سرویس دین و دعوت پایگاه‌ اطلاع‌رسانی اصلاح

ب؛ نقد پلورالیسم از منظر قرآن و سنّت

شاید بتوان گفت در سرتاسر قرآن و احادیث پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وسلم- با پلورالیسم دینی (از منظری که ما بدان خواهیم پرداخت)، مخالفت شده است. البته کثرت‌گرایی دینی، با رویکرد متفاوتی عرضه شده است:

رویکردهای متفاوت کثرت‌گرایی دینی

رویکرد اول:

رویکرد تبادل نظر و گفت‌و‌گوی بین ادیان، با نمایندگانی چون «نینان اسمارت»[37] و «ویلفرد کنت ول اسمیت»[38]

این رویکرد، سه گونه تفسیر را محتمل شده است:
تفسیر نخست، آن است که متدینان با روشی عقلی و منطقی و خردپذیر، باید به بررسی اصول دینی تمام ادیان بپردازند و با ضوابط معرفت‌شناسی و منطقی، به سایر ادیان، گوش فرا دهند تا به دین صحیح‌تر نایل آیند. این رویکرد، از نظر قرآن کریم کاملاً پذیرفته شده است و حق‌تعالی با صراحت تمام می‌فرماید:

«فَبَشِّرْ عِبَادِ* الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمْ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُواالأَلْبَابِ»[39] «پس بشارت ده آن بندگان من که به سخن، گوش فرا می‌دهند و بهترین آن را پیروی می‌کنند. اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان.»

در جای دیگر، تقلید کورکورانه مشرکان از آباء و اجداد را مورد انکار و نکوهش قرار می‌دهد و می‌فرماید:

«وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَینَا عَلَیهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لا یعْقِلُونَ شَیئاً وَلا یهْتَدُونَ»[40] یعنی: «چون به آن‌ها گفته شود که از آن‌چه خدا نازل کرده است، پیروی کنید، می‌گویند: نه، بلکه از چیزی که پدران خود را بر آن یافته‌ایم، پیروی می‌کنیم. آیا هرچند پدرانشان چیزی را درک نمی‌کرده و به راه صواب نمی‌رفته‌اند (باز هم در خور پیروی هستند؟)»

شاید بتوان آیاتی را که تعقّل، تدبّر و تفکر را مورد تأکید و سفارش قرار داده‌اند، به اصول ادیان نیز حمل کرد. در این آیات آمده است:

«لَعَلَّکُم تَعقِلون»[41] «لِقومٍ یعْلَمون»[42] «یجعَل الله الرِّجسَ عَلی الَّذینَ لا یعقِلُون»[43] «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یعْقِلُونَ»[44]

البته کلیه‌ی گزاره‌های دینی را نمی‌توان با ملاک‌های بشری، اثبات یا ردّ کرد و برخی از آن‌ها از دایره‌ی اثبات و ردّ ما خارجند. این دسته از قضایا، منزلت و رتبه‌ای بعد از گزاره‌های ریشه‌ای و اصولی دارند و نوعاً گزاره‌های جزیی بین ‌ادیان را تشکیل می‌دهند.

تفسیر دوم، تبادل نظر و گفت‌وگوی بین‌ادیان، از منظر روان‌شناسانه و جامعه‌شناسانه، بدین معنا که متدینان و پیروان مذاهب مختلف، با احساس همدلی و شرح صدر، برای تقریب قلبی و باطنی با یک‌دیگر به گفت‌وگو بنشینند و با تسامح برای زوال تشنج‌های اجتماعی، حلقه‌هایی ترتیب دهند، گرچه هیچ‌گاه به نتایج یکسان معرفت‌شناختی نایل نیایند.

پیشوایان و متفکران اسلامی، در باب مناظره و نحوه‌ی احتجاج، مطالب عمیقی گفته‌اند و گاه در پاره‌ای مکاتب و مدارس خود، آن را به عنوان دانش، به شاگردان خود تعلیم می‌دادند؛ سعه‌ی‌صدر، اخلاق نیکو، جدال احسن، ترک دشنام به رقیب، تحمّل یک‌دیگر، احترام به اصول و عقاید مخالفان و حرمت جدل و مراء، گوشه‌ای از تعالیم اسلام است.

در فرهنگ و دستاوردهای دینی اسلام، مراء و جدال غیراحسن، مورد نهی و نکوهش قرار گرفته است و پیامبر اسلام(صلی الله علیه و سلم)، ترک آن‌ها را واجب و شرط رسیدن به «حقیقت ایمان» و ورود به مراتب عالی بهشت شمرده است. اندیشمندان اخلاق نیز، این صفات رذیله را جزء آفات زبان معرفی کرده‌اند. معنای جدال غیراحسن، این است که حقّی به باطل یا باطلی به حقّ، بدل گردد و بر «باطل آشکار»، پافشاری شود.

بدون شک، سعه‌ی‌صدر و تحمّل یک‌دیگر و حوصله‌ی استماع کلام رقیب و احساس همدلی از اسلامی‌ترین و منطقی‌ترین شرایط گفت‌وگوست که مع‌الاسف در جامعه‌ی ما هنوز جایگاه خود را باز نکرده است و در نهایت، جدال احسن به مراء و جدال غیراحسن بدل می‌شود.

نکته‌ی‌ دیگری که در باب گفت‌وگو و مناظره و جدل از قرآن مجید استفاده می‌شود تأکید بر جدال از روی علم و آگاهی است یعنی پس از تحقّق بینه و علم وکشف حقّ، باید به سراغ مناظره رفت. در این‌جا لازم می‌بینیم به برخی از آیات مربوط به جدل و کیفیت بحث و مناظره اشاره کنیم:

1. «وَلا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ»[45] «دشنام ندهید به آنان که جز خدا را می‌خوانند، تا دشنام ندهند خدا را ستمگرانه به نادانی.»

2. «وَمِنْ النَّاسِ مَنْ یجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَیتَّبِعُ کُلَّ شَیطَانٍ مَرِیدٍ»[46] «و برخی از مردم درباره‌‌ی خدا، بدون هیچ علمی، مجادله می‌کنند و از شیطان سرکش، پیروی می‌نمایند.»

3. «وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ»[47] «و به باطل، جدال نمودند تا حقیقت را با آن پایمال کنند.»

4. «یجَادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَینَ»[48]« با تو درباره‌ی حق ـ‌‌بعد از آن‌که روشن گردید‌ـ مجادله می‌کنند.»

5. «یا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[49] «ای اهل کتاب، چرا حق را به باطل درمی‌آمیزید و حقیقت را کتمان می‌کنید با این‌که خود می‌دانید؟»

6. «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنْ الْعِلْمِ»[50] «پس هر که در این(باره) پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده با تو محاجّه کند، بگو...»

7. «هَاأَنْتُمْ هَؤُلاءِ حَاجَجْتُمْ فِیمَا لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیمَا لَیسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[51] «هان، شما (اهل کتاب) همانان هستید که درباره‌ی آن‌چه نسبت به آن دانشی داشتید، محاجه کردید، پس چرا در مورد چیزی که بدان دانشی ندارید، محاجه می‌کنید؟ با آن‌که خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.»

تفسیر سوم رویکرد گفت‌وگوی بین‌ادیان بر اساس تردید در معتقدات دینی خود است و این تفسیر با چنین پیش‌فرضی، علاوه بر آن‌که نظام گفت‌وگو را به‌هم می‌زند و اصل مسأله را محو می‌سازد، با نصوص قرآن و سنت نیز ناسازگار است.

1. «فَاسْتَقِیمْ کما اُمِرْتَ»[52] «پس، همان‌گونه که دستور داده شده‌ای، استقامت کن.»

2. «اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنا اللهُ ثمّ اسْتَقامُوا فلا خوفٌ عَلَیهِم و لا هُمْ یحْزَنون»[53] «یعنی کسانی که گفتند پروردگار ما خدا است و سپس بر این قول خود ثابت ماندند و استقامت ورزیدند، نه ترسی بر ایشان است و نه اندوهی.»

3. عن ابی‌ عَمْرو، و قیل: أبی عَمْرَة سُفیانَ بن عبدالله -رضی‌الله‌عنه- قال: قُلتُ: یا رسول‌الله-صلی‌الله‌علیه‌وسلم- قل لی فی‌الاسلام قولاً لا أسأل عنه اَحَداً غیرک، قال: «قل آمنتُ بالله؛ ثمّ استقم»[54] یعنی: «از ابوعَمْر یا ابوعمره سفیان بن عبدالله-رضی‌الله‌عنه- روایت شده که گفته است: گفتم یا رسول‌الله برای من سخنی درباره اسلام بگو که بعد از تو از کسی نپرسم. فرمود: بگو به خدا ایمان آوردم و در این راه پایداری کن.»

رویکرد دوم:

پلورالیسم دینی، از طریق نسبیت‌گرایی و شکّاکیت معرفت‌شناختی شکل گرفته است. این دیدگاه، پدیدارهای فرهنگی، آرا و نظرات دینی و اخلاقی را در معرض تحوّل تاریخی دیده و یا میان واقعیت فی نفسه و واقعیت در نزد ما تمایز غیرقابل حل، قایل است و در نهایت، به نوعی نسبیت و شکّاکیت منتهی می‌شود. این نظریه که چهارچوب فلسفی «کانت» را پذیرفته است، توسط «جان هیک» بسط یافت. امّا، نه تنها نمی‌تواند تئوری «صراط‌های مستقیم» را توجیه کند بلکه چه بسا لازمه‌ی آن، این است که همه‌ی تفاسیر دینی، را صراط‌های غیرمستقیم و معارف غیرصحیح بداند. نگرش اجمالی به آیات قرآن، روشن می‌کند که به هیچ وجه اعتقاد به شکّاکیت و نسبیت، مورد پذیرش خداوند نیست و لذا در مقابل بهانه‌ی شکّاکان، از واژه‌ی «بینات» یعنی آیات روشن و واضح، استفاده می‌شود. پس با توجه به آیات قرآن رسیدن به حقیقت، امکان‌پذیر است؛ از جمله:

الف: دسته‌ی اول، آیاتی که شکّاکان را صریحاً مورد سرزنش قرار می‌دهد:

1. «بَلْ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمِینَ»[55] «آنان، دانش خویش را درباره‌ی آخرت، از دست گذاردند و در شک قرار دارند بلکه در مورد آن نابینا هستند.»

2. «وَلَقَدْ آتَینَا مُوسَى الْکِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ وَلَوْلا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِی بَینَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ»[56] «ما به موسی-علیه السلام-، کتاب را عطا کردیم، آن‌گاه در آن اختلاف کردند و اگر سخنی که از جانب خدا پیشی گرفته است نبود، در میان آن‌ها حکم نهایی می‌شد و به درستی که آن‌ها نسبت بدان، در شکّ هستند.»


ب: آیاتی که شکّ را در موارد خاصی به ویژه، ناروا می‌داند:

«وَاِذا قیلَ انَّ وَعْدَاللهِ حَقٌّ وّالسّاعةَ لارَیبَ فیها قُلتُم ما نَدری مَا السّاعةُ اِنْ نَظُنُّ اِلاّ ظَنّاً وَ ما نَحْنُ بِمُستَیقنینَ»[57] «وقتی گفته می‌شود وعده‌ی خدا حق است و در تحقق قیامت، شک و تردیدی نیست، شما گفتید ما قیامت را نمی‌فهمیم و درباره‌ی آن گمان برده و نسبت به آن یقین نداریم.»

ج: آیاتی که ادله‌ی انبیاء را روشن و آشکار توصیف می‌کنند و شکّ شکّاکان را بی‌وجه معرفی می‌نمایند.

«أَلَمْ یأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا یعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَینَاتِ فَرَدُّوا أَیدِیهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا کَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَیهِ مُرِیبٍ * قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ»[58] «آیا اخبار پیشینیان از قوم نوح، عاد، ثمود و دیگرانی که بعد از آن‌ها بودند و جز خداوند، کسی از حالشان باخیر نیست، به شما نرسیده است؟ رسولان و پیامبران آنان با آیات روشن و آشکار به سوی آنان می‌آمدند ولی آن‌ها با دست دهانشان را می‌بستند و یا با دست خود، جلو گفتار آنان را می‌گرفتند و می‌گفتند که ما در آن‌چه شما ما را به آن می‌خوانید، شکّ و تردید داریم. رسولان می‌گفتند آیا در خداوندی که آفریننده‌ی آسمان و زمین است می‌توان شک کرد؟»


رویکرد سوم:
کثرت‌گرایی دینی، براساس مبانی جدید «هرمنوتیک» استوار است. این رویکرد می‌پندارد که متون دینی، صامت و خالی از معانی‌اند. وقتی عبارات، آبستن به معانی نباشد و همچون دهان‌های باز و شکم‌های خالی بمانند که تئوری‌های هر عصر، بر «زبان دین» تأثیر بگذارند، بالطبع، برداشتی معرفتی از «متون دین»، ممکن نخواهد شد و از این رو هر شناختی از دین، کاملاً شخصی می‌باشد. این رویکرد نیز قابل قبول نیست و گرفتار نقدهای فراوانی است و از آن‌ جهت که در این قسمت، فقط از منظر «درون دین» به نقد رویکردهای پلورالیسم دینی پرداخته‌ایم تنها به آیات و روایاتی اشاره می‌کنیم که با این مبنا در «هرمنوتیک» و تفسیر متون، مخالفت صریح کرده‌اند:

1. «وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمْ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[59] «ما بر مردم، کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به قسط و عدل قیام کنند.»

پس قرآن میزانی است برای اعمال قسط و اگر هر کسی، برداشتی از قرآن -آن‌هم براساس صامت بودن عبارات-، داشته باشد، معیار تمییزی بین «عدالت» و «ظلم»، در قرآن وجود نخواهد داشت و این با آیه‌ی مذکور، کاملاً تعارض دارد.

2. «وَنَزَّلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیءٍ»[60]

3. «وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یبَینُهَا لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ»[61]

4. «لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنْ الغَی»[62]



رویکرد چهارم:

آن کثرت‌گرایی دینی که شاید افراطی‌ترین سطح باشد، عبارت از «بر حقّ دانستن» همه‌ی ادیان آسمانی، بدون هیچ‌گونه تفاوت میان اسلام، مسیحیت، یهودیت و... است و حتی وسیع‌تر یعنی کلیه‌ی مکاتب آسمانی و غیرآسمانی از قبیل بودائیزم، هندوئیزم و نیز مکاتب الحادی مانند «مارکسیسم»، تضمین‌کننده‌ی «سعادت» بوده و «حقانیت» و «رسمیت» دارند. بر این اساس، هیچ تفاوتی معرفت‌شناسانه یا فرجام‌شناسانه میان ادیان، با یک‌دیگر و با سایر مکاتب بشری، قابل تصویر نیست. این رویکرد، بحران منطقی و عقلی صریحی دربر دارد اجتماع نقیضین و ضدّین را توصیه می‌کند زیرا انسان، با پذیرش حقّانیت «توحید در اسلام» و «تثلیث در مسیحیت» و «الوهیت برهما و بودا» به نوعی تناقض‌گویی صریح و آشکار می‌رسد. به علاوه از منظر درون دین نیز، آیات و روایات ما به صراحت و صددرصد با آن مخالفند.

اینک به برخی از آیات و روایاتی که با این رویکرد پلورالیسم، تعارض دارد، اشاره می‌کنیم:

1. ‌ صراط در قرآن

آیات فراوانی در قرآن، درباره‌ی «صراط» وجود دارد که با اتّصاف آن به «مستقیم» یا «سوی» و نیز با اضافه‌ی آن به «ربّی»، «ربّک»، «عزیز»، «حمید»، «الله» و یا «متکلم»، نوع خاصی از «صراط» را معرفی می‌کند و باقی راه‌ها را منحرف می‌شمارد. پس با اتصاف و اضافه‌ی کلمه‌ی «صراط» به این واژه‌ها و اوصاف، نمی‌توان کلمه‌ی «صراط» را نکره دانست و از آن، «صراط‌های مستقیم» را برداشت کرد و راه‌های متعدد در ادیان را، مسیر رسیدن به سعادت و حقیقت دانست و این نظریه را به قرآن هم نسبت داد!! به ویژه با توجه به «ال» تعریف که در قرآن، در این کلمه اضافه شده است و دلالت بر انحصار دارد؛ از جمله:

«اِهدِنا الصِّراطَ الْمُستَقیمَ»[63] «اِنَّ هذا صِراطی مُستَقیماً فَاتَّبِعُوه»[64] «فَاتَّبِعْنی اَهْدِکَ صِراطاً سَوّیاً»[65] «یهدی الی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمید»[66]

2. ‌باطل شمردن عقاید و اعمال یهودیان و مسیحیان:

آیات و روایاتی که با برخی از عقاید و اعمال یهودیان و مسیحیان، معارضه می‌کنند و آن‌ها را به صراحت، ناصواب و باطل می‌شمارند:

- ‌«قالَت الیهودُ یدُاللهِ مَغلولَةٌ غُلَّتْ اَیدیهِم وَ لُعِنوا بِما قالُوا بَل یداه مَبسوطَتانِ»[67] «و یهود گفتند: دست خدا بسته است. دست‌های خودشان بسته باد و به (سزای) آن‌چه گفتند، از رحمت خدا دور شوند بلکه هر دوست او گشاده است، هر گونه بخواهد می‌بخشد.»

- ‌«وَقَالَتْ الْیهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ»[68] «و یهودیان و مسیحیان گفتند: ما پسران خدا و دوستان او هستیم بگو: پس چرا شما را به (کیفر) گناهانتان عذاب می‌کند؟»

- ‌«وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیهُودُ وَلا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنْ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنْ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنْ اللَّهِ مِنْ وَلِی وَلا نَصِیرٍ»[69] «و هرگز یهودیان و مسیحیان، از تو راضی نمی‌شوند مگر آن‌که از کیش آنان پیروی کنی. بگو: در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت (واقعی) است و چنان‌چه پس از آن علمی که تو را حاصل شد، باز از هوس‌های آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت.»

- ‌«وَقَالَتْ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ یضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمْ اللَّهُ أَنَّى یؤْفَکُونَ»[70] «و یهود گفتند: عُزَیر، پس خداست و نصاری گفتند: مسیح، پسر خداست. این سخنی است (باطل) که به زبان می‌آورند و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده‌اند، شباهت دارد. خدا آن‌ها را بکشد. چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوند؟»

- ‌«اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیمَ وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِیعْبُدُوا إِلَهاً وَاحِداً لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یشْرِکُونَ (31) یرِیدُونَ أَنْ یطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ»[71] «اینان، دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جای خدا به الوهیت گرفتند، با آن‌که مأمور نبودند جز این‌که خدای یگانه را بپرستند که هیچ معبودی جز او نیست. منزه است او، از آن‌چه (با وی) شریک می‌گردانند. می‌خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند ولی خداوند نمی‌گذارد، تا نور خود را کامل کنند، هر چند کافران را خوش نیاید.»

- ‌«وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یقِیناً»[72] «و گفتند ایشان که ما مسیح، عیسی بن‌مریم، پیامبر خدا را کشتیم و حال آن‌که آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند لیکن امر بر آنان مشتبه شد و کسانی که درباره‌ی او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شک شده‌اند و هیچ علمی بدان ندارند جز آن‌که از گمان پیروی می‌کنند و یقیناً او را نکشتند.»

- ‌«یا أَهْلَ الْکِتَابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَلا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انتَهُوا خَیراً لَکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ یکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلا»[73] «ای اهل کتاب، در دین خود غلّو مکنید و درباره‌ی خدا جز (سخن) درست مگویید. مسیح، عیسی بن‌مریم فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به سوی مریم افکنده و روحی از جانب اوست پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگویید (خدا) سه‌گانه است بازایستید که برای شما بهتر است، خدا فقط معبودی یگانه است منزه از آن است که برای او فرزندی باشد، آن‌چه در زمین است از آن اوست و خداوند بس کارساز است.»

- ‌«یسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیهِمْ کِتَاباً مِنْ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَکْبَرَ مِنْ ذَلِکَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمْ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمْ الْبَینَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذَلِکَ وَآتَینَا مُوسَى سُلْطَاناً مُبِیناًً»[74] «اهل کتاب از تو می‌خواهند که کتابی از آسمان (یک‌باره) بر آنان فرود آوری. البته بزرگ‌تر از این را، از موسی خواستند و گفتند: خدا را آشکارا به ما بنمای، پس به سزای ظلمشان، صاعقه آنان را فرا گرفت سپس بعد از آن‌که دلایل آشکار برایشان آمد، گوساله را (به پرستش) گرفتند و ما از آن هم درگذشتیم و به موسی، برهانی روشن عطا کردیم.»

- ‌«وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یضِلُّونَکُمْ وَمَا یضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَمَا یشْعُرُونَ * یا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ * یا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ * وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»[75] «گروهی از اهل کتاب آرزو می‌کنند که کاش شما را گمراه می‌کردند، در صورتی که جز خودشان، (کسی) را گمراه نمی‌کنند و نمی‌فهمند * ای اهل کتاب، چرا به آیات خدا کفر می‌ورزید با آن‌که خود (به راستی آن) گواهی می‌دهید؟ * ای اهل کتاب، چرا حق را به باطل درمی‌آمیزید و حقیقت را کتمان می‌کنید با این‌که خود می‌دانید؟ * و جماعتی از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آن‌چه بر مؤمنان نازل شد، ایمان بیاورید، و در پایان (روز) انکار کنید شاید آنان (از اسلام) برگردند.»

- ‌«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»[76] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، یهود و نصاری را دوستان (خود) مگیرید (که) یعضی از آنان، دوستان بعضی دیگرند و هر کس از شما، آن‌ها را به ولایت گیرد، از آنان خواهد بود. آری خدا گروه ستمگران را راه نمی‌یابد.»

- ‌«لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ ینتَهُوا عَمَّا یقُولُونَ لَیمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»[77] «کسانی که (به تثلیث، قایل شده و) گفتند: خدا سومین (شخص از) سه (شخص یا سه اقنوم) است، قطعاً کافر شده‌اند و حال آن‌که هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست و اگر از آن‌چه می‌گویند، باز نایستند، به کافران ایشان، عذابی دردناک خواهد رسید.»

3. جهانی بودن دین اسلام:

آیا اسلام، یک دین اقلیمی و قومی است که اختصاص به نژاد یا گروه خاصی دارد؟ آیا این دین فقط به زمان پیامبر اسلام اختصاص دارد یا دینی ابدی است و همه‌ی اعصار را تا روز قیامت شامل می‌شود و دین جهان‌شمولی است که همه افراد و مردم و نژاد‌ها و گروه‌ها را دربر می‌گیرد؟ بدون شک، هر مسلمانی به جهانی بودن و جاودانگی دین اسلام، معتقد است و آن را از ضروریات دین می‌شمارد. علاوه بر اجماع مسلمین، براهین عقلی، دلایل نقلی و شواهد تاریخی، بر این مطلب گواهند. آیات قرآن در این مورد، چند دسته‌اند:

دسته‌ی اول) آیاتی که «قرآن» را هادی همه‌ی مردم در همه زمان‌ها معرفی می‌کند. مانند: آیه‌ی 185 سوره‌ی بقره[78] و آیه‌ی 27 سوره‌ی تکویر[79].

دسته‌ی‌ دوم) آیاتی که همه انسان‌ها را مخاطب خود قرار می‌دهد و از تعابیری مانند «یا ایها النّاس» و «یا بَنی آدم»، استفاده می‌کند. مانند: آیات 168 سوره‌ی بقره[80]، 174 سوره‌ی نساء[81]، 108 سوره‌ی یونس، 135 سوره‌ی اعراف و ده‌ها آیه دیگر. اگر دعوت اسلام، اختصاص به قوم یا نژاد خاصی داشت، باید خطاب را فقط به آن‌ها متوجه می‌ساخت.

دسته‌ی سوم) آیاتی که به صراحت، گویای عمومیت رسالت نبی‌اکرم-صلی‌الله‌علیه‌وسلم- است مانند: آیه‌ی 28 سوره‌ی سبأ[82]، 1 سوره‌ی فرقان و 19 سوره‌ی انعام[83].

دسته‌ی چهارم) آیاتی که اهل کتاب را مورد خطاب قرار می‌دهد.

دسته‌ی پنجم) آیاتی که بر حقانیت دین اسلام و اظهار آن بر سایر ادیان، دلالت دارد. مانند: آیه‌ی 33 سوره‌ی توبه[84]، 28 سوره‌ی فتح[85] و 9 سوره‌ی صف[86]. اگر جهانی بودن دین اسلام و حقانیت و اظهار آن را بر تمام ادیان بپذیریم، دیگر نمی‌توان سایر ادیان و مکاتب را نیز، «صراط‌های مستقیم» برای نیل به حقیقت و سعادت قلمداد و پلورالیسم دینی را ادعا کرد. اگر حصری که از دین اسلام استفاده می‌شود، از ادیان دیگر نیز استنباط کنیم، آن‌گاه با پذیرش پلورالیسم و تبدیل جوامع به جامعه‌های پلورالیستیک، جوامع دینی، نه تنها غیرایدئولوژیک، بلکه در واقع، غیر دینی خواهند شد. زیرا هر معتقد به دین خاصی که به پلورالیسم اعتقاد ورزد، در واقع، از همان آغاز، ادّعای انحصاریت دین خود را منکر شده است و انکار جزء دین، مستلزم انکار کل دین می‌شود.



اینک به برخی از آیات و احادیث «جهانی بودن دین اسلام» اشاره می‌کنیم:

* «تَبارکَ الَّذی نَزَّل الْفُرقانَ عَلی عَبدِه لَیکونَ لَلعالَمینَ نَذیراً»[87] «بزرگ و خجسته است کسی که بر بنده‌ی خود «فرقان» (کتاب جدا سازنده‌ی حق از باطل) را نازل فرمود تا برای جهانیان هشدار دهنده‌ای باشد.»

* «وّما اَرْسَلناکَ اِلاّ رَحمةً لِلعالَمین»[88] «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»

* «وَ اَوحی اِلی هذا الْقرآنَ لِاُنذِرَکُم به وَ مَن بَلَغ»[89] «و این قرآن، به من وحی شده تا به وسیله‌ی آن شما و هر کس را (که این پیام به او) برسد، هشدار دهم.»

* «وَ اَرسلناکَ لِلنَّاسِ رَسولاً وَ کَفی بِاللهِ شَهیداً»[90] «و تو را به پیامبری برای مردم فرستادیم و گواه بودن خدا، بس است.»

* «قُل یا ایها النّاسُ اِنّی رَسولُ الله اِلیکُم جَمیعاً الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَالْاََْرض لااِلهَ‌اِلاَ‌هُو یحیی وَ یمیتُ فَآمِنوا باللهِ وَ رَسولهِ النَّبی الْاُمِّی الَّذی یؤْمِنُ بِاللهِ وَ کَلِماتهِ وَ اتَّبِعُوه لَعَلَّکُم تَهْتَدون»[91] «بگو: ای مردم، من پیامبر خدا به سوی شما هستم. همان (خدایی) که فرمان‌روایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست. هیچ معبودی جز او نیست که زنده می‌کند و می‌میراند. پس به خدا و فرستاده او ـ‌که پیامبر درس‌ نخوانده‌ای است که به خدا و کلمات او ایمان دارد‌ـ بگروید و او را پیروی کنید. امید که هدایت شوید.»

* «وَ ما اَرسَلْناکَ اِلاّ کافَّةً لِلنّاس بَشیراً وَ نَذیراً وَ لَکِنْ اَکثرَ النّاسِ لا یعْقِلون»[92] «و ما تو را جز (به سِمَت) بشارت‌گر و هشدار دهنده برای تمام مردم، نفرستادیم، لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند.»

* پیامبر اسلام از همان آغاز بعثت، «اسلام» را دین جهانی معرفی کرد. پس از نزول آیه‌ی «واَنْذِر عَشیرتَک الْاَقرَبینَ»[93] خویشان خود را جمع کرد و به آن‌ها فرمود: «اِنّ الرَائِدَ لا یکَذِّبُ اَهْلَه وَاللهِ الَّذی لا‌اِله‌الاّ‌هُوَ اِنّی رَسولُ الله اِلَیکُم خاصَّةً و اِلی النّاسِ عامَّةً» یعنی: «رهبر به خاندانش دروغ نمی‌گوید. قسم به خدایی که معبودی جز او نیست، من فرستاده‌ی خدا هستم به سوی شما خصوصاً و به سوی همه‌ی بشریت، عموماً.»[94]

* نامه‌هایی که پیامبر در آغاز رسالت به سران کشورها، مانند قیصر روم و پادشاه ایران و فرمانروایان مصر و حبشه و رؤسای قبایل مختلف عرب که به صورت مستقل زندگی می‌کردند، نوشته با قاصد مخصوصی آن‌ها را اعزام می‌کرد و پیامبر در نامه‌های خود جملاتی مانند: «فَانّی اَنا رَسولُ اللهِ اِلَی النّاسِ کافَّةً» که دلالت بر عمومیت و شمول و جهانی بودن دین اسلام است می‌نگاشت.[95]

* خطاب‌های قرآن، نوعاً متوجه عموم مردم است و تنها به دسته و قوم خاصی توجه ندارد و همین عمومی بودن خطاب‌ها، دلیل روشنی است بر عمومیت و فراگیر بودن اسلام. عناوینی مانند: «یا ایها النّاس»، «یا اَیها الَّذین آمنوا» و عناوینی مانند: «یا اَهلَ الْکِتاب»، دلالت بر جهانی بودن اسلام دارند.

* احکام و قوانین اسلام، عنوان عامّ دارند و از رنگ و نژاد و ملیت خاصّی، عاری هستند و این مطلب، دلیل دیگری بر عمومی بودن و جهانی بودن رسالت پیامبر اسلام است. نمونه‌ای از آیات قرآن، عبارت‌اند از:

«وَللهِ عَلی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَن اسْتَطاعَ اِلیه سَبیلاً»[96] «و برای خدا، حج آن خانه بر عهده‌ی مردم است (البته بر) کسی که بتواند به سوی آن راه یابد.»

«وَمِنْ النَّاسِ مَنْ یشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَیتَّخِذَهَا هُزُواً أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ»[97] «و برخی از مردم، کسانی‌اند که سخن بیهوده را خریدارند تا (مردم را) بی (هیچ) واکنشی از راه خدا گمراه کنند.»

4. استقامت بر دین:

آیاتی که بر «استقامت بر دین» و «عدم گرایش به ادیان دیگر» دلالت دارند. در این آیات به «یا ایها الَّذین آمنوا» خطاب شده است. بنابراین، یهود و نصاری، از گروه اهل ایمان خارجند. لذا دستور می‌دهد آن‌ها را دوستان خود مگیرید و از دین خود، اعراض نکنید. نمونه‌ای از آیات عبارت‌اند از:

- ‌«یا ایها الَّذینَ آمَنُوا لا تّتَّخِذُوا الْیهودَ والنَّصاری اَولیآءَ بعضُهم اَولیاءُ بَعضٍ وَ مَن یتولهم مِنکم فَانِّه مِنهُم اِنَّ الله لا یهدی الْقَومَ الظَّالمینَ»[98] یعنی: «ای کسانی که ایمان آورده‌اند، یهود و نصاری را دوستان خود نگیرید که بعضی از آنان، دوستان بعضی دیگرند و هر کس از شما آنان را به دوستی گیرد، از آنان خواهد بود و به‌درستی‌که خداوند گروه ستمگران را هدایت نمی‌کند.»

- ‌«یا ایها الَّذینَ ‎آمنوا لا تَتَّخِذوا الَّذین اتَّخَذَوُا دینَکُم هُزواً وَ لَعباً مِنَ الَّذین اوتُوا الْکِتابَ مِن قَبْلِکُم وَالْکُفَّارَ اَولیآء وَاتَّقُوا اِن کُنتُم مُؤمنینَ»[99] یعنی: «ای کسانی که ایمان آورده‌اند، کسانی را که دین شما را به ریشخند و بازی گرفته‌اند، چه کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و چه از کافران، دوستان خود مگیرید و اگر ایمان دارید، از خداوند پروا کنید.»

- ‌«یا ایها الَّذینَ آمَنُوا مَن یرتَدِّ مِنکُم عَن دینه فَسَوفَ یأتِی اللهُ بِقَومٍ یحِبُّونَه اَذِلَّةً عَلی الْمُؤمنینَ وَ اَعِزَّةً عَلی الْکافِرینَ»[100] یعنی: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودی خدا گروهی دیگر را می‌آورد که آنان را دوست می‌دارد و آنان نیز او را دوست دارند. اینان با مؤمنان، فروتن و بر کافران، سرفرازند.»

5. اطاعت از دستورهای پیامبر اسلام -صلی الله علیه و سلم-:

آیاتی که به اطاعت از دستورات پیامبر اسلام، امر کرده و تکذیب او را تکذیب انبیاء سلف معرفی می‌کند و مخالفان آن حضرت را «جاوید در آتش» می‌داند. پس هر انسانی، گرچه متدین به دینی باشد، اگر پیامبر اسلام را تکذیب نماید و دستورات او را اطاعت نکند، اهل سعادت نیست و این کاملاً با پلورالیسم دینی، ناسازگار است.

- ‌«فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ جَاءُوا بِالْبَینَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْکِتَابِ الْمُنِیرِ»[101] یعنی: «پس اگر تو را تکذیب کردند، بدان که پیامبرانی (هم) که پیش از تو، دلایل روشن و نوشته‌ها و کتاب روشن آورده بودند، تکذیب شدند.»

- ‌«وَمَنْ یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیتَعَدَّ حُدُودَهُ یدْخِلْهُ نَاراً خَالِداً فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ»[102] یعنی: «و هرکس از خدا و پیامبر او نافرمانی کند و از حدود مقرّر او تجاوز نماید، وی را در آتشی درآورد که همواره در آن خواهد بود و برای او عذابی خِفَّت‌آور است.»

- ‌«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنْکُمْ»[103] یعنی: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را (نیز) اطاعت کنید.»

- ‌«أَلَمْ یعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یحَادِدْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِداً فِیهَا ذَلِکَ الْخِزْی الْعَظِیمُ»[104] یعنی: «آیا ندانسته‌اند که هرکس با خدا و پیامبر او درافتد، برای او آتش جهنم است که در آن جاودانه خواهد بود، این همان رسوایی بزرگ است.»

- ‌«وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیاتِنَا أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»[105] یعنی: «و(لی) کسانی که کفر ورزیدند و نشانه‌های ما را دروغ انگاشتند، آنانند که اهل آتش‌اند و در آن ماندگار خواهند بود.»


-----------------
منـابــع:

1. ‌قرآن کریم

2. ‌باطنی، محمدرضا، فرهنگ معاصر انگلیسی‌‌ـ ‌فارسی؛ چاپ هفتم، تهران 1375

3. ‌ربّانی گلپایگانی، علی؛ تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، مؤسسه‌ی فرهنگی دانش و اندیشه‌ی معاصر، تهران 1379

4. ‌سروش، عبدالکریم، صراط‌های مستقیم، مؤسسه‌ی فرهنگی صراط، تهران 1378

5. ‌قبض و بسک تئوریک شریعت، مؤسسه‌ی فرهنگی صراط، تهران 1377

6. ‌کامران، حسن، تکثر ادیان در بوته‌ی نقد، پژوهشکده‌ی فرهنگ و معراف، تهران 1382

7. ‌گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، مترجم: سیدهاشم حسینی، تهران 1347

8. ‌لگنهاوزن، محمد، اسلام و کثرت‌گرایی دینی، مترجم: نرجس جواندل، مؤسسه‌ی فرهنگی طه، قم 1379

9. ‌مک لنان، گرگور، پلورالیسم، مترجم: جهانگیر معینی، انتشارات آشتیان، تهران 1381

10. هیک، جان، مباحث پلورالیسم دینی، مترجم: عبدالکریم گوهی، مؤسسه‌ی فرهنگی انتشاراتی تبیان، تهران 1378

11. حمیدالله، محمد؛ نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت محمد، مترجم: سیدمحمد حسینی، انتشارات سروش، تهران:1374

12. مجلّه‌ی کیان، شماره‌ی 36 ـ فروردین و اردیبهشت 1376




پاورقی‌ها:
--------------------------------------------------------------------------------

[1]- آل‌عمران/7

[2] به عنوان نمونه از اصول بدیهی عقل می‌توان به اصل «کل از جزء بزرگتر است» اشاره کرد.

[3]- زمر/23

[4]- نسا/82

[5]- فصلت/42

[6]- آل‌عمران/102

[7]- نحل/9

[8]- انسان/3

[9]- غافر/28

[10]- غافر/38

[11]- بقره/257

[12]- یس/4ـ3

[13]- نحل/121

[14]- سجده/7

[15]- طه/50

[16]- آل‌عمران/19

[17]- ذاریات/56

[18]- مریم/36

[19]- انعام/153

[20]- صافّات/118

[21]- شوری/21

[22]- بقره/136

[23]- بقره/137

[24]- عنکبوت/69

[25]- مائده/16

[26]- نساء/68

[27]- بقره/137

[28]- حجر/85

[29]- سجده/7

[30]- توبه/33

[31]- بقره/256

[32]- بقره/256

[33]- کهف/29

[34]- انسان/3

[35]- هود/1

[36]- فصلت/42

[37]- Ninian Smart

[38]- Wilfred cant well smith

[39]- زمر/18

[40]- بقره/170

[41]- بقره/73

[42]- بقره/164

[43]- یونس/100

[44]- انفال/22

[45]- انعام/108

[46]- حج/3

[47]- غافر/5

[48]- انفال/6

[49]- آل‌عمران/71

[50]- آل‌عمران/61

[51]- آل‌عمران/66

[52]- هود/112

[53]- احقاف/13

[54]- رواه مسلم

[55]- نمل/66

[56]- هود/110

[57]- جاثیه/32

[58]- ابراهیم/9و10

[59]- حدید/25

[60]- نحل/89

[61]- بقره/230

[62]- بقره/256

[63]- فاتحه/6

[64]- انعام/53

[65]- مریم/43

[66]- سباء/6

[67]- مائده/64

[68]- مائده/18

[69]- بقره/120

[70]- توبه/30

[71]- توبه31و32

[72]- نساء/157

[73]- نساء/171

[74]- نساء/153

[75]- آل‌عمران/72ـ69

[76]- مائده/51

[77]- مائده/73

[78]- «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِنْ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمْ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیضاً أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ یرِیدُ اللَّهُ بِکُمْ الْیسْرَ وَلا یرِیدُ بِکُمْ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»

[79]- «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ»

[80]- «یا أَیهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الأَرْضِ حَلالاً طَیباً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»

[81]- «یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَیکُمْ نُوراً مُبِیناً»

[82]- «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَنَذِیراً وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ»

[83]- «قُلْ أَی شَیءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلْ اللَّهُ شَهِیدٌ بَینِی وَبَینَکُمْ وَأُوحِی إِلَی هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ»

[84]- «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»

[85]- «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً»

[86]- «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»

[87]- فرقان/1

[88]- انبیاء/107

[89]- انعام/19

[90]- نساء/79

[91]- اعراف/158

[92]- سبأ/28

[93]- شعراء/214

[94]- کامل ابن‌اثیر، ج‌2، ص‌61

[95]- نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت محمد(ص)، دکتر محمد حمیدالله، ترجمه‌ی سیدمحمد حسینی، انتشارات سروش، تهران‌1374

[96]- آل‌عمران/97

[97]- لقمان/6

[98]- مائده/51

[99]- مائده/57

[100]- مائده/54

[101]- آل‌عمران/184

[102]- نساء/14

[103]- نساء/59

[104]- توبه/63

[105]- بقره/39