عملیات ۷ اكتبر ۲۰۲۳/ ۱۵ مهر ۱۴۰۲ مقاومت فلسطین، رویدادی شگفتیساز بود كه وضعیت فلسطین و خاورمیانه را به پیش و پس از خود تقسیم كرد. این رخداد بزرگ، خالق تحولات و روندهای جدیدی بوده و پیامدهای بسیاری دارد كه در این یادداشت خواهم كوشید عناوین و صورتبندی اولیه بخشی از آنها را در سه سطح درون فلسطینی/ اسراییلی، منطقهای و بینالمللی برشمارم.
سطح درون اسراییلی
۱- منظومه بازدارندگی نظامی اسراییل فروپاشید و رژیم صهیونیستی ناچار شد برای بازسازی و اعاده بازدارندگی، تا سر حد جنون از امكانات و تجهیزات نظامی خود در جنگ غزه استفاده كند.
۲- ابعاد بزرگ عملیات ۷ اكتبر، به احساس فقدان امنیت در جامعه شهركنشینِ اسراییل به شدت دامن زد و بار دیگر این جامعه را در برابر پرسشهای موجودیتی (بودن یا نبودن) قرار داد.
۳- افسانه شكستناپذیری ارتش و سرویسهای اطلاعاتی اسراییل و همه تصویرسازیها و عملیات روانی و مغزشویی انجام شده در بلندای دهههای گذشته در این چارچوب فروپاشید.
۴- دالّ و مدعای مركزی گفتمان راست حاكم اسراییل در دو دهه گذشته را مبنی بر اینكه مساله و مشكلهای به نام فلسطین تمام شده است، به كلّی باطل كرد.
۵- اتحاد جامعه صهیونیستی را در شرایط بحران و جنگ، به ناچار تقویت كرد. اما این تنها بازتابدهنده لایه نخست واقعیت است. در لایههای زیرین، بستر تشدید درگیریها و اختلافها و تعمیق شكافهای فعال شده در پیش از ۷ اكتبر را بلافاصله پس از پایان جنگ غزه فراهم كرد.
۶- نتانیاهو را در برابر سختترین آزمون دوران سیاستورزی خود قرار داد و به احتمال بسیار بالا جنگ غزه را به واپسین ایستگاه سیاستورزی درجه یك نتانیاهو تبدیل كرد.
۷- گفتمان تند و ضد فلسطینی ائتلاف راست افراطی حاكم بر اسراییل را در پرتو ضرورتهای جنگ تقویت كرد، اما در لایه دوم تحولات، فرصت تضعیف موقعیت سیاستورزی و برآمدن دوباره جریان راست میانه اسراییل را فراهم كرد.
۸- نگاه موجودیتی صهیونیسم/ جنبش صهیونیستی، به ویژه جریان راست آن را نسبت به منازعه با فلسطینیها بیش از پیش آشكار و تقویت كرد.
سطح فلسطینی
۹- خودباوری و امكان داشتن ابتكار عمل و تاثیرگذاری ملت و مقاومت فلسطین را به شكلی استثنایی و كمنظیر در تاریخ رویارویی با اشغال صهیونیستی تقویت كرد.
۱۰- محبوبیت مردمی جنبش مقاومت اسلامی - حماس را در میان فلسطینیان آواره در وطن (سرزمینهای اشغالی ۱۹۶۷ - كرانه باختری و نوار غزه) و همچنین فلسطینیانِ آواره از وطن، به شدت ارتقا و این جنبش را در موقعیت پیشتاز و در صدر راهبری ملت و مقاومت فلسطین قرار داد.
۱۱- موقعیت جنبش جهاد اسلامی فلسطین را به عنوان دومین جنبش جهادی موثر در صحنه فلسطین تثبیت و روابط همبستگی و همراهی این جنبش را با جنبش حماس، بیش از پیش استوار كرد.
۱۲- نهاد خودگردانی فلسطینی و ریاست آن را در برابر یكی از سختترین آزمونهای عمر خود قرار داد و عدم محبوبیت و تاثیرگذاری آن را در افكار عمومی فلسطینی و در روند تحولات سرزمینهای اشغالی بیش از پیش آشكار كرد.
۱۳- جنبش آزادیبخش ملی فلسطین - فتح، پیشتاز مبارزات ملت فلسطین تا پیش از توافق اسلو، در برابر آزمون جدیدی قرار گرفت و با تضعیف بیشتر رهبری رسمی این جنبش، یكبار دیگر زمینه برای ارتقای نقشآفرینی نسل جدید و برخی چهرههای برجسته زندانی یا اخراجی آن فراهم شد.
۱۴- نقش مسیحیان فلسطینی در كنار مسلمانان فلسطینی و همچنین نقش برخی گروههای تاریخی چپگرای فلسطینی به ویژه جبهه خلق برای آزادی فلسطین در همبستگی و همراهی با دو جنبش اسلامی مقاومت (حماس و جهاد) تعمیق و مساله ملی فلسطین و ملی بودن مبارزات فلسطینیان در برابر اشغال صهیونیستی تثبیت شد.
۱۵- پایبندی مردم غزه به سرزمین خود و عدم تسلیم آنها در برابر سیاست زمین سوخته و كوچ اجباری فلسطینیها تفاوت این نسل با نسلهای مرحله آغازین اشغال و نكبت فلسطین را آشكارتر از پیش كرد.
سطح منطقهای
۱۶- اهمیت مساله فلسطین در روندهای منطقهای و ضرورت تحقق آرمان حداقلی ملت فلسطین به عنوان پیشنیاز هر روند و تحول جدیدی تثبیت و عدم امكان عبور از آن و پیشبرد یكجانبه ایدههای مبتنی بر عادیسازی مشخص شد.
۱۷- تاثیرگذاری ایران و مجموعه مقاومت، بیش از پیش آشكار و مشخص شد از روندهای منطقهای قابل حذف نیست. به عبارت دیگر روشن شد، بدون همراهی ایران و مجموعه مقاومت هیچ روندی در منطقه نمیتواند از عنصر تداوم و تثبیت برخوردار شود.
۱۸- مفهوم و ماهیت و سطح هماهنگی و همراهی موجود میان ایران و مجموعه مقاومت، در برابر نوعی محك و آزمون قرار گرفت و ابعاد واقعی آن در یك تجربه عینی بزرگ روشنتر شد.
۱۹- روند عادیسازی روابط عربستان و كشورهای عربی و اسلامی با اسراییل دچار ایست شد. البته این ایست، موقت بوده و تداوم آن منوط به روند تحولات بعدی به ویژه نتایج نهایی جنگ غزه است.
۲۰- نقش قطر به عنوان یك بازیگر منطقهای میانجی كه از قدرت ارتباطی همزمان با هر دو سوی جنگ غزه برخوردار است، بهطور نسبی تقویت شد.
۲۱- نقش شبكه ماهوارهای الجزیره به عنوان یك رسانه درجه یك تاثیرگذار در افكار عمومی تثبیت و تعمیق شد كه بر رسانههای جریانِ غالب رسانهای غربی و بینالمللی غلبه دارد.
۲۲- نقشآفرینی منطقهای تركیه به دلیل عدم پذیرشِ بازی میانه از سوی این كشور (با توجه به اندازه و بزرگی قدرت تركیه در مقایسه با بازیگری چون قطر)، نه تنها تقویت نشد، بلكه تا اندازهای تضعیف و روابط آن با هر دو سوی جنگ غزه در محك و آزمون جدید قرار گرفت. در عین حال، ظرفیتهای مردمی و نقش جامعه مدنی تركیه در حمایت از فلسطین، آشكار و ضرورت تقویت جامعه مدنی و استفاده از ظرفیتهای گسترده آن را در چارچوب سیاستهای ملی ایران در هر دو حوزه داخلی و خارجی، به روشنی نشان داد.
۲۳- شكاف تاریخی موجود میان دولتها و ملتهای عرب، تعمیق و بار دیگر فاصله فاحش میان افكار عمومی عربی و سیاست دولتهایشان آشكار شد.
۲۴- آتشفشان خاموش تودههای عرب، دوباره، روشن شد و گرمای آتش خشمِ پنهان در درون جوامع عربی به آنچنان درجات بالایی رسید كه به ضرورت، همچون تحولات ۲۰۱۱ منطقه و انقلابهای عربی، دیر یا زود از عمق به سطح خواهد آمد (دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد).
۲۵- یمن، با نقشآفرینی ویژه انصارالله و صنعا برای نخستینبار در تاریخ منازعه فلسطین، به بازیگری خاورمیانهای تبدیل شد. محبوبیت مردمی انصارالله در یمن و در جهان اسلام بهطور نسبی تقویت و تصویرسازیهای جریان غالب رسانهای و نظام رسمی عربی به نمایندگی عربستان (و امارات) علیه این جنبش با چالشها و پرسشهای جدی روبهرو شد.
۲۶- نقشآفرینی جنبشهای شیعی لبنان، یمن و عراق در حمایت عملی از غزه، آنها را به بارزترین نیروهای زنده امت اسلامی تبدیل و مفهوم كانونی تصویرسازیهای یكجانبه مبتنی بر طایفهگری و عملیات روانی جریان غالب رسانهای و نظام رسمی عربی علیه ایران و متحدان آن را با چالش نسبی در افكار عمومی عربی و اسلامی روبهرو كرد.
۲۷- شرایط مناسبتری برای پیشبرد سیاستگذار از قدرت به قدرت مشروع یا اقتدار (به رسمیت شناخته شده از سوی بازیگران رقیب)، به عنوان یك ضرورت حیاتی برای برخوردار كردن نفوذ و قدرت منطقهای ایران از ویژگی تثبیت و تداوم فراهم شد.
سطح بینالمللی
۲۸- اشغال فلسطین توسط جنبش صهیونیستی و حل نشدن مساله ملی فلسطین را بار دیگر به مساله نخست افكار عمومی جهان تبدیل كرد و با توجه به نتایج عملی خود، به ناچار در دستور كار قدرتهای جهانی و سیاست بینالملل قرار داد.
۲۹- همه تصویرسازیهای مثبت ساخته و پرداخته شده از اسراییل را در چارچوبِ دیپلماسی عمومی رژیم صهیونیستی و قدرتهای حامی آن در دوران معروف به صلح مادرید و اسلو، ویران و چهره واقعی و مبتنی بر اشغال، جنایت و نسلكشی جنبش صهیونیستی و تروریسم دولتی و نهادینه اسراییل را برای جهانیان آشكار كرد.
۳۰- افكار عمومی جهانی را به صورت كم سابقهای در حمایت از ملت فلسطین و حق این ملت برای رهایی از اشغال بسیج كرد. تا آنجا كه برخی دانشمندان شناخته شده علوم سیاسی همچون مرشایمر، ۹۵درصد افكار عمومی جهان را در حال حاضر علیه اسراییل و حامی فلسطینیها دانستهاند.
۳۱- واقعیت سیاست چند استانداردی، ستمگرانه و وحشیانه امریكا و غرب و دروغین و فریبكارانه بودنِ شعارهای دموكراسیخواهی و حقوق بشر آن را آشكار كرد و به بسیاری از تردیدها و پرسشها در این زمینه در میان تودهها و نخبگان ایران و جهان پایان داد.
۳۲- توجه حداقل اعلامی امریكا و دیگر قدرتهای جهانی را به مساله فراموش شده صلح و راهحل دودولتی و ضرورت تشكیل دولت مستقل فلسطینی بازگرداند. این توجه اگر بخواهد از مرحله حرف و شعار به مرحله عمل برسد، با موانع مختلف، به ویژه مانع ساختاری و واقعی تركیب اجتماعی جامعه اسراییل و ذات مبتنی بر اشغال و نفی موجودیتِ طرف فلسطینی از سوی جنبش صهیونیستی و موسسه حاكم اسراییل روبهرو خواهد شد. همانگونه كه در تجربه روند مادرید و توافقات اسلو مشاهده شد.
۳۳- شكافها میان امریكا و اسراییل را در پرتو شرایط جنگ به ناچار تضعیف كرد، اما در لایه درونیتر تحولات، به این شكافها به ویژه با گفتمان راست افراطی حاكم اسراییل دامن زد. امری كه به تلاشهای امریكا و غرب برای تغییر تركیب حكومتی در اسراییل و تقویت جریان به اصطلاح راست میانه و سكولار و تضعیف راست مذهبی و تندروتر دامن خواهد زد.
۳۴- شرایط بیرونی جنگ اوكراین را تغییر داد و با كاهش تمركز امریكا و اروپا بر این منازعه و انتقال بخش مهمی از توجه و ثقل سیاسی و راهبردی آنها به سوی بحران فلسطین، وضعیت روسیه را در این جنگ، حداقل بهطور موقت دچار تحول مثبت كرد.
۳۵- ناكارآمدی و فشل بودن سازمان ملل متحد در برابر سیاست نسلكشی و كشتار جمعی اسراییل و تهدید صلح و امنیت بینالمللی از سوی این رژیم را آشكارتر از همیشه كرد و به بحثهای قبلی در زمینه نیاز به تجدیدنظر در ساز و كارهای سازمان ملل دامن زد.
٭ چارچوب اولیه بحث ارایه شده در خانه اندیشهورزان به دعوت اندیشكده حرف، 5/10/۱۴۰۲
نظرات