می‌نویسم بر دردهای در هاونگ کوبیده‌ی‌ زنان
 می‌نویسم بر توهین‌های گفته بر زبان
می‌نویسم بر سنگینی شب‌های بی امان
می‌نویسم بر غبار و تیرگي نبض زمان
 می‌نویسم بر دستان ظلم علیه زنان
 می‌نویسم بر دردهای پر محنت آنان
برای کسانی که چشمانی کور در فهم مقام ( زن) دارند
بر دیگران کوری که این فهم را بسط دادن
آنان که دیده‌ها را نادیده انگاشتن
و به سادگی از درک حقیقت گذشتن
به پابوس فریب فهم خود رفتن
آنان که نقش معصوم و بی آلایش زنان را بر خاک کشیدند
دل خويش را چون سنگ سخت دیدند
دل را به تاراج کین و خشونت بستند
خود را آگاهانه به خواب غفلت زدند
عمري درچشم خود نور صبح را خاموش کردند
در تاریکی و سیاهی شب پرسه زدند
دست نوازش و عشق را دریغ نمودند
تن کبود و بیمار را در ذهن ناآرام خویش کاشتند.
 آن گاه که به تنهای زنان در قفس خیره
 بر مرغ عشق نظاره گر بودند.
آنان که موج هوس‌هاي شان را بر خواهش‌های لطیف زنان خریده‌اند .
آنان که در دنیای دگر بازی را بازخته‌اند .
زبانه های آتش دوزخ را با ( آه) زنان براي خود افروخته‌اند
در جام شهادت زنان زهر مکرر ریخته‌اند.
آنان که فهم خود را زیر سوال برده‌اند.
کسی جزء خود زیر فهم شان را تایید نکرده
آنان که با شکستن حرمت آینه‌ها
دستان خود را گناه آلود ساخته‌اند.
آنان که چشم بر سپيدي سحر بسته‌اند.
بر روز روشن تخم سیاهی پاشیده‌اند.
چون طوفان سهمگین برعلیه زنان راه خشونت برگزیده‌اند.
با خشم بر زنان ترک انسانیت نموده‌اند