گفت‌وگوی اختصاصی با مدرس ارتباطات و روابط عمومی؛ کمتر از 10 درصد از مطالب تولیدی مطبوعات محلی نقد سازنده است
گفت‌وگو از: لعیا نورانی

بعد از دو بار به هم خوردن قرار مصاحبه بلاخره فرصتی پیش آمد تا با مدرس ارتباطات و روابط عمومی دانشگاه‌های علمی و کاربردی و آزاد آذربایجان غربی گفت‌وگویی داشته باشیم، «شفیع بهرامیان» با رویی گشاده دعوت ما را پذیرفت و قرار گفت‌وگو در دفتر کار ایشان گذاشته شد، گفت‌وگو فارغ از نگرانی‌هایی که در طیّ مصاحبه نسبت به سر و صدای ناشی از تردّد خودروها و امکان ضبط نشدن صدای مصاحبه شونده داشتم در فضایی صمیمی انجام شد. وی دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی از دانشگاه علامه طباطبایی است. اگر چه این موضوع کار مصاحبه را آسان می‌کرد اما تا حدی نیز باعث شد تا از جواب مفصل‌تر به برخی از سؤالات طفره رفته و به کلی‌گویی اکتفا کند. ماحصل گفت‌وگو با استاد ارتباطات و روابط عمومی حول محور جایگاه نقد و انتقاد در مطبوعات محلی آذربایجان غربی پیش روی شماست.
* اگر موافقید گفت‌وگویمان را با تعریفی از نقد شروع کنیم، نقد چیست؟

نقد در تمام حوزه‌ها اعم از کتاب تئاتر، حوزه‌ی سیاسی یا فرهنگی صورت می‌پذیرد و یکی هم در حوزه‌ی مطبوعات یا رسانه‌ها است. تعریف ساده‌ای که ما از نقد داریم این است که سره را از ناسره تشخیص دهیم و در این سه واژه تمام رسالت‌های مطبوعاتی حتی اصول و مبانی نقد نهفته است، رسانه باید خوب و بد را تشخیص دهد و بین آنها فرق قائل شود و این از عهده کسی بر می‌آید که اشراف بر قضایا داشته باشد.

* به نظر شما چه ضرورتی در کار است که نقد و انتقاد در رسانه‌ها به ویژه مطبوعات محلی وجود داشته باشد؟

وقتی ما به رسالت‌ها و نقش ارتباطات جمعی و در کنار آن مطبوعات نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که نقش‌های متعددی برای آنها برشمردند، یکی از آنها اطلاع‌رسانی از اخبار و رویدادهایی است که در جامعه روی می‌دهد، انتقال میراث فرهنگی از دیگر نقش‌ها است یعنی رسانه‌ها می‌خواهند هر آنچه در گذشته بوده را به نوعی در جامعه نهادینه کنند اما مهم‌ترین نقش، نقش نظارتی است، نظارت بر روندهای موجود جامعه و دفاع از حدود و هنجارهای آن چیزی که به صورت استاندارد در جامعه وجود دارد وظیفه‌ی رسانه‌ها است که هر جایی از این استانداردها تخطی صورت پذیرد آنها را رسانه‌ای و افکار عمومی را نسبت به آن حساس کنند چرا که حساسیت افکار عمومی در نهایت منجر به این می‌شود که مسببان نقاط انحرافی را اصلاح کنند؛ لذا اگر به حوزه‌ی نقد وارد شویم می‌بینیم که نقد در بعد نظارتی رسانه‌ها می‌گنجد و با توجه به اهمیتی که دارد اگر رسانه وارد این حوزه نشود در واقع مسئولیت رسالت و مخاطبی در جامعه نخواهد داشت و در کنار آن خود جامعه هم به بیراهه می‌رود.

* به نظر جنابعالی الزامات نقد و انتقاد در مطبوعات چه می‌تواند باشد؟

برای اینکه یک نقد کارسازو سازنده باشد باید اشراف کامل بر قضایا داشته باشد، جوانب منفی و مثبت قضایا را در نظر بگیرد، نقاد در عین حال که نقد می‌کند و کسی را به چالش می‌کشاند باید راهکار ارائه دهد در غیر این صورت تخریب است، بنابراین هر نقدی جوانب مثبت و منفی را در نظر بگیرد و راهکار ارائه دهد. یک نقد اصولی سازنده و مطبوعاتی است ولی ما مطبوعاتی‌ها اشتباهی که معمولاً می‌کنیم این است که خودمان وارد حوزه‌ی نقد می‌شویم به جای اینکه ابزاری شویم برای نقدی که دیگران می‌کنند نسبت به روند، ما باید فضا را باز کنیم تا متخصصان و کسانی که اشراف بر مسائل دارند بیایند از طریق ما روندهایی که نیاز به نقد دارند را به چالش بکشند.

* به نظر شما زاییده‌ی این مشکلات چیست؟

نقاد به دلیل حرفه‌ای نبودن مشکلات اقتصادی، مسلط نبودن به برخی حوزه‌ها و قضایا در نتیجه تفکیک غلط خوب و بد موضوعاتی را در چارچوب نقد مطرح می‌کند و به سمع و نظر مخاطبان می‌رساند.

* یعنی روحیه‌ی انتقادپذیری در جامعه وجود دارد و مطبوعات با توجه به این مشکلات در این زمینه ناموفق‌اند؟

خیر ببینید، فاکتورهای مهمی در ایجاد یا عدم ایجاد روحیه‌ی نقدپذیری وجود دارد، اگر مطبوعات ما حرفه‌ای کار کنند به لحاظ مالی خودکفا باشند، برای پول ننویسند و در هر جایی که جامعه نیاز پیدا کرد، وارد شوند و آنجا را به نقد و چالش بکشانند از همه مهم‌تر در سابق هم نشان دهند که نیتی جز اصلاح ندارند، در اشخاص حقیقی و حقوقی یک دیدگاهی نسبت به آن مطبوعه به وجود می‌آید که وزنی قائل می‌شود و به آسانی نقد و انتقاد را پذیرا می‌شود اما اگر مطبوعات از نظر اقتصادی وابسته باشند، نشریه حالت آگهی‌نامه داشته باشد تا یک نشریه‌ای که نمایندگی افکار عمومی را دارد، به خود این حق را بدهد که در هر زمینه‌ای بدون تسلط بر موضوع وارد شود اینجاست که نتوانستیم روحیه‌ی نقدپذیری را در طرف مقابل ایجاد کنیم یا آن را به این اقناع برسانیم که ما هم می‌توانیم به نمایندگی از مردم سؤالاتی داشته باشیم و در چنین شرایطی است که آستانه‌ی تحمل آنها در برابر نقد پایین می‌آید، از طرف دیگر وقتی به صورت تاریخی نگاه کنیم می‌بینیم مطبوعات ما در دامن حکومت متولد شدند. «کاغذ اخبار» که در زمان «محمدشاه قاجار» منتشر شد مربوط به دربار بود یا «وقایع اتفاقیه» که توسط امیرکبیر منتشر شد خود صدراعظم یک سیستم حکومتی بود و در داخل حکومت متولد شد؛ یعنی وقتی روزنامه‌نگاری ما متولد شد خود وامدار حکومت و سیستم‌های اجرایی بود و هرگز نقدی علیه سیستم‌های حکومتی صورت نگرفت و ریشه‌های نقد در مطبوعات از لحاظ تاریخی همزاد رشد رسانه‌ها نیست، بلکه سالیان سال طول می‌کشد تا وارد مطبوعات ما شود.
عامل دیگر مسائل بعد از انقلاب اسلامی به ویژه جنگ تحمیلی است، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تمام مدیران ارشد میانی و پایین دست عوض شدند و کشور بلافاصله درگیر جنگ داخلی و تحمیلی ‌شد و فضا را تقریباً بست؛ به طوری که تا اواسط دهه‌ی 70 در نشریات نقدی وجود نداشت، چرا که کشور درگیر مشکلات جنگ و مسائل سازندگی بود، کشور حالت فوق‌العاده داشت و در این گیر و دار کسی قادر به نقد عملکردها نبود بنابراین نقد در آن دوران هم شکل نگرفت.

* این بحثی است که می‌تواند به خیلی مسیرهای دیگر برود، به عنوان مثال موانع فکری و معرفتی نیز بی‌تأثیر نبوده، این وضعیت را شما چطور می‌بینید؟ به خصوص در شرایط کنونی!

بله، در زمینه‌ی مشکلات خود روزنامه‌نگاران یا مسائل اقتصادی و ریشه‌ی تاریخی نقد، مطالبی بیان شد اما بخش دیگر به مردم ارتباط دارد اینکه مردم چه انتظاری از رسانه‌ها دارند یا چقدر استفاده کننده از تولیدات رسانه‌ای هستند می‌تواند در کم و کیف پرداختن به نقد مؤثر باشد، در مواقعی نیز به میزان انتقادپذیری شخصیت‌های حقیقی و حقوقی و میزان آگاهی آنها از قوانین مربوط می‌شود که متأسفانه در حال حاضر آستانه‌ی تحمل پایین است. البته ذکر این نکته نیز لازم است که هر چقدر از مرکز دور می‌شویم و به سمت پیرامون می‌آییم این آستانه کمتر و میزان فشار بیشتر می‌شود، به عنوان مثال یک روزنامه‌نگار تهرانی نمی‌تواند در استانی دیگر کار حرفه‌ای انجام دهد؛ چرا که آستانه‌ی تحمل، دیدگاه‌ها و میزان آگاهی از قوانین بسیار متفاوت است در حالی که طبق ماده‌ی 3 قانون مطبوعات این حق مطبوعات است که نظرات انتقادات و پیشنهادات خود را با رعایت موازین اسلامی و مصالح عمومی منتشر کنند، اینجاست که عدم آگاهی طرفین از قوانین می‌تواند دو نتیجه داشته باشد: یکی اینکه اگر روزنامه‌نگاری نقدی کرد و با واکنش منفی آن شخص یا سیستم مواجه شد دست و پای خود را گم می‌کند و سر از پله‌های دادگستری در می‌آورد.
دوم اینکه چون شخصیت‌های حقیقی و حقوقی با قوانین آشنا نیستند، آنقدر دچار افراط در برخورد با اصحاب مطبوعات می‌شوند که مطبوعات مجبورند دست به عصا راه روند و با خودسانسوری به سراغ نقد و چالش نروند.

* در صحبت‌های قبلی به نقد سازنده اشاره کردید، می‌توانم بپرسم مرز بین انتقاد سازنده و تخریب کجاست؟

قبل از پاسخ به این سؤال باید یادآور شوم که اصطلاح نقد سازنده به زمان حاکمیت حزب کمونیست در شوروی سابق بر می‌گردد، حزب کمونیست در سیستم رسانه‌ای خود چارچوبی تعریف کرده بود که رسانه‌ها و مردم در آن چارچوب می‌توانستند نقد کنند؛ به شرطی که نقدشان بر پایه‌ی اصولی باشد و راهکارهایی برای بهتر شدن داشته باشد به این ترتیب این اصطلاح وارد حوزه‌ی ادبیات رسانه‌ای سیاسی ما هم شده است، خوب حالا بر گردیم به جواب سؤالتان برای تشخیص نقد سازنده از تخریب باید ببینیم نشانگاه نقد به منافع فردی بر می‌گردد و یا جمعی، اگر منافع جمعی مدنظر باشد مطلب به سوی نقد سیر می‌کند یا اگر نقاط قوت و ضعف مطرح شود می‌گوییم نقد است در غیر این‌ صورت به سمت تخریب سیر می‌کند.

* همانطور که جنابعالی هم اشاره کردید مردم در این فرایند نقشی دارند اگر ما مثلثی را در نظر بگیریم اضلاع آن رسانه‌ها، مردم و دولت است ارتباط بین این سه مؤلفه را چطور توصیف می‌کنید؟

رسانه‌ها حلقه‌ی واسط بین دولت و مردم هستند، هرچه ارتباط دولت با مردم بهتر باشد بیشتر از رسانه‌ها به عنوان حلقه‌ی واسط کار کشیده می‌شود، بسیاری از پیام‌ها از این طریق رد و بدل می‌شود و حرف مردم از طریق رسانه‌‌ها به گوش سیستم دولتی می‌رسد و برعکس. در فضایی که این ارتباط بوده آستانه‌ی تحمل نیز بالاتر است و نقد می‌تواند در رسانه البته رسانه‌ای که قبلاً ثابت کرده به دنبال اصلاح و وسیله‌ی انتقال دیدگا‌ه‌های طرفین است، کارساز باشد اما وقتی این ارتباط خوب نباشد کمتر از رسانه‌ها به عنوان ابزاری برای ارتباط کار کشیده می‌شود، رسانه‌ها خود به خود به حاشیه رانده می‌شوند، در این حالت اگر هم گاهی مبادرت به نقد له یا علیه اشخاص حقیقی و حقوقی کنند خرق عادت محسوب می‌شود و از همه بدتر به جای اینکه از طریق راه‌هایی که در قانون مطبوعات وجود دارد از همان تربیون اقدام به توضیح یا تکذیب کنند به خاطر یک نقد کوچک کل صدا را خاموش می‌کنند چون در سیستم ارتباطی خود با مردم و مردم با دولت برای رسانه نقشی قائل نیستند و در چنین فضایی است که هزینه‌ی نقد بالاست.

* حال سؤال اینجاست که نقد به چه طریقی می‌تواند در مطبوعات انجام گیرد؟

سرمقاله، یادداشت، گزارش مصاحبه، کاریکاتور، طنز، خبر و ستون ارتباط با شهروندان بهترین مکانیزم برای نقد است و از این طرق می‌توان بسیاری از حرف‌ها را که نمی‌شود در قالب‌های دیگری بیان کرد به گوش مخاطبان رساند. اما متأسفانه می‌بینیم که رسانه‌ها خود را از بسیاری از آنها محروم کردند و به سراغ مطالبی می‌روند که خنثی هستند و نشانگاه خاصی ندارند لذا مخاطب خاصی هم نمی‌توانند داشته باشند، وقتی مطالب به این صورت باشند و جایی که دارای مشکل است به چالش کشیده نشود به این معنی است که رسانه از رسالت خود کوتاه آمده و آن وقت است که دچار ریزش شدید مخاطب می‌شود چیزی که عملاً در جامعه‌ی ما و در مطبوعات محلی ما نمود دارد.

* با این اوصاف چه نمره‌ای به مطبوعات محلی آذربایجان غربی می‌دهید؟

من جواب این سؤال را نمی‌دهم چون تمام نشریات را بررسی نکرده‌ام و هر قضاوتی در مورد کل نشریات استان قضاوت درستی نخواهد بود.

* در همان حدی که بررسی کردید برای ما قابل قبول است.

برای پاسخ به این سؤال باید ببینیم که رسانه‌های آذربایجان غربی چقدر دنبال اطلاع‌رسانی واقعی یا خبر هستند یا ارزش‌های خبری ملاک کار آنها است؟ برخی از نشریات استانی وجود دارند که ارزش‌های خبری برای آنها مهم نیست، برخی از خبرنگاران نمی‌دانند کجا حضور داشته باشند و چه خبری را پوشش دهند، در نقد نیز همین حکم‌فرما است. وقتی دیدگاه غالب یک نشریه، مسائل اقتصادی است (نه اینکه این مسئله درست نیست چرا که اگر یارانه‌ها و معدود آگهی‌ها نباشد نشریات نمی‌توانند به کار خود ادامه دهند این خود بحثی دیگر است و بی‌توجه هم نیستیم) پس خبر و نقد مهم نیست و صرفاً عملکردها را تأیید می‌کنند چرا که فکر می‌کنند با تأیید عملکردها، منافع اقتصادی در دراز‌مدت از جانب آن سیستم تأمین خواهد شد، با این دیدگاه مطبوعات محلی آذربایجان غربی در کل ضعیف هستند و کمتر از 10 درصد از مطالب تولیدی که خود تولید می‌کنند نقد مؤثر، کارساز، منصفانه و سازنده محسوب می‌شود، نقدهای زیادی وجود دارد اما چون با راهکار همراه نیستند نمی‌توانیم در تعریف نقد بگنجانیم.

* هر چند در بخش‌های مختلفی از گفت‌وگو شما به راهکارها اشاره کردید اما به طور مشخص بفرمایید برای وارد شدن به حوزه‌ی نقد چه باید کرد؟

باید از خودمان شروع کنیم، اولاً مطبوعات باید از تمام روش‌هایی که می‌شود از طریق آن مطلب ارائه کرد استفاده کنند، در کنار تمام عکس خبر و سایر مطالب تحلیل داشته باشند، با گنجاندن تفسیر، سرمقاله یادداشت، کاریکاتور، طنز و عکس‌های خبری نقد خود به خود وارد حوزه‌ی کاری مطبوعات می‌شود، در حوزه‌ی استان، کاری کنیم که طرف مقابل به ما احترام بگذارد، دنبال منافع فردی نباشیم، جنبه‌های مثبت و منفی عملکردها را ببینیم اینکه نشانگاه ما مثبت و یا منفی باشد نمی‌تواند نقد خوبی باشد و احترام طرف مقابل را به دست آورد، باید در جایی که نیاز است به درستی عملکردها را مثبت انعکاس داد و در جایی که نیاز است نقد کرد، پشتیبان مردمی داشته باشیم، دل مردم را به دست آوریم، نیازسنجی کنیم و در چارچوب قانون دنبال سوژه‌هایی باشیم که مردم می‌خواهند نه اینکه مدیرمسئول یا اشخاص حقیقی و حقوقی یا حزب و جناح سیاسی خواستار آن هستند، اگر مطبوعات محلی استان به این نکات توجه کنند در بین مردم جایگاه و وزن پیدا می‌کنند و در صورت نقد و انتقاد، اشخاص حقیقی و حقوقی به خود جرأت برخورد نمی‌دهند؛ چرا که پایگاه مردمی دارند..

* با تشکر از وقتی که در اختیار خوانندگان ما قرار دادید اگر فرمایش دیگری دارید بفرمایید.

من هم تشکر می‌کنم و امیدوارم جامعه‌ی رسانه‌ای استان در کنار آن مطبوعات محلی از وضعیتی که در حال حاضر دارند بهتر شوند، به جایی برسند که در بین مردم پایگاه اجتماعی پیدا کنند و در سبد مصرفی آنان قرار گیرند نه اینکه در دکه‌های روزنامه‌فروشی یا در بایگانی سازمان‌های اداری ماندگار شوند.

*به امید آن روز.