نویسنده‌: حامد بهرامی

قبل از هر سخنی از خداوند می‌خواهم که علم و حکمت قرانی را بر زبانم جاری سازد و از سخنی و نظری که مخالف آیات نورانی قرآن مبارک باشد دورم بدارد.
جام جهانی با تمام خوبی و بدی، سود و ضرر، خوشی و ناخوشی‌، متن اصلی و حواشی‌اش برای علاقمندان و حاشیه‌نشینان آن نیز پایان یافت. یکی از حواشی پر رنگ آن، راه یافتن انواع حیوان پیشگو در کشورهای مختلف، از جمله مار، تمساح، دلفین، لاک‌پشت و مهمتر و حاشیه‌سازتر از همه یک هشت پا در آلمان، به جریان بازی‌ها بود که هم‌چون تبی بسیاری را در برگرفت و هر کشوری خواست در این مسابقه نیز چشم‌ها را به سوی خود برگرداند و گوی را بربابید و مقام اول را به خود اختصاص دهد.
هرچند این قلم خود از حاشیه نشینان فوتبال است و از دور فقط خبرها را می‌شنود اما این بار در این جام جهانی 2010 این حاشیه‌ی خبرساز و این تب پیشگویی حیوانات مرا با خود همراه می‌ساخت و بیشتر از خود مسابقه، به پیگیری این خبر پرداختم. البته نه از آن جهت که باورش داشتم بلکه به خود می‌گفتم که این اروپائیان که این همه در علم و تجربه‌گرایی پیش رفته‌اند چرا باید به پیش‌گویی‌های(!!؟؟) یک هشت پا، تا این حد باور داشته باشند که کشورهای بازنده دلیل شکست خود را پخش پیش‌گویی‌های آن حیوان بدانند و معترض شوند که با شنیدن این خبر بازیکنان تیمشان روحیه‌ی خود را باخته‌اند و تیم مقابل روحیه گرفته‌اند و خواستار توقف پخش زنده‌ی فیلم انتخاب تیم برنده از طرف اختاپوس شوند. این را از خرافه‌پرستی می‌دانستم و هم زمان به این آیات نورانی قرانی برمی‌گشتم که مگر نمی‌دانند هیچ کسی در هستی یارای غیب‌گویی نیست و کلیدهای غیب فقط در اختیار خداوند است و حتی جز تعداد کمی از پیامبران (ع) نیز، آن هم در موارد بسیار معدود به اراده‌ی خداوند و برای بیان معجزه به غیب دست نیافته‌اند و قدرت پیش‌گویی نداشته‌اند و زندگی پیامبران که قرآن کریم آن را نقل می‌نماید سرشار از بیان عدم علم آن‌ها بر غیب است. از حضرت نوح و یونس و یعقوب و لوط و ابراهیم یوسف و موسی و عیسی و خاتم انبیا که درود بی پایان خداوند بر همگی آن‌ها باد می‌توان مثال آورد که به تحقیق خود عزیزان می‌سپارم و فقط در این‌جا به ذکر چند نمونه از آیات روشن آسمان قرآن می‌پردازم.
قُلْ لا یعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَیبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا یشْعُرُونَ أَیانَ یبْعَثُونَ
بگو: «هر که درآسمان‌ها و زمین است – جز خدا – غیب را نمی‌شناسد و نمی‌دانند کی برانگیخته می‌شوند.» سوره مبارکه‌ی النمل آیه‌ی 65.
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَیعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یعْلَمُهَا وَلا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا یابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ
و کلیدهای غیب تنها نزد او – خداوند – است. جز او کسی آن را نمی‌داند و آن‌چه در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر این که آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر این که در کتابی روشن ثبت است. سوره‌‌‌ی مبارکه‌ِ الانعام آیه‌ی مبین 59.
عَالِمُ الْغَیبِ فَلا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَداً (26) إِلاَّ مَنْ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُکُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً
دانای نهان است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند جز پیامبری را که از او خشنود باشد که [ در این صورت ] برای او از پیش رو و از پشت سرش نگهباننانی برخواهد گماشت. سوره‌ی نورانی الجن 26 و 27.
قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَلا ضَرّاً إِلاَّ مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لاسْتَکْثَرْتُ مِنْ الْخَیرِ وَمَا مَسَّنِی السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ.
خطاب به پیامبر عزیزمان (ص) و هر کس دیگری می‌فرماید: بگو: «جز آنچه خدا بخواهد، برای خودم سودی و زیانی ندارم و اگر غیب می‌دانستم قطعاً خیر بیشتری می‌اندوختم و هرگز به من آسیبی نمی‌رسید. من جز بیم دهند و بشارتگر برای گروهی که ایمان می‌آورند، نیستم.» سوره‌ی نورانی الاعراف 188.
فَلَمَّا قَضَینَا عَلَیهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَینَتْ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کَانُوا یعْلَمُونَ الْغَیبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ.
در این آیه که در مورد وفات پیامبر خدا حضرت سلیمان –که سلام خدواندی بر او باد- در حالت ایستاده و تکیه بر عصای خودش، سخن می‌گوید نشان می‌دهد که نه انسان‌ها و نه جنیان نیز از غیب اطلاعی ندارند.
پس چون مرگ را بر او مقرر داشتیم، جز جنبنده‌ای خاکی [موریانه] که عصای او را می‌خورد آدمیان را از مرگ او آگاه نگردانید. پس چون سلیمان فرو افتاد برای جنیان روشن گردید که اگر غیب می‌دانستند در آن عذاب خفت‌آور باقی نمی‌ماندند. سوره‌ی مبارکه‌ی سبأ آیه‌ی نورانی 14.

که برای خردمندان همین چند نمونه کافی است.
در همین اندیشه‌ها بودم که فکری نو در ذهنم درخشید که دلیل نوشتن این متن نیز همین می‌باشد. بارها در مورد آیه‌ی کریمه‌ی 82 از سوره‌ی مبارکه‌ی النمل اندیشیده بودم و تدبر کرده بودم و آن را از نشانه‌های آغاز قیامت خوانده بودم که جنبنده‌ای زمینی با مردم سخن می‌گوید و مردم را در مورد عدم یقین به نشانه‌های خداوند مواخذه می‌سازد که متن آیه چنین می‌فرماید:
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنْ الأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیاتِنَا لا یوقِنُونَ.
و چون قول [عذاب] برایشان واجب گردد، جنبنده‌ای را از زمین برای آنان بیرون می‌آوریم که با ایشان سخن گوید که: مردم [چنان‌که باید] به نشانه‌های ما یقیین نداشتند.

بر اساس فهم قرانی، خداوند همواره بندگانش را دوست می‌دارد و می‌خواهد که به سوی او برگردند و طغیان ننمایند و برای همین پیامبران بزرگوارش را فرستاد و در هر دوره‌ای با نشانه‌های دیگر، راه پیامبران را ثابت‌تر نمود که می‌توان چون نمونه‌ای به معجزه‌ی بزرگ، خواب سیصد و اندی ساله‌ی اصحاب کهف پس از بعث حضرت مسیح – سلام خداوند بر او و بر آن جوانان خواب رفته‌ی غار باد – اشاره نمود.
پس از پیامبر محبوبمان (ص) نیز چون که اسلام آخرین دین بشریت و وحی شده‌ از حضرت باری تعالی می‌باشد باید از رحمت خداوندی انتظار داشته باشیم که بشریت را در هر دوره و عصری، اعجازی در کتاب مبینش قرآن و یا در کتاب هستی و خلقتش به بندگانش نشان دهد تا راه را بازیبند و برای منصفان و حقیقت‌جویان – همانگونه که در کلام خود آورده است- قطعاً نشانه‌های بی‌شماری است و این قول پروردگار می‌باشد که اعجاز خود را پس از پیامبرانش نیز مداومت می‌بخشد تا غرورها فرو نشیند و اردتمندانه و با اختیار کامل خود، تسلیم ذات اقدسش شوند که او خود می‌توانست بندگانش را همگی هدایت یافته و مسلم به عرصه‌ی خاکی بیاورد اما ارده‌اش بر آزادی و اختیار بشریت نهاده شد تا تصمیمات این بندگان، ارزش یافته و سزاوار رحمت و بهشت پر از سعادتش گردد. اما ارداه‌ی انسان را بی راهنما نگذاشت تا بر اساس آزمایش و خطا پیش نرود و نگوید ای کاش راهنمایی داشتم تا راه را زودتر می‌یافتم و قدم‌ها را سریعتر بر‌می‌داشتم. و اینک قرآن پر از اعجازش که در هر عصری و قرنی با معجزات و پیش‌گویی‌های علمی، پزشکی، نجومی و حتی اعجاز عددی و ریاضیات و کامپیوتر، با بیانات عظیم خود، هر پژوهشگر منصفی را به زانو در‌می‌آورد. هرچند که همه متفقیم، قرآن کتاب راهنمای راه بشریت است نه کتاب فیزیک و هندسه و کامپیوتر اما حتماً همانگونه که عصر شعر و ادبیات را مبهوت خود ساخت، باید برای این عصر نیز چون دیگر اعصار معجزاتی داشته باشد و آیا این ارتباط انسان و حیوان نیز سر آغاز یکی دیگر از پیش‌گویی‌های قرآن نمی‌باشد؟؟
هرچند که آیات قرآن یقینیند اما باید با احتیاط در مورد علم و پدیده‌های علمی و هستی، به اظهار نظر پرداخت، چرا که امکان دارد آن هشت‌پا را از روش شرطی شدگی رفتاری، از طرف صاحبان و پرورش دهندگانش و با تشویق از طریقِ غذا در جعبه‌های شیشه‌ای، آموزش داده تا دست به انتخاب تیم برنده بزند اما این‌سخن باقی می‌ماند پس صاحبان آکواریم و پرورش دهند‌گانش چگونه توانستند برنده‌ی مسابقات را تا حد صد در صد پیش‌بینی نمایند؟
پس باید تأملی نمود و اندیشید که آیا خداوند برای این زمان که به نوعی تب ارتباط با حیوانات و پیش‌بینی‌های آن‌ها جهان را فرا گرفته است هم‌چون دیگر موارد عصر علم و کامپیوتر، معجزه‌ای نشان نمی‌دهد؟؟ خداوند در آیه‌ی شریفه‌ی 82 سوره‌ی پر برکت النمل فرموده است جنبنده‌ای خاکی و زمینی برایشان بیرون می‌آوریم تا با آن‌ها سخن گوید و راهنمایشان باشد و در مورد عدم یقیین به آیات خدواند سرزنششان نماید. واژه‌ی جنبنده می‌تواند بر هر موجود زنده‌ای زمینی اطلاق شود همانگونه که در سوره‌ی سبأ آیه‌ی14: «فَلَمَّا قَضَینَا عَلَیهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَینَتْ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کَانُوا یعْلَمُونَ الْغَیبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ» که در همین متن و در بالا به آن اشاره شده است طبق نظر مفسرین بر موریانه و شاید هر جونده‌ای دیگر اطلاق شود- والله اعلم – و در این آیه‌ی 82 النمل همان واژه «دَابَّةً مِنْ الأَرْض» می‌تواند هر موجود زنده‌ی زمینی را در برگیرد که هشت‌پایان را نیز شامل می‌شود. هرچند نمی‌توان ادعا کرد این همان موجودی است که قرآن به آن اشاره می‌نماید اما در عین حال آیا نمی‌تواند چنین باشد؟
واژه‌ی «دَابَّةً مِنْ الأَرْض» بیشتر برای حیوانات نرم تن و خزنده به کار می‌رود هرچند با توجه به «لاروس» و «المنجد» برای حیوانات بزرگتر و باری نیز به کار رفته است اما برای حیوان کوچک نرم تنی چون موریانه و خزنده نیز به کار می‌رود.
قرآن اشاره می‌نماید که: «جنبنده‌ای را از زمین برای آنان بیرون می‌آوریم که با ایشان سخن گوید.» که سخن گفتن ویژگی اوست اما این‌جا می‌توان پرسید که آیا این انتخاب پرچم از طرف اختاپوس را می‌توان سخن گفتن دانست؟ از آیات قرآن چنین بر می‌آید که زبان و توانایی تکلم فقط به انسان بخشیده شده و در عالم هستی نیز این امری روشن و ثابت شده است اما در علم زبان‌شناسی، هر نشانه‌ای که برای ارتباط میان افراد مورد استفاده قرار گیرد و بیان‌گر معنایی باشد یک واژه است و به کارگیری توانش زبانی می‌باشد، مانند دست تکان دادن از دور برای کسی به معنای سلام کردن و یا حتی بوق زدن ماشین در همین معنی یا معانی خاص دیگر و حتی علایم راهنمایی و رانندگی و ... که بیانگر یک مفهوم ذهنی و زبانی است. نحوه‌ی انتخاب پرچم کشورها نیز که اختاپوس انجام می‌دهد می‌تواند یک مفهوم و یک نشانه‌ی زبانی باشد به شرطی که در یک پروسه‌ی ارتباطی قرار گیرد و اما اگر غریزی و یا بر اثر شرطی شدگی باشد نمی‌توان آن را نشانه‌ی زبانی و تکلم به حساب آورد.
از طرف دیگر می‌توان پرسید: سرزنش و یا راهنمایی آن حیوان که در آن آیه بدان اشاره رفته است، در چیست؟ او که فقط غذای داخل جعبه‌های پوشانده شده با پرچم کشورها را انتخاب می‌کند و می‌خورد. این سخن درستی است و به همین دلیل، در بالا گفته شد: که نمی‌‌توان گفت این همان موجودی است که قرآن 1400 سال قبل به آن وعده داده است.
اما اگر این حیوان و یا در آینده حیوانی دیگر، از روش‌های مختلف و شاید نیز همین روش دست به نوعی ارتباط در انتخاب با انسان‌ها بزند، این وعده تحقق می‌یابد.
هرچند که بر آنم، هدایت باید از راه تدبر و اندیشه کسب شود همان‌گونه که خداوندِ منزه، در قرآنِ بدونِ اشتباهش، بارها براین تأکید می‌نماید و ما را به تدبّر و تفکّر و دیدن هستی و تعمق در آن‌ها دعوت می‌نماید اما بر همان سنت الهی همواره خداوند رحمان، راه‌های دیگری را نیز چون نشان دادن آیات خود در آفاق و انفس برای گروهی و با نشان دادن اعجاز و کارهای محیرالعقول چون مار شدن عصای حضرت موسی و بلعیدن جادوی ساحران و بیرون آمدن شتر از میانه‌ی کوه و شکافتن دریا و جاری کردن آب از صخره و شفای آنی جذامیان و زنده کردن مرده و بیدار شدن پس از خواب سیصد ساله و تسبیحات نمودن قلوه سنگ‌ها و درختان در حضور پیامبر و اصحاب و هزاران هزار نمونه‌ی دیگر از این موارد، برای ایمان آوردن گروهی دیگر از منکرانی که به این موارد واکنش مثبت نشان می‌دهند و شاید قدرت تدبر و اندیشه‌ی عالمان را نداشته باشند، قرار داده است تا همه‌ی بندگانش از رحمتش بی نصیب نشوند چرا که هدایت نمودن دیگران هنر و فنی است که باید برای هر کسی به گونه‌ای انجام گیرد تا بپذیرد و خداوند برترین هدایتگر و دعوت‌گری است که هم به عالمان توجه نموده که قدرت تدبر دارند و هم به گروهی که بیشتر از تدبر، مبهوت کارهای خارق‌العاده خواهند شد.
و آیا این آغاز راهی نو در بیان دعوت و تبشیر و انذار خداوندی نیست؟
هنوز زود است قضاوت نمود؛ اما قطعاً حیوانی انذار دهنده خواهد آمد و آیا این هشت پا همان نیست و یا بستری برای پذیرش همان موجود زنده نخواهد بود. فعلاً فقط می‌توان گفت والله اعلم.

در این تفسیر و یا تأویل جدید از آن آیه‌ی نورانی اگر نظرم صائب بوده باشد برایم دعا کنید و اگر اشتباه نموده باشم برایم طلب بخشش نمایید که اندیشه‌ای انسانی است و فقط والله اعلم.