زکات و انفاق در راه خدا از وسایل مهم تزکیه‌ی نفس هستند. نفس انسان به بخل و خساست گرایش دارد، این آفتی است که باید نفس را از آن تطهیر نمود. 
(وَأُحْضِرَتِ الْأَنفُسُ الشُّحَّ) [نساء: ۱۲۸] 
بخشش و انفاق مال در راه خدا بهترین وسیله‌ای است که می‌توان با آن بخل را معالجه نمود. 
(وَسَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى*الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّىٰ) [اللیل: ۱۷و۱۸] 
اکنون به نکاتی درباره‌ی زکات و انفاق می‌پردازیم: 
کسی که در طلب آخرت است، در ادای زکات و انفاق بایستی چند مسأله را در نظر گیرد که عبارتند از: 
مسأله‌ی اول: درک وجوب زکات و معنای آن: بایستی درک کرد که چرا زکات با وجود اینکه مسأله‌ای مالی است و نه بدنی؛ اما جزء ارکان و مبانی اسلام است. 
اولاً: ادای شهادتین به معنی پذیرش توحید و التزام به آن است؛ و شرط تکمیل توحید آن است که موحد غیر از محبوب احد و واحد هیچ محبتی به غیر نداشته باشد؛ و در محبت، شریک قائل نشود. میزان محبت با جدایی از محبوب سنجیده می‌شود، از آنجا که اموال در نزد انسان محبوب هستند لذا در برابر محبت خدا بایستی بتوان از آن دل کند تا شرط توحید را کامل نمود. لذا خداوند می‌فرماید: 
(إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ) [توبه: ۱۱۱] 
در این باره برخی آنچه نیاز دارند از اموالشان برمی‌دارند و بقیه را انفاق می‌کنند و چیزی ذخیره نمی‌کنند مانند ابوبکر که در هنگام هجرت و در غزوه تبوک هر چه داشت انفاق نمود. برخی نیز اموالشان را نگه می‌دارند تا در زمان حاجت و اوقات به‌خصوص که اجر بیشتری تعلق می‌گیرد آن‌ها را انفاق کنند و برخی فقط آنچه را که واجب شده انفاق می‌کنند و نه بیشتر. 
ثانیا: اینکه بخل از صفات مهلک است که باید نفس را از شر آن‌‌ رها نمود پیامبر-صلی الله علیه وسلم- می‌فرماید: 
«ثلاث مهلکات: شح مطاع، و هوی متبع، و إعجاب المرء بنفسه» [طبرانی در الاوسط: حسن لغیره] 
سه چیز باعث هلاکت است: پیروی از بخل، هوس عنان گسیخته و خود شیفتگی. 
خداوند می‌فرماید: (وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) [حشر: ۹] 
رهایی از بخل وقتی ممکن است که نفس را به انفاق عادت دهیم. 
ثالثاً: شکر نعمت اقتضا می‌کند که خداوند وقتی به بنده‌اش جان و مال داده با عبادات بدنی شکر نعمت بدن و با انفاق شکر نعمت مال را ادا کند. چه خسیس است کسی که فقیری ببیند و شکر مالی را که خداوند ارزانی او داشته بجا نیاورد. 

مسأله‌ی دوم: زمان پرداخت زکات است: از آداب بدهکار این است که در پرداخت بدهی خود شتاب نماید. زکات را نیز باید به موقع پرداخت و نباید در آن تأخیر کرد؛ زیرا در تأخیر، خطر عصیان است. 
همچنین بایستی تلاش نمود تا آن را در اوقات پرفضیلت ادا نمود تا اجر و ثوابش مضاعف گردد. مانند ماه رمضان و به‌خصوص ده روز آخر آن و یا در ماه ذی الحجه و مخصوصاً ده روز اول آن. 

مسأله‌ی سوم: آشکار و یا نهان نمودن انفاق: در حالت کلی برای جلوگیری از ریا و از بین رفتن ثواب انفاق بهتر است که انفاق پنهانی صورت گیرد. در حدیث مشهور متفق علیه آمده است که خداوند در روز حساب هفت گروه را در سایه‌ی عرش خویش جای می‌دهد که یک گروه کسانی هستند که بسیار مخفیانه انفاق می‌نمایند «رجل تصدق بصدقة فلم تعلم شماله بما أعطت یمینه» خداوند متعال می‌فرماید: 
(وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ) [بقره: ۲۷۱] 
و فایده‌ی مخفی نمودن صدقه، رهایی از آفت ریا است. 
اما در صورتی که آشکار نمودن آن باعث تشویق دیگران یا متوجه ساختن دیگران گردد یا نیازمندی که نیازش را آشکار نموده و اگر کمک نشود نیازش را برای دیگران نیز آشکار می‌کند انفاق آشکارا بهتر است. 
(إن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ) [بقره: ۲۷۱] 
مسأله‌ی چهارم: هدر ندادن انفاق با منت و اذیت، خداوند می‌فرماید: 
(لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ) [بقره: ۲۶۴] 
گفته‌اند: منت این است که درباره‌ی انفاق خود به دیگری سخن بگوییم و آن را ظاهر کنیم و اذیت آن است که انفاق با تحقیر و توبیخ نیازمند همراه شود، نبایستی در ازای انفاق از او انتظار و توقعی داشت. 
عایشه و ام‌سلمه-رضی الله تعالی عنهما- هرگاه چیزی برای کسی می‌فرستادند به فرستاده می‌گفتند خوب گوش کن هر دعایی در حق ما کردند به ما بگویی و آن‌ها نیز برای نیازمند‌‌ همان دعای خیر را خواستار می‌شدند تا انفاقشان خالص بماند یعنی توقع دعای خیر در برابر صدقه نیز نداشتند. 
مسأله‌ی پنجم: کوچک شمردن مالی که انفاق می‌شود: نبایستی نزد خود انفاقمان را بزرگ بشماریم؛ زیرا موجب خودپسندی و خودشیفتگی می‌شود که از مهلکات هستند. 
هرگاه طاعتی را در نزد خود کوچک بشماریم در نزد خداوند بزرگ شمرده می‌شود و هرگاه معصیتی را که مرتکب شده‌ایم نزد خود بزرگ حساب کنیم خداوند آن را کوچک می‌شمارد. 
مسأله‌ی ششم: در هنگام ادای زکات و انفاق سعی شود از بهترین قسمت مال انفاق شود که «إن الله تعالی طیب لا یقبل الا طیبا» 
چگونه بهترین قسمت مال را برای خود انتخاب کنیم و بد‌ترین را برای خدا بدهیم؟ یا چگونه بهترین قسمت مال را برای دنیای فانی بگذاریم و بد‌ترین آن را ذخیره آخرت خود کنیم؟ 
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الْأَرْضِ ۖ وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ) [بقره: ۲۶۷] 

مسأله‌ی هفتم: انفاق برای کسانی صورت گیرد که موجب افزایش اجر آن می‌شوند: 
۱. برای اهل تقوا که از عطا برای تقویت بدن و سلوک در مسیر تقوی استفاده می‌کنند و عطا کننده در طاعتشان شریک می‌شود: «لا تأکل إلا طعام تقی و لا یأکل طعامک إلا تقی» [نسائی و ابن حبان] 
۲. از اهل علم باشد که در واقع کمک به علم محسوب می‌شود و اگر نیت صالح باشد هیچ عبادتی از یادگیری و نشر علم شریف‌تر نیست. 
۳. کسی که در تقوا و توحیدش راستین باشد؛ چون به او انفاق شد خداوند را سپاس گوید و از جانب خداوند بداند. 
۴. کسی که نیازش آشکار نباشد و شکایت ننماید، انفاق به او باعث حفظ حرمت او و رفع نیازش شود: 
(یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لَا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا) [بقره: ۲۷۳] 
۵. به خاطر مریضی یا حصر یا حبس گرفتار شده و توانایی کار و کسب نداشته باشد: 
(لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الْأَرْضِ) [بقره: ۲۷۳] 
۶. از خویشاوندان و بستگان باشد که انفاق به او هم صدقه و هم صله‌رحم حساب شود و در صله‌رحم ثوابی ذکر کرده‌اند که نمی‌توان شمرد.