همدلی و صمیمیت، چاشنی و بلکه چیستی زندگی انسانی و حتی شاخص و علامت برخورداری از عنایت پرودگار است: «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ» ﴿هود: ۱۱۸-۱۱۹﴾ لذا جستنی و ستودنی است؛ این همخواهی و همبستگی، طبعاً هرچه گستردهتر و ریشهدارتر باشد، مخصوصاً اگر شعاع دینی و ملی بیابد و یا در مقیاس رؤیایىاش بال مهربانی بر گیتی بگستراند، مصداقی تمام از کیمیای سعادت خواهد بود! اما... دریغا که این گوهر ارزشمند، در فنون ناز و کرشمهی استادی تردست است و به آسانی در تور جویندگان نمیافتد و در برابر یک آنْ، جلوهگری، ماهها چهره میپوشاند و قیمت خویش و حسرت عاشقان دلریش را صد چندان میافزاید!
هرچه هست یک واقعیت هویداست و آن اینکه گوش این دلبر آزموده، بدهکار مکاری و چربزبانی عاشقان خام نیست و جز در برابر صداقت دلباختگان راستین، افتخار موافقت نمیدهد و بر شورهزار سیاستبازی نمیروید و این را تاریخ نیز با تلخی و صراحت فریاد کرده است!
این بندهی کمترین، گرچه از امکان کسب مقام ریاست جمهور محرومم، اما بلاخودستایی از توان فهم کلام رئیسجمهور برخوردارم و از آن روزی که دکتر روحانی نوید دلربای شهروندی را سر داده است، طمعی و بلکه آشوبی در جانم برخاسته و امیدی درآمیخته با غربزدگی در صحرای قلب خستهام جوانه زده است و بلاتشویش چنین میپندارم که اندیشهی سیاسی غرب نیز همچون ابزار و فناوری آن، گرهگشای همزیستی ماست و چاک اخوت اسلامی ما با سوزن شهروندی رفو خواهد یافت!
شهروندی بدین معنا که مبنای دریافت احترام و حقوق اجتماعی، از نوع هویت فرهنگی به تابعیت سیاسی تغییر یابد، اندیشهای ملتساز و عدالتزا و مآلا وحدتپرور است که حقیقتاً در بسترسازی برای همگرایی و همنوازی، نقش کلیدگونه و رهگشا دارد و شاید همین است که با نازی لیلیآسا بر نهانخانهی دل شیخ کلیددار ما جلوس کرده است!
بیهیچ گمان، تا زمانی که تقسیم احترام و حقوق نه بر مبنای شهروندی بلکه بر مبنای هویت مذهبی/قومی صورت گیرد و تفاوت طبیعی هویتها مانع غیرطبیعی برخورداری از کرامت و فرصتها در سرزمین اجدادی و تاریخی باشد، ماهرخ وحدت بر سفرهی عقد نخواهد نشست و سور و پایکوبی نصیب مشتاقان نخواهد شد!
نظرات
بدوننام
16 دی 1393 - 05:09شما دم از وحدت میزنید در حالیکه اسم خودتان را برادران ایمانی می گذارید و به راحتی خوردن یک سیب گوشت هم رو می خورید و غیبت هم رو می کنید( شنیده ام که میگویم) شماها فقط رفیق خوشی های همید دیگر چه توقعی برای وحدت شیعه و سنی دارید . از خودم حرف نمیزنم دیده ام و شنیده ام و به دلیل نسبت فامیلی با یکی از اعضایتان با خیلی هایتان ارتباط داشته ام. ادعای پیروی پیامبر را دارید و ۵ درصد از اخلاق و گذشت و شیوه تعامل او را در خودتان ایجاد نکرده اید. متاسفم برای همه
جلیل بهرامی نیا
17 دی 1393 - 11:12تأييد مى كنم كه بلانسبت به بزرگان،ما فقر اخلاقی داریم و از این بابت خودمان نیز دردمند و متأسفیم! در عین حال، یادآوری می کنم که مبنای توقع و داوری شما نیز معیوب است:اگر ما دینداری را آسانسوری بدانیم که فقط با قصد ترقی و سوارشدن، خودبخود به مقصد خواهیم رسید خطا کرده ایم! ما در واقع یک مقصد را برگزیده ایم که نیازمند پویشی درآمیخته به افت و خیز فراوان است و جهت و سرعت حرکت افراد، یکسان نیست.تعمیم خطای یک یا چند نفر از یک مجموعه به کل آن مجموعه نیز منطقا و اخلاقا خطاست! التماس راهنمایی و دعای خیر داریم.
بدوننام
16 دی 1393 - 04:23با عرض سلام خدمت نگارنده محترم در انچه بیان فرمودید بایستی لاجرم هویت جدیدی برای زندگی اجتماعی انسانها پذیرفت هویتی جدید به نام شهروند که جایگزین روابط اعتقادی قدیم خواهد شد اگر این موضوع را درست درک نموده باشم شما از نظر اجتماعی یا به قول خودتان در ساختار قدرت شهروندی را مقدم بر اسلامی بودن و روابط اعتقادی قرار داده اید. آیا چنین برداشتی از سخن شما صحیح است؟ اگر این برداشت درست است چرا و به چه دلیل در قالب حرکت اسلامی در حال فعالیت می باشید حال آنکه به گفته جنابعالی دستاوردهای مسالمت آمیز بشر در دنیای جدید تا حدودی ما را از مفاهیم اعتقادی و روابط ناشی از آن و انحصارهای ناشی از آن مصون می دارد پس در اینصورت کاربرد دین چه خواهد بود؟ آیا این نگرش نوعی نگرش سکولار است و آیا شما قائل به آن هستید؟ با سپاس
جلیل بهرامی نیا
17 دی 1393 - 11:01بله، درست برداشت فرموده اید! باورمندی به اسلام و عضویت در یک حرکت دینی به معنای نفی امکان زندگی مسالمت آمیز با دیگران نیست؛ پیامبر )ص( بر مبنای قرارداد مشترک با یهودیان مدینه همزیستی داشت؛ اگر سکولاریسم به معنای باور و تعهد به همزیستی در عین تفاوت یا تضاد باورها باشد، بنده نیز سکولارم! مضافاً این که ما یک تشکل مدنی هستیم و تفاوتمان با دیگران در این است که مرجعیت ما اسلام است.