چکیده

اندیشه پیشرفت بومی و دین‌بنیاد در جهان اسلام در طی دهه‌های اخیر در میان طیفی از اندیشمندان دینی و سیاست‌مداران مطرح بوده که منجر به ظهور نمونه‌های موفقی از این خواست توسعه‌گرایانه شده است. کشور پادشاهی قطر با تکیه بر سنت‌های دینی و بومی خود و نیز با تأثیرپذیری ساختار قدرت و اجتماع از اندیشه‌های شیخ یوسف القرضاوی، درصدد تئوری‌پردازی و عملیاتی‌کردن الگویی دین‌بنیاد از توسعه ملی است که منطبق بر آن علاوه بر دستیابی به اهداف توسعه در داخل، به نوعی قدرت نرم در جهان اسلام نیز دست یابد. این پژوهش با کاربست روش جستاری اسپریگنز، و با هدف شناخت اندیشه پیشرفت در نگاه شیخ یوسف القرضاوی به دنبال ارائه پاسخ به این سؤال است که اندیشه پیشرفت در نگاه این اسلام‌شناس کهن‌سال در ابعاد مختلفی چون وجه مسئلگی، دلیل‌شناختی، آرمان‌شهرشناسی و راه‌کاریابی واجد چه خصوصیاتی است. یافته‌ این تحقیق حکایت از آن دارد که از منظر قرضاوی، جوامع اسلامی به دلیل فقدان وجود دموکراسی، رخنه و نفوذ اندیشه سکولاریسم، جزم‌اندیشی دینی، تلقی ناسازگاری دین و مدرنیته، و نیز استحاله فرهنگی و هویتی، نتوانسته است همپای دیگر جوامع، پیشرفت و توسعه را تجربه نماید. از همین رو، وی در تلاش برای خوانشی از اسلام است که بتواند در میدان عمل، انعطاف‌پذیری و کاربست‌پذیری لازم را داشته باشد و به بهانه توسعه، دین به کناری نهاده نشود.

کلیدواژه‌ها

اندیشه پیشرفت؛ شیخ یوسف القرضاوی؛ اسلام‌گرایی سیاسی؛ الگوی بومی پیشرفت؛ روش اسپریگنز

ادامه‌ی پژوهش