نوشتهی: روچنه
یگانه فاجعهای که در غزه در حال رویدادن است، موجی از واکنشها و اظهارنظرها را در پی داشته و ناخودآگاه همه را به عکسالعمل واداشته است. سیاستمداران به محکومکردنی تکراری که کمترین عواقب را برایشان در پی دارد؛ تحلیلگران به تئوریبافیهای ژورنالیستی که گاه به وضوح به توجیه میماند تا اظهارنظری شجاعانه، و رسانهها و خبرگزاریها بدون توجه به اصل خبررسانی آزاد، بیشتر به جانبی از قضیه میپردازند- اگر بپردازند- که مؤید سیاستهای رسانهای ایشان باشد و البته انتظاری هم فراتر از آن نیست.
اما آنچه که فراتر از این مسائل رخ مینماید، نقشی اساسیاست که اکنون فاجعهی غزه در وجدان و ضمیر انسانی تمامی جهانیان – از بقال سر کوچهی ما گرفته تا باراک اوبامای منتخب ملت آمریکا – آن هنگام که به خلوت خود میروند و تصاویر چهرههای خونین و بیجان کودکان فلسطینی، ناخودآگاه در ذهنشان مرور میشود، ایفا میکند.
آری اکنون غزه به معیاری برای راستگویی جهانیان با ارزشهای درونیشان تبدیل شده است. معیاری برای رؤسای کشورهایی که فریادهای دفاع از دموکراسی و حقوق بشرشان گوش جهان را کر کرده است؛ نمیدانم شاید در خلوت بیندیشند و بدانند که سکوت و یا جانبداری دیپلماتیکشان از اسرائیل، نه عملی دموکراتیک است و نه حمایت از حقوق بشر، اما چه میشود کرد، سیاست است و برای آنکه در قدرت بمانی باید گاهی چشمانت را بسته و لب فروبندی. معیاری است برای رؤسای کشورهای به اصطلاح اسلامی که امر بر آنها مشتبه شده و باور کردهاند که نمایندگان واقعی ملتهایشان هستند، نمیدانم شاید آنان نیز در خلوتشان – اگر وقت داشته باشند – بیندیشند و بدانند که این همه سیاسیکاری و تعلل و ترس – حتی برای صدور قطعنامهای بدون ضمانت اجرایی لازم – در شأن مسئول یک کشور اسلامی نیست و عرق شرمی هم بر جبین ظاهر شود، اما چه میشود کرد، هم طعم زمامداری دلفریب است و هم تأثیری که این فاجعه بر بازار بیرمق نفت داشته و قیمتها را بالا برده. معیاری است برای روشنفکران و مدافعان حقوق بشر ما که درجهی حساسیت متغیری نسبت به نقض حقوق بشر دارند، نمیدانم شاید آنان نیز در خلوت خود مایل باشند دست به قلم برده، چیزی بنگارند و یا با جمعآوری امضاء – آنچنانکه برای موارد بسیار خفیفتر نقض حقوق بشر انجام میدهند – به محکومیت آن بپردازند، اما چه میشود کرد که امروزه دفاع از مظلومیت فلسطین و انزجار از کشتار غزه، آنچنان با پرستیژهای روشنفکری همخوانی نداشته و گاه در تضاد است و مصلحت ایجاب میکند که از حقوق بشر ویژه دفاع کرد نه حقوق بشر عام! و در نهایت معیاری است برای تمامی ما تا به جای سرپوش گذاشتن بر بیاطلاعی خود از تاریخ رویارویی اسرائیل و فلسطین – همچون مسافر تاکسی امروز که به صراحت کشتار فلسطینیان را حق اسرائیل میدانست، زیرا معتقد بود سرزمینهای اسرائیل توسط فلسطینیان به ایشان فروخته شده و اکنون فلسطینیان حق اعتراض ندارند! - در خلوت خود بیندیشیم که به جای جوگیر شدن در اظهارنظر، کمی منصف باشیم، نکند آنچنان موج کور بیتفاوتی دامنگیرمان شود که اگر هم غرق شدیم، خود مطلع نگردیم.
نظرات