بیداری اسلامی در برههای حساس و سرنوشتساز از حیات خویش قرار دارد؛ چون بر اثر فعالیت و تلاشهای دعوتگران مخلص و فداکار، هماکنون به پدیدهای تبدیل شده که از زوایای مختلف و با انگیزههای مختلف مورد مطالعه و بررسی و حتی آماج حملات تخریبی و کوبنده قرار گرفته است و این را البته، از سنتهای الهی باید قلمداد نمود و چندان جای تعجب هم نیست؛ زیرا پروردگار خودش فرموده که:
«وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أنتُم الْأعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُؤْمِنینَ * إِن یَمْسَسْکُم قَرْحٌ فَقَد مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَ تِلْکَ الْأیَّامُ نُدَاوِلُها بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللهُ الَّذینَ ءامنُواْ وَ یَتَّخِذَ مِنکُمْ شُهَدَآء واللهُ لا یُحِبُّ الظَّالمین»آل عمران 139-140 «شما مسلمانان نه هرگز در کار دین سستی کنید و نه اندوهناک شوید زیرا بلندمرتبهترین ملل دنیا هستید اگر در ایمان ثابتقدم باشید. اگر به شما آسیبی رسید به دشمنان شما هم آسیب سخت رسید این روزگار را به اختلاف میان خلایق میگردانیم تا از شما مؤمنان هرکه ثابت در دین است گواه دیگران کند و خداوند ستمکاران را دوست ندارد».
مهم آن است که دعوتگران و مصلحان مسلمان به راه خود ایمان و به زمان خویش آگاهی و احاطه داشته باشند تا بتوانند بهتر، سریعتر و با هزینههای کمتری پیام پروردگارشان را به دیگران برسانند و فراموش نکنند که هیچگاه تمام راهها بسته نخواهد شد و به غیر از آنچه ما اندیشیدهایم و رفتهایم، همیشه راههای دیگری را هم میتوان تصور نمود و سراغ گرفت و تنها شرط آن ایمان و جهاد خالصانه است: «وَالَّذینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدیَنَّهُمْ سُبلَنَا وَ إِنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»عنکبوت-69 «آنان که در راه ما با جان و مال جهد و کوشش کردند محققاً آنها را به راه خویش هدایت میکنیم و همیشه خدا یار نیکوکاران است.»
آگاهی از محیط و زمینههای فعالیت، و به عبارت دیگر «زمانشناسی» از ویژگیهای بسیار بارز و برجستهی پیامبران الهی و دعوتگران و مصلحان بزرگ تاریخِ «دعوت و اصلاح» بوده و خداوند تبارک و تعالی نیز خودش فرموده است:
«وَ مَا اَرْسَلْنا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ» «و ما هیچ رسولی در میان قومی نفرستادیم مگر به زبان آن قوم تا بر آنها بیان کند.»
و هر یک از معجزات پیامبران هم متناسب با حال و هوای محیط دعوت در آن زمان و زبان آنجا و همچنین تواناییها، نیازمندیها و اقدامات و فعالیتهای مخالفانشان ارائه گردیده است. پروردگار مهربان، به منظور درک پیامش از سوی انسان، کتابهای آسمانی و به ویژه قرآن را با زبان خاص هر قوم نازل فرموده و کلمات، اصطلاحات و عبارات متداول در میان آنان را به کار گرفته است.
گرچه ما باور داریم که اسلام، خاتم ادیان و محمد، خاتمالانبیاء است ولی «دعوت اسلامی» همچنان بردوام و مستمر بوده، از طریق مسلمانانِ مخلص و مجاهد، این امر ادامه خواهد یافت و باید بپذیریم که آنان نیز همانند پیامبران، نیاز به «زمانشناسی» و آگاهی از زمینههای دعوت و فضای فکریـروانیِ غالب بر عصر و روزگار خود دارند و این را هم بدانند که بنا به فرمودهی رسول اکرم(ص):
«إن الله تعالی یبعث لهذه الأمّة کلّ مائة سَنَةٍ من یُجدد لها دینها» «خداوند تبارک و تعالی هر یکصد سال کسی را برای این امت (اسلام) برمیانگیزد تا دینش را تازه گرداند.»
براین اساس میتوان استدلال کرد که پس از هر صد سال، فضای تازهای خلق و نیازهای جدیدی مطرح میشود که زبان جدیدی هم میطلبد تا به وسیلهی آن، پیام خداوند به انسانهای این عصر و روزگار هم برسد و از طرف آنان درک و فهم گردد در غیر اینصورت، دینِ خدا، همان دین است و کوچکترین تغییر و تبدیلی را هیچکس نمیتواند در آن بهوجود آورد.
این دین، همان «هوای پاکی» است که هر کس به تناسب نیاز و ظرفیتاش، آن را تنفس میکند؛ همانند «آب گوارایی» است که هرکس به اندازهی نیاز و در ظرف مخصوصی آن را مینوشد و همانند «منابع طبیعی» است که هر زمان میتوان از آن کالای جدیدی ساخت؛ اما مادّهی اولیه و اصلی یکی است و نیازهای مختلف و متنوعی را برآورده میکند.
اگر دینِ خدا برای رشد و تعالی انسان و آسایش و آرامش اوست: «فَإمَّا یَاْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًی فَمَن تَبِعَ هُدایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ و لاهُمْ یَحْزَنُون»بقره-38 «تا آنکه از جانب من راهنمایی به سوی شما آید پس هر کس پیروی کند راهنمای مرا هرگز اندوهگین و بیمناک نخواهد گشت.» و رسالت اصلی این دین، از بین بردن (عوامل و زمینههای ترس، و زدودن و ریشهکن کردن (عوامل و زمینههای) غم و اندوه در انسان است، بنابراین نمیتواند نسبت به نیازهای اساسی و درخواستهای منطقی او، بیتفاوت باشد و در نتیجه، مسلمانان نباید به چشم بدبینی، حقارت و توطئه به دیگران بنگرند و هرگونه خواست و نیاز جدید انسانهای امروزی را دشمنی و ناسازگاری با دین خدا تلقی کنند.
پروردگار عالَمیان، این انسان را گرامی داشته و در آیهی «ولقد کرَّمنا بنی آدم» هیچ اشارهای به نوع خاصی از فرزندان آدم نکرده است و مضافاً اینکه بالاتر از این را نمیتوان تصور نمود که خداوند خودش به گفتوگو با انسان پرداخته و او را به سوی خیر و سعادت فرا میخواند.
اگر واقعاً نیازهای جدیدی برای انسان مطرح نخواهد شد و فضای فکریـروانی در هر عصر و روزگاری قابل اهتمام و توجه نمیباشد، چه دلیلی دارد که معجزات انبیاء متناسب با حال و هوای روزگار، و درک و فهم انسانهای زمان خودشان باشد و چه دلیلی دارد که هر یکصد سال، در میان مسلمانان، مصلح و مجددی قد عَلَم کند و این دین را تازه نماید؟ تازه کردن دین، چیزی حز بیان و ارائهی آن با زبان جدید، اسلوبی تازه و متناسب با نیاز و خواست و درک و فهم مخاطبان و مردم زمان خویش، نمیتواند باشد.
چرا باید همیشه این نگرش منفی نسبت به انسان داشته باشیم که غلّت ظهورِ مصلحانِ جدید، پس از هر یکصد سال، تنبلی و رویگردانی مسلمانان و دشمنی و توطئهی مخالفان بوده است؟ این را نیک بدانیم که بیجهت مردم زیادی (اکثریت) در یک مکان و زمان خاص، چیزی وِرد زبان و دلمشغولی درون و وسوسهی اذهانشان نخواهد شد. باید صدای مردم را شنید به سخنانشان گوش داد و همانند خلیفهی مسلمانان، حضرت علی ابن ابیطالب که فرمود: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» ما نیز، به خود سخن بپردازیم و نه به گویندهی آن.
گفتمان چیست؟
«فضای ذهنی و روانیِ مسلّط و زبان خاصی که مردم در یک ودورهی خاص با آن سخن میگویند، گفتمان نام دارد» و ضرورتِ شناختِ آن برای اصلاح و تغییر و یا فعالیت در چهارچوب آن، انکارناپذیر و غیرقابل اجتناب است.
گفتمان ترجمهی واژهی (Discours) در زبان فرانسوی و آن هم مشتق از واژهی (Discursus) در زبان لاتینی است که به مفهوم «گذر یا حرکت از اینجا و آنجا» میباشد. دیسکورس، تداعی کنندهی دیالتیک، عقل و یا سیستم نیز، هست.
از گفتمان تعاریف زیادی به عمل آمده که مهمترین و سادهترین آنها از قرار زیر است:
1. فعالیّتی عقلی بر یک اساس منطقی سازماندهی شده؛
2. فرایند متشکل از مجموعهای از فعالیّتهای عقلی جزئی؛
3. مجموعهای از «گفتارها» که حول یک محور مشخص دور میزند؛
4. گفتمان به معنای «نظام سخن» است؛
5. گفتمان به معنای «صورتبندی دانایی و نظمی که براساس آن میاندیشیم» است؛
6. پیکربندی سخن خاص در فرهنگ و دورانی خاص؛
7. گفتمان به معنی شیوهی بیان و نظام ارائهی بحث نیز، هست؛
اگر فردی و گروهی در فاصلهی زمانی مشخص، به طور پراکنده مجموعه گفتارها و یا سخنانی را ابراز دارد و فیالمجموع بتوان از همهی آنها برداشت خاصی کرد و آن شخص یا گروه را با توجه به این گفتارها دستنشان و مشخّص نمود، میگویند «گفتمان» خاصی بر آنان حاکم است. شاید بتوان گفتمان را در قالبی بسیار خلاصه و ساده، چنین تعریف کرد: «زبان خاصی که هر کسی با آن صحبت میکند و به وسیلهی آن در برابر دیگران موضعگیری مینماید.»
از نظر «فوکو»، «گفتمان» نقطهای تلاقی و محل گردهمایی «قدرت» و «دانش» است؛ یعنی: «قواعد» و «قوانین علمی» و همچنین، «محدودیتهای ایجاد شده از طرف حاکمیت» معیّن میکنند دربارهی چه چیزهایی نمیتوان وارد بحث شد. به نظر او، سخن یا «گفتمان» است که در دوره موضوع خود را معین میکند و تعیین مینماید که مؤلف چگونه بنویسد و سخنگو امکان مییابد به گونهای خاص دربارهی چه چیزهایی حرف بزند، اگرچه ممکن است این، به معنای بیان نظرات خود او هم نباشد.
گاهی یک «گفتمان» یا «سخن» آنقدر قوی و مسلط است که مانع شنیدنِ «گفتار» و یا درک معنای «زبان» میشود و حتی هر گفتار و بیانی را هم در قالب آن میریزند و در صورت عدم همخوانی با آن، به دور میافکنند و در نتیجه به گوش هیچ کسی نخواهد رسید.
گفته میشود که: «واحدِ اصلی گفتمان، گفتار است» اگرچه عینِ هم نیستند؛ ولی یکی از تعاریف «گفتمان»، «مجموعهای از گفتارها» بود. در اینجا، دو نکته باید مَدّنظر قرار گیرد:
1. بر اثر مجموعهای از گفتارها (البته در چهارچوب «قدرت» و «دانش») گفتمانی خاص شکل میگیرد و مسلط میشود و هر گفتاری هم باید در قالب آن ریخته شود تا فهم و درک گردد.
2. هیچ «گفتمانی» تا همیشه، مسلط و فراگیر نخواهد ماند، بلکه هر کدام، مربوط به فرهنگ و دورانی خاص هستند.
شناختِ «گفتمانِ» مسلط و حاکم بر هر دوره و فرهنگ، برای هر کسی که میخواهد در چهارچوب آن فعالیت کند یا بر آن تأثیرگذار باشد، ضروری است و شاید تا اندازهای هماهنگی و همراهی نیز با آن لازم باشد تا اولاً زمینهی بیان و گفتار او فراهم شود و ثانیاً در آینده آن را تغییر و اصلاح کند و یا به زیر کشد.
در حال حاضر (بنا به هر دلیل) گفتمان مسلط بر فضای سیاسیـاجتماعی، را میتوان اینگونه بیان کرد: «آزادی خواهی و دموکراسی»، «دفاع از حقوق بشر»، «احیای هویتهای طبیعی (رنگ، زبان، نژاد و مذهب) به جای هویتهای قراردادی»، «صلحطلبی و پرهیز از خشونت» و «رفاهطلبی».
سخن این جاست که مسلمانان نیز باید خود را به این گفتمان مسلح کنند و با این زبان سخن بگویند زیرا:
اولاً: همین خواستهها و نیازها، اهداف و مقاصد دین اسلام نیز هستند و ما باید قبل از دیگران از حقوق و آزادیهای بشر دفاع کنیم.
ثانیاً: مگر همهی ما نمیدانیم که احکام اسلام دو نوع بودند: الف)احکام تأسیسی ب)احکام تأییدی و امضایی! یعنی اسلام با عرفی که مخالف روح توحید و روش کلی اسلام برای زندگی نباشد، مبارزه نمیکند که هیچ، آن را تأیید و امضا مینماید.
ثالثاً: استفاده از چنین گفتمانی، زمینهی بهتری را برای بروز و ظهور مسلمانان و امکان شنیدن سخن آنها فراهم میکند.!
آنچه عملاً باید انجام دهیم:
1. مدارسه و مطالعهی بیشتری در مبحث «اهداف و مقاصد دین» و «فقه اولویات» داشته باشیم.
2. ارتباط بیشتری با فضای بیرون از خودمان برقرار کنیم و با استفاده از وسایل ارتباطجمعی، از اوضاع و احوال روز بیشتر آگاه شویم.
3. مواضع خود را بهطور دقیق تدوین و به گونهای شفّاف به اطلاع دیگران برسانیم.
4. احترام به عرف محل، نامگذاری فرزندان با توجه به عرف محل، استفاده از زبان و ادبیات ملی و اهتمام به اعیاد و مراسمات محلی، استفاده از لباس محلی.
5. مرزهای خود را با تندروها جدا کنیم و از ادبیات و گفتمان آنان استفاده نکنیم.
6. از بحث «حکومت اسلامی» صرفنظر کرده و بگوییم: حکومت چیزی است که مردم خودشان تصمیم میگیرند و ما قیّم مردم نیستیم.*
نظرات
فلسفی
18 تیر 1392 - 12:40مقاله بسیار نامنسجم وناموزون است۰ای کاش نویسنده محترم قبل از تحریر این نوشتار بیشتر و عمیق تر مطالعه می کردند۰لازم است که برادران در زمینه ای که تخصص ندارند یا چیزی ننویسند یا در صورت علاقه، بیشتر مطالعه بفرمایند۰ با تشکر فلسفی
سابلاغ
19 تیر 1392 - 12:37سلام برفلسفی بی فلسفه جنابعالی برچه مبنای عقلی وفلسفی این مقاله را نقدنموده ای ؟؟؟!!!بفرمایید. ثانیا :اگرشمافلسفی تر وباسوادتری؟؟؟!!!مقاله ای بهتر ازاین رابنویسید تا ازش استفاده کنیم.لااقل که این قدرفلسفی هستیدمطالب را به صورت جزئی موردنقدوانتقادقرارمی دادی.....
فلسفی
19 تیر 1392 - 06:30سابلاغ گرامی٬ مقاله ی آقای معروفیان اینقدر سطحی, نا منسجم و غیرعلمی است که واقعا ارزش نقد و بررسی ندارد۰ با تشکر فلسفی