نویسنده: علامه‌ یوسف قرضاوی
ترجمه‌: واحد ترجمه روابط عمومی کردستان

پیش از هرچیز باید بدانیم که هرکسی صلاحیت دعوت کردن دیگران را به دین خدا ندارد... دعوتگر مسلمان در این عصر باید بهرة فراوانی از علوم اسلامی و انسانی داشته باشد و علاوه بر آگاهی از کتاب و سنت و فقه و تمدن اسلامی، باید با تاریخ و علوم طبیعی و اجتماعی و انسانی و مکاتب و فلسفه‌های روز نیز آشنا باشد.
دعوتگر باید خودش را خالصانه وقف رسالتی بکند که بر دوش دارد و با مردم با سینه‌ای گشاده برخورد نماید و خودپرست و کینه‌جو نباشد و تحت تأثیر مسائل جانبی و زودگذر قرار نگیرد و خودش را در چهارچوب فکریش محبوس نسازد. او باید در هنگام برخورد و مباحثه با دیگران، عذر خطاها و تقصیرهایشان را بپذیرد و از مچ‌گیری و فرصت‌طلبی علیه آنها بپرهیزد و حتی در صورت لزوم به یاریشان بشتابد و نگذارد که دچار سقوط و یا احساس تنفر بشوند.
دعوتگر مسلمان معاصر باید از روشها و ترفندهایی که دشمنانِ ـ متعدد و به ظاهر باهم مخالف ـ اسلام علیه اسلام به کار می‌گیرند، آگاه باشد. در میان دشمنان ما، عده‌ای منکر الوهیت هستند و عده‌ای نیز در کتاب‌های خود اساساً اسلام را انکار می‌نمایند.. .
من در طول زندگی‌ام ملاحظه کرده‌ام که برخی از دعوتگران موجب ضربه زدن به اسلام می‌شوند. چون دائماً در پی تذکر دادن امور حرام هستند و مرتبا می‌گویند « دین فلان امر را حرام می‌داند و یا بهمان مطلب را قبول ندارد »! بی آنکه به خود زحمت بدهند و بدیل و جایگزین آن چیزها را ـ که محل نیاز مردم است ـ به مردم معرفی نمایند و گویی تنها وظیفة آنها این است که دیگران را از حرکت در مسیرشان، بازدارند و متعاقباً وظیفة هدایت آنها به یک مسیر درست‌تر ـ به عنوان بدیل ـ متوجه‌شان نباشد.!
دسته‌ای دیگر از دعوتگران را می‌توان دید که هنوز در گذشته‌ای بسیار دور به سر می‌برند! و گویی اسلام یک دین باستانی و تاریخی است و حال و آینده ندارد! اینها دائماً مشغول حمله کردن به معتزله و جهمیه و... هستند و فراموش کرده‌اند که امروزه عداوت‌ها علیه اسلام تغییر یافته‌اند و در چهره‌ها و گونه‌های نوینی ظاهر می‌شوند.
دستة دیگری از دعوتگران، همة امور را با یک چشم می‌نگرند و میان صورت و اصل موضوع و یا کل و جزء، فرق نمی‌گذارند! اینها شیـفتة پـرداختـن به صـورت و اشـکال امـور هستـند و از اصـل

موضوع و یا موضوع اصلی، غافل و ناآگاهند و نمی‌دانند که با آن چگونه روبرو شوند! و از آنجا که در ذهن آنها تصور صحیحی از ظاهر اشیاء وجود ندارد، بعضاً مشاهده می‌شود که مثلاً اینجا بر دشمن خیالی خود در شرق می‌تازند و آنجا دشمن آشکارشان را در غرب فراموش می‌کنند! و حتی گاهی وارد میدان مبارزه‌ای می‌شوند که هیچ دشمنی در آن وجود ندارد.
این دو گروه از دعوتگران واقعاً مشکل آفرین هستند و اصلاح آنها ضروری است.
دسته‌ای دیگر نیز وجود دارند که وارد شدنشان به میدان دعوت برای تلاش در جهت اصول و مبادی اسلام نیست و نیت آنها فقط این است که برای خودشان موقعیت مناسبی به دست آورند. اصلاح این دسته هم لازم و ضروری است چون عملی که با هدف ارزش‌های والای اسلامی انجام می‌گیرد، باعمل کردن به خاطر اغراض شخصی، تفاوت بنیادین دارد و با هم قابل مقایسه نیستند.
اکنون بعد از چهل سال فعالیت در میدان دعوت دریافته‌ام که بزرگترین خطر برای دعوت اسلامی، دینداری فاسد و منفی‌گرا است. یعنی آن نوع از دینداری که دینداران و دعوتگران دین به موجودات غیبی و ناشناخته بپردازند و از دنیای واقع غافل شوند و تمام انرژی خودشان را در باب خرافات و اوهام تلف نمایند!
دینداری یعنی هوشیاری همراه با تعقل. اما عقل اینها دائماً در خواب است!... دینداری یعنی برخوردار بودن از یک قلب سالم، اما قلب این افراد بیمار است!
ما باید این نوع از دینداری فاسد را مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار دهیم، تا بتوانیم با آفت‌های درونی و فکری‌ای که سبب آن می‌شود، مبارزه نماییم. امام محمد غزالی (رحمه ‌الله) بخش بزرگی از کتاب «احیاء» خود را به درمان و راه‌های پیشگیری از ابتلاء به این بیماری اختصاص داده است. «ابن الجوزی» (رحمه‌الله) هم در کتاب «تلبیس ابلیس» اشکال مختلف دینداری فاسد و جنبه‌های خاص و عام آن را مورد بحث قرار داده است. این جانب نیز چندین کتاب را به طور کامل به مقابلة با این نوع از دینداری ناقص و ناروا ـ‌ در ابعاد حکومتی و مردمی ـ اختصاص داده‌ام که عبارتند از:
ـ تأملات فی الدین و الحیاة
ـ لیس من الإسلام
ـ رکائز الإیمان بین العقل و القلب
ـ الدعوة‌ الإسلامیة تستقبل القرن الخامس العشر
در واقع علت انحراف بسیاری از اندیشمنمدان جامعة ما به عملکرد همین دینداری فاسد برمی‌گردد. چون آنها دین را از خلال رفتار دینداران کژاندیش دیده‌اند! و لذا به‌راستی، این دینداران کژاندیش از قدیم‌الأیام تاکنون برای دین، مصیبت و دردسر بوده‌اند!

و اما مطالعه:
مطالعه کردن برای دعوتگران اهمیت فراوان و ویژه‌ای دارد و پشتوانه‌ای است که هر فقیه و دعوتگری بدان نیازمند است.


مطالعه ناکافی و ناچیز برای آنها که از دین می‌گویند، یک نقص بزرگ فرهنگی است. تنها در صورتی می‌توانیم از قضایا و اوضاع جهان، دید صحیحی داشته باشیم که مطالعه کردن برای ما تبدیل به یک فرهنگ شود. مطالعه، حد و مرز مفاهیم را برایمان مشخص می‌کند و اصولاً بخش عمده‌ای از نقص دعوتگران و فقهاء به همین فقر فرهنگی برمی‌گردد. کمبود مطالعه و فقر فرهنگی برای یک عالم دینی به مراتب از فقر آهن و کم‌خونی برای بیمار، خطرناک‌تر است و لذا باید دعوتگران به طور جدی در زمینه‌های مختلف، مطالعة مستمر داشته باشند.

* اقتباس و ترجمه از کتاب « الشیخ الغزالی کما عرفته رحلة نصف القرن »