منبع: إخوان آنلاین/ مترجم: داوود نارویی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نخستین زنی که تفسیر قرآن نوشت
پیکارگر نستوه و دعوتگر بزرگ بانو زینب غزالی پس از یک زندگی سرشار از نوآوری در راه خدمت به اسلام و مسلمانان، چشم از جهان فروبست.
بانو زینب غزالی (رح) از نسل نخست جماعت اخوان المسلمین بود. وی نخستین زن مصری بود که مسئولیت دعوت اخوان المسلمین را به دوش داشت و در راه آن آزارها و شکنجهها دید و در دوران جمال عبدالناصر به زندان افتاد و تا آن هنگام که به دیدار پروردگارش شتافت، بردباری و شکیبایی در پیش گرفت و هیچ تغییری در راه و نگرش خود پدید نیاورد و در این راه کوتاهی نورزید. در مقام حقشناسی از این پیکارگر نستوه که بیش از شصت سال به اسلام خدمت کرد، پایگاه «اخوان اون لاین» این بخش کوچک را به وی اختصاص داده است. بیگمان در این مطلب آنگونه که باید حق وی ادا نخواهد شد، اما با زندگی، پیکار و دشواریهایی که در راه دعوت متحمل شد، ما را آشنا خواهد کرد.
● آشنایی
بانو زینب محمد غزالی جبیلی در 2 ژانویهی 1917 م. چشم به جهان گشود و در کنار پدر و مادری پایبند به اسلام پرورش یافت. پدر وی سخت پایبند به قرآن بود و از اهالی روستای «میت یعیش» در دقهلیهی مصر. کار خانواده بیشتر تجارت بود. زینب غزالی در مدارس دولتی به تحصیل پرداخت و علوم دینی و قرآن و حدیث و فقه را از شیخ عبدالمجید بنان نماینده الازهر، شیخ محمد سلیمان رییس بخش خطابه در الازهر و شیخ علی محفوظ فرا گرفت. درضمن از رفتار و عملکرد شهید حسن البنا و استاد هضیبی نیز سخت اثر پذیرفت. وی زنی شجاع، خوددار، شکیبا، از جان گذشته و دیندوست بود.
● فعالیتها و آثار
زینب غزالی از بنیانگذاران مرکز عمومی بانوان مسلمان و مسئول بخش خواهران مسلمان در جماعت اخوان المسلمین بود و با هدف ترویج دعوت، ریاست مرکز بانوان مسلمان را در سال 1356 ه.ق/ 1936م. به عهده گرفت.
کتابهای زیر را نیز به رشتهی تحریر درآورد: ایام من حیاتی (ترجمه شده با عنوانهای: روزهای دعوت اسلامی و روزهای خاطره) نحو بعث جدید (در دست ترجمه)، نظرات فی کتاب الله، مشکلات اشباب و الفتیات، الی ابنتی (در دست ترجمه)، اسماء الله الحسنی (زیر چاپ). در نشریات و مجلات عربی و اسلامی نیز مقالههای بسیاری به چاپ رساند. زینب غزالی به بسیاری از کشورهای اسلامی سفر کرد و در بسیاری از کنفرانسها و همایشها به نمایندگی از زن مسلمان شرکت کرد.
● ارتباط با جماعت اخوان المسلمین
ارتباط زینب غزالی با اخوان المسلمین در سال 1357 ه.ق/ 1932 م. آغاز شد. درست شش ماه پس از آنکه مرکز بانوان مسلمان را بنیاد نهاد. امام شهید حسن البنا ریاست بخش خواهران مسلمان را در جماعت اخوان المسلمین به وی پیشنهاد کرد، اما به سبب مخالفت بانوان هیئت مؤسس مرکز، وی نیز در آغاز این پیشنهاد را نپذیرفت، ولی پس از چندی به همکاری و هماهنگی با جماعت، تمایل پیدا کرد.
پس از رخدادهای 1948 م. و صدور فرمان انحلال جماعت اخوان المسلمین، به نیابت از دیگر بانوان تلگرافی برای امام شهید حسن البنا فرستاد و طی آن، در راه فعالیت برای اسلام و خدمت به دعوت با وی بیعت کرد. از آن هنگام بود که وی عضو جماعت اخوان المسلمین شد.
● زینب غزالی و انقلاب 1952 م. مصر
زینب غزالی در آغاز که رهبری به دست سرلشکر محمدنجیب بود با انقلاب همگام بود و مرکز بانوان مسلمان نیز انقلاب را تأیید و پشتیبانی میکرد. اما این وضعیت تا مدت کوتاهی ادامه داشت و پس از چندی که احساس کردند کارها طبق دلخواه به پیش نمیروند و این انقلاب، انقلابی نیست که حکومت خدا را برپا دارد، نگاه آنان نسبت به انقلاب تغییر یافت. روزها گذشتند و نقاب از چهرهی انقلاب به رهبری جمال عبدالناصر فروافتاد و دشمنی آن با اسلام و اجرای احکام خشن و اعدام عالمان بیگناه آشکار شد.
● مواضع سیاسی
نخستین مسئولیتی که از سوی امام حسن البنا به وی سپرده شد، میانجیگری میان اخوان المسلمین و نحاس پاشا و برطرف کردن سوءتفاهم موجود بود. میانجی پیشنهاد شده از سوی نحاس پاشا، استاد امین خلیل بود.
هنگامی که جمال عبدالناصر خواست با زینب غزالی دیدار کند، وی نپذیرفت و گفت: «من با کسی دست نمیدهم که دستش به خون شهید عبدالقادر عوده آلوده شده است.» این، آغاز دشمنی بود. پس از آن بود که شکنجهها و زندانهای بسیاری به دست غلامان حلقه به گوش جمال عبدالناصر دید. در سوء قصد اتومبیل نیز برای ترور وی برنامهریزی کردند، اما تنها پای او شکست. پس از آن کوشیدند او را به عضویت اتحادیهی سوسیالیستی دربیاورند و با پیشنهاد پست و مقام خواستند او را تطمیع کنند. حتی پیشنهاد کردند مجلهی «السیدات المسلمات/ بانوان مسلمان» زیر نظر اتحادیهی سوسیالیستی قرار بگیرد. در آن هنگام بانو زینب غزالی، صاحب امتیاز و سردبیر مجله بود. در عوض ماهی 300 جنیه حقوق و پشتیبانی مرکز و مجله با پرداخت بیستهزار جنیه در سال، در نظر گرفتند. اما بانو زینب غزالی به تمام اینها پشتپا زد.
پس از آن حکم شماره 132 در تاریخ 6/9/1964 م. از طرف حکومت صادر و مرکز منحل شد و مجلهی «السیدات المسلمات/ بانوان مسلمان» نیز توقیف شد. اما وی به هیچ یک از این تهدیدها تن نداد و نپذیرفت که کارها و فعالیتهایش جز برای خداوند باشند.
● در زندان
پس از آنکه به وجود یک جنبش فکری به رهبری سید قطب پی بردند و سرویسهای امنیتی آمریکا، روسیه و رژیم صهیونیستی گزارشهایی مبنی بر خطرناک بودن این جنبش بر انقلاب ارائه کردند و یادآور شدند که این جنبش تمام اندیشههای متناقض با اسلام را نابود خواهد کرد، در آغاز اگست 1965م. دستگیریها آغاز شدند و ازجمله بانو زینب غزالی را نیز در تاریخ 20/8/1965م. به زندان فرستادند و تمام چیزهایی را که در گنجه و کتابخانهاش داشت برداشتند.
زینب غزالی به زندان رفت. در زندان خشونت دید و شوک برقی و تهدید به هتک حرمت و آویزان کردن به سقف و تازیانه خوردن و جلوی سگهای هار افتادن و خوابیدن در میان موشها و حشرات و محرومیت از خوردن و آشامیدن و هتک کرامت انسانی و شنیدن ناسزاهای تند و زننده و پر شدن تک سلولی از آب. اما زینب غزالی با امید به پاداش خداوندی، با پایداری تمام این سختیها را تحمل کرد و این دعا را پیوسته تکرار میکرد:
«اللهم اصرف عنی السوء بما شئت و کیف شئت»
«خدایا، بدی را با هرچه خود خواستی و هرگونه که تو خواستی از من دور کن.»
بدین گونه بود که خداوند آرامش و بردباری در برابر سختیها را به درون وی الهام کرد. با اینها وی از ولای خود نسبت به خداوند و فعالیتهای خود دست نشست. در آن هنگام امکان داشت که وی مثل بسیاری دیگر، به طاغوتها پاسخ مثبت دهد و آنها را تأیید کند تا از لذتهای زودگذر دنیا بهرهمند شود. اما او از پذیرش اینها تن زد و خود را به خدا فروخت تا بهشتی را بخرد که پهنایی به اندازهی آسمانها و زمین دارد.
● مواضع انسانی
پس از رخدادهای خشن 1954م. که طی آنها حکم اعدام، زندان و تبعیدِ اعضای جماعت اخوان المسلمین صادر شد، بیوه زنان، داغدیدگان و قربانیان ستم و طغیانگری فریاد برآوردند، اما فریادرسی نبود که آن بیخانمانها را رهایی بخشد. شمار بازداشتشدگان و زندانیان حدود صدهزار تن بود، اما این بانوی پیکارگر به همراه گروهی از بانوان پاک و پیکارگر، قد علم کردند و با انگیزه درونی، خود را برای دعوت و سرپرستی از خانوادههای ستمدیدگان بسیج کردند و در راه صرف اموال شخصی خود و گردآوری صدقات از کسان توانا و خیر از هیچ کوششی دریغ کردند، تا بدینگونه همدردی خود را با آنان نشان دهند.
● مدیر اجرایی زینب غزالی از گنجینهی اسرار روی پرده برمیگیرد
سایت اخوان اونلاین در گذشته با استاد بدرمحمدبدر، منشی و مدیر اجرایی زینب غزالی، که به سبب شغل خود بیش از 15 سال با وی نزدیک بوده، گفتوگویی انجام داده است و طی این گفتوگو قطرههایی از دریای زندگی زینب غزالی را بیان داشته است. اینک متن گفتوگو:
ـ در آغاز دوست داریم با رابطهی شما و بانو زینب غزالی آشنا شویم. این آشنایی چگونه شکل پذیرفت و چگونه به کمال رسید؟
ـ با بانو زینب غزالی از طریق مطالعهی آثار وی بهویژه کتاب «ایام من حیاتی» (روزهای خاطره/ یا روزهای دعوت اسلامی) که در اواسط دههی هفتاد به چاپ رسید، آشنا شدم. در آن هنگام من دانشجوی دانشگاه بودم. این کتاب برای جوانانی مثل من که از حجم هولناک و باورناپذیر آن همه شکنجه (بهویژه با یک زن) هیچ تصوری نداشتند، یک شوک بزرگ بود. برای مرد پذیرفتنی نیست که به زنی هتک حرمت یا توهین شود. آخر چگونه با زنی که در حوزهی دعوت اسلامی فعالیت میکند، چنین برخوردی صورت پذیرد؟ این قضیه تأثیر ژرفی بر من نهاد. اینجا بود که آرزو کردم با این شخصیت آشنا شوم، به او نزدیک شوم و با رویدادهای بیشتری که بر او گذشته آشنا شوم. پس از اتمام تحصیلات و کار با مطبوعات، در یک مصاحبهی مطبوعاتی عملاً با وی دیدار کردم. پس از آن رابطهی من با او استوارتر شد، تا جایی که در برخی سفرهای خارجی نیز وی را همراهی میکردم. اکنون نیز بیش از پانزده سال است که در قاهره منشیگری او را انجام میدهم. بدینگونه بود که رابطهام با او استوارتر شد و من بیشتر با او نزدیک شدم و دریافتم که آنچه در کتاب «ایام من حیاتی» درج شده، بخشی از حقیقت بوده و نه همهی حقیقت؛ زیرا حقیقت از آنچه در کتاب آمده بسیار بزرگتر و خشنتر بوده است.
ـ بانو زینب غزالی در کجا متولد شد و کودکی و رشد وی چگونه بود؟
ـ بانو زینب غزالی در ژانویهی 1917م. چشم به جهان گشود. درست در همین سال بود که استاد محمد غزالی و شیخ جاد الحق علی جاد الحق چشم به جهان گشودند. تولد زینب غزالی در روستای میت یعیش، مرکز میت غمر در استان دقهلیه بود. این روستا تقریباً 90 کیلومتر از قاهره فاصله دارد. زینب غزالی در پناه پدر و مادری ارجمند پرورش یافت. پدر وی، محمد غزالی، دانشور و دانشآموختهی الازهر بود. اما وی در حوزهی دعوت اسلامی فعالیت نمیکرد و به تجارت پنبه مشغول بود. در آن روزها تجارت پنبه بسیار رونق داشت. مادر زینب غزالی نیز دختر کدخدای ده و دهات اطراف بود. زینب غزالی چهارمین فرزند از فرزندان پدر و مادرش بود و نخستین دختر خانواده بود. بدین سبب از توجه خاصی برخوردار بود. با وجود آنکه زینب غزالی خردسال بود، پدرش وی را با خود به محافل بزرگان و شخصیتهای مهم ده میبرد. همواره نیز به وی این احساس را منتقل میکرد که وی همان «سیده زینب» است و بدین سبب سزاوار او نیست که با دختران بازی کند یا کارهای خانه را یاد بگیرد. او را تشویق میکرد که دارای شخصیتی نیرومند شود او در جامعه و زندگی، نقشی فعال داشته باشد. درضمن، سرگذشت زنان اصحاب بهویژه نُسیْبه بنت کعب مازنی را برایش میخواند. همچنین به دست او شمشیری چوبین میداد و گفت: هان، برو برو از پیامبر خدا دفاع کن. وی نیز که بسیار خردسال بود، شمشیر را برمیگرفت و میپنداشت که ناگزیر بایستی از رسول خدا دفاع کند. بدینسان، این مفاهیم در ذهن وی رشد کردند و بالیدند و تبدیل به محوری شدند که زندگیاش پیرامون آنها میچرخید. با آنکه پدرش در پی ورشکستگی در تجارت پنبه و از دست دادن سرمایهی خود، به سال 1928م. (هنگامی که زینب غزالی یازده سال بیش نداشت) درگذشت، اما آن اثرپذیری ژرفِ شخصیتِ زینب غزالی، محوری است که تاکنون پیرامون آن میچرخد.
ـ آیا حقیقت دارد که نسب وی به اصحاب میرسد؟
ـ او خود میگفت که نسبش از طرف پدر به عمربن خطاب و از طرف مادر به حسنبن علی میرسد. میگفت که یکی از فرماندهانی که مصر را گشودند، امیر جبیلی نامیده میشد. روستایی هم در منطقهی شرقیه هست که روستای جبیلی نامیده میشود. ازجمله مسایلی که در زندگی وی تأثیر نهاد آن بود که پدرش در خواب دیده بود که داشت زینب را حمل میکرد که بناگاه از دستش بر زمین افتاد. هنگامی که خواست او را بردارد، اما به زمین نرسیده کسی را دید که او را بلند میکند و به او میدهد و میگوید: من نیای او عمربن خطاب هستم. این خواب تأثیر بزرگی بر او نهاد. از اینرو بود که در تمام زندگیاش از اسلام دفاع میکرد.
● پیامی به پدران و مادران
ـ از این نوع تربیت چه درسی میتوان آموخت؟
ـ درسی که میتوان آموخت این است که پدران و مادران بایستی در دل فرزندان خود نهال حس مسئولیت را بکارند و به آنان بیاموزند که در زندگی رسالتی بر دوش دارند و نقش مهمی بر دوششان نهاده شده است و چنان این راه را برایشان دوستداشتنی بنمایند که خود تبدیل به دعوتگر شوند. در یکی از مقاطع، من خود یکی از دوشیزگان را دیدم که با زینب غزالی تماس گرفت و به او گفت که مادرم درگذشته، اما همواره به من میگفت که آرزو میکنم مانند زینب غزالی باشی. من میخواهم بدانم که زینب غزالی کیست. این دوشیزه همچنان با زینب غزالی در ارتباط است و در دانشگاه الازهر تحصیل میکند. این امر از آثار همان مقولهای است که پدران و مادران، فرزندانشان را به فعالیت درحوزهی آن تشویق کنند.
ـ زینب غزالی دوران کودکی و جوانی را چگونه سپری کرد، بهویژه که میدانیم برادر بزرگش به وی اجازه نداد که تحصیلاتش را ادامه دهد؟
ـ پدر زینب غزالی در دوران کودکی او را تشویق میکرد که در محافل مردم صحبت کند، به مهمانان پدرش خیرمقدم میگفت. پدر زینب او را که دخترکی خردسال بود، بر شانهی خود مینهاد تا به آنان خوشامد بگوید. این کار تأثیر بس بزرگی در زندگی زینب غزالی داشت. پس از درگذشت پدر به تحصیل پرداخت. وی سخنوری توانا بود و همیشه در صبحگاهی صحبت میکرد و سرود و دکلمه میخواند. این امر حسادت برادرانش را برمیانگیخت. پس از درگذشت پدر، فشار زیادی از برادر بزرگش سعدالدین غزالی، که خود مهندس بود و در دههی هفتاد درگذشت، دید. این برادر پس از درگذشت پدر، سرپرست خانوار بود. هنگامی که زینب غزالی به دبیرستان رفت، به درخواست برادرش دوباره آن را ترک گفت. باوجود این ساکت ننشست و به نوشتن و مطالعه روی آورد و آگاهیهای عمومی خود را افزایش داد. این امر موجب شد تا توان آن را بیابد که نامههای معروفی در آن روزگار برای شخصیتها ارسال کند، مثل نامهای که برای نویسندهی بزرگ عباس محمود عقاد ارسال کرد و پاسخی که عقاد به او داد. در آن زمان زینب غزالی بسیار خردسال بود و همواره میکوشید در زندگی رسالتی داشته باشد.
بنا به خواست پدرش، هیچگاه داخل آشپزخانه نمیرفت و کارهای خانه را انجام نمیداد. اما پس از درگذشت پدر از ده به قاهره نقل مکان کردند و در محله سیده زینب ساکن شدند. در این مقطع بانو هدی شعراوی رییس اتحادیهی زنان، مسابقهای برای انتخاب پرستاران، اعلام کرد که برای فراگیری دانش پرستاری به فرانسه اعزام شوند و دوباره به مصر بازگردند تا به شغل پرستاری مشغول شوند. زینب غزالی نیز ثبتنام کرد و با هدی شعراوی نیز دیدار کرد. هنگامی که هدی شعراوی در مورد خانوادهی زینب غزالی آگاهی پیدا کرد، با سفر وی مخالفت کرد؛ زیرا این دورهها تنها به زنان تنگدست اختصاص داشتند. اما از آنجاکه هدی شعراوی به زیرکی و شخصیت نیرومند زینب غزالی پی برده بود، از وی خواست که به اتحادیهی زنان بپیوندد. در آن هنگام زینب غزالی تنها هفده سال داشت. هدی شعراوی بیدرنگ او را به عنوان عضو شورای اجرایی اتحادیه انتخاب کرد. اعضای اتحادیه را تنها همسران شخصیتهای بزرگ دولت تشکیل میدادند، مثل همسران سرلشکرها، وزیران و مسئولان، حضور شخصیتی جوان در اتحادیه، قضیهای حیرتانگیز بود.
هدی شعراوی از زینب غزالی پشتیبانی میکرد و احساس میکرد که جانشین وی خواهد بود. پس از چندی به همراه دو بانو به نامهای حواء ادریس و سیزا نبراوی از سوی هدی شعراوی موظف شد که در حلقات آموزشی الازهر حضور یابد و از نقش زن در اسلام سخن بگوید. این مرحله از مراحل مهم زندگی زینب غزالی به شمار میرود؛ زیرا در این مرحله به شنیدن سخنان عالمان و شیوخ موفق شد. عالمی که در آن حلقات سخن میگفت از زینب غزالی خواست که به مدت چند روز تا پایان یافتن سخنرانیهای او منتظر بماند و پس از آن فرصت خواهد داشت که در تأیید یا رد سخنان سخنران نظر بدهد. زینب غزالی عملاً نیز منتظر ماند تا سخنرانیها پایان یابند. اما در پایان احساس کرد آن سخنان در او اثر نهادهاند و او به برخی از جنبههای اسلام که خود دوست دارد، دست یافته است. درنتیجه از این سخنرانیها بسیار اثر پذیرفت. اینجا بود که با بسیاری از عالمان الازهر آشنا شد. اندکی بعد این تردید به درون او راه یافت که آیا در اتحادیهی زنان بماند یا در جستوجوی حوزهای دیگر برآید، تا آنکه حادثهای شخصی برای او اتفاق افتاد: مادرش بر وی فشار آورد که آشپزی و نظافت خانه را یاد بگیرد. اما وی در روشن کردن اجاق دچار اشتباه شد و خودش آتش گرفت و تنش سوخت و او را به بیمارستان منتقل کردند. اما او برای خدا نذر کرد که اگر از این آتشسوزی جان سالم بدر برد و اثری از سوختگی در صورت و تنش نماند، وقت خود را کاملاً به دعوت اسلامی اختصاص دهد و دعوت اسلامی را بنیان نهد. این اتفاق یک نقطه عطف اساسی در زندگی او بود که وی شایستهی آن بود. زینب غزالی همواره به کیفیت نگاه میکرد.
در همان بیماری عزم خود را جزم کرد که کار دعوت اسلامی را بنیان نهد. در ربیعالاول 1356 ه.ق/ 1937م. تقریباً در بیست سالگی طرح پیشنویس جمعیت بانوان مسلمان را به عنوان نخستین جمعیت اسلامی بانوان که در حوزهی دعوت اسلامی و افزایش آگاهی اسلامی فعالیت میکرد، آماده کرد. وی نذر کرد تا زمانی که به بلندپروازیهای خود در زمینهی تبلیغ و تقویت این جمعیت دست نیافته، ازدواج نکند. با آغاز مطالعه در دانشکدهی شریعت الازهر، تأسیس جمعیت را اعلام کرد. در آن هنگام با شماری از عالمان الازهر مثل شیخ مأمون شناوی ـ که پس از آن شیخ الازهر شدـ ارتباط داشت. این ارتباط میان او و بسیاری از عالمان الازهر پیوسته تقویت میشد و این گروه از عالمان به وی کمک کردند تا جنبههای فرهنگی و علمی اسلام ازجمله حدیث، سیره، تاریخ و غیره را به طور کامل فرابگیرد. این امر به وی کمک کرد تا به نقش اسلامی خود، که پس از آن به اهمیت آن پی برد، ادامه دهد.
ـ گفته میشود که امام حسن البنا به بانو زینب غزالی پس از تأسیس جمعیت بانوان مسلمان پیشنهاد کرد که به جماعت اخوان المسلمین بپیوندد.
ـ شاید سال 1940 یا 1941م. بود که زینب غزالی با امام شهید دیدار کرد. او خود به درستی زمان دیدار را به خاطر نداشت. زینب غزالی در مورد جماعت حسن البنا چیزهایی شنیده بود، اما زیاد با آن نزدیک نبود. حسن البنا کسی به نزد وی فرستاد تا از زینب غزالی دعوت کند که با امام بنا دیداری داشته باشد. در آن دیدار امام بنا از زینب غزالی خواست که به جماعت اخوان بپیوندد و مسئول بخش خواهران مسلمان شود. اما زینب غزالی حس میکرد که جمعیت بانوان مسلمان، به مثابهی تپش قلب و قطرههای خون اوست و نمیخواست چیزی دیگر را جایگزین آن کند. آن دیدار پایان یافت و بنابر آن شد که هرکدام در حوزهی خودش فعالیت کند. اما پس از آن امام بنا فعالیتهای زینب غزالی را پیگیری میکرد تا آنکه سرانجام چند ماه پیش از شهادت حسن البنا، در سال 1948م. واپسین دیدار آنان صورت پذیرفت و در آن دیدار زینب غزالی گفت: «اینک پیراسته از هر شایبهای جز پیوندی که به خاطر اسلام است، پیش تو آمدهام.» پس از آن با امام بیعت کرد و بنا را بر آن نهاد که در کنار امام بنا فعالیت کند و جمعیت بانوان مسلمان را منحل و در جماعت اخوان ادغام کند. اما امام بنا از وی خواست که در رأس جمعیت بانوان مسلمان باقی بماند؛ زیرا اینک بیش از پیش به وجود جمعیت بانوان مسلمان نیاز هست. پس از آن، رخدادها یکی پس از دیگری پیش آمدند و امام بنا شهید شد. وی حس میکرد که بهتر است هرچه زودتر فعالیت را با امام بنا آغاز کند تا در کنار او تأثیر بیشتری داشته باشد.
نظرات
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت شما برادران دینی<br /> از اینکه درباره اشخاص والا مقامی همچون زینب غزالی اطلاعاتی در اختیار ما جوانان قرار میدهید تشکر میکنم<br /> و از شما خواستارم درباره شهید استاد سبحانی اطلاعاتی هم در اختیار بگذارید
با سلام <br /> <br /> دوست عزیز مختصری از زندگی استاد شهید سبحانی در سایت نوگرا وجود دارد . <br /> <br /> آدرس سایت : www.eslahe.com در بخش زندگینامه ها
عبدالقیوم
08 آبان 1403 - 22:52خداوند اجر مزید نصیب تان فرماید. روان مادر مجاهدان معاصر جهان اسلام ( زینب غزالی رحمهاالله) شاد و بهشت برین مقامش باد.