امروزه یورش دهشتناکی به اسلام و مسلمانان از سوی نیروهای شر، اردوگاه‌های ستم و تاریکی، محورهای شیطان و گروه‌های ورشکسته‌ی فرهنگی می‌شود که در دوران گذشته و حال زندگی می‌کنند ولی با کراهیت و تنفر به آینده می‌نگرند. 

شگفت‌انگیز‌تر آن‌که این گروه که کراهیت می‌پراکنند، کینه توزیع می‌کنند، در پی ویرانی زبان گفت‌وگو هستند، مفهوم هم‌زیستی را از ریشه در می‌آورند و واژگان احترام به دیگران را از فرهنگ‌نامه‌های خویش پاک می‌نمایند وهمواره به تمام زبان‌های دنیا دشنام داده، پلشتی بار آورده، مسخره کرده، طعنه زده، عیب‌جویی نموده و در بالن کینه می‌دمند، ایشان بیشترین تهمت‌ها را به مسلمانان زده و می‌کوشند آنان را از صحنه بیرون کنند و روح تنفر و کراهیت را در جامعه ترویج دهند، تا ضرب المثل «دیگ به دیگ گوید رویت سیاه است» بر این گروه مصداق پیدا کرده و پیام این حدیث متوجه آنان باشد: «إذا لم تستح فاصنع ما شئت» (اگر شرم نداشتی، هرچه خواهی کن). 

این بخش از انسان‌نما‌ها‌‌ همان کسانی‌اند که انواع یورش‌های نژادپرستانه را رهبری می‌کنند؛ نژادپرستی به تمام معنا: نژادپرستی تجاوز فرهنگی، نژادپرستی تعصب قومی، نژادپرستی رنگ و زبان، نژادپرستی انتساب، نژادپرستی نادانی مطلق، نژادپرستی هرج و مرج و بیهودگی، نژادپرستی تاریخ و جغرافیا، نژادپرستی برتری تخیلی، نژادپرستی تبعیض سراب‌گونه، نژادپرستی طرد و آوارگی، و نژادپرستی منبع و سرچشمه. 

ایشان به همه‌ی این نژادپرستی‌ها و بیش از آن پای‌بندند، ولی در عین حال اسلام و مسلمانان را به بد‌ترین شیوه متهم می‌نمایند و مجموعه‌ای از تهمت‌ها و دروغ‌ها را به اسلام و مسلمانان نسبت می‌دهند؛ به قرآن کریم که کتاب و کلام خداست و باطل از پس و پیش به آن راه ندارد و از سوی چیره‌دستی مهربان و توانا نازل شده است، و نیز به پیامبرمان محمد مصطفی (ص) که سرور اولین و آخرین است و از سوی رب العالمین آمده است و رحمتی به سوی همه‌ی جهانیان می‌باشد. (صلى الله علیه وعلى آله وصحبه وأزواجه والتابعین، ومن تبعهم بإحسان إلى یوم الدین). 

سبب، ترس از اسلام است، گرچه با پوشش‌های آزادی بر آن سرپوش بگذارند و بکوشند آن را با آب رنگ یا روغن آغشته نمایند. ترس از اسلام که دین دانش، برابری، آزادی، کرامت، حقوق، قانون و توانایی است. دین تمدن و توسعه، و دین چیرگی بر شهوات تا فرد در منجلاب نابودی و ویرانی غوطه‌ور نشود. دینی که همه‌ی انواع تعصبات و نژادپرستی‌ها را دور می‌ریزد. «قد بدت البغضاء من أفواههم و ما تخفی صدورهم أکبر» (کینه از دهان‌هایشان آشکار شده است و آن‌چه در سینه‌های خود پنهان می‌کنند بسی بزرگ‌تر است). 

کتاب خدا را مروج تروریسم دانستند و پیامبر و رسول خدا (صلى الله علیه وآله وصحبه وسلم) را با کاریکاتورهایی که مناسب آن جناب و مقام والا نیست، به تصویر کشیدند، پیامبری که خدایش گفت: «کبرت کلمة تخرج من أفواههم إن یقولون إلا کذباً» (بسی بزرگ است سخنی که از دهان‌هایشان بیرون می‌آید، جز دروغ چیزی نمی‌گویند). 

اسلام را به عقب ماندگی، بَدَویت، دشمنی با زنان، جنگ با فرهنگ، خصومت با آزادی، ترویج خشونت و ترور، و وحشی بودن توصیف کردند، در حالی که خداوند پیامبر (ص) را فرستاد تا رحمتش جهانیان را فراگیرد: «وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین» (تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستاده‌ایم). به راستی که او به ما در اوج جنگ و درگیری با دشمنان، اخلاق بلندمرتبه و رادمری را آموزش داد تا تعالیمش سرشار از انسانیت و رحمت باشد: «لاتقتلوا طفلاً صغیراً، ولا امرأة، ولا شیخاً کبیراً، ولا تقتلوا راهباً فی صومعته، ولا تقلعوا شجرة» (هیچ کودک، زن یا کهنسالی را نکشید، هیچ راهبی را در صومعه‌اش نکشید و هیچ درختی را ریشه‌کن نکنید) الله أکبر! این آموزش‌های ارزشمند و متمدنانه که با فراگیری خود همه‌ی نشانه‌ها و نمادهای فضیلت و بزرگی را در خود گنجانده است. 

برای برخی خوشایند است که این اسلام‌هراسی را نشان از کینه‌ای نهفته و تعصبی وحشتناک بدانند که یکی از اهداف متعددش، کاهش نقش سازمان‌های اسلامی و میزان تأثیر آن بر زندگی و جامعه، نه تنها در غرب، که در تمام زمان‌ها و مکان‌هاست. ولی باید دانست اسلام‌هراسی نبردی فراگیر است که تمام گلوگاه‌های حیاتی و نبض‌های زیستی را در خود جای داده است، تا برای مسلمانان هیچ جایگاه و توانی باقی نماند و اینان همواره در ناتوانی دست و پا زنند و به صحنه گردانان سیاست دل بگشایند و از این راستا به لقمه نانی یا تکه کیکی در قبال تمجید و موضعگیر‌ی‌های خود دست یابند. 

در راستای این یورش وحشیانه باید در دنیای رویارویی، نبرد و مواجهه به برخی نقاط توجه داشت که می‌تواند شاخصی بنیادین و هدفمند باشد: 

•باید به شدت پرهیز کرد تا این ماجرا با خشونت درمان نشود یا واکنش‌هایی نامنظم داشته باشد، چون سودی ندارد و با توجه به فقه مقصدی و نتایج و اهداف کلی، قوز بالا قوز می‌گردد. 

•این به معنای سکوت و‌‌ رها ساختن امر نیست، هرگز؛ باید با رعایت حکمت وخویشتن‌داری با آن مواجه شد. بسا یک کنش یا واکنش نادرست، به نتیجه‌ای بد‌تر منجر می‌شود. 

•شایسته است با تمام ابزارهای ممکن همانند تظاهرات، نشست‌های اعتراضی، فریادهای کوبنده، پلاکاردهای محکوم کننده، نوشته‌های بیانگر ناخرسندی و... به این یورش‌های ستمگرانه بر دین و پیامبر (ص) پاسخ داد. 

•بهره‌ بردن از فشارهای سیاسی به شیوه‌های گوناگون و متنوع تا همانند این جرایم و جنایات در حق دین و پیامبرمان تکرار نشود. 

•نوشتن و نگارش در این موضوع یکی از روش‌های بسیار سودمند است، همانند مقاله، قصیده، کتاب، تحقیق، نشریه، پژوهش، سرود و خاطره. البته نباید فیس‌بوک، تویی‌تر و... را فراموش کرد. زیرا این ابزارهای نوین تأثیر بسیار بزرگی در دفاع، فشار، پاسخ‌گویی و بیانیه دارند. این، امروزه واجب است و سکوت حرام می‌باشد. 

•تشویق و تحریک سازمان‌ها و مراکز خصوصی و منطقه‌ای و نهادهای پژوهشی، تا در برابر این یورش‌ها به وظیفه‌ی خود عمل کنند. 

•بهره بردن از مؤسسات رسمی، تا برای این هدف خدمت ارائه دهند. 

•هم‌کاری با طرفداران هم‌زیستی و استفاده از آنان در جهت یاری رساندن به قضایای مربوط به ما.