یهودی سازی قدس 

حمد و ستایش مر خدای یگانه را، او سپاس می‌گوییم، از او یاری می‌جوییم و به درگاهش استغفار می‌کنیم؛ از شرارت نفس خود و اعمال ناشایست مان به او پناه می‌بریم. گواهی می‌دهم که معبودی جز او نیست؛ تنها و بدون شریک است و ما را با بهترین کتابی که نازل کرده و بهترین پیامبری که فرستاده است برتری داده است و ما را بهترین امتی در بین خلق خود و برای آنان قرار داده است. گواهی می‌دهم که محمد بنده و فرستاده اوست؛ امانتش را به خوبی ادا کرد و رسالتش را به نحو احسن انجام داد و در راه خدا به بهترین شیوه جهاد و تلاش کرد. ما را با هر کاری که بنده‌اش را به خدا نزدیک می‌کند، آشنا کرد و خداوند کتاب روشنگر خود را هدایتگر و بشارت دهنده برای مسلمانان بر او نازل کرد. خدایا درود و سلام و رحمت و برکات خود را بر این پیامبر بزرگوار و خاندان و یاران پاکش نازل کن. 

 اما بعد؛ برادران مسلمانم! جمعه گذشته به شما وعده داده بودم که از قدس بگویم؛ چرا از قدس صحبت نکنیم در حالی که این شهر اشغالی هم اکنون با بزرگترین خطر مواجه است؛ هر آن ممکن است که پروژه‌‌های صهیونیستی برای یهودی سازی این شهر، آن را از دست عرب‌‌ها و مسلمانان برباید. طرح‌‌ها و پروژه‌‌های صهیونیستی با زدودن نمادهای عربی و اسلامی از این شهر و خالی کردن آن از ساکنان مسلمان و مسیحی‌‌اش، بیش از پیش ماهیت خود را برملا کرده است. ساخت شهرک‌‌های یهودی در قدس و اطراف آن بدون هیچ گونه توجهی نسبت به احساسات اعراب، فلسطینیان و مسلمانان همچنان ادامه دارد.

در قدس منطق زور حاکم است نه زور منطق؛ حقیقت قدرت است که بر جهان حکومت می کند نه قدرت حقیقت؛ یهودیان با خونریزی، آتش افروزی، خشونت و ترور مسلحانه هر کاری را که دل شان بخواهد انجام می‌دهند و به دنبال تحقق اهداف پلید خود هستند. اگر به آنها "نه" بگوییم و یا هرگاه یکی از ما فریادی بر آورد یا بمبی را منفجر کند می گویند: این تروریست است در مقابل تروریسم مقاومت کنید؛ با تروریسم بجنگید؛ تروریسم را نابود کنید. حتی آنان می خواهند فلسطینیان را به جان هم اندازند؛ از تشکیلات خودگردان می خواهند به فلسطینیانی که از وطن، خون، ناموس، محرمات، دین و مقدسات شان دفاع می کنند حمله کنند و ادعا می کنند که این‌‌ها تروریست هستند؛ این‌‌ها خونریز هستند؛ اما کسانی که طرح‌‌ها و برنامه‌‌های آنان را با خشونت و خونریزی اجرا می کنند تروریست نیستند! این صحنه ای است که امروز شاهد آن هستیم. اسرائیل به راه خود ادامه می‌دهد و عرب‌‌ها گاهی اوقات با آه و ناله‌‌های ضعیف و آشفته، آن را محکوم می‌کنند حتی ناله‌‌های قوی و تکان دهنده ای هم نیست. سپس فریادها فروکش می‌کند و ناله‌‌ها خاموش می‌شود تا این که اسرائیل از نو دست به جنایت دیگری بزند. 

تحریم فروش یک وجب از خاک فلسطین 

مردم پس از جنایت روستای ابوغنیم و دیگر جنایت‌‌ها و کشتارها چه کردند؟ اکنون دامنه جنایات به رأس العمود در نزدیکی مسجد الاقصی رسیده است و این به معنی ورود به منطقه مقدس اسلامی عربی است؛ تسلط بر خانه یکی از فلسطینیانی که به خارج مسافرت کرده است یکی از این دست مسائل است؛ چنین شخصی وقتی به خانه‌اش باز می‌گردد مشاهده می‌کند با ادعاهای واهی و اسناد جعلی مصادره شده است و آن ملیونر آمریکایی که از میامی فلوریدا آمده است ادعای مالکیت این خانه را دارد! چه کسی این حق را به او داده است؟ چه کسی این حق را به دیگران داده است تا خانه‌اش را بفروشند؟ در چنین شرایطی جایز نیست که کسی در مقابل حتی یک وجب از خاک فلسطین کوتاهی کند؟ هر کس زمینش را بفروشد دین، ناموس، خانواده، وطن و تمام مقدساتش را فروخته است. اینان چنین ادعایی دارند و هنگامی که مردم از این مسأله خشمگین می شوند به ریش ما می خندند و ما را مسخره می‌کنند. نتانیاهو در مقابل این جنایت چه کاری انجام داده است؟ او مدعی است که از این مسائل آگاه نبوده است! اما دروغ می‌گوید؛ چرا که ثابت شده است این مسأله در هیئت وزیران مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفته و کابینه صهیونیستی آن را تصویب کرده است. سپس گفت: ما آن خانواده یهودی را که در خانه آن فلسطینی سکونت دارد بیرون می‌کنیم و یک طلبه تلمودی را در آن ساکن می‌کنیم. در حالی که اینان خطرناک تر از آن خانواده هستند. اینان ما مسلمانان را به استهزاء گرفته اند؟ اسرائیل به راه خود ادامه داده و می‌دهد، اما ما با کمال تأسف عاجز مانده ایم؛ فلسطینیان و اعراب بیش از دویست ملیون جمعیت دارند به همراه بیش از یک ملیارد وسیصد ملیون مسلمان اما در مقابل این پدیده ناتوان مانده اند! چرا مقاومت نمی‌کنیم؟ 

دفن توافقنامه اسلو 

از صلح می‌گویند و همچنان آن را تکرار می‌کند، اما کدام صلح؟ شخص نتانیاهو درباره توافقنامه اسلو گفته است که این توافقنامه مرده است و در تلاشند که آن را دفن کنند؛ اما گروهی از ما پس از آن که جنازه این مرده متعفن و بوی بد آن جهانگیر شده است و همگان از آن خبردارند، هنوز نمی‌خواهند این مرده را دفن کنند و از دست آن نجات یابند! همچنان از صلح و احیای آن سخن می‌گویند کدام صلح؟ آیا اساسا از ابتدا صلحی وجود داشت؟ خیر صلح درست، عادلانه و فراگیری در کار نیست. از زمان توافقنامه اسلو صلح واقعی هیچ زمانی اجرا نشده و این چیزی است که بالای این منبر آن را اعلام کرده ایم و همچنان اعلام می‌کنیم؛ چه صلحی صورت گرفته است که مسأله قدس همچنان لاینحل مانده است؟ سرنوشت ملیون‌‌ها آواره فلسطینی در‌‌هاله ای از ابهام مانده است و مسأله مرزهای اشغالی همچنان نامشخص است. موضوع شهرک‌‌ها و شهرک نشینانی که برای یک یا دو شب وارد آنها می‌شوند و در آنجا باقی می‌مانند به کجا رسیده است؟ همان کاری که در الخلیل انجام گرفت و در صددند، آن را در رأس العمود نیز اجرا کنند. همچنین مسأله قدس تا امروز مبهم مانده است؛ یهودیان می‌خواهند این شهر اشغالی را به کلی تغییر دهند و به شهر یهودی خالص تبدیل شود، و کاملا دستخوش تغییر ریشه ای و اساسی شود و در پایان هم می‌گویند در این شهر هیچ عربی سکونت ندارد و هیچ مسلمانی در آن زندگی نمی‌کند مگر افراد معدودی! و پس از آن که تمام توان خود را در تخلیه این شهر از ساکنان اصلی‌‌اش انجام دادند به هیچ کس اجازه ساخت و ساز نمی‌دهند، در حالی که صهیونیست‌‌ها در جای جای این شهر اجازه انجام هر کاری را دارند. قدس را با روستاهای یهودی نشین محاصره کرده اند و این روند تا امروز ادامه دارد. متأسفانه ما که با این پدیده روبرو هستیم و مانند مردگان سکوت کرده ایم هرگاه بخواهیم سخنی هم بگوییم و یا اعلام موضعی کنیم آهسته و زیر لب می‌گوییم، و اگر هر یک از ما در واکنش به این جنایات عکس العملی نشان دهد از میان خودمان کسانی او را محکوم و با ما مخالفت می‌کنند. از دست مظلوم چه کاری بر می‌آید؟ 

  مظلوم حق دارد که فریاد بزند؛ برخی از مردم به جای این که به ضارب بگویند نزن! به مضروب می‌گویند آه و ناله نکن! این چیزی است که ما از آمریکا و قدرت‌‌های بزرگ دیده ایم، از عرب‌‌ها می‌خواهند تسلیم شوند اما به اسرائیل نمی‌گویند از تجاوز دست بردارد. حفاری‌‌های زیرین مسجد الاقصی ادامه دارد و ما امروز سالروز گشایش تونل زیرین مسجد الاقصی را شاهدیم؛ امری که با مقاومت فلسطینیان روبرو شد و بیش از هشتاد و هشت نفر از فرزندان این سرزمین در راه آن به شهادت رسیدند. حفاری‌‌ها همچنان ادامه دارد. با گوش خود از یکی از برادران شنیدم که می‌گفت رائد صلاح شهردار ام الفحم و رئیس حرکت اسلامی فلسطین اشغالی گفته است که فرصتی پیش آمد تا با توجه به این که در فلسطین اشغالی سکونت دارد و شهردار این شهر است، بتواند این حفاری‌‌ها را مشاهده کند. وی گفت که در آینده ای نزدیک این حفاری‌‌ها می‌تواند به فرو ریختن مسجد الاقصی منجر شود. 

این مطلبی است که بارها گفته ام و به صراحت اعلام کرده ام؛ گفته ام که اسرائیل می‌داند چه وقت مسجد الاقصی فرو می‌ریزد. این حقیقت را به خوبی می‌داند اما اعلام آن را به زمان معینی موکول کرده است؛ آنگاه زیر برخی از ستون‌‌ها را خالی می‌کند و نهایتا مسجد فرو ریزد؛ وقت مناسبی را برای این کار انتخاب خواهد کرد، یعنی زمانی که اعراب و مسلمانان قادر به انجام هیچ کاری نباشند جز این که فریاد برآورند مسلمانان کجایید؟ آتش سوزی سال 1969 در مسجد الاقصی باعث شد کشورهای اسلامی به خاطر صیانت از مسجد الاقصی کنفرانسی اسلامی را برگزار کنند. این کار در دوران ملک فیصل رحمه الله انجام گرفت و سران و رؤسای تمام کشورهای اسلامی گرد هم آمدند و سرانجام به ایجاد سازمان کنفرانس اسلامی منجر شد. مسأله امروز مسجد الاقصی خطرناک تر از آتش سوزی آن است؛ مسجد الاقصی، قبة الصخره و قدس همه رو به نابودی می‌روند، پس اعراب و مسلمانان کجایند؟ پیوسته پشت سرابی به نام صلح نفس می‌زنند و له می‌شوند مانند سرابی در کویر که تشنگان آن را آب می‌پندارند، اما زمانی که نزدیک شوند هیچ چیزی را مشاهده نمی‌کنند؛ مسلمانان پشت این سراب از نفس افتاده اند. اسرائیل آنان را به رسمیت نمی‌شناسد و هیچ اعتنایی به صلح ندارد اما این ماییم که دست به دامن صلح شده ایم به این ریسمان‌‌های خیالی دست آویخته ایم؛ دنبالش این سو و آن سو می‌دویم به خاطر چیزی که هیچ ارزشی ندارد. اسرائیل توجهی به این توافقنامه‌‌ها ندارد؛ نتانیاهو می‌گوید توافقنامه جدیدی را آغاز می‌کنیم! گویی که قبلا هیچ نوع توافقنامه ای با اسرائیل صورت نگرفته است. این همان چیزی است که قرآن کریم آن را ذکر کرده است: "إن شر الدواب عند الله الذين كفروا فهم لا يؤمنون، الذين عاهدت منهم ثم ينقضون عهدهم في كل مرة وهم لا يتقون" (به راستی که بدترین جنبندگان نزد خداوند کسانی هستند که به خدا کفر ورزیده و ایمان نمی‌آورند. کسانی که هر گاه با آنان پیمان ببندی هر بار عهد و پیمان خود را می‌شکنند از خدا پروایی ندارند.) این آیه درباره یهودیان زمان پیامبر (ص) نازل شد و نسل امروز نیز نسخه ای از نیاکان خود هستند که بر همان راه و رسم آنان حرکت می‌کنند و به آنها تأسی می‌جویند. 

قدس از آن مسلمانان است 

برادران مسلمان! قدس در برابر دیدگان ما از بین می‌رود، ما چه موضعی گرفته ایم؟ یهودیان مدعی هستند که در قدس از حق مذهبی و تاریخی برخوردارند اما کسی که تورات و انجیل را بخواند خواهد دید که در این کتاب‌‌ها هیچ گاه قدس مقدس شمرده نشده و به آن توجهی نشده است. بالعکس در نزد ما مسلمانان و در شریعت، عقیده و عبادات ما قدس و مسجد الاقصی جایگاه والایی دارند؛ قدس نخستین قبله مسلمانان است و مسلمانان قبل از هجرت و پیش از وجوب نماز در شب اسراء، سه سال به سمت این مکان مقدس نماز می‌خواندند. سه سال نماز می‌خواندند در حالی که قبله شان بیت المقدس بود. پس از هجرت نیز شانزده ماه به این سمت نماز خواندند تا این که خداوند قبله را از آنجا به سمت مسجد الحرام تغییر داد و یهودیان پس از این تغییر شروع به شایعه پراکنی کردند؛ برخی از آنان گفتند که نمازهای پیشین مسلمانان باطل است چون به سمت قبله واقعی نبوده است. اما خداوند فرمود: "وما كان الله ليضيّع إيمانكم إن الله بالناس لرؤوف رحيم" خداوند ایمان [عبادات] «شما را تباه نمی‌سازد و خداوند نسبت به مردم رئوف و رحیم است.» وقتی خبر تغییر قبله به مسلمانان رسید در حین نماز به سمت قبله جدید رو نمودند. 

این مسجد هم اکنون نیز موجود است و از نمادهای بارز مسلمانان محسوب می شود و زیارتگاه آنهاست و همچنان در آن نماز به جای می آورند. قدس قبله نخستین مسلمانان و سرزمین اسراء و معراج است و این چیزی است که خداوند آن را به صراحت در سوره ای به نام اسراء ذکر کرده است و با این آیه آغاز می کند: "سبحان الذي أسرى بعبده ليلاً من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى الذي باركنا حوله لنريه من آياتنا" «پاک و منزه است خدایی که در شبی بنده‌اش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی برد آنجا که دور و بر آن را پر برکت ساخته ایم.» خداوند مسجد مکه را فقط با عبارت مسجد الحرام توصیف کرده  است اما مسجد الاقصی را همراه با برکت ذکر کرده است؛ مسجدی که دور و برش را پربرکت ساخته ایم؛ اگر اطرافش بابرکت باشد لاجرم خود نیز بابرکت خواهد بود. همان گونه که اسراء به سمت این سرزمین مبارک بود و عروج به آسمان‌‌ها از قدس شروع شد و این حقیقت دلیل بر آن است که سفر به این سرزمین مدر نظر خالق هستی بوده است؛ چرا که ممکن بود معراج از مکه و مسجد الحرام به سوی آسمان‌‌ها صورت گیرد، اما خداوند خواست پیامبرش از قدس عبور کند و برای انبیاء پیش نمازی کند و تغییر جدیدی در رهبری دینی جهان ایجاد کند. این رهبری از بنی اسرائیل به بنی اسماعیل و امت جهانی جدیدی منتقل شده است و آنان بهترین امتی هستند که برای جهانیان آفریده شده اند، اینان یک امت نژادپرست نیستند. این حادثه اشاره ای به این تغییر بود و خداوند خواست با این سفر، این دو مسجد بزرگ را به هم ارتباط دهد؛ مسجد الحرام خاستگاه اسراء و مسجد الاقصی پایان آن؛ باشد که در وجدان انسان مسلمان ارتباط این دو مسجد بزرگ محفوظ و راسخ بماند؛ کوتاهی نسبت به یکی از این دو مسجد کوتاهی در حق دیگری است. قدس سرزمین اسراء و معراج است و دیوار براق و مسجد الصخره خاطراتی از شب اسرا و معراج. 

قدس از مساجد بزرگ است 

قدس سرزمین برکات و خاستگاه پیامبران الهی است؛ خداوند در پنچ آیه از قرآن سرزمین فلسطین را با برکت توصیف کرده است: "المسجد الأقصى الذي باركنا حوله"، "ونجيناه ولوطاً إلى الأرض التي باركنا فيها للعالمين"، "ولسليمان الريح عاصفة تجري بأمره إلى الأرض التي باركنا فيها"، تعدادی از مفسران هم گفته اند مقصود از آیه "والتين والزيتون" سرزمین انجیر و زیتون یعنی همان سرزمین بیت المقدس است که خداوند در آغاز سوره به آن سوگند یاد کرده است و این سه آیه سوره تین این گونه با هم هماهنگی و همخوانی دارند: نخست سوگند به بیت المقدس سرزمینی که عیسی (ع) در آن ظهور کرد، طور سنین سرزمینی که خداوند در آن با موسی (ع) سخن گفت و هذا البلد الامین سرزمینی که نبوت محمد (ص) در آن آشکار شد. این جایگاه قدس است؛ قدس همچنین سرزمین جهاد و پایداری بوده است. خداوند به پیامبرش خبر داده بود که این سرزمین در معرض جنگ و اشغال قرار خواهد گرفت و مسلمانان باید در آن سنگر بگیرند و با دشمنان مبارزه کنند تا آن را به اشغال درنیاورند و اگر به‌اشغال درآمد باید تا آزادسازی آن با دشمنان پیکار کنند. در این زمینه امام احمد (ره) در مسند خود حدیثی را از ابی امامه باهلی روایت کرده است که پیامبر (ص) فرمود: همیشه گروهی از امت من بر حق می‌مانند و بر دشمن غلبه می‌کنند؛ مخالفان و معاندان این گروه، نمی‌توانند هیچ زیانی به آنان برسانند تا این که فرمان خداوند از راه برسد و آنان بر همان حال باشند. یا در روایت دیگری آمده است: پیوسته گروهی از امت من بر حق استوار می‌مانند، بر دشمنان شان غلبه می‌کنند از دشمنی مخالفان ابایی ندارند مگر آزاری که به آنان برسد؛ تا این که فرمان خداوند از راه برسد و آنان بر همان حال باشند. گفتند: ای رسول خدا آنان (این گروه بر حق و مجاهد در راه خدا) کجا هستند؟ 

فرمود: آنان در بیت المقدس هستند. این جایگاه قدس در وجدان اسلامی، در هوش و حافظه انسان مسلمان و در اعتقادات اسلامی‌؛ قدس سومین شهر بزرگ اسلام است؛ شهرهای مقدس نزد ما مسلمانان مکه مکرمه که خانه خدا (مسجد الحرام) در آن قرار دارد، مدینه منوره دومین شهر مقدس؛ مدینه پاک و مدینه منوره ای که خداوند با وجود مسجد النبی آن را مشرف کرده است و پیکر مبارک رسول خدا در آن آرام گرفته است و شهر سوم هم، شهر قدس است که مسجد الاقصی را در آن واقع است. این‌‌ها مساجد بزرگ اسلامی هستند و پیامبر (ص) درباره آنها فرموده است که جایز است مسلمان تنها به خاطر زیارت به این سه مسجد بار سفر ببندد. تمام مساجد در ثواب و فضیلت با هم برابرند جز این سه مسجد؛ هر مسجدی که در آن نماز گزارده شود دارای اجر و ثواب برابر است؛ مگر کسی برای شنیدن سخنرانی یا فراگیری علم یا دیدار با برادر دینی به مسجد برود؛ اما اجر نماز در همه مساجد برابر است مگر این سه مسجد؛ در حدیث آمده است: "لا تشد الرحال إلا إلى ثلاثة مساجد، المسجد الحرام والمسجد الأقصى ومسجدي هذا" بار سفر بستن به قصد زیارت جایز نیست مگر به سه مسجد: مسجد الحرام، مسجد الاقصی و مسجد من (مسجد النبی). یعنی جایز نیست که انسان برای سفر به مسجد معینی و به قصد کسب ثواب بیشتر عزم سفر کند مگر این مساجد سه گانه. 

مسلمانان کجایند؟ 

شهر قدس؛ شهر مسجد الاقصی هم اکنون در معرض این خطرات قرار دارد پس مسلمانان کجا هستند؟ عرب‌‌ها به چه مشغولند؟ کجایند مردانی که جان شان را در راه خدا فدا کنند؟ به خدا قسم چیزی جز نیرو و جهاد و مقاومت و انتفاضه جلودار سرکشی و نخوت صهیونیست‌‌ها نیست. امروز ده سال از انتفاضه می گذرد؛ ده سال از انتفاضه ای که توجه جهانیان از شرق و غرب این کره خاکی را به خود جلب کرد، نسل سنگ که با سنگ به مقاومتش ادامه داد و نتیجه آن مقاومت اسلامی شد. بعضی‌‌ها گفتند پس از تحقق صلح دیگر نیازی به انتفاضه نداریم و با ادعای این صلح دروغین آتش انتفاضه را خاموش کردند، اما اثری از این صلح ندیدیم. انتفاضه باید همانند گذشته و قوی تر از آن ادامه یابد؛ باید در برابر سلطه گری یهودیان و سرکشی و طغیان این قوم به حقوق مردم، حقوق اسلام، حقوق مسیحیت، حقوق مسلمانان و مسیحیان مقاومت کنیم. تنها قدرت است که می تواند در برابر این تجاوزات مقاومت کند. درست است که ما فاقد زرادخانه هسته ای هستیم، آن گونه که اسرائیل در اختیار دارد؛ از سلاح‌‌های اسرائیلی هم در اختیار نداریم؛ اما ما حق داریم و حق استوارتر و رساتر از قدرت است و همیشه از آن محکم تر باقی می‌ماند. اگر به آن دست یازیم و کوتاهی نکنیم و پیرامون آن گرد آییم، دیگر راهی برای پیروزی "اسرائیل" بر ما وجود نخواهد داشت. 

اما سؤال اینجاست که چرا اسرائیل پیروز می‌شود، علت آن جدیت رژیم صهیونیستی است و ما آسوده خاطر و بی خیال نشسته ایم، اسرائیل برای رسیدن به خواسته‌‌هایش جدییت دارد و پا پیش می‌گذارد اما اراده ما سست است، اسرائیل برای رسیدن به خواسته‌‌هایش برنامه ریزی می‌کند؛ قصد دارد مسجد الاقصی را نابود کند تا این مسجد پس از چند ماه یا چند سال منهدم شود؛ برنامه ریزی می‌کند و برای اجرای آن نیز وارد عمل می‌شود؛ اما ما یاوه گویی می‌کنیم نه برنامه ای داریم و نه کسی را می‌یابیم که برای ما برنامه ریزی کند. پیوسته می‌نالیم که اسیر یک توطئه ننگین شده ایم و علیه ما نیرنگ می‌کنند در حق ما چنین و چنان می‌کنند؛ آیا این برای ما عذر محسوب می‌شود؟ تا چه زمانی دیگران علیه ما برنامه ریزی کنند و ما برای خود برنامه ای نداشته باشیم؟ آیا ما عاقلیم؟ آری! به خدا قسم ما عقل داریم اما علت این است که اسرائیل یکپارچه کار می‌کند و ما پراکنده، اسرائیل با وجود تعداد کم خود دارای فکر، احساس و تصمیم مشترک است و همه با هم توافق دارند که باید قدس را ببلعند و باقیمانده اعراب و مسلمانان نباید در قدس شریف زندگی کنند. احزابی مانند کار و لیکود یکی هستند و اختلاف در سلیقه‌‌ها یا در برخی از ابزارها و یا در شیوه بیان است و این یک اختلاف اساسی نیست. یهودیان متحد هستند و ما پراکنده؛ متأسفانه ما پراکنده ایم و پراکندگی اکثریت را ضعیف می‌کند و اتحاد اقلیت را قوی؛ یهودیان بذل و بخشش دارند اما ما نداریم، یهودیانی که به ترس و بخل مشهورند، بیش از همه زندگی را دوست دارند و تنها در شهرهای محصور با برج و بارو یا پشت دیوارها با ما می‌جنگند، برده طلا و پرستندگان گوساله طلایی سامری هستند، هم اکنون میلیون‌‌ها دلار در راه هدف شان خرج می‌کنند؛ شهرک نشینان را دیده ایم که می‌جنگند و ما آرام نشسته ایم؛ آنان به سمت بهتر شدن و ما به سمت بدتر شدن در حرکتیم! پناه بر خدا!  

    البته که این امت از وجود مردان صادق و باثبات بهره مند است؛ جوانانی که در عملیات‌‌های استشهادی جان خود را نثار می‌کنند تا فریاد خود، وطن و آرمان شان را به گوش جهانیان برسانند، جوانانی که در راه خدا شهید می‌شوند و شتابان به سوی مرگ می‌روند، مهم نیست مرگ به پیشوازشان بیاید یا خود به پیشوازی آن بروند و در حالی که این سرود را می‌خوانند: زمانی که مسلمان هستم و در راه خدا جهاد می‌کنم مهم نیست که به کدام پهلو در میدان نبرد نقش بر زمین شوم، به پیش می‌تازند. وجود چنین جوانانی به تنهایی آرزویی بزرگ  است، آنان جای امیدند آنان هستند که صدای حق و کلمه حق را به گوش اسرائیل می‌رسانند، اسرائیل تا زمانی که سلاح هسته ای و زرادخانه نظامی در اختیار دارد و مادامی که از حمایت آمریکا بهره مند است؛ پول آمریکا، سلاح آمریکایی و حق وتوی آمریکا، صدای تظاهرات و محکومیت‌‌ها و یا هشدارها را نمی‌شنود. ما در مقابل این پدیده چه چیزی داریم؟ ما ایمان و اعتقاد به حق واقعی خود را در اختیار داریم، توکل بر پروردگارمان را داریم و سپس اعتماد به نفس مان را داریم؛ به خدا سوگند از عهده کارهای زیادی بر می‌آییم؛ می‌توانیم یکپارچه و یکصدا شویم و از قدس دفاع کنیم؛ اگر خلافت وجود داشت و اگر ما خلیفه یا امامی داشتیم که مسلمانان با آن بیعت کرده و او فریاد بزند: "مسلمانان برای نجات قدس به پا خیزید!" مسلمانان از هر نقطه ای به پیش می‌تاختند و به سمت مسجد الاقصی هجوم می‌بردند تا آن را نجات دهند و هزاران یا ده‌‌ها هزار نفر در این راه کشته می‌شدند. 

 ا گر ما متحد بودیم، صهیونیست‌‌ها اصلا قادر به رویارویی ما نبودند و دست به این جنایتها نمی‌زدند؛ مشکل این جاست که ما پراکنده ایم و فاقد رهبری هستیم؛ همین صهیونیست‌‌ها بودند که سعی در نابودی این رهبری جهانی داشتند ؛ هرتز مؤسس کنفرانس جهانی صهیونیزم و بنیان گذار صهیونیزم رسمی جهانی تلاش کرد که سلطان عبدالحمید آخرین یا ما قبل آخرین پادشاه عثمانی را فریب دهد؛ او کوشید سلطان را با پول بفریبد با ملیون‌‌ها لیره و طلا و جواهر، بخشی برای او و بخشی برای کشورش؛ اما سلطان نپذیرفت و گفت: به خدا قسم تا زمانی که من زنده ام نمی‌توانم یک وجب از خاک فلسطین را به شما واگذار کنم، فلسطین وطن من و وطن ملت من است؛ سرزمین نیاکان من است؛ امکان ندارد نسبت به آن کوتاهی کنم. به همین خاطر هرتز گفت: ما در مقابل ناسازگاری و سختگیری این مرد راهی جز این نداریم که او را کنار بزنیم؛ در نتیجه با همکاری نیروهای سکولار ترکیه دست به توطئه زدند و او را کنار زدند و حزب سکولار ملی اتحاد و ترقی طورانی را سر کار آوردند تا در برابر عرب‌‌ها و اسلام بایستد.  

خاطرات تلخ 

برادرانم! ما در این سال خاطرات زیادی را به یاد می‌آوریم همه آنها تلخ هستند؛ این روزها مصادف با یکصدمین سال نخستین کنفرانس صهیونیزم است؛ یک قرن کامل از این کنفرانس می‌گذرد؛ کنفرانسی که در چنین روزهایی در سال 1897م منعقد شد و هرتز در آن اعلام کرد که کشور صهیونیستی تشکیل شده است و در نیم قرن آینده عملا تشکیل و به کار خود ادامه خواهد داد. هشتادمین سال وعده بالفور را نیز پیش رو داریم که در دوم نوامبر سال 1917 در دوره جنگ جهانی اول تصویب شد؛ بالفور وزیر خارجه انگلستان بود که وعده ایجاد یک وطن ملی در فلسطین را به یهودیان داد. در حقیقت کسی که مالکیتی بر فلسطین نداشت، آن را به کسی که استحاقشش را ندارد، بخشید! انگلستان وعده واگذاری سرزمینی غیر از سرزمین خود را به کسی که سزاوارش نبود داد و حاج امین حسینی رحمه الله مفتی فلسطین آن مجاهد نستوه با جمله مشهورش در این مورد اظهار داشت که فلسطین میهنی بدون ملت نیست تا ملتی بدون وطن در آن اسکان داده شود. 

  

هشتاد سال از زمان این وعده می‌گذرد و نیم قرن از قطعنامه تقسیم فلسطین در سال 1947؛ قطعنامه ای که با مخالفت اعراب روبرو شد. عربها با آن مخالفت کردند در حالی که امروز آرزو می‌کنند کاش آن تقسیم تحقق می‌یافت؛ تقسیمی ‌که بخشی از فلسطین را به عرب‌‌ها می داد و بخشی را به یهودیان؛ آنچه آن روز به عرب‌‌ها تعلق می‌گرفت بسیار بیشتر از سهمی است که امروزه در اختیار دارند، حتی با احتساب کرانه باختری، غزه و غیره. آنان سهم بسیار بیشتری در اختیار داشتند اما عربها نپذیرفتند و حق داشتند که نپذیرند؛ چگونه می شود وطن کسی بین او و مهاجری که از جای دیگری آمده و بر آن شخص وارد شده است تقسیم شود؟ آیا انسان می‌تواند وطنش را تقسیم کند؟ آیا انسان می‌تواند همسرش را با شخص اشغالگری تقسیم کند؟ چند روز برای تو و چند روز برای من!؟ بعضی چیزها تقسیم ناپذیرند . پنجاه سال از تقسیم فلسطین که در واقع مقدمه ای برای ایجاد اسرائیل و شکست سال 1967 معروف به "نکسه" بود می‌گذرد؛ نمی‌دانم چرا آن را نکسه نامیده اند؟ این بزرگترین فاجعه ای بود که پس از نکبت سال 1948 دامنگیر امت اسلام شد. به همین خاطر من در کتاب خود، آن را نکبت دوم نامیده ام؛ نکبت اول در سال 1948 روی داد یعنی زمانی که فلسطینیان از سرزمین شان آواره شدند و اسرائیل تأسیس شد و نکبت دوم همین نکبت سال 1967م است. 

در آستانه یادواره دیگری نیز قرار داریم و آن هم بیستمین سال سفر انور سادات رئیس جمهور وقت مصر به اسرائیل در سال 1977 است و این حادثه سرآغاز پراکندگی و تفرقه در میان عرب‌‌ها بود. عربها پیش از این سفر متحد و یکصدا بودند و اکنون برخی از مردم می‌گویند کاش ما وضعیت پیش از سادات را داشتیم! گویی که ما از بد به سمت بدتر افول کرده ایم و از بدتر به بدترین و این سان همیشه در حال افول بوده ایم. این‌‌ها رویدادهای تلخی بود که بر امت ما گذشته است اما راه حل و چاره کار کجاست؟ 

راهی جز جهاد وجود ندارد 

در مقابل خودخواهی و تکبر اسرائیل، نخوت و جنایات اسرائیلی راهی جز جهاد وجود ندارد؛ امکان ندارد برای باز پس گرفتن حقوق مان از این جنایت کاران راهی جز جهاد وجود داشته باشد. به همین خاطر اتحادیه عرب به ادامه تحریم اسرائیل، تحریم مجدد آن و مخالفت با عادی سازی با اسرائیل اقدام کند، چرا که جایز نیست ما روابط مان را با اسرائیل عادی کنیم؛ یک امر غیرطبیعی چگونه طبیعی می‌شود؟ آیا عادی سازی امر غیرعادی را عادی می‌سازد؟ چگونه می‌شود انسان روابطش را با دشمن خود عادی کند؟ به همین خاطر بر همه ما واجب است کالاهای اسرائیل را تحریم کنیم و هر آنچه را که از اسرائیل می‌آید تحریم کنیم؛ روابط مان را با آن عادی نکنیم خواه از جهت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی یا از هر جهت دیگری. آنگاه که از من سؤال شد آیا مسلمان می‌تواند به قصد اقامه نماز در مسجد الاقصی به اسرائیل سفر کند پاسخ دادم: خیر ما در مسجد الاقصی که پرچم اسرائیل و نماد صهیونیزم بر بالای آن است، نماز نمی‌خوانیم. 

ما وارد چنین مکانی نمی‌شویم، در حالی که مهر اسرائیل بر گذرنامه منقوش باشد. فلسطینیان با توجه به شرایط خاص خود این کار را انجام می‌دهند اما برای مسلمان غیر فلسطینی جایز نیست برای نماز به آنجا برود و پرچم اسرائیل بر بالای آن افراشته باشد. ما این کار را برای زمانی می‌گذاریم که مسجد الاقصی آزاد شود آن گونه که ملک فیصل رحمه الله آرزو می‌کرد پس از آن که مسجد الاقصی از دست صهیونیست‌‌ها آزاد شد و در اختیار عرب‌‌ها و مسلمانان قرار گرفت در آن نماز بخواند. ما از جهانیان درخواست می‌کنیم؛ از تمام فلسطینیان و گروه‌‌های فلسطینی و از عرب‌‌ها اعم از مسلمان و مسیحی می‌خواهیم در کنار قدس قرار گیرند. به مسلمانان عرب و غیرعرب و تمام مسلمانان جهان اعلام می‌کنیم که مسجد الاقصی تنها مخصوص عرب‌‌ها نیست بلکه از آن تمام مسلمانان است؛ از آزادگان جهان در جای جای این کره خاکی می‌خواهیم که در کنار فرزندان قدس و همراه با حق و عدالت در مقابل ستم و تجاوزگری اسرائیل و صهیونیزم ایستادگی و در برابر این ظلم ید واحدی باشند تا خداوند حق را به پیروزی رساند و باطل را علی رغم میل باطنی مجرمان نابود کند. 

ایجاد هیئتی عالی برای نجات قدس 

سال‌‌هاست که بر بالای این منبر اعلام کرده ام اگر خلافت اسلامی وجود ندارد و ما خلیفه و امامی نداریم که مسلمانان را برای نجات قدس و مسجد الاقصی بسیج کند، لازم است اتحادیه جهانی علمای مسلمین جایگزین موقتی برای آن باشد و علمای مسلمان در شرق و غرب جهان اسلام در آن عضو شوند. این اتحادیه باید به قصد پرداختن به مسأله مسجد الاقصی و وظیفه مسلمانان نسبت به آن تشکیل جلسه دهد و صندوقی را برای کمک به فلسطینیان و حمایت از بقای آنها در قدس شریف و حتی عرب‌‌های مسیحی ایجاد کند تا آنان زیر فشار و شکنجه اسرائیل خانه و کاشانه خود را ترک نکنند. باید هیئتی عالی برای نجات مسجد الاقصی تشکیل شود، یک هیئت جهانی و اسلامی که تنها عربها را شامل نشود بلکه همه مسلمانان و عربها حتی تمام آزادگان جهان برای نجات مسجد الاقصی در آن عضویت داشته باشند. ما می خواهیم که اسرائیل خودسرانه به جنایاتش ادامه ندهد، بدون این که کسی جلودار این تجاوز آشکار و جنایات و فتنه انگیزی‌‌هایش باشد؛ رژیمی که به هیچ کس اعتنا نمی‌کند؛ نه به سازمان ملل، نه به سازمان کنفرانس اسلامی، نه به اتحادیه عرب، نه به فلسطین و نه به توافقات؛ تنها به یک چیز توجه دارد؛ قدرت و قدرت نظامی. هر آنچه را که بخواهد می‌گوید و انجام می‌دهد و به زور سلاح و نیزه هرچه را که اراده کند اجرا می‌کند. ما باید یک موضع مثبت اتخاذ کنیم و خداوند با ماست؛ ما ایمان داریم که حق با ماست و در این مرحله غالب خواهیم شد، اما تاریخ دوره‌‌هایی دارد و روزگار دست به دست می‌شود: "وتلك الأيام نداولهابين الناس" ما این روزها را بین مردم می‌گردانیم. دوام یک وضعیت محال است؛ امروز فردایی دارد و فردا برای کسی که انتظارش را می‌کشد نزدیک است؛ "إن موعدهم الصبح أليس الصبح بقريب" وعده آنان صبح است آیا صبح نزدیک نیست؟

توجّه:  این مقاله برگردان خطبه جمعه علامه دکتر یوسف قرضاوی است که در تاریخ 3 آگوست 2001 ایراد شده است. با تشکر از پایگاه اطلاع رسانی فلسطین