پدیده را از طریق مشاهده و تجربه به بوته آزمایش گذاشت و درستی و نادرستی آن را بررسی كرد. مثال جالب و ساده‌ای در این زمینه وجود دارد كه به درك مطلب كمك می‌كند:  فرض كنید كسی به شما بگوید كه داخل هر «تخم‌مرغی» قبل از آنكه شكسته شود، یك «قورباغه» وجود دارد كه به محض به وجود آمدن نخستین ترك روی پوسته، به ماده لزج سفید و زرد رنگی تبدیل می‌شود! شما به هیچ‌وجه روشی برای راستی‌آزمایی این حرف ندارید. كافی است تخم مرغ را بشكنید و بگویید در آن «قورباغه» ندیده‌اید. طرف مقابل توضیح خواهد داد كه با نخستین ترك روی پوسته، قورباغه تغییر ماهیت داده است! شما می‌گویید می‌توانم از X-Ray استفاده كنم؟ طرف مقابل می‌گوید: نه!! اثر X-Ray دقیقاً مانند «اثر ترك» است. ممكن است ادعای «قورباغه داخل تخم مرغ»، درست یا نادرست باشد. اما حتی اگر این ادعا درست باشد، علمی نیست (2).  فرضیه، توضیح یا پیشنهادی برای یك پدیده یا رخداد است (از اینجا به بعد به جای واژه پدیده از واژه فرضیه استفاده می‌شود.) . با بیانی دقیق‌تر، فرضیه یك حدس منطقی و آزمایش‌پذیر (آزمودن فرضیه با دیگر دانسته‌ها) مبتنی بر پدیده‌هایی است كه در جهانِ طبیعت مشاهده می‌كنید. در این زمینه، كارل پوپر فیلسوف علم مطرح معاصر، معیار علمی بودن یك فرضیه‌ را ابطال‌پذیری آن می‌دانست؛ ابطال‌پذیری به این معناست كه یك فرضیه امكان باطل شدن داشته باشد و یك گزاره غیرقابل آزمون یا همواره صحیح نباشد. از دیدگاه او، نظریه علمی، نظریه‌ای است كه اگرچه ابطال‌پذیر است اما در قیاس با فرضیه‌های رقیب هنوز باطل نشده باشد.دومین شاخصه مهم علمی بودن یك فرضیه، تكرارپذیری آن است. اگر فرضیه‌ای تكرارپذیر نباشد، قابلیت استناد علمی ندارد. برای نمونه، فرض كنید فردی ادعا كند با خوردن یك لیوان دم‌نوش اسطوخودوس (لاوندر) به مدت چهل شب متوالی، توانسته است بر بیماری میگرن مزمن خود چیره شود و آن را درمان نماید. اگر این ادعا تكرارپذیر نباشد، حتی اگرچه یك‌بار به‌طور دقیق و با نظارت كامل انجام شده باشد، علمی نخواهد بود. چرا كه یك ادعا زمانی علمی است كه انسان‌های مختلف در نقاط گوناگون جهان و در زمان‌های متفاوت بتوانند با فراهم آوردن شرایط آزمایشگاهی مشابه، به همان نتیجه مذكور به صورت تكرارپذیری دست یابند.
سومین شاخصه علمی بودن یك فرضیه، پیش‌بینی نمودن آن است. یعنی یك فرضیه زمانی علمی است كه بتواند پیش‌بینی‌هایی نماید كه این پیش‌بینی‌ها نه به‌طور تصادفی بلكه به‌طور تكرار‌پذیری صحیح باشند .


3. برخی از مهم‌ترین شاخصه‌های یك پدیده شبه‌علمی : 
به منظور تشخیص ادعاهای شبه علمی و آشنایی با برخی از مهم‌ترین ویژگی‌های آنها، رابرت لی پارك هفت نشانه هشداردهنده برای شبه‌علم ارایه می‌كند(4): 
1-3. فرار به رسانه: اصحاب شبه‌علم، ادعاهای خود را مستقیما به رسانه‌های اجتماعی می‌برند. صحت و سلامت علم وابسته به آن است كه هر كشف تازه، در ابتدا به همتایانش عرضه و توسط آنها نقدشود. در این زمینه، وجودژورنال‌هایی دارای مرور همتا (Peer Review) دقیقا تأمین‌كننده همین مقصود است. اماطرفداران شبه‌علم این مرحله را دور می‌زنند و یافته‌های خود را مستقیما به رسانه‌های عمومی می‌برند.
2-3. توطئه‌اندیشی: اهالی شبه‌علم ادعا می‌كنند كه نهادهای دارای قدرت و ثروت كلانی، علم رسمی را پشتیبانی می‌كنند و با توطئه و حق‌كشی مانع از ابراز وجود و ارایه‌ یافته‌های آنها می‌شوند.
3-3. تكیه بر همهمه (noise) به جای پیام (signal): شبه‌علم بریافته‌های اتفاقی كه در اندازه‌گیری‌های علمی وجود دارند (و بهترین نمودار آنها در پزشكی، اثر دارونماست) تكیه می‌كنند و با ترفندهای آماری سعی می‌كنند كه به جای پیام، همهمه‌ای راه بیندازند و به نتیجه‌گیری‌های غیرمنطقی برسند. یافته‌های آنها مبتنی بر تغییرات تصادفی و یافته‌های مرزی اتفاقی در مطالعه‌هاست.
4-3. تكیه بر تك‌نگاری تجربه‌های شخصی: روایت تجربه‌های شخصی به‌صورت تك‌نگاری ادعاها، راه زنده ماندن خرافات در عصر علم تجربی بوده است. از همین روست كه می‌گویند: «كشف بزرگ علم تجربی نه واكسن بوده است و نه آنتی‌بیوتیك، بلكه كارآزمایی تصادفی شده‌ دوسوكور بوده است!» در پزشكی مبتنی بر شواهد، از «داده‌ها» (data) استفاده می‌شود، نه از روایت ادعاهای فردی (anecdote) . اما اهالی شبه‌علم افرادی را می‌آورند تا جلوی ما بنشینند و بگویند كه ادعاهای آنها را «شخصا تجربه كرده‌اند».
5-3. تكیه بر قدیمی و باستانی بودن ادعا: اهالی شبه‌علم بر این ادعا تكیه می‌كنند كه صدها و بلكه هزاران سال پیش، باور مورد ادعای ایشان رواج داشته و موردتایید بزرگانی بوده است و به درست یا غلط از شخصیت‌های قدیمی شهیر یا مورد احترام، برای تایید خود نقل‌قول می‌آورند.
6-3. كار در انزوا: اهالی شبه‌علم معمولا در انزوا كار می‌كنند، شفافیت را برنمی‌تابند و یافته‌های خود را نیز معمولا در جمع خود و همایش‌ها و رسانه‌های ویژه‌ خودشان طرح می‌كنند .
7-3. طرح كردن قوانین تازه برای طبیعت: اهالی شبه‌علم برای آنكه یافته‌ها و مشاهدات ادعایی خود را توجیه كنند، «قوانین» تازه و بدیعی را برای طبیعت پیشنهاد می‌كنند.


4. از ساحت اسطوره‌ای تا جادو: 
هر پدیده حداقل از سه جنبه قابل واكاوی‌ است. جنبه اول، زیست‌شناختی و فیزیكی است؛ جنبه دوم، روانی و ذهنی است و جنبه سوم، جنبه‌ای استعاره‌ای و اسطوره‌ای است.برای نمونه، پدیده‌ای همانند جنسیت یك جنبه زیست‌شناختی دارد كه به اندام بدن و هورمون‌ها و مشخصات فیزیكی، شیمیایی فرد اشاره دارد(5). همانند مشخصات زیست‌شناختی جنس زن یا جنس مرد یا..... جنبه دیگر، جنبه روانی است و در مثال مورد بحث، بر میل جنسی و حالت روانی انسان در آن موقعیت دلالت دارد. (6) جنبه سوم، جنبه استعاری و اسطوره‌ای آن پدیده است كه برساخته اجتماع و محیط پیرامونی است. برای نمونه، در كشور ما فردی كه جنسیت(7) زن بر او حمل می‌شود، به منظور دوچرخه‌سواری در سطح شهر دارای محدودیت‌هایی است. به عبارت دیگر، فرهنگ، آموزش و آداب و رسوم جامعه‌ای كه فرد در آن قرار گرفته است، تعیین‌كننده جنسیت او هستند. در مورد جنبه اسطوره‌ای، لوی-برول(8) چنین می‌گوید:  در جهان اسطوره‌ای همه‌چیز ممكن است. مقولات(9) جهان اسطوره‌ای از هم جدا و متمایز نیستند. از نظر لوی برول، این آمیختگی مقولات، برای انسان ابتدایی، نمونه عالی واقعیت است. این واقعیت، به‌طور همزمان، هم پیشاطبیعی است و هم فوق طبیعی. همچنین، انسانِ ابتدایی تأثیر چنین جهانی را كه از آمیختگی جهان پیشاطبیعی و فوق طبیعی تشكیل شده است، در تجربه بالفعل عرفانی‌اش احساس می‌كند. به‌علاوه، برخی انسان‌ها، همانند جادوگران و شمن‌ها(10)، در قیاس با دیگران از قدرت آمیختگی بیشتری برخوردارند.(11) 
از دیدگاه لوی برول، كاركرد اسطوره‌ها، در وهله نخست، بازتاب امر فوق طبیعی است. این كاركردِ اسطوره، برای انسان‌های ابتدایی حیات‌بخش است. در حقیقت، بر اساس این كاركردِ اسطوره، فهم توتمیسم(12) و باورهای توتمی امكان‌پذیر است. برای مثال، مفهوم «خویشاوندی توتمی»، ناشی از اسطوره‌ای است كه میان یك گروه اجتماعی و یك گونه جانور، از نظر ذات، اینهمانی می‌آفریند. به عبارت دیگر، این اسطوره ناظر بر این معناست كه در دوره فراتاریخی یا فرازمانی، این گروه اجتماعی و این جانور از نیای مشتركی به وجود آمده‌اند. انسان ابتدایی بر این باور است كه دانستن اسطوره‌ها میان او و امر فوق طبیعی آمیختگی ایجاد می‌كند. آنها این آمیختگی را جادو می‌دانستند و بر این اعتقاد بودند كه دانستن اسطوره‌ها به آنها قدرت جادویی می‌دهد. در این زمینه، بر اساس اسطوره‌ها، می‌توان به نقاشی‌ها و طرح‌هایی اشاره كرد كه انسان‌های ابتدایی بر دیوارهای غارها كشیده بودند و در آنها موجوداتی به شكل نیمه‌جانور-‌ نیمه‌انسان قابل شناسایی است. لوی برول تأكید دارد كه اسطوره‌ها امور را برای ارضای كنجكاوی عقل بشری تبیین نمی‌كنند بلكه صرفا مداخله امر فوق طبیعی در تجربه بشر را نشان می‌دهند. (13)  همانطور كه پیش‌تر اشاره شد، جنبه‌ای از انسان، همان ساحت اسطوره‌ای است كه اگرچه در تعاملی پویا و فشرده با ساحت فیزیكی و شیمیایی اوست، اما ساز و كار‌های ویژه خودش را نیز دارد. در این زمینه، یونگ تعریف می‌كند كه در مصر باستان هنگامی كه مار كسی را نیش می‌زد، آن فرد را به معبد و نزد كاهن می‌بردند. كاهن برای او قصه‌ای تعریف می‌كرد (14): 
زمانی كه اوزیریس، خدای مصری‌ها، توسط برادرش سِت (15) تكه پاره شد و به زمین آمد و تبدیل به انسان شد و در انسان تجسد پیدا كرد، خواهرش ایزیس، كه قرار بود همسرش هم باشد (چون بین خدایان یونان و روم و مصر باستان از اینگونه مبادلات وجود‌ داشت)، به زمین آمد، برادرش را نیش زد و برادرش دوباره به آسمان صعود كرد و ایزیس هم به آسمان رفت و آن‌ها در آن‌جا با هم پیمان آسمانی  بستند . 
اگر بخواهیم به جنبه اسطوره‌ای این داستان اشاره كنیم، به موارد زیر می‌توان اشاره كرد: 
الف. بیمار خیال می‌كرد، نیش‌خوردن توسط مار به این معنا نیست كه او مرده‌است و تمام شده‌است، بلكه شاید مثل اوزیریس در حال صعود به آسمان است.
ب. سپس، بیمار آرامش می‌گرفت و مرگ و زندگی برایش مفهوم پیدا می‌كرد. بعضی از این افراد هم سیستم ایمنی بدن‌شان به گونه‌ای بود كه نیش مار منجر به مرگشان نمی‌شد .
ج. كاهن در مورد آن‌هایی كه می‌مردند بر این عقیده بود كه خدا خواسته است كه آن‌ها را ببرد. مردم نیز می‌گفتند آنچه را كه خواست خدایان است، ما اطاعت می‌كنیم. 
د. اما، كسانی هم بودند كه بهبود پیدا می‌كردند. چون شاید آن مار، قبل از نیش‌‌ زدن آنها، موشی را نیش زده بوده و سمش به اندازه‌‌ای نبوده كه آن افراد را بكشد. در این‌جا بود كه افرادی كه در كنار بیمار حضور داشتند به این باور می‌رسیدند كه كاهنِ بالای سر بیمار چیزهایی گفته است و این باعث شده است كه آنها نمیرند! 
ه. در نتیجه موقعیت مذكور، جادو شكل می‌گرفت. افراد شایعه می‌كردند كه مثلا این كاهن، سه نفر از قبیله ما را شفا داده‌است. آن‌ها نذوراتی برای معبد می‌بردند و این تبدیل به یك تجارت می‌شد.(16) در داستان فوق به مرور زمان، جادوگر قدرت اجتماعی پیدا می‌كرد. برای مثال، می‌توانست برخی از جنگ‌ها را به صلح تبدیل كند، میانجیگری و قضاوت كند و در جا‌هایی هم حتی جنگ‌افروزی كند. بعدها به تدریج، كاهن‌ها، شمن‌ها و جادوگران كشف كردند كه اگر جادو همراه با شعر، موسیقی و نمایش باشد، تاثیرگذاری بیشتری خواهد‌داشت. (17) 

پاورقی
1- پژوهشگر فلسفه، دانشگاه بن آلمان (mrvaez@uni-bonn.de
2- به نقل از سایت متمم به آدرس: https://motamem.org/
3- پارك به سبب نظرهای انتقادی‌اش از شبه‌علم و طب جایگزین شناخته شده است. او همچنین منتقد تحریف یا نادیده‌گرفتن علم مشروع توسط رسانه‌ها، برخی دانشمندان و فعالان سیاست عمومی بوده و این دیدگاه را در كتابش به نام علم وودو تبیین كرده است. نگاه كنید به: 
Park, Robert L. (2002) . Voodoo science: the road from foolishness to fraud. Oxford: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-860443-3.
4- دكتر كیارش آرامش، مدیر و عضو هیات علمی موسسه اخلاق زیستی دانشگاه ادینبورو پنسیلوانیا، به این ویژگی‌ها به عنوان شاخص‌های هشداردهنده و كاربردی برای طب سنتی اشاره  می‌كنند.
5- sex
6- sexuality
7- gender
8- لوسین لوی-برول (1857-1939)، فیلسوف و انسان‌شناس فرانسوی بود. او به خاطر پژوهش‌های گسترده در مورد چیزی كه ذهنیت‌ابتدایی می‌نامد، بسیار نامدار است.
9- حكما جوهرها و عرض‌‍‌های دهگانه را «مقولات عشر» گویند. آنچه مشهور میان فلاسفه است، مقولات به حكم حصر عقلی بر ده قسمند، و این تقسیم و حصر عقلی را ارسطو پایه‌گذاری كرده است كه نه مقوله عرض و یك مقوله جوهر است.
10- شمن‌ها مدعی هستند كه می‌توانند با روح خود به جهان‌های دیگری سفر كرده و با دیگر ارواح تماس بگیرند. آنها معتقدند كه با این كار قادرند میان جهان مادی و جهان روحانی توازن و ارتباط برقرار كنند.
11- به نقل از: موقن، یدالله، «نظریه لوی-برول درباره برداشت انسان ابتدایی از اسطوره‌ها»، ماه‌مگ. در این زمینه مراجعه كنید به: لوی-برول، لوسین، كاركردهای ذهنی در جوامع عقب‌مانده (1910)، ترجمه یدالله موقن، انتشارات هرمس، تهران.
12- توتم‌پرستی نظامی از باورهاست كه قائل به نوعی ارتباط معنوی و خویشاوندی بین گروهی از انسان‌ها با یك موجود فیزیكی دیگر (اغلب حیوان و در مواردی گیاه یا شیء) موسوم به توتم می‌شود.
13- به نقل از: همان.
14- مراجعه كنید به: فروید، زیگموند، توتم و تابو (1913)، ترجمه محمد علی خنجی، انتشارات نگاه، تهران.
15- Set
16 - به نقل از: گفت‌وگوی محمدرضا واعظ و محمدرضا سرگلزایی با عنوان «از جادو تا درمان» در پرونده «از علم تا شبه‌علم»؛ مراجعه كنید به: www.rooyeshedigar.ir
17- این موقعیت، هیپنودراما یا «هیپنوتیزم نمایش» خوانده می‌شود: یعنی انسان‌ها چون دارای ذهنی با ساحت اسطوره‌ای و نشانه‌شناختی هستند، اگر در شرایط قصه، نمایش، آیین، موسیقی، نمایشنامه و اجرا، قرار بگیرند، چنان تحت تاثیر قرار می‌گیرند كه آن موقعیت می‌تواند هم كاركرد جسمی و هم كاركرد اجتماعی پیدا كند. مراجعه كنید به: همان