اطمینان دارم که افراد تیراندازی کننده به کولبران زحمتکش، در خانه‌های مجلّل‌ سرمایه‌داری و متنعّم‌ به دنیا نیامده‌اند و در یکی از روزها آرزوی کشتن زحمتکشی را در دل نداشته‌اند؛ از سوی دیگر والدین کولبران در هنگام ازدواج آرزوی داشتن فرزندی را نداشته‌اند که در میان همه مشاغل موجود تن به کولبری دهند. زحمت کشیدن و با رنج بازو امرار معاش نمودن برای انسان افتخار است؛ بویژه در جامعه ما که به آسانی می‌توان از طرق مختلف بدون رنج و زحمت شکم خود را سیر نمود.

کولبری نه شغل است و نه مایه افتخار، این زحمتکشان بدبخت از بد حادثه به این شغل پناه آورده‌اند و معلول ستم و تبعیض در منطقه هستند؛ اگر در میان خانواده آنان فردی وزیر، نماینده، سفیر، مدیر، سردار، شهردار، استاندار و حتی فرماندار می‌بود، قطعاً‌ دچار چنین سرنوشتی نمی‌شدند؟

مشکل ما نیروی نظامی و انتظامی، برخورد آنان و یا پدیده کولبری نیست، مشکل ما قوانین و قانون‌گزارانی هستند که مشکلات چنین جوامعی را لمس نکرده و یا فشار زندگی در مناطق مرزی را احساس ننموده‌اند.

در اینجا کشمکش در بین مبارزه با مرگ از طریق تحمّل‌ کولبری و از سوی دیگر اجرای قوانین خشک و غیر منعطف از سوی ضابطین است که متوجه عواقب وخیم آن نمی‌شوند.

پدیده کولبری نقص بسیار مهمی است برای این قشر، برای نظام، برای نمایندگان و برای مسؤولان و سرمایه‌داران منطقه که پس از چندین سال شاهد وجود چنین معضلی هستند، امّا‌ هیچ قدمی برای حل این معضل برنمی‌دارند. سؤالی‌ که مطرح است، مگر کالای قاچاق تنها از مرزهای منطقه کردی وارد کشور می‌شود؟ باوجود این‌که‌ دولت و خیلی از نهادها با اغماض نسبت به ورود کالا می‌نگرند، اما چرا باید گاهی شاهد خون به‌ناحق ریخته زحمتکشان بی‌دفاع باشیم؟! که موجب بدبینی مردم و امنیّتی‌ کردن فضا می‌شود.

به نظر اینجانب لازم است بار دیگر لایحه مناطق آزاد تجاری و صنعتی بانه و مریوان در مجلس مطرح و نمایندگان مجلس به عنوان یک وظیفه میهنی و اسلامی و انسانی با آن موافقت و آبی بر این آتش زیر خاکستر بریزند؛ تا بیشتر از این موجب تحریک احساسات مردم، مخصوصاً‌ جوانان و عکس‌العمل‌های خسارت‌بار نگردد.