به دنبال خیزش اجتماعی- سیاسی چند سال اخیر در تونس و عبور امواج توفندهی آن به مصر، لیبی و یمن، معروف به بهار عربی علیه حکومتهای دیکتاتوری و تقریباً مادام العمر زین العابدین بن علی و حسنی مبارک و معمر القذافی و علی عبداله صالح، این جنبش مردمیو آزادیخواهانه و اسلامی در مصر موسوم به انقلاب 25 ژانویه [2011] به بار نشست و مردم و تشکلهای سیاسی- اجتماعی، پس از 60 سال حکوکت پلیسی و سرکوبگر و خودکامهی شخصیتهای نظامی در مقام ریاست جمهوری، امید آن یافتند که با حضور آزادانه در انتخابات ریاست جمهوری و مجالس قانونگزاری به شیوهی دموکراتیک، سرنوشت آیندهی خود را در دست گیرند. در این میان جماعت اخوان المسلمین با عمر تشکیلاتی بیش از 8 دهه [از 1928]، یکی از سازمانیافتهترین و فعالترین سازمانهای سیاسی-اجتماعی و البته با اهداف و گرایشهای اسلامیحاضر در جامعهی مصر به شمار میآید.
این جماعت، گذشتهی درخشانی از تلاشها و تحمل زندان و شکنجه و اعدام و خلاصه شکستها و پیروزیها و فراز و فرودهای گوناگون در عرصههای سیاسی، اجتماعی و حتی نظامی را پشت سر خود دارد.
[برابر اسناد موجود پس از شکست همهی ارتشهای عربی از جمله ارتش ژنرال سیسی آن زمان مصر در جنگ 1948 فلسطین، حضور فدائیان وابسته به جنبش اخوان المسلمین در صحنههای نبرد، صهیونیستها را کاملاً غافلگیر و به فرار و ترک ساز و برگ خود مجبور ساخت].
با چنین پیشینهای این تشکل توان حضور فعال و چشمگیری را در عرصهی انتخابات پیش رو، دارا بود.
از همان صبح پیروزی انقلاب نگرانیها و اتهامزنیها و بدبینیهای گستردهای در خصوص احتمال به قدرت رسیدن این جماعت و دیگر گروههای همسو، مجال بروز یافت. کینههای دیرینه نسبت به اسلام و بویژه حضور اسلام در زمینهی حیات سیاسی-اجتماعی و آنچه که در فرهنگ سیاسی امروز، «اسلام سیاسی» نام داده شده است، چه در صحنهی داخلی و چه در عرصهی منطقهای و جهانی و البته با پشتیبانی و پشتوانهی امواج گسترده رسانهای و راهاندازی تبلیغات منفی و مسموم کنندهی افکار عمومی، سر برآورد.
مخالفان اسلام [میگوییم دشمنان اسلام]، ضدیت اسلام با آزادی و دموکراسی و حقوق بشر، بویژه حقوق زنان را در بوقهای تبلیغاتی خود دمیدند، و با برنامهریزی دقیق و حساب شده، قضیهی خود ساختهی اسلامهراسی Islamo – phobia را در سطح جامعه بخصوص در میان روشنفکران و شیفتگان فرهنگ غرب، تبلیغ و تلقین نمودند.
اینان برای اینکه بهتر بتوانند به اهداف کینهتوزانهی خود برسند، دو چهره از اسلام یعنی اسلام به گفته یکی از سکولارهای دو آتشهی وطنی خارجنشین، اسلام کراواتیک یعنی اسلام روشنفکرانه و اسلام سنتی و لابد اسلام عمامهایک [تعبیر از نگارنده است] را مطرح نمودند و حتی خطر اسلام نوع اول را مهمتر و بزرگتر به مخاطبان خود شناساندند و توانستند جامعهی یکپارچهی مصر را به دو قطب مخالف و رودر روی هم یعنی اسلامگراها و مخالفان آنان تقسیم کنند.
جناح مخالف یا همان سکولارها و لیبرالها؛ با بهکارگیری شیوهها و ترفندها و راهکارهای گوناگون، از جمله تحریم انتخابات، به مانعتراشی در راه پیشبرد پروسهی سیاسی پرداختند. اما به رغم تمام سنگاندازیها، انتخابات مجالس قانونگزاری و ریاست جمهوری برگزار شد. و اسلامگراها به پیروزی دست یافتند.
محمد مرسی با کسب اکثریت آرا و شکست دادن ژنرال احمد شفیق، آخرین نخستوزیر رژیم حسنی مبارک، به عنوان اولین رئیس جمهور غیر نظامی، بعد از 60 سال در انتخابات مورخ 17/6/2012 به پیروزی رسید. ایشان با دارا بودن مدارک کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشتهی مهندسی متالوژی از دانشگاه قاهره و دکترا و فوق دکترا در رشتهی محافظت از موتورهای فضاپیما از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، به نوشتهی سایت "ویکی پدیا" باسوادترین رئیس جمهور دنیا به شمار میآید. مدتی در دانشگاه اخیر و نیز دانشگاه زقازیق مصر هم به تدریس پرداخته است. قرار گرفتن شخصیتی با گرایشها و اهداف اسلامی، در رأس پرجمعیتترین و با اهمیتترین کشور عربی در مرزهای اسرائیل و یکی از مهمترین کشورهای اسلامی، بخصوص در شرایط بسیار حساس کنونی، نه میتوانست و نه میتواند برای مخالفان اسلام در داخل و نیز پشتیبانان آنان در خارج، تحملپذیر باشد. هرچند قدرتهای سلطهگر جهانی به خاطر انطباق و هماهنگی روند انتخابات مصر با معیارهای دموکراسی که ادعای حمایت از آنرا دارند، ریاکارانه و به صورت ظاهر، نتایج آن را پذیرفتند و به حمایت از آن تظاهر نمودند. لیکن شواهد و قراین موجود در جریانات اخیر، موضعگیری دیگری را در این خصوص به نظر تحلیلگران میرساند.
در صحنهی داخلی انواع مخالفتها و کارشکنیها در سطوح مختلف بر ضد رئیس جمهور برگزیده مردم و دستگاه اداری او، به صورت مانعتراشی و سنگاندازی در زمینهی کارهای اجرائی و بخصوص در عرصهی خدمترسانی به مردم از یکسو و راه انداختن تحصنها و اعتراضات خیابانی، هر روز ابعاد گستردهتری به خود گرفت. از دیگر سو دخالتهای قوهی قضائیهی بازمانده از رژیم قبلی، در امور اجرائی و عزل و نصب مقامات و مدیران، عرصه را بر رئیس دولت و دستگاه اجرائی وی تنگ کرده بود.
مخالفان حرف آخر خود را از زبان اعتراضکنندگان میدان تحریر زدند و به نام تجمع میلیونی در تاریخ 30/6/2013 یعنی سالروز به قدرت رسیدن محمد مرسی، رسماً خواستار برکناری وی شدند.
پردهی آخر نمایش در تاریخ 1/7/2013 با حضور ژنرال عبدالفتاح سیسی وزیر دفاع منصوب رئیسجمهور در تلویزیون و دادن اولتیماتوم 48 ساعته به روی صحنه آمد. ژنرال تهدیدات خود را با حضور دوباره در تلویزیون در تاریخ 3/7/2013 عملی و رئیس جمهور برگزیده و قانونی را برکنار و قانون اساسی مصوب مردم را به حالت تعلیق درآورد و مجلس منتخب مردم را منحل و ادارهی امور کشور را به رئیس دادگاه عالی قانون اساسی [شمشیر داموکلس] واگذار نمود. و اینگونه بود که کوتای نظامیبه اجرا درآمد.
اما کودتاگران و حامیان داخلی و خارجی آنها، این اقدام را نه یک کودتا بلکه حرکتی در راستای پاسخ به خواست میلیونی مردم حاضر در میدان تحریر و جاهای دیگر به هدف برگرداندن انقلاب 25 ژانویه به مسیر اصلی خود مینامند، و از این بابت خود را طلبکار هم میدانند!
همین جا چند پرسش مطرح میشود:
1- آیا برآورد درستی از تعداد معترضان حاضر در میدان تحریر و جاهای دیگر در دست هست؟ [تحقیقات اخیر انجام شده بر پایهی محاسبهی مساحت میدان تحریر و دیگر مکانهای تجمع معترضان، بر مبنای هر چهار نفر در یک متر مربع، نمایانگر آن است که تعداد آنان در روز 30/6/2013 از چهار میلیون فراتر نرفته است. در حالی که معترضان تعداد خود را 30 میلیون نفر ادعا میکنند. شبکهی الجزیره: 2/8/2013].
2- اگر حضور میلیونی مردم مبنای تصمیمگیری در مورد سرنوشت کشور قرار گرفته است، به چه حقی خواست حضور میلیونی دیگیری آن طرفتر در میدان و مسجد رابعهی عدویه و میدان نهضت و جاهای دیگر به منظور دفاع از مشروعیت رئیسجمهور و سایر نهادهای قانونی، نادیده گرفته میشود؟
3- معترضان میلیونی حاضر در میدان تحریر در جریان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و نهادهای قانونی دیگر کجا بودند و چرا با حضور خود و دادن رأی منفی به پیشنویس قانون اساسی و رأی به رقیب محمد مرسی. از تصویب پیشنویس قانون اساسی و احراز سمت ریاست جمهوری توسط وی و پیامدهای نامطلوب آن و وقوع فاجعهی عظیم به قول خود آنان، جلوگیری به عمل نیاوردند؟
در نظامهای حکومتی مبتنی بر آرای مردم، کی و کجای تاریخ حضور تودههای احساساتی و تهییج و تطمیعشده و در عین حال نادیده گرفتن خواست تودههای طرف مقابل در خیابانها، و میدانها، جای حضور آنها را پای صندوقهای انتخاباتی گرفته و برای برکناری مقام رسمی برگزیدهی مردم و انحلال نهادهای برآمده از آرای آنان و بدتر از آن، به جهت سرکوب مسلم آن بخشی از مردم توسط حکومت و بر افروختن آتش جنگ داخلی، مبنای تصمیمگیری قرار گرفته و این تصمیم وجاهت قانونی یافته است؟
این رویکرد که ظاهراً قرار است در کشورهای دیگر هم مبنای عمل قرار گیرد و تانکهای ارتش هم پشتیبان آن باشند، پیامدهای بسیار خطرناکی به دنبال خواهد داشت و زمینهساز نا آرامیها و آشوبها و بیثباتیهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در کشورهای منطقه خواهد شد که همه از بابت آنچه بسا زیانهای جبرانناپذیری خواهند دید. بدیهی است از این وضعیت تنها قدرتهای سلطهگر و متحد آنها یعنی اسرائیل سود خواهند برد.
کودتای مصر در آغاز بدون خونریزی انجام گرفت، لیکن در روزهای اخیر نیروهای امنیتی و اراذل و اوباش وابسته به آنها با یورش به اعتراضات کاملاً مسالمتآمیز طرفداران حکومت و رئیس جمهور قانونی، در مقابل گارد ریاست جمهوری و بنای یادبود، آن را به خاک و خون کشیدند و دهها تن را کشته و عدهی بیشتری را زخمی کردند.
خطرناکترین اقدام ژنرال سیسی مجری و رهبر کودتا این بود که در 26 ژوئیهی 2013 از هواداران حکومت کودتا رسماً درخواست نمود که با تجمیع در خیابانها و میدانها، اختیارات لازم را برای سرکوب به گفتهی خودش، خشونت و ترور به ارتش و نیروهای امنیتی واگذار نمایند. این تفویض اختیار غیرقانونی به فاجعهی کشتار بیش از 80 نفر و مجروح شدن تعدادی به مراتب بیشتر از معترضان هوادار رئیس جمهور برکنار شده در محل بنای یادبود منجر گردید. و بدین سان خون مردم بیگناه و بیدفاع و حقجوی مصر به دست نیروهای امنیتی و اوباش [بلطجیه] وابسته به حکومت کودتا، خیابانها و میدانهای قاهره و شهرهای دیگر را رنگین ساخت!
واقعیت آن است که جماعت اخوان المسلمین خشونت و ترور را در برنامهی کار خود قرار نداده و اعتقادی به آن ندارد و قویاً از آن پرهیز مینماید.
در خصوص عملیات تروریستی صحرای سینا، ژنرال سیسی به خوبی میداند که این عملیات کوچکترین ارتباطی با جمعیت اخوان و معترضان میدان رابعهی عدویه و جاهای دیگر ندارد. و در گذشته نیز اتفاق میافتاده است. و نیز به خوبی میداند ادامهی ناآرامیهای دیگر این منطقه به خلأ قدرت ناشی از محدودیت تعداد نفرات و تجهیزات نظامی مجاز و در صحرای سینا مربوط میگردد که به موجب قرارداد کمپ دیوید [1979] از سوی آمریکا و اسرائیل به ارتش مصر تحمیل گشته است. آرای باب روز شدن نسبت دادن عملیات تروریستی عالماً و عامداً به مسلمانان حقیقت را نمیتواند لاپوشانی کند.
پرسش این است که اقدام فرماندهی ارتش، ولو با حضور تنی چند از رهبران احزاب سیاسی و نهادهای مدنی ازجمله شیخ الازهر در صحنهی نمایش تلویزیونی به برکناری و حبس رئیس جمهور برگزیدهای که تنها یک سال از دوران چهارساله تصدی وی میگذرد و نیز تعلیق قانون اساسی و تعطیل مجلس برآمده از آرای مستقیم مردم، اگر مصداق کامل «کودتا» نیست چه عنوانی میتواند در فرهنگ سیاسی داشته باشد؟
به راستی کودتای مصر و نیز کودتای آرام و به دور از بازتاب رسانهای مورخ 25/6/2013 قطر، بخشی از سناریوی دقیق و ادامهداری است که در محافل و اتاقهای فکر سلطهگران جهانی طراحی و مورد موافقت قدرتها و دولتهای منطقهای مورد حمایت آنان قرار گرفته است.
هدیه و دستمریزاد شتابزدهی 12 میلیارد دلاری! دولتهای شناخته شدهی خلیج فارس پس از 7 روز به حکومت کودتائی مصر در این راستا قابل تعریف و توجیه و کاملاً معنادار میباشد! این سناریو به مصر محدود نمیگردد و حکومتهای دیگری را نیز که به نحوی گرایشهای اسلامی دارند در بر میگیرد.
ناآرمیهای دو ماههی اخیر ترکیه و آشوبهای کنونی تونس و لیبی، نشان از استمرار پروسهی متهمسازی به بیکفایتی و سپس براندازی حکومتهائی دارد که کاملاً در مدار و مسیر منافع و مصالح قدرتهای سلطهگر و فزونخواه و نوچه دُر دانهشان، اسرائیل حرکت نمیکنند.
پرداختن به مشکلات داخلی و اشتباه کاریهای دولت به قول معروف اسلامگرای مصر خود مجال دیگری را میطلبد.
در این زمینه به یک مورد میپردازیم. یکی از کارشناسان مسائل منطقه در یک گفتگوی تلویزیونی، میگوید: مخالفان واقعی دولت آقای مُرسی، نه در میدان تحریر بلکه در دستگاههای حکومتی مشغول فعالیتاند. آری جماعت اخوان المسلمین بیش از هشتاد سال فعالیت و مبارزهی سیاسی را در کارنامهی خود دارد. اما این قضیهی مهم را نمیبایستی مورد غفلت قرار میداد که حکومت اداری و کار اجرائی آن هم در کشور وسیع و پر جمعیت و بسیار حساس مصر، وقت، هوشیاری، مراقبت و تدبیر بیشتری لازم دارد. شاید بتوان مدعی شد که نظام گذشته منهای حسنی مبارک و تنی چند از دولتمردان آن دست نخورده به حال خود رها گشت. نظام برآمده از انقلاب هرچند به خصلتهای اسلامی بزرگواری و سماحت و مکرمت و ... پایبند باشد نمیتوانست و نمیبایست سادهاندیشانه و با بیتفاوتی از کنار سنگاندازیها و مانعتراشیها و نارضایتیآفرینیهای هواداران رژیم گذشتهی شاغل در نظام اداری و اجرائی جدید بگذرد. به دو مورد اشاره میکنیم: شایع است که تانکرهای سوخت به جای اینکه محمولهی خود را در جایگاهها در اختیار مردم قرار دهند، در بیابانها خالی میکردهاند.
ژنرال احمد شفیق آخرین نخستوزیر رژیم حسنی مبارک، به جای پاسخگوئی در یک دادگاه بیطرف و واقعی و نه فرمایشی! به مصداق «بدهکار را رو بدهی طلبکار میشود» چرا باید از انقلاب آنقدر سهم بگیرد که به عنوان نامزد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند و نفر دوم شود؟
در اینجا لازم است به موضعگیری آمریکا، یعنی بزرگترین پشتیبان جهانی دموکراسی اشارهای داشته باشیم:
جان کری وزیر امور خارجهی آمریکا، رسماً از کودتای ارتش حمایت و آن را گامی در راستای تقویت دموکراسی ارزیابی کرد. [2/8/2013 : BBC]
آقای وزیر نه خواست بیاد بیاورد که اولاً آقای مُرسی در یک انتخابات آزاد و برابر معیارهای دموکراسی توسط مردم مصر به ریاست جمهوری برگزیده شده و تنها یک سال از دوران تصّدی ایشان در این سمت سپری گشته است.
ثانیاً همزمان با شروع اعتراضات مخالفان، میلیونها مصری هم به پشتیبانی از رئیس جمهور قانونی، به خیابانها آمدهاند. و به رغم دادن بیش از 80 تن کشته و چندین برابر زخمی [به اعتراف مقامات دولت کودتا] و اردوکشیها و تهدیدات مکررِ حاکمانِ بر آمده از کودتا. برای دست یافتن به خواست قانونی خود به اعتراض و تحصّن ادامه میدهند.
و کلام آخر، میبینیم در پاکستان، افغانستان، یمن، عراق، سوریه، لبنان، مصر، لیبی، تونس، سومالی، مالی، الجزایر و ... مسلمانها همدیگر را میکشند.
و در سه کشور اول، بوسیله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکائی، بیپروا شکار میشوند. و در فیلیپین، برمه [میانمار] و نیجیریه فقط به جرم مسلمان بودن بوسیلهی دشمن قتل عام میگردند. لیکن پیروان بودا و موسی و عیسی هیچیک به نام دین توسط همکیشان خود کشته نمیشوند!
آیا گاه آن نرسیده است که در پیشگاه خدا و رسول خدا، احساس شرم نمائیم. که به راستی جای شرمندگی است؟
ازینرو جا دارد از درگاه خدای مهربان و توانا، عاجزانه استدعا و التماس کنیم که به ما مسلمانها، آنقدر شعور و احساس مسؤولیت عطا کند که یکدیگر را نکشیم.
و ماذالِکَ عَلَّی اللهِ بعَزیز.
نظرات