مقدمه
مبحث «مکى و مدنى» یکى از مباحث مهم علوم قرآنى است که به صورت طبیعى در زیرمجموعه بحث جامعِ «ترتیب نزول آیات» قرار مى‏گیرد. از آنجا که در بحث ترتیب نزول نمى‏توان به نتیجه‏اى قاطع و قابل اعتماد در باب تقدیم و تأخیر زمانى نزول آیات و سوره‏هاى قرآن دست یازید، مفسران و اندیشمندان قرآنى براى دستیابى به حداقل معرفتِ لازم در این رابطه، در صدد تشخیص و تمییز آیات و سوره‏هاى مکى و مدنى از یکدیگر برآمده و به همین منظور قواعد و معیارهایى را بنا نهاده‏اند.
 نویسنده‌: 
 
مقدمه
مبحث «مکى و مدنى» یکى از مباحث مهم علوم قرآنى است که به صورت طبیعى در زیرمجموعه بحث جامعِ «ترتیب نزول آیات» قرار مى‏گیرد. از آنجا که در بحث ترتیب نزول نمى‏توان به نتیجه‏اى قاطع و قابل اعتماد در باب تقدیم و تأخیر زمانى نزول آیات و سوره‏هاى قرآن دست یازید، مفسران و اندیشمندان قرآنى براى دستیابى به حداقل معرفتِ لازم در این رابطه، در صدد تشخیص و تمییز آیات و سوره‏هاى مکى و مدنى از یکدیگر برآمده و به همین منظور قواعد و معیارهایى را بنا نهاده‏اند.
فوائد شناخت آیات مکى و مدنى
شناخت آیات مکى و مدنى هر چند مراحل مختلف رسالت اسلام و تحوّلات آن را به دقّت نمى‏نمایاند، لکن ویژگى‏هاى هر یک از دو دوره مستقل و مهم رسالت آن حضرت را بر ما مکشوف مى‏سازد و اوضاع و شرایطى را که در هر یک از آن دو، پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و نو مسلمانان با آن مواجه بودند و نیز چگونگى دخالت قرآن را در میدان‏ها و معرکه‏هاى گوناگون براى دستگیرى از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و پیروانش و جهت تقویت و تداوم رسالت اسلام بر ما آشکار مى‏سازد که این امر نقش مهم و سازنده‏اى در الگودهى به مسلمانانِ دیگر عصرها و نسلها به ویژه به هنگام تجدید حیات اسلامى خواهد داشت.1
به عنوان نمونه تبیین مفسر فى ظلال از چرایى و چگونگى نزول سوره‏هاى: إسراء، یونس، هود، یوسف و حجر که همگى سوره هایى مکى هستند و در پى رخ نمودن وضعیتى خاص و شکننده پس از رحلت ابوطالب و خدیجه «رضى اللَّه عنهما» این دو یاور و مددکار اثرگذار و نقش آفرین پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و پس از وقوع حادثه شگفت‏انگیز إسراء و معراج پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده‏اند و تشریح ویژگى‏هاى این دوره پرمشقت و کمرشکن از سوى سید قطب، لزوم درک و شناخت آیات و سوره‏هاى مکى و مدنى را دو چندان مى‏کند.2
فایده عام و کلى فوق را مى‏توان در قالب مواردى جزئى‏تر ذیل ارائه داد:

الف) شناخت آیات مکى و مدنى عامل مهمى جهت کشف واقع نگرى و پویایى قرآن
بر اساس این نگرش، قرآن کریم جهت رعایت واقع نگرى و پویایى برنامه خود مشتمل بر دو بخش: قرآن مکى و قرآن مدنى است، که هر یک از این دو بخش، توضیحات و رهنمودهاى متناسب با زمان و شرایط خود را دارا مى‏باشند.
در قرآن مکى بر بستر سازى و تعمیق عقیده و تصورات صحیح در ذهن و ضمیر و دل و جان پیروان تأکید شده است؛ لذا تمام ابزارها و وسایل بیانى و تبلیغى در جهت این مقصد اساسى به کار گرفته مى‏شوند تا نهایتاً منجر به شکل‏گیرى جامعه و نظام اسلامى گردد؛ سپس در قرآن مدنى که مربوط به مرحله دوم برنامه الهى است در کنار تبیین اعتقادات و تصحیح تصورات، بیشترین فرصت به تشریع و قانون گذارى و قاعده سازى دقیق و گسترده در ابعاد مختلف زندگى فردى و اجتماعى اختصاص داده شده است.3
البته این بدان معنا نیست که توجیهات و قوانین و ارزشهاى ارائه شده در دوره مدنى تنها مختص به همان دوره خاص مى‏باشند و قابل تطبیق در زمان‏ها و مکان‏هاى دیگرى نیستند؛ چه این قوانین و تعالیم نیز بسان توجیهات عقیدتى مرحله اول (دوران مکه)، مطلق و خارج از حصار زمان و مکان اند؛ اگر چه براى فهم صحیح و کامل آنها لازم است شرایط و اوضاع زمان نزول آنها به خوبى شناسایى شود، تا در شرایط مشابه و مناسب به کار گرفته شوند.4
سید قطب واقع نگرى قرآن را در دو مرحله مکى و مدنى موجب عملیاتى و کارآمد شدن برنامه قرآنى در هر یک از این دو مرحله مى‏داند و آن را الگوى مناسبى مى‏داند تا دعوتگران و مبلغان و مصلحان مسلمان به دقّت و تأمّل در آن بنگرند و براى طرح ریزى و پیشبرد برنامه‏هاى خود از آن بهره گیرند؛ بر همین اساس وى در پاسخ کسانى که از او برنامه‏هاى مدون و کارساز اجرایى براى حکومت و جامعه اسلامى مورد ادعا درخواست مى‏نمایند، مى‏گوید: این گونه برنامه‏ها به هنگام تحقق عینى جامعه اسلامى و شکل‏گیرى آن، بر حسب احتیاجات و ضروریات ] به تدریج [ تدوین مى‏شوند نه قبل از آن.5
بر این اساس، سید قطب بر مشخصه «واقع گرایى تحرک بخش قرآن» که در پرتو شناخت صحیح آیات مکى و مدنى به دست مى‏آید، تأکید مى‏ورزد و آن را کلید تعامل درست با قرآن براى فهم و فقه و درک مقاصد و اهداف آن بر مى‏شمرد.6

ب) تعیین مکى و مدنى اولین گام در دستیابى به فضا و شرایط نزول
در روش تفسیرى مفسر فى ظلال، تعیین مکى یا مدنى بودن آیات و سوره‏هاى قرآن، اولین گام در راه دستیابى به فضا و شرایط تاریخى نزول قرآن با دیگر ویژگیهاى ممتاز آن است.7
سید قطب این قدم را به صورت مستمر و کامل بر مى‏دارد؛ لذا در آغاز تفسیر هر سوره و پیش از پرداختن به تفسیر آیات آن، درصدد مشخص نمودن این خصلت تاریخى براى نصوص بر مى‏آید. در این رابطه او به نکته‏اى اساسى و مهم اشاره مى‏کند، و آن در دسترس نبودن یک ترتیب زمانى دقیق و قابل اعتماد از نزول آیات و سوره‏هاى قرآن است؛ چنین وضعیتى با وجود ارزش مندى و راه گشا بودن مسأله ترتیب نزول در ترسیم منهج حرکتى و پویاى اسلام و مراحل و گام‏هاى مختلف آن، موجب مى‏گردد تا با توجه به ظنى و غیرقطعى بودن میراثى که هم اکنون در این ارتباط در دسترس است، از یک سو، نتایج و دستاوردهاى آن نیز ظنى و تقریبى باشد و نه قطعى و نهایى! و از سوى دیگر، گاهى بر این دستاورد ظنى و تقریبى نتایج خطیر و خطرآفرینى مترتب گردد!
بر این اساس و به جهت عدم وجود یک ترتیب نزول زمانى قطعى از سوره‏هاى قرآن، وى تفسیر خود را بر حسب ترتیب سوره‏هاى قرآن در مصحف عثمانى آغاز مى‏کند و مناسبات تاریخى هر سوره را به صورت موجز و مختصر و با ترجیح پاره‏اى از روایات و گزارش‏ها، ارائه مى‏دهد و در تبیین فضا و شرایط تاریخى آیات قرآن نیز، همین شیوه اختصار و ترجیح را در پیش مى‏گیرد.8
سید قطب در معرفى سوره «بقره»، ضمن مدنى دانستن آن، معتقد است: این سوره، از اولین سوره هایى است که پس از هجرت نازل شده است، و قول مرجّح آنست که آیات آن به صورت پى در پى نازل نشده‏اند تا یکباره کامل شود. چنانکه با مراجعه به اسباب نزول برخى از آیات این سوره، و نیز برخى از آیات دیگر سوره‏هاى مدنى - هر چند این اسباب نزول‏ها قطعى و یقینى نیستند - به دست مى‏آید که سوره‏هاى طولانىِ مدنى، آیاتشان پى در پى نازل نگردیده است؛ بلکه پیش از تکمیل هر یک از آنها، سوره‏هاى دیگرى نیز مفتوح بوده و آیاتى از آنها نیز نازل مى‏شده است؛ لذا عامل اصلى در ترتیب نزول سوره‏ها، سبقت و تقدم هر سوره در نزول اولین بخش از آیات آن مى‏باشد، نه نزول همه آیات آن9 و سوره «نساء» را که طولانى‏ترین سوره قرآن پس از بقره است، سوره‏اى مدنى مى‏داند که آغاز نزول بخش عمده‏اى از آن در اوایل دوره هجرت بوده است.
وى درباره ترتیب نزول این سوره، دیدگاهى را که ترتیب آن را پس از سوره «ممتحنه» قرار مى‏دهد که بخشى از آن در سال ششم هجرى، در غزوه حدیبیه نازل شده و بخش دیگرى از آن پیش از فتح مکه، نمى‏پذیرد.10
سید قطب براى اثبات نظر خود مبنى بر مقدّم بودن نزول سوره «نساء» بر سوره «ممتحنه» به نزول برخى از آیات این سوره در مقاطع زمانى مختلف اشاره مى‏کند؛11 و ضمن بیان تاریخ احتمالى نزول آنها، معتقد است: بخش عمده‏اى از سوره «نساء» پس از غزوه احد در سال سوم هجرى نازل شده است.
وى براى اثبات این سخن، یک نمونه از آیات سوره «نساء» را - که با توجه به استدلال وى قطعاً پیش از سال پنجم و یا چهارم هجرى نازل شده است - شاهد مى‏آورد و یادآور مى‏شود که: شواهد دیگرى نیز براى تأیید دیدگاه وى، درباره ترتیب سوره «نساء» موجود است.12
همچنین وى در ارتباط با ترتیب نزول سوره «مائده» با اشاره به اینکه روایات، نزول آن را پس از سوره «فتح» در سال ششم هجرى مى‏دانند، به نقد این دسته از روایات مى‏پردازد و با مراجعه موضوعى به سوره «مائده» و اشاره به مباحث مطروحه در آن، معتقد است: گر چه بخش‏هاى نخستین13 و بخش‏هاى دیگرى از سوره «مائده» از جمله آیه شریفه «ألیَوم أکمَلتُ لَکُم دِینَکُم و أتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتى و رَضیتُ لَکُمُ الإسلاَمَ دِینَاً» (مائده/ 3) که ترجیحاً آخرین آیه نازله قرآن است، پس از سوره «فتح» نازل شده‏اند؛ لکن نزول بخش‏هاى دیگرى از آن، پیش از سوره «فتح» بوده است. استدلال وى براى اثبات این دیدگاه جالب و هوشمندانه است.14
همچنانکه توجیه وى در رابطه با «مکى» دانستن همه آیات سوره «عنکبوت» شنیدنى است! سید قطب معتقد است: همه آیات سوره «عنکبوت» بر خلاف برخى روایات که یازده آیه نخست آن را به واسطه ذکر «جهاد» و یاد کرد «منافقین» در آنها مدنى دانسته‏اند، مکى است.
مفسر فى ظلال با ردّ روایات مذکور، و در یک تحلیل دقیق یادآور مى‏شود: آیه هشتم این سوره - که جزء یازده آیه اول است - درباره اسلام آوردن «سعد بن أبى وقاص» نازل شده و او بدون شک در مکه مسلمان شده است؛ بعلاوه منظور از «جهاد» در این سوره جهاد بر ضد «فتنه و آشوب» است نه جهاد به معناى «جنگ و کشتار»؛ یعنى جهاد با نفس براى بردبارى و پرهیز از به فتنه افتادن! زیرا سیاق به طور واضح این مطلب را تأیید مى‏کند؛ همچنانکه ذکر «نفاق» در این سوره با ارائه تصویر درونى برخى از افراد همراه گردیده است که مقصود از آن این است که پیوسته برخى از انسانها داراى حالت نفاق و منفعت‏طلبى اند.15
به سبب درک همین اهمیت و ضرورت است که برخى از قرآن پژوهان معتقدند: تشخیص و تعیین مکى یا مدنى بودن آیات و سوره‏هاى قرآن، به عنوان اولین گام جهت درک فضا و شرایط تاریخى نزول آیات قرآن، جزء مقدمات ضرورى تفسیر به شمار مى‏آید16 و فوائد آن از جمله: در شناسایى آیات ناسخ و منسوخ، در اطلاع از أسباب و مکان نزول آیات، و در فهم صحیح مفاهیم قرآن مشهود است؛ چنانکه بى‏توجهى به این امر گاه موجب راه یافتن مطالب ناصحیح و تأویلات نابجا در تفسیر مى‏گردد؛17 اهمیت این موضوع تا آنجاست که ابوالقاسم نیشابورى (م 245 ق) در کتاب «التنبیه على فضل علوم القرآن» اظهار مى‏دارد:
«شریف ترینِ علوم قرآن، آگاهى از مواقع نزول، دانستن جهت‏گیرى‏هاى نزول و شناخت ترتیب نزول آیات در مکه و مدینه است...»18
شناخت آیات مکى و مدنى از چنان اهمیتى برخوردار است که برخى از قرآن شناسان بر این باورند که:
«سزاوار است مسیر اصلى پژوهش علماى اسلامى براى دستیابى به مراحل مختلف پیشرفت و گسترش اسلام، همین موضوع باشد! تا از این طریق، محققان و صاحب نظران چگونگى گام‏هاى حکیمانه قرآن را به هنگام همراهى با وقایع، حوادث و شرایط جامعه نوبنیاد اسلامى باز شناسند.»19
بر این اساس، سید قطب به عنوان یکى از مُصلحانى که در صدد دمیدن روح تجدید حیات اسلام برآمده و در اندیشه إحیاء روحیه بازگشت به قرآن و تعالیم آن بوده است، بر تشخیص و تعیین آیات مکى و مدنى جهت تأمین این هدف بزرگ تأکید ورزیده و در سر آغاز همه سوره‏هاى قرآن، و پیش از تفسیر آیات آنها، این موضوع مهم را مطرح و نظریات مختلف را مورد توجّه و تأمّل قرار داده و به صورت مستدل به ردّ یا پذیرش آنها پرداخته است.

معیارهاى تشخیص مکى و مدنى
عالمان قرآنى در تشخیص آیات مکى از مدنى و بالعکس، سه معیار ارائه داده‏اند. این معیارها عبارتند از: «زمان، مکان و خِطاب».20
سید قطب نیز چون غالب مفسران و قرآن پژوهان، در این میان معیار زمانى را - که دقیق‏ترین و جامع‏ترین معیار است - برگزیده و قرآن مکى را عبارت از آیاتى مى‏داند که در طول 13 سال نخستِ رسالت و پیش از هجرت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به مدینه بر آن حضرت نازل شده است.21 چنانکه قرآن مدنى نیز از نظر او مشتمل بر همه آیاتى است که پس از هجرت و تا زمان رحلت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بر آن حضرت نازل شده است؛ هر چند بخشى از این آیات در خارج از مدینه یا حتّى در مکه بر او نازل شده باشد.22
علاوه بر این معیار کلى، براى شناخت دقیق‏تر و تفکیک آسان‏تر آیات مکى و مدنى از یکدیگر، معیارها، ملاک‏ها و علائم دیگرى نیز ارائه گردیده که برخى از آنها ویژگى‏هاى صورى و اسلوب بیانى آیات مکى و مدنى را مشخص مى‏کند و برخى دیگر ملاکهایى محتوایى و موضوعى اند که در تشخیص این دو دسته از آیات مفید واقع مى‏شوند.23
ناگفته پیداست تشخیص آیات مکى و مدنى بر طبق این ملاک‏ها قطعى، حتمى و یقینى نخواهد بود و - علاوه بر آن - براى تشخیص استوارتر آیات مکى و مدنى دلایل دیگرى را نیز مى‏طلبد؛ چه برخى از آیات مکى أحیاناً مشتمل بر خصوصیات و ملاک‏هاى آیات مدنى اند و بالعکس.24
اکنون و پس از ذکر این مقدمه به تبیین دیدگاه اختصاصى25 سید قطب درباره چگونگى بازشناسى آیات و سوره‏هاى مکى و مدنى از یکدیگر مى‏پردازیم.

ویژگى‏هاى قرآن مکى و مدنى از دیدگاه سیدقطب
الف) قرآن مکى
مفسر فى ضلال که خود را به عنوان یک «دعوتگر»26 معرفى مى‏کند، معتقد است: بر دعوتگران مسلمان است که راهنماى حرکت و عمل خویش را از قرآن بیاموزند و رسالت و دعوت پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم را که مراحل و چگونگى‏هاى آن در آیات قرآن مطرح و متجلى است، الگوى خویش قرار دهند. در همین راستا، وى به دقّت در صدد بازشناسى خصوصیات و علائم قرآن مکى است که در سخت‏ترین و پرمشقت‏ترین دوره حیات اسلام؛ یعنى دوران دعوت مکى نازل شده است تا از طریق آن از روش قرآن کریم را در توجیه، تربیت و تحرک بخشى به دست آورد و به عنوان توشه‏اى ارزشمند در اختیار خویش و دیگر دعوتگران مسلمان قرار دهد.
نخستین موضعى که سید قطب در آن به ذکر خصوصیات آیات مکى مى‏پردازد سوره «أنعام» است. از نظر وى سوره «أنعام» الگوى تمام عیار قرآن مکّى است! زیرا در مکه قرآن پیوسته از یک موضوع سخن مى‏گوید. این موضوع مهمّ همان «عقیده» است که در قاعده اصلى آن؛ یعنى الوهیت، عبودیت و پیوند میان آن دو تمثّل و تجلّى یافته است. وى هدف از طرح گسترده و مستمرّ مسأله عقیده را در آیات مکى، توجیه انسان براى درک سرّ وجود خویش و رازِ وجود هستى پیرامون خویش مى‏داند!
«مقصود از طرح مسأله عقیده آنست که به انسان گفه شود: او کیست؟ از کجا آمده؟ چگونه آمده؟ براى چه آمده؟ در نهایت به کجا مى‏رود؟ چه کسى او را از کتم عدم و نیستى به عرصه هستى و وجود آورده؟ چه کسى دوباره این وجود را از او خواهد گرفت؟ مسیر و مقصد انسان در این رفتن کجا خواهد بود؟ همچنانکه گویى خداوند با طرح مسئله عقیده از انسان مى‏پرسد: این هستىِ نمایان و محسوس براى چه آفریده شده است؟ نیز آن بخش از هستى و وجود که با وجود عدم رؤیت و تماشا، از وراى این هستى ظاهرى قابل درک است براى چیست؟ چه کسى این هستى مملو از راز و رمز را آفریده است؟ چه کسى آن را مدیریت مى‏کند؟ چه کسى آن را از بین خواهد برد؟ چه کسى دوباره آن را ایجاد خواهد کرد و در آن دگرگونى به وجود خواهد آورد؟ و سرانجام این که خداوند با طرح مسئله عقیده، گویى به انسان مى‏آموزد: که او چگونه باید با خالق هستى و با خودِ هستى به تعامل بپردازد؟ و با خالق خویش چگونه باید رفتار نمایند.»27
بر این اساس، از دیدگاه سید قطب استمرار و تکرار طرح مسئله عقیده در طول دوران مکى و نپرداختن به مباحث تشریعى و تفصیلى، درس مهم و آموزنده‏اى است که ضرورت دارد دعوتگران و مبلغان اسلام به شایستگى و با ژرفنگرى در آن بنگرند. از نظر وى، اهمیت این درس از آن جهت است که شیوه قرآن در مواجهه با أعراب، آسان‏ترین شیوه نبوده است! زیرا آنها به حَسب زبان و لغت خویش معناى حقیقى «لا إله إلا اللَّه» را با تمام ابعاد معنوى، اجتماعى و دنیایى آن درک مى‏نمودند و به وضوح مى‏دانستند که شعار «لا إله إلا اللَّه» به معناى برچیدن بساط تمام ریاست‏ها، شرافت‏ها و بزرگى‏هاى خودساخته است! و به سبب همین درکِ درست بود که با شدّت و حدّت به مقابله با دین اسلام مى‏پرداختند و تمام تاب و توان خویش را براى خاموش کردن نور آن به کار مى‏بستند!
این در حالى بود که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم با توجه به موقعیّت ممتازى که - از پیش - در میان قریش از آن بهره‏مند بود مى‏توانست به مدد آنها - و بدون طرح مسئله عقیده - براى از میان برداشتن پاره‏اى از نابسامانى‏هاى اجتماعى و اخلاقى و براى ایجاد اتحاد و همگرایى در میان أعراب در اطراف جزیرة العرب، یک نهضت اجتماعى به راه اندازد و دعوت خویش را از این طریق آغاز کند! سپس آنگاه که از این طریق بر مجد و عظمت قدرت و قوّت خویش افزود، مسئله عقیده را مطرح مى‏سازد و آنان را به پذیرش آن وادار نماید!28
اما طبیعت دین این روش را نپسندیده و ضرورى دانسته تا رسالت اسلام - از همان آغاز - بر قاعده توحید استوار باشد و همه تنظیمات و تشریعات آن از این اصل بزرگ نشأت گیرد. بر این اساس، همه قرآن مکى در صدد استقرار «لا إله إلا اللَّه» در قلوب و عقول انسانهاست و با وجود مشقت طرح آن، به سوى دیگر روش‏ها نگراییده و تنها و تنها بر آن اصرار ورزیده است. چرا که هر گاه شعار «لا إله إلا اللَّه» در ژرفاى دل و جان انسان استقرار یابد همزمان نظام مبتنى بر آن نیز به سهولت پذیرفته خواهدبست!29
روش تربیتى پویاى اسلام با ترسیخ و تعمیق عقیده در درون دلها و جانها، آن را به عاملى تحرک بخش، نفوذ گر و اثرگذار براى ایجاد سایر تحولات و دگرگونى‏هاى مثبت تبدیل مى‏نماید!
لذا ضرورى است دعوتگران مسلمان نیز به جاى ارائه دیدگاه‏هاى نظرىِ خشک بر طبق همین روش، بستر لازم جهت ایجاد تحول اساسى و دگرگونى عمیق در جامعه را فراهم سازند.30
علاوه بر این خصوصیت موضوعى و روش شناختى، سید قطب «اسلوب بیانى» قرآنِ مکى را نیز متمایز از غیر آن توصیف مى‏کند. وى در این باره اظهار مى‏دارد:
«قرآن مکى هم به لحاظ موضوع و هم به لحاظ بیان، داراى جوّى خاص و مذاقى مشخص است! هم موضوع اساسى این نوع قرآن و هم اسلوب اداى این موضوع، در آفرینش این جوّ و مذاقِ ویژه دخالت دارند. از نگاه وى اسلوب قرآن مکى الهام گر، اثر گذار است و از نواختى ژرف بهره‏مند است و همه خصایص تعبیرى از قبیل ساختار لفظى، اثر گذارنده‏هاى موضوعى و ... در شکل‏گیرى این اسلوب مشارکت دارند».31
وى از طریق همین دو ویژگى پیش گفته (موضوع و شیوه بیانى سُوره‏هاى مکى) در صدد اثبات مکى بودن سوره هایى برآمده که درباره آنها ادعا گردیده مدنى‏اند. به عنوان مثال، سوره «رعد» را که پاره‏اى روایات بر مدنى بودن آن اشاره دارند و در برخى مصاحف نیز در زمره سوَر مدنى به حساب آمده، مکى مى‏داند و معتقد است:
«این سوره هم به لحاظ موضوع و هم به لحاظ شیوه أدا و هم به لحاظ جوِّ کلى - به شدت - مکّى مى‏نماید! و کسى که مدّتى در سایه سار قرآن زیسته باشد نسیم مکى بودن آن را استشمام خواهد نمود!»32
و به همین شکل وى درباره مکى بودن بخش أعظمى از سوره حج، به موضوع و شیوه بیانى آیات آن إستناد مى‏کند و معتقد است: در این سوره موضوعات سوره‏هاى مکى مانند: توحید، بیم از قیامت و اثبات رستاخیز و افکار شرک آلود، و جوّ سوره‏هاى مکّى مانند: چشم اندازهاى قیامت و نشانه‏هاى گسترده خداوند در پهنه هستى نمایان است. بعلاوه ضلال موجود در جوِّ این سوره همگى ظلال قوّت، شدّت، تندى، ترس، تحذیر، ترهیب، به خروش آوردن مشاعر تقوى و تسلیم شدن است33 که این امر نیز از نشانه‏ها و خصوصیات قرآن مکى است!
همچنانکه با استناد به اسلوب بیانى سوره «زلزال» و موضوع آن، مکى بودن آن را ترجیح مى‏دهد و روایاتى را که بر مدنى بودن آن دلالت دارند، نمى‏پذیرد.34

ب) قرآن مدنى
قرآن مدنى که نزول آن از هجرت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به مدینه آغاز گردیده داراى مشخصات موضوعى و بیانى مخصوص به خود است. سید قطب معتقد است خداوند حکیم پس از ریشه دار نمودن و استوار گردانیدن امر عقیده و ابعاد مختلف آن (اصول دین) در جان و دلِ مسلمانان با نزول آیات مکى، در دوران رسالت مدنى در صدد ارائه برنامه‏ها، احکام و قوانین، ارزش‏ها و رهنمودهاى لازم جهت برپایى نظام و جامعه اسلامى مبتنى بر آن عقیده برآمده است؛ چه، در مکه زمینه‏اى براى برپایى حکومت و نظام اسلامى موجود نبوده لذا با برپایى آن در مدینه و با قوّت و قدرت یافتن مسلمانان براى حمایت از برنامه‏ها و نظام دینى، اجتماعى، سیاسى و فرهنگى جدید، دستورات و قوانین و قواعد لازم براى تعالى و تکامل این نظام و براى پاسخ گویى به این واقعیت جدید نازل گردیده است.35
البته مفهوم این سخن آن نیست که در قرآن مدنى دیگر به هیچ وجه از عقیده سخن به میان نیامده است؛ زیرا - با وجود جهت‏گیرى خاص قرآن مدنى - موضوع اصیل و اساسى عقیده نیز همچنان به مناسبت‏هاى مختلف، در آن مطرح گردیده است؛36 چنانکه احکام تشریعى و قوانین و ارزشهاى تفصیلى نظام اسلامى و اوامر و نواهى و حلال و حرام‏هاى موجود در این نظام به شکل تنبّه‏آمیزى به اندیشه‏هاى اعتقادى پیوند مى‏خورند تا ضریب تعهّد و التزام به آنها افزایش یابد و پشتوانه و ضمانت قوى و محکمى براى عمل بدآنها فراهم آید.
یکى از نمونه‏هاى روشن این امر سوره «انفال» است با محتوایى درگیر که بیانگر حرکت بى امان انسان مؤمن است! سید قطب در تبیین این امر اظهار مى‏دارد:
«سوره أنفال پیوندهاى جامعه اسلامى و احکام تعامل این جامعه با دیگر جوامع را چه در وقت صلح و چه در هنگامه جنگ، نیز احکام غنائم و معاهدات را بر اساس عقیده تنظیم مى‏کند. علاوه بر آن، سوره انفال معانى بزرگ و حقایق سهمگین، و دستورات صلح و جنگ و غنائم و اسیران و معاهدات و پیمانها و عوامل پیروزى و شکست را با اسلوبى الهام بخش، توجیه گر و تربیت کننده ارائه مى‏دهد تا اندیشه و اعتقادى را شکل دهد که نخستین و بزرگترین محرک فعالیت و کُنش انسان است. چنانکه این خصوصیت امتیاز آشکار قرآن در عرضه همه حوادث و توجیهات مى‏داند.»37
محمد قطب نیز نمونه‏هاى ارزشمندى از چگونگى تداوم طرح موضوع عقیده در آیات مدنى را بر مى‏شمرد و بر این امر تأکید مى‏ورزد که عقیده درسى نیست که یکبار ارائه گردد و سپس از آن به سوى دیگر دروس گذر شود! عقیده درس همیشه و هماره بشریت است.38
البته طرح و تبیین موضوع محورى سوره‏هاى مدنى یا «قرآن مدنى» سخنى نیست که سید قطب براى نخستین بار از آن سخن گفته باشد؛ بلکه قرآن پژوهان متقدّم نیز به این مهم دست یافته و آن را معیار شناخت این بخش از قرآن قرار داده‏اند؛39لکن نکته مهم در روش سید قطب آنست که وى در شناسایى قرآن مدنى تابع محض نظریات ارائه شده نیست؛ بلکه در این مورد به صورت مستقل و آزاد عمل مى‏کند. لذا در موارد متعددى أقوال دیگر اندیشمندان و مفسران را نقض مى‏کند و دیدگاه خود را که متکى بر «گزارش‏هاى تاریخى» یا «مباحث موضوعى» یا «سیاق آیات» و یا دیگر دلایل قابل اعتماد است ارائه مى‏دهد!
به عنوان مثال با وجود آنکه آیات نخست سوره «تغابن» به قرآن مکى مشابهت دارند، و روایاتى نیز در ارتباط با مکى بودن این سوره وارد گردیده است، وى مدنى بودن آن را ترجیح مى دهد و معتقد است مانعى ندارد که خداوند پس از هجرت نیز کفار مکه یا کفار نزدیک مدینه را مورد خطاب قرار داده باشد.40 نیز همچنانکه پیشتر سخن رفت وى با وجود طرح دو موضوع «جِهاد» و «نِفاق» در سوره عنکبوت آن را مدنى نمى‏داند؛ بلکه همچون دیگر مفسران هوشمند و ژرفنگر به بیان دلایل ذکر این دو موضوع - که از موضوعات مدنى است - در این سوره که آن را از سوره‏هاى مکى بر مى‏شمرد پرداخته است.41
دیدگاه وى در ذیل پاره‏اى دیگر از آیات و سوره‏هاى قرآن که بر سَرِ مکى یا مدنى دانستن آنها میان مفسران و قرآن پژوهان اختلاف نظر است، قابل توجّه و تأمّل است.42

انتقاد
با وجود دقت و تیزبینى مفسر فى ظلال در تشخیص و تعیین آیات و سوره‏هاى مکى و مدنى، وى در پاره‏اى موارد، در این تشخیص ره به خطا مى‏برد! منشأ این خبط و خطا از آنجاست که گاه آیات و سوره‏هاى مدنى از ویژگى‏ها و خصوصیات آیات و سوره‏هاى مکى برخوردارند؛43 از این رو، در چنین مواردى اعتماد صرف بر خصوصیات شکلى و حتى موضوعى ناکافى و نارساست؛ چنانکه قرآن پژوه ارجمند دکتر صبحى صالح به کارگیرى نیروى فکر و اجتهاد را در این موارد ضرورى مى‏داند و معتقد است:
«در این گونه موارد جز با کمک نوعى اجتهاد نمى‏توان به نتیجه رسید.»44
علاوه بر آن اعتماد و استناد به روایات و گزارش‏هاى متقن تاریخى در این موارد دستگیر و رهگشاست.
سید قطب با نادیده گرفتن امور فوق، سوره «انسان» را به سبب مشابهت موضوع و شیوه بیانى آن با سوره‏هاى مکى و با استناد به برخى از روایات - که دلالت بر مکى بودن آن دارند - ترجیح مى‏دهد و احتمال مدنى بودن آن را بسیار ضعیف و حتى غیرقابل پذیرش مى‏داند!45 این در حالى است که در روایات معتبر بسیارى که از جانب محدّثان و سیره نویسان شیعه و سنى گزارش شده و به حد تواتر مى‏رسند واقعه مشهورى به عنوان عامل نزول بخش عمده‏اى از آیات این سوره در مدینه دانسته شده است؛46 چنانکه در آیات این بخش از سوره نیز دلایلى در تأیید و تقویت این امر یافت مى‏گردد.47

نتیجه
از مباحث پیش گفته به دست مى‏آید که تعیین مکى یا مدنى آیات و سوره‏ها در تفسیر فى ظلال القرآن و در بینش و اندیشه مفسر آن، از موقعیت استوار و ژرفى برخوردار است؛ چنانکه وى در یک تقسیم بندى کلى، قرآن را به دو بخش «مکى و مدنى» تقسیم نموده و بر اساس آن به تبیینِ اهداف، مقاصد، جهت‏گیرى‏ها و خصایص هر یک از این دو نوع قرآن مى‏پردازد؛ همچنین وى در پرتو چنین بینشى توفیق یافته مراحل مختلف و متوالى روش و برنامه پویا، تحرک بخش، جنبش آفرین و تحوّل گراى اسلام را ترسیم نماید، و به نتایج، حقایق و دلالت‏هاى ارزشمند، هوشمندانه و راهگشایى در این ارتباط دست یابد.48
با این وجود وى در موارد معدودى از لغزش و اشتباه در امان نمانده و به نتایج ناصوابى مى‏رسد که این امر بیانگر لزوم به کارگیرى توجه همه جانبه و دقت و مراقبت گسترده‏تر در این عرصه خطیر است.

پی نوشت ها:
1- بسیارى از مفسران و قرآن پژوهان هوشمند معاصر به این فایده پرارج اشاره نموده‏اند. به عنوان نمنه ر.ک: سید قطب، فى ظلال القرآن، چاپ سى و سوم، قاهره، دارالشروق، 1425 ق، 1243/3 1010- 1009 1005-1004/2 و...؛طباطبایى، سید محمد حسین ، المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، مؤسسه نشر اسلامى، بى‏تا، 235/13؛ سید محمدباقر صدر، علوم القرآن چاپ سوم، قم، مجمع الفکر الاسلامى، 1417 ه،/ 76-75؛ محمد ابوزهره، معجزه بزرگ، ترجمه محمود ذبیحى، بنیاد پژوهش‏هاى اسلامى آستان قدس، مشهد، / 42-41.
2- ر.ک: فى ظلال القرآن، 2122-2121 1949 1840/4 1746-1745/3 و...
3- همان 1009 1005-1004/2 و 1010.
4- همان، 2121/4. و ر.ک: سید حیدر علوى نژاد، «مبادى تفسیر النص المقدس (تجربة فى ظلال القرآن»، مجلة الحیاة الطیبة، سال چهارم، ش 1424 13 ق، /261-260؛ همو، «اصول تفسیر متون قرآنى در فى ظلال القرآن»، فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، ش 7 و 1375 8 ش.
5- ر.ک: دکتر نصر حامد ابوزید، مفهوم النص، ترجمه: مرتضى کریمى نیا، چاپ دوم، تهران، طرح نو، 1381 ش،/ 56-53.
6- فى ظلال القرآن، 2121/4.
7- گاه‏هاى متوالى و متکاملى که وى براى دستیابى به مقصود در این رابطه بر مى‏دارد چنین است:
الف) تعیین مکى یا مدنى بودن سوره و ترتیب نزول آن.
ب) بیان اسباب نزول بر حسب گزارشهاى تاریخى و روایات.
ج) بیان فضاى نزول بر اساس مدلول و سیاق آیات.
د) گزارش وقایع و حوادث مهم بزرگ بر اساس کتب سیره نگارى.
8- ر.ک: همان، 1429/3. این اندازه اهمیت براى اطلاع دقیق از ترتیب نزول آیات و سوره‏هاى قرآن، و نقش آن در فهم درست ابعاد مدلول آیات قرآن، بیانگر ضرورت نیاز به چنین توشه ارزشمندى در راه کشف مقاصد و جهت‏گیرى‏هاى قرآن است! این ضرورت بر درستى و هوشمندانه بودن اقدام امام على‏علیه السلام درگردآورى و تدوین آیات‏قرآن‏بر اساس ترتیب نزول آنها صحّه مى‏گذارد؛ البته برخورد نامناسب و جهالت‏آمیز برخى مانع از دست یابى مسلمانان نسلهاى بعدى به این توشه گرانقدر و حقیقت یاب شد! از سوى دیگر ممانعت از کتابت و انتشار و انتقال روایات و گزارش‏هاى صدر اسلام!! به خاطر ترس از نتیجه آگاهى بخش آن و از دست رفتن مناصب و منافع دنیوى در پى این نتیجه، ضربه مهلک دیگرى بود براى این میراث ارزشمند و بى‏بدیل!
9- ر.ک: همان، 27/1 و 554.
10- ر.ک: همان، 554/1.
11- همان.
12- ر.ک: همان.
13- مطالعُ السورة.
14- ر.ک: همان، 832/2.
15- همان، 2718/5. براى مطالعه موارد دیگر، ر.ک: 1022-1020/2 و 2066 1950-1949 1839/4.
16- نورالدین عِتِر، محاضرات فى علوم القرآن، دمشق، مطبعة الداودى، 1407 ه،/ 85.
17- ر.ک: ابوالفضل میرمحمدى، بحوث فى تاریخ القرآن، چاپ اول، قم، مؤسسه انتشارات اسلامى، 1420 ق،/ 290-288؛ على اکبر بابایى و دیگران، روش‏شناسى تفسیر قرآن، چاپ اول، تهران و قم، سمت، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379 ش،/ 358-357.
18- سیوطى، الإتقان، تصحیح: ابوالفضل ابراهیم، ترجمه: حائرى قزوینى، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، 1363 ش، 45/1.
19- ر.ک: صبحى صالح، مباحث فى علوم القرآن، ترجمه: دکتر محمد على لسانى فشارکى، چاپ اول، تهران، نشر إحسان، 1379 ش،/ 254.
20- ر.ک: بدرالدین زرکشى، البرهان فى علوم القرآن، چاپ اول، قاهره، دار احیاء الکتب العربیة، 1376 ه ،187/1؛ جلال الدین سیوطى، الاتقان، 60-50/1؛ عبدالعظیم زرقانى، مناهل العرفان فى علوم القرآن، تحقیق: مکتب البحوث و الدراسات، چاپ اول، دارالفکر، بیروت، 1996 م، 195-192/1.
21- فى ظلال القرآن، 1005 1004/2.
22- چنانکه سوره توبه را که آیاتى از آن در خارج از مدینه و به هنگام بازگشت از تبوک بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده مدنى مى‏داند و سوره مائده را با وجود آنکه آیه سوم آن قطعاً در خارج از مدینه - و از نظر اهل سنت - در عرفات و محدوده مکه نازل شده است مدنى مى‏داند و به همین شکل سوره نصر را که در مکه و در اثناى فتح مکه نازل شده است. ر.ک به ترتیب: همان، 3994/6 842 832/2 1564/3.
23- براى مطالعه این ملاکها، ر.ک: بدرالدین زرکشى، البرهان، 189-188/1؛ سیوطى، الاتقان، 74-70/1؛ زرقانى، مناهل العرفان، 198-196/1؛ صبحى صالح مباحث فى علوم القرآن،/ 344؛ محمد باقر حکیم، علوم القرآن،/ 78-77.
24- محمدباقر حکیم، علوم القرآن،/ 97-91.
25- اختصاصى از آن رو که هر چند ممکن است دیگر مفسران و قرآن شناسان نیز به عناوین و نکات مورد نظر سید قطب در تمییز و تفصیل آیات مکى و مدنى اشاره نموده باشند؛ یا حتى ممکن است سید قطب در دریافت این نکات و عناوین از آنها بهره برده باشد؛ لکن شیوه تحلیل و تبیین این نکات و عناوین در زبان، قلم و اندیشه مفسر فى ظلال - تا حد زیادى - متفاوت از آنهاست.
26- داعى.
27- فى ظلال القرآن، 1017 1004/2؛ همچنین ر.ک: 1745 1243/3 و 3628/6.
28- سید قطب این ایده را از دیگران نقل مى‏کند؛ هر چند خود - به شدت - آن را طرد مى‏کند. ر.ک: همان، 1006 - 1005/2.
29- زیرا «تسلیم و پذیرش» مقتضاى «ایمان» است و به سبب همین تسلیم بود که مسلمانان در صدر اسلام قوانین و برنامه‏هاى اسلام را با میل و رغبت پذیرفتند و آن را به کار بستند و بر این مبنا بود که بساط«خمر و ربا و قمار و دیگر عادات و آداب جاهلى» برچیده شد! در حالى که بسیارى از حکومت‏هاى دنیایى براى زدودن این آثار با وجود بهره مندى از امکانات مادى و انسانى و تقنینى بسیار نتیجه رضایت بخشى به دست نمى‏آورند! ر.ک: همان 1010 -1009/2.
30- همان، 1014-1013/2.
31- همان، 1745/3.
32- همان، 2039/4 پاورقى 2. البته وى با وجود این نظر صائب، در تفسیر آخرین آیه این سوره ره به خطا برده و از صواب دور مانده است.
33- همان، 2406/4.
34- همان 3954/4. همچنین براى مطالعه استدلال او در مکى دانستن برخى از دیگر آیات مورد اختلاف، ر.ک: همان، 2153 2066 1950-1949 1840-1839/4 1021-1020/2 پاورقى.
35- همان، 1010/2.
36- همان، 286/1.
37- همان، 1467/3 و 1468. همچنین ر.ک: 1180 1306/3 1018/2 827/2 297/1 و 3583/3.
38- ر.ک: محمد قطب، دراساتٌ قرانیةٌ، ترجمه: حسن اکبرى، تهران، بنیاد علوم اسلامى، 1361 ش/ 43-40.
39- چنانکه در«ألبرهان» و «الإتقان» که از آثار کهن قرآن پژوهى بشمارند، چنین آمده: «آنچه از فرائض و سنن در قرآن است در مدینه نازل گردیده است؛ و هر سوره‏اى که در آن امرى واجب یا حدّى بیان گردیده مدنى است. ر.ک: زرکشى، البرهان، 196-187/1؛ سیوطى، الاتقان، 72/1. سخن عبدالعظیم زرقانى و صبحى صالح نیز در این مورد شنیدنى است. ر.ک: زرقانى، مناهل العرفان 204/1؛ صبحى صالح مباحث فى علوم القرآن/ 277.
40- فى ظلال القرآن، 3583/6.
41- همان، 2718/5 همچنین ر.ک: محمد حسین طباطبایى، المیزان، 107-106/16.
42- ر.ک: فى ظلال القرآن، 3947/6 1431-1430/3 و 3984.
43- سید قطب نیز به این نکته واقف است و بدان اشاره نموده است. ر.ک: همان، 3583/6.
44- صبحى صالح، مباحث فى علوم القرآن،/ 271-270.
45- فى ظلال القرآن، 3777/6.
46- ر.ک: فخر رازى، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بى‏تا، جزء 750 /30؛ زمخشرى، الکشاف، ذیل سوره انسان، 11/2؛ بیضاوى، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت، دارالفکر، بى تا، 427/5؛ سیوطى، الدار المنثور، 299/6؛ اسماعیل حقى بروسوى، روح البیان، بیروت، دار الکتب العلمیه، بى تا، ذیل آیات سوره دهر، 268/10؛ محمدعلى شوکانى، فتح القدیر، 349/5؛ ابواللیث السمرقندى، بحرالعلوم، بیروت، دارالفکر، بى تا، 525/3. و... قرطبى و شوکانى نوشته‏اند: جمهور نظر بر مدنى بودن این سوره دارند. ر.ک: الجامع الاحکام القرآن، 18/19؛ فتح القدیر، 343/5. براى رؤیت همه این آثار، ر.ک: عبدالحسین امینى، الغدیر، 111-106/3؛ نیز مفسرالمیزان بسیارى از این روایات را ذکر کرده و به تحلیل آنها پرداخته است. ر.ک: المیزان: 136-131/2؛ ر.ک: سید محمدباقر حجتى، أسباب النزول، چاپ دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1369 ش،/ 41-30.
47- ر.ک: سوره دهر/ 8. لذا علامه طباطبایى (ره) استدلال سید قطب را در مکى دانستن همه آیات سوره «دهر» نمى‏پذیرد و دلایلى کافى و استوار براى اثبات نزول همه یا بخشى از آیات این سوره در مدینه ارائه مى‏دهد. لازم به ذکر است که علامه طباطبایى از سید قطب سخن به میان نیاورده؛ لکن عباراتى که وى در المیزان نقل نموده سخن سید قطب در فى ظلال القرآن است. ر.ک: المیزان: 120/20 و 136-131.
48- ر.ک: فى ظلال القرآن، 1243/3 1010-1009 1005-1004/2 و...