چند ساعتی از درگذشت عبدالقدیر خان پدر بمب اتمی پاکستان نگذشته است که رسانه‌های جهانی مشغول بازخوانی زندگی و فعالیت اتمی او هستند. این اهتمام محصول نوع فعالیت عبدالقدیر خان و تاثیرات فرامرزی آن است. 

اما چه شد که عبدالقدیر خان به سمت بمب اتم رفت؟ وی در سال ١٩٣٦ و در دوران استعمار بریطانیا، در خانواده‌ای مذهبی در بوهپال هند دیده به جهان گشود؛ پدرش معلم و مادرش زلیخا مذهبی بود و در کنار اردو به فارسی هم تکلم می‌کرد. جوانی پرکار و بلندپرواز بود. پس از اخذ دیپلم در زادگاهش و مهاجرت به پاکستان، در سال ١٩٦٠ از دانشکده علوم کراچی فارغ التحصیل و به شغل دولتی بازرسی کنترل وزن و کیفیت کالا مشغول شد، اما جذابیتی برایش نداشت و به آن قناعت نکرد. به همین خاطر برای ادامه تحصیلات به آلمان رفت و در دانشگاه فنی برلین مهندسی معادن گرفت و سپس ارشد خود را در دانشگاه هلند و دکترایش را در بلژیک در رشته مهندسی متالوژی گرفت. پس از آن به صرافت بازگشت به میهنش افتاد، اما چون طبع بلندی داشت به کارهای پیشنهادی دون پایه راضی نبود و آنجا ماند.

نقطه عطف زندگی عبدالقدیر خان از آنجا شروع شد که به عنوان کارشناس ارشد معدن به استخدام شرکت هلندی  (FDO) درآمد. این شرکت هم با شرکت «یورنکو» ارتباط کاری داشت. یورنکو بزرگ‌ترین موسسه مطالعات هسته‌ای اروپا بود که انگلیس، آلمان و هلند مخفیانه برای توسعه سانتریفیوژها برای تولید سوخت و خارج کردن صنعت هسته‌ای اروپا از وابستگی به سوخت آمریکا راه‌اندازی کرده بودند. 

عبدالقدیر در کار خود سخت کوشا و توانمند بود و زود مورد توجه مسئولان یورنکو قرار می‌گیرد و به محرمانه‌ترین تاسیسات و اسناد آن دسترسی پیدا می‌کند. نقطه تحول دیگر در زندگی عبدالقدیر خان شکست سخت پاکستان در برابر هند در سال ١٩٧١ بود که به جدایی بنگلادش منجر شد و خانواده عبدالقدیر آواره شدند. همین شکست و آوارگی جوان پاکستانی جویای نام را در اروپا بسیار آزار می‌داد و احساسات عبدالقدیر خان در مقابل هند را بیش از پیش تحریک کرد؛ تا این که هند در سال ١٩٧٤ اولین آزمایش اتمی خود را انجام داد و وحشت پاکستان را فراگرفت و اسلام آباد نیز که موازنه را کاملا به زیان خود می‌دید، به دنبال سلاح اتمی رفت. این اتفاق تلنگری به ذهن عبدالقدیر می‌زند و تصمیمش را برای کمک به پاکستان می‌گیرد؛ اما با کسی در میان نگذاشت و کاملا عادی و محرمانه رفتار می‌کرد و انگیزه‌اش برای کسب دانش بیشتر در ساخت سانتریفیوژها و تولید اورانیوم بیشتر شد و لیستی از شرکت‌ها و افراد فعال در این حوزه تهیه کرد که بعدا از طریق آن‌ها تجهیزات هسته‌ای لازم را وارد پاکستان کند.

در آن زمان اسلام آباد که تصمیم خود را برای ساخت بمب اتم گرفته و حتی وعده‌ کمک از کانادا و فرانسه نیز دریافت کرده بود، ذوالفقار علی بوتو دانشمند پاکستانی منیر احمد خان رئیس مهندسی رآکتور در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را فراخواند. اما کاری از پیش نبرد و همه تلاش‌های بوتو به شکست انجامید و حتی کشورهایی هم که قول کمک به پاکستان برای ساخت بمب اتم را داده بودند، منصرف شدند. 

زمان به سرعت می‌گذشت و در این هنگام، عبدالقدیر خان از طریق سفارت کشورش در هلند پیشنهاد کمک داد و گویا پیشنهادهایش ابتدا رده شده بود، اما بالاخره بوتو او را در سال ١٩٧٥ فراخواند و مسئول برنامه هسته‌ای پاکستان شد و با ساخت تاسیسات سری کاهوتا ظرف ٦ سال برنامه‌ هسته‌ای پاکستان را به مرحله‌ای بسیار پیشرفته رساند؛ پیشرفتی که منابع غربی می‌گویند تحقق آن ٢٠ سال در غرب زمان برده است.

دو عامل مهم دیگر باعث شد که عبدالقدیر خان بدون جنجالی خاص برنامه هسته‌ای محرمانه پاکستان را تا تولید بمب اتم پیش ببرد؛ نخست بالا گرفتن جنگ سرد میان شوروی و آمریکا و دوم حمله ارتش سرخ به افغانستان در ١٩٧٩ که در کانون توجه جهانی قرار گرفت و الزاماتی برای آمریکا در جهت تقویت همکاری با پاکستان و به نوعی چشم‌پوشی از برنامه هسته‌ای آن به همراه داشت. در بحبوبه این تحولات بود که پاکستان نخستین آزمایش ساخت بمب اتم را در سال ١٩٨٦ انجام داد. خود عبدالقدیر خان در مصاحبه‌ای در سال ٢٠٠٩ می‌گوید «اگر جنگ افغانستان نبود به این زودی به بمب اتم دست نمی‌یافتیم.» 

پاکستان بمب هسته‌ای را ساخته و مترصد زمانی بود که از آن رونمایی کند که این فرصت هم متعاقب آزمایش‌های هسته‌ای هند در سال ١٩٩٨ فراهم شد و پس از آن پاکستان رسماً در ٢٨ می همان سال به عنوان هفتمین قدرت اتمی جهان و اولین کشور اسلامی دارای بمب اتم شد.

پس از این، زندگی عبدالقدیر فراز و نشیب زیادی داشت و بعدها شبتای شاویت رئیس اسبق موساد از این‌که او را ترور نکرد، به شدت ابراز ندامت کرد.