عبدالعزیز مولودی
1. چندی بود که برای دیدار دوستان و اقوام به اشنویّه (از شهرهای کردنشین استان آذربایجانغربی که در مجاورت مرز ترکیه است) سفر نکرده بودیم. همراه همسرم که زادگاه و خانه پدریش آنجاست، در این روزها راهی اشنویّه شدیم. هیچ چیز زیباتر از طبیعتی بکر نیست که در این منطقه میتوان شاهد آن بود. رفتن به اشنویّه همواره برایم خاطرهانگیز بوده است. هرچند زمستان امسال بارش برف بسیار کم و نادر بود، با این وصف کوههای اطراف اشنویّه را برف سفیدی پوشانده و چهرهی زمستانی به منطقه داده، زیبایی خاصّی داشت.
2. هنوز از راه نرسیده و خستگی راه را از تن بیرون نکرده بودم که متوجّه صدای گوش خراش غرش توپهای دورزن شدم که مناطق مرزی را مورد هدف قرارمیدادند. هم در ساعت پایانی شب، هم در کمال تعجب در ابتدای سپیدهدمان صبح غرش توپها پیام مرگ را به دامان طبیعت در خواب رفته میداد.
آیا جنگی درگرفته است؟ آیا حملهای شده است؟ شاید بهدنبال این سؤال، سؤالات دیگری نیز مطرح شوند که پاسخ آنها چیزی جز «خیر» و «منفی» نیست. پس واقعاً چرا با این حجم توپهای جنگی کور را به دامان طبیعت میاندازند؟ برایم این همه تخریب طبیعت منطقه عمل قابل قبولی نیست، آنرا نامعقول هم میدانم. نتایج مخرب این عمل فقط به کشتار دستهجمعی و درهم طبیعت محدود نیست، بلکه بر سر خانه و کاشانه و مزارع روستائیان مرزی کردستان عراق نیز توپها میبارند و خانه و کاشانهی آنان را نیز ویران مینماید.
3. اگر توپباران پرحجم منطقه برای زدن مواضع مخالفان و نیروهای پارتیزان یک سازمان سیاسی خاص صورت میگیرد، هیچگاه در خبرها از کشتهشدگان آنها خبری منتشر نمیشود. در حالیکه همواره جان مردم مدنی و غیر نظامی از روستاهای مرزی در اثر این رفتارها گرفته میشود، ضمن اینکه همراه جانشان، همهی حقوق خود را نیز به گور میبرند. زیرا کسی برای حمایت از آنها عملاً اقدامی انجام نمیدهد یا جرأت انجام چنین کاری را ندارند.
4. نیروی پارتیزانی مختصات خاص خود را دارد و هرگز با آتش سنگین توپخانهای نمیشود به آنها ضربه زد. جنگیدن با آنها نیروی پارتیزان، نیازمند جنگ پارتیزانی است در حالیکه نتیجهی این اقدامات فقط کشتار طبیعت و انسانهای بیگناه است.
5. علاوه بر آثار یادشده یک اثر بسیار محسوس دیگر، آلودگی صوتی ایجاد شده در اثر شلیک پی در پی گلولههای توپ برای مردم اشنویّه و روستاهای اطراف آن است که ضمن ایجاد نارضایتی از آن، آسایش عمومی مردم را نیز مختل کرده است. سؤال این است که تا کی این توپبارانها ادامه مییابد؟ تا کی مردم مدنی و غیرنظامی، آلودگی صوتی ناشی از توپبارانها را باید تحمل نمایند؟ این رفتارها آیا واقعاً به نیروهای پارتیزان (از هر حزب و گروهی که باشد)در کوهستانها ضربه میزند؟ تا کی دامن طبیعت بایستی چاک چاک شود از انفجار توپهای کور و کری که بر آنها فرود میآید؟
6. در نقد زبان جنگ و جنگاوری به هنگام جنگ اخیر غزه، وقتی از کشته شدن غیرمنطقی مردم بیگناه اعم از زن و مرد، کودک و سالمندان صحبت کردم و مسئولیت آنرا متوجه هردو طرف درگیر کردم، بسیاری از سر ناشکیبایی مرا در برابر اتهامهای ناروا قراردادند و القاب و عناوینی را که هیچکدام شایستهی من نبوده و نیست به من نسبت دادند. هرچند علیرغم آن بیمهریها، هنوز نیز منتقد سیاستهای جنگسالارانه به شیوهی مرسوم در فلسطین هستم و البته مسئولیت بیشتر را متوجه دولت اسرائیل میدانم(به دلیل آنکه قدرت سیاسی حاکم آنها هستند) و متاسفانه همهی آنچه را که در تحلیل قضیه مطرح کرده بودم به وقوع پیوستند، با این وصف، اکنون در مورد توپباران مناطق مرزی ترکیه و عراق نیز معتقدم که کار ناروا و بیهودهای است و بایستی متوقف شود. امیدوارم که کسانی که با وقوع درگیری در سرزمینهای دوردست وجدانشان به صدا در میآید، اینجا نیز همصدایی کنند. مگر آنکه به آن تعبیر عامیانه توسل جویم که چون صدای دهل از دور خوشتر است، برای برخی نیز تنها صدای توپها از دور شنیده میشود. به نظر میرسد برای برخی از افراد، در دعوای دفاع از حق زندگی اشخاص، میتوان برخی از صداها را شنید و واکنش نشان داد و برخی را نیز نشنیده گرفت و گذشت. در حالیکه برای تمییز میان این شنیدن و آن نشنیدن، وجه ممیزهی منطقی وجود ندارد. مسئله این است.
نظرات
این اشنویه یکی از شهرستانهای آذربایجان غربی ومتعلق به ایران است <br /> اوج تنفر حضرتعالی در این کلمات داخل پرانتز نسبت به کشور نهفته است <br /> خدایا ببین چه کس می خواست در مجلس برای این مردم تصصمیم بگیرد!!
استفاده از کلمه پارتیزان برای گرهای تروریستی و ضدانقلاب از جانب به اصطلاح استاد دانشگاه ! جمهوری اسلامی ایران غمبار است !<br /> آیا می دانی پارتیزان های مورد عنایت و هم کیش !!امثال شماچقدر از خون فرزندان مردم را ریخته اند اگر خواستی آمارش را فقط در 2 سال اخیر برایت می فرستم!!
دوست عزیز محمد، تصور اینکه برداشت نادرستی از آنچه در توصیف اشنویه صورت بگیرد نداشتم. برای جلوگیری از این تصور آنرا اصلاح کردم.ولی در هیچ جای نوشته های من تنفری نهفته نیست چه برسد به اینکه آنرا به خواننده القا کند. مثبت اندیشی همیشه آثار تنفرزدایی در اندیشه و رفتار دارد.<br /> دوست عزیز دلائی میلانی، پارتیزان کلمه ای عام و غیر ارزشی برای افراد مسلح غیر منظم است.بنابراین هیچ اشکالی در استفاده از این اصطلاح وجود ندارد. در این یادداشت من تنها به آثار تخریب توام طبیعت و روستاییان بیدفاع و بیگناه اشاره کرده ام. واقعیت تلخی که مورد توجه قرار نمیگیرد. خوشحال میشوم کهآمار مورد اشاره را جهت انتشار در این بلاگ برایم ارسال فرمایید.
با تشکر از نگرانیهای خیراندیشانه استاد گرامی کاک عبدالعزیز<br /> به نظر می رسد ابراز چند نکته و نگرانی در مورد قضایای جدید کردستان ایران خالی از لطف نبوده و به عنوان یک نفر کرد در دنیای جدید باید درد قوم خویش را داشت و نسبت به پشامدهای جدید نگران بود.<br /> <br /> اما آنچه جای تأمل و حتی نگرانی دارد شکل گیری یکی دوتا جریان مسلحانه نه چندان هدفمند در برخی مناطق کردنشین در چندسال اخیر است که منجر به التهاب و تنش در مناطقی شده و نگرانیهای زیادی را در بین مردم ایجاد کرده و بهانه زیادی را برای برگرداندن مناطق کردستان به شرایط جنگی و بهره برداریهای سیاسی و اقتصادی غیرمیمون فراهم نموده است و گاهی از بروز درگیریهای خونین بین گروههای مسلح و نیروهای دولتی اخباری نه چندان موثق درز می کند که نشانه های خوشایندی به دنبال ندارند و در صورت عدم مواجه صحیح و مدیریتی خیراندیش بسیاری از دست آوردهای چندین ساله را یا به نابودی خواهد کشاند یا مسیر تحول و ترقی علمی کردستان را دچار وقفه ای ناخواسته خواهد نمود که این به باور تمام نیک اندیشان نه به نفع کرد است و نه به سود جنبشهای کردی.<br /> وقتی به مبارزات گروههای مسلح کردستان نگاهی انداخته می شود می بینیم که اکثر آنها از پشتوانه مردمی چندانی برخوردار نبوده و یا با خواستهای مردمی خود فاصله زیادی داشته اند و اکثر مردم از خواست و امیال واقعی این گروهها وقوف زیادی نداشته و در بسیاری از زمینه ها آنها را خارج از حوزه تفکر و اعتقاد خود می دانستند و این مسئله مانع بسیار بزرگی بر راه تعامل و همکاری بین مردم با گروههای سیاسی بوده و در دراز مدت نقش بسیار زیادی در به انزوا رفتن گروهها و سر خوردگی مردم داشته است. <br /> قبل از هر چیز این سؤال به ذهن خطور می کند که این گروههای جدیدالظهور بر اساس چه سیاستی دست به این اقدامات خشونت آمیز زده و راههای رفته ی به نتیجه نرسیده را دوباره طی می کنند و خود و منطقه را در همان گردابی می اندازند که سه دهه قبل در آن بوده اند. آیا تجربه گروههای دیگر کافی نیست که این روند مبارزه دیگر در هیچ جای دنیا نتیجه فراخوری در پی نداشته است؟ مگر از تجربه گروههای خشونت طلب مناطق مختلف خاورمیانه درس نگرفته اند که به غیر از کشتار بسیاری از مردم بی گناه و به هدر دادن سرمایه های جانی و مالی و عقب افتادگی بیش از حد مناطق تحت درگیری چیزی زیادی عایدشان نشده است؟. آیا زمان آن نرسیده است که این گروهها به میان مردم آمده و خواستهای واقعی مردم خویش را بجویند و بر مبنای ظرفیتها و پتانسیلهای موجود راهکار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خویش را به میدان بگذارند و دست در دست سایر جریانات و جنبشها روند رو به تکامل خیزش علمی- اقتصادی مناطق خویش را شتاب بیشتری ببخشند؟ آیا باز بر همان سیاست دگم اندیشی و دیگران را دشمن خود پنداشتن می خواهند خود را صاحب و قیم تمامیت خواه مردم معرفی کرده و تمام گروهها و جریانات موجود را فاقد صلاحیت احقاق حقوق مسلم قوم خویش می دانند؟ اگر اینگونه می اندیشند باید گفت راه بس تاریک و بن ناپیدائی بر گزیده اند که علاوه بر عدم دستیابی به پیروزی شکست در آن هم حتمی است. <br /> اما آنچه از مردم انتظار می رود این است که خود را به این جریانات نزدیک کرده و با بیان نقطه ضعفها و علل شکست گروههای قبلی آنان را از افتادن به دام آن خطاها برحذر داشته و توأم با بیان خواستهای خود از گروهها و جریانات سیاسی آنان را به مسیر تعامل و همکاری با تمام گروهها و جریانات فرا خوانده و از تک روی و دگم اندیشی آنان بکاهند. اگر مردم کردستان دست روی دست گذاشته و از دور نظاره گر درگیریها و تنشهای موجود گردد بطور یقین تمام دست آوردهای چندساله جوانان خود را از دست داده و دوباره وارد گردابی بس خطرناکتر خواهد شد. اگر در درگیریهای اوائل انقلاب چهره های مردمی و خیراندیش وارد گود شده و با انتخاب رویه ای مسالمت آمیز و بدور از تنش و التهاب و بدون چشمداشت از مردم و جریانهای سیاسی تنها به عنوان صلح طلب و خیر اندیش با تمام جریانات سیاسی ارتباط برقرار می کردند و در میان مردم هم از وجهه ای خیراندیشانه برخوردار می بودند و راه تعامل مردم و جریانات سیاسی را برقرار می کردند امروز کردستان به این سرنوشت دچار می گردید؟ آیا این همه ضعف نشانه عدم تشکل مردمی و مصلحت جو نیست؟ چرا امروز هم وقتی جریانی خشونت طلب راه می افتد و با ایجاد جوی سراسر رعب و وحشت زمینه را برای سو استفاده های سیاسی فراهم می آورد گروهی از خیراندیشان مردمی به نیت خاموش کردن زمینه های فتنه راه تعامل با گروهها و جریانات را انتخاب نکرده و با بر شمردن خطرات این رویه مبارزه و امکان از دست رفتن تمام فرصتهای پیش آمده آنان را از ادامه اینگونه کج راهی ها دور نمی دارند؟ چرا ما عادت کرده ایم همواره نظاره گر باشیم و از هزینه کردن اندکی از سرمایه های مالی و جانی خودمان در راه ملت خویش ابا داریم؟ <br /> آیا وقت آن نرسیده است که اهل قلم و اندیشه خود را شریکان درد و غم این مردم دانسته و از پیش آمدهای ناگوار و تکرار حوادث درد آور بکاهند؟ <br /> پس اگر می توانیم دست در دست هم از طریق قانونی و مدنی خواستهای حقه مردم خویش را پی گیری نموده و از بروز درگیریها و تنشهای خطرناک و بی هدف در مناطق مختلف بکاهیم و از ایجاد زمینه های فتنه و آشوب جلوگیری نموده و بجای رشد و نمو جوانه های شرارت و عداوت و کینه و انتقام در دل اقوام مختلف تخم صلح و مروت و آشتی بکاریم.<br /> هنوز که آثاری از زخمهای نقده و میاندوآب و ... را بر دل داریم ‘ نگذاریم زخم های جدیدی بر پیکر این قوم نجیب و صلح طلب ایجاد گردد و کرمهای فتنه و انتقام بر این زخمها رشد نمایند و پیکره این درخت تنومند را از داخل بپوسانند.<br /> با آرزوی موفقیت <br /> مرادی <br />
آفرین بر شما ..گروههای بی ریشه نباید با شرنوشت ملیت کرد بازی کنند خشونت بس است بس است بس است ..............بس است
بژی بۆ مامۆستای راستهقینهو بیرمهندی نهترسو بوێر، نازانم ئهوانهی بانگهشهی بهرگریی له مافو حهقو حهقانیهت دهکهن له کۆێن؟ بۆ بهرانبهر به راستییه حاشاههڵنهگرهکان چاویان دهنووقێننو دمیان دهبهستنو قهڵهم چاوشۆڕانه، پێنووسهکانیان دهشکێنن؟!!<br /> هیوادارم کاکه عهبدولعهزیزی خۆشدهویی له ههر کۆیهک ههی سهربهرزو ساغو سڵامهت بی خۆتو بنهماڵهی بهڕێزت.<br />
نویسنده: آسوشنویی<br /> یکشنبه 4 اسفند1387 ساعت: 14:7<br /> -----------------------------------------------------<br /> دوست عزیز و ارجمندم این رابدان که با وجود این آدمها باز هم به وطن و زادگاهشان عشق می ورزند.
وطنم آزمایشگاه آدمهای بی ریشه نیست ارزش و احترام دارد و خاک پاکش مقدس است
به اعتقاد من جمهوری اسلامی باید حقوق اقلیتها و اتنیکهای قومی و مذهبی را به رسمیت شناسد و در راستای اعطای احقاق حقوق آنان گام های عملی بردارد، شاید اگر خود جسورانه در راستای دموکراسی و ... جامعهی پر اقلیت ایران اقدام نکند، زمانی جبر زمان به زور و ... چنین چیزی را بر آن تحمیل خواهد که آن زمان هم هزینهی آن بسیار گزاف خواهد بود. اگر جمهوری اسلامی کشتار غزه را محکوم نموده و کمکهای شایان مادی و معنوی خود را نثار جنبش حماس میکند؛ پس چرا خود عامدا و علما با بمباران نمودن دهات و مناطق نواری مرزی و دامنههای قهندیل اقدام میکند؟ و مردم بیدفاع مرزهای کردستان عراق را که در ایام جنگ ایران و عراق نیز قربانی میشدند به رگبار توپ میبندد؟آیا این اعمال سیاست یک بام و دو هوا نیست؟!!