حرف‌هایم حرف‌های تاز‌ه‌ای نیست. دردی کهنه و قدیمی است که به جان است و قلب را می‌فشارد و به قول شاعر " درد‌های پوستی کجا درد دوستی کجا"( قیصر امین پور).

حرف‌هایی را که می‌خواهم بنویسم از هر دیدی مورد نظر قرار دادم، از دید روانشناسی، از دید مردان، از دید زنان. شاید هر کدام از این دسته واکنشی متفاوت به حرف‌هایم داشته باشند ولی آنچه مهم است این است که نمی‌خواهم انتقاد کنم. به جای گلایه کردن از زمین و زمان دوست دارم راه حل را پیدا کنم، پس گاهی باید یک چیز‌هایی را متذکر شد تا شاید بتواند مروری باشد بر ظلم‌هایی که بر زنان روا می‌شود و شروعی برای فرهنگ سازی و راهکار‌هایی که زنان را نجات دهد.

آری می‌خواهم ارزش وجودی زن و مرد را از دید اسلام مورد بررسی قرار دهم؛ آیا مرد نسبت به زن برتری دارد؟ و آیا مرد جنس برتر است؟ و هر بلایی که بخواهد می‌تواند بر سر زن بیاورد؟ در اسلام از لحاظ عقیده آن کسی نزد خدا برتر است که با تقواتر باشد پس زن و مرد نمی‌شناسد. هر آنکه تقوایش بیشتر برتریش بیشتر و یا به آیه‌ای دیگر از قرآن بیندیشیم" الرجال قوامون علی النسا" که می‌فرماید مردان سرپرست و قیوم زنانند. آیا این یک فضیلت و برتری محسوب می‌شود؟ و چون مرد بر سر زن قیمومیت دارد باید فرهنگ مستکبرانه و مستضعفانه در جامعه برقرار شود؟ نه؛ هرگز خدا این ظلم را در حق زن روا نداشته است، بلکه خلقت زن و مرد طوری است که مرد برای سرپرستی و اداره امور داخل و خارج خانه توانایی بیشتری دارد و می‌تواند امور داخل و خارج را با هم متوازن سازد و به نوعی مواظب همه چیز باشد پس هیچ راهی برای مرد باز نشده است تا بتواند با این بهانه‌ها زن را تضعیف کند. به هر حال اوضاع این چنین است ولی این اوضاع تا چند درصد در جامعه ما و در فرهنگ ما برقرار است؟ شاید اگر محققانی بیایند و تحقیق کنند و مسائل و مشکلات خانواده را مورد بررسی قرار دهند برای مثال از نظر ارث، از نظر حمایت عاطفی، از نظر نفقه و خرجی دادن، از نظر احترام و ارزش قائل شدن، از نظر ارتباط گفتاری و شنیداری و سایر موارد به این نتیجه می‌رسند که اکثر خانواده‌ها در این موارد با هم توافق ندارند و مسائل و مشکلات مربوط به خود را دارند که در داخل خانواده آنها فرهنگ شده است و این فرهنگ را غیر قابل تغییر می‌دانند.

کاش که می‌شد بررسی‌ها انجام می‌شد و فرهنگ ‌های سالم و به دور از تعصب زن و یا مرد بودن نوشته می‌شد و قبل از ازدواج برای همسران و قبل از پدر و مادر شدن آموزش داده می‌شد تا هیچ یک از جنس‌ها مورد ظلم واقع نمی‌شد. آیا تا به حال از زن و یا دختری که دچار آسیب ‌های اجتماعی (جنسی، اعتیاد و ... ) شده است پرسیده‌اید که چرا به این مشکل دچار شده است؟ آیا همه آنها ریشه در شرایط بد حاکم بر خانواده هایشان ندارد؟ آیا زنی و یا دختری از شرایط مساعد فرار می‌کند و خود را به دام بلا می‌سپارد؟ هرگز، این که بگوییم در یک خانواده موفق هرگز مشکل وجود ندارد، قهر وجود ندارد، آشتی وجود ندارد با حقیقت کاملا متناقض است. این اتفاقات در حدی عادیست اما در این خانواده یک اصل اساسی همه چیز را تحت شعاع خود قرار می‌دهد و آن اصل، اصل محبت است .

چه خوب است که پدر و مادر به خود و به فرزندانشان اثبات کنند که محبت و عشق در خانه آنها جریان دارد و می‌تواند هرگونه عیب و نقصی را برطرف نماید و ناملایمات را به خوشی‌ها تبدیل کند. کاش که قیمومیت مرد برای حمایت عاطفی زن و دخترش بسیار قوی بود و آنان را پشتیبانی می‌کرد و به گفته پروین اعتصامی " خرم آن کس که در این محنت گاه/ خاطری را سبب تسکینی است" اما همه این اصول به باد فراموشی سپرده شده است. در ارث و میراث او را وادار می‌کنند که از حق خود صرف نظر کند و یا مقداری مال مثلا یک دهم آنچه به او می‌رسد به او می‌دهند و می‌گویند که توافق خودت را اعلام کن و زن را در رودربایستی قرار می‌دهند. پدران بین دختران و پسران خود تبعیض قائل می‌شوند؛ پسران را بر دختران ترجیح می‌دهند و دختر معصومانه می‌پذیرد و هرکاری که برادرش از او بخواهد بی چون و چرا باید انجام دهد. پسر پشتیبانی به نام پدر دارد و دختر تنهاست. خرجی پسر چند برابر خرجی دختر است ولی بازهم پسر دوست داشتنی‌تر است.

کاش این پدر برای دخترش دوست و پشتیبانی قدرتمند بود، او را همراهی می‌کرد تا پله ‌های ترقی را بالا برود و در آینده زنی فهمیده برای همسرش و مادری دلسوز برای فرزندانش باشد. دخترانی که از حمایت پدر برخوردار نمی‌شوند از خانواده پدری خود عقده‌هایی را با خود به خانه همسر می‌برند که رابطه او و همسرش را تحت شعاع خود قرار می‌دهد و دختر رفتار شوهرش با پدرش مقایسه می‌کند و احساس حقارت و شکست به او دست می‌دهد البته این گفته‌های من با محبت افراطی اشتباه برداشت نشود؛ منظور من هرچیزی در حد تعادل است چون افراط و تفریط در هر امری مشکل ساز است چون اگر پدر بیش از حد دخرش را لوس و ناز پرورده بار بیاورد این دختر نمی‌تواند مشکلات و سختی‌های دوران تاهل خود را تحمل کند و کار به جا‌های باریک می‌رسد.

در جایی خوانده بودم بهترین هدیه پدر به بچه‌هایش به مادرشان عشق بورزد. این سرمایه گذاری عشق است. پدر فرزندانش را عاشق بار می‌آورد و از محبت لبریز می‌کند، آنها هم در آینده به همسرانشان محبت می‌کنند ولی متاسفانه عکس این مسئله در جامعه ما حاکم است. مادری که همه زندگیش کار در خانه، رسیدگی به امور فرزندان، رسیدگی و اطاعت بی چون و چرای شوهر، خرجی هم نمی‌خواد، یک عمر در خدمت خانواده بودن بدون هیچ حقوق و مزایایی، بازنشسته هم که شد بازهم کارها ادامه دارند تا مردن. کاش که شوهر این زن او را با ارزش‌ترین عضو خانواده حساب می‌کرد و حق و حقوق او را تعیین می‌کرد و با احترام و عشق به این زن به کودکانش یاد می‌داد به مادرشان احترام و عشق بورزند. آن وقت در گذر سال‌ها و بعد از بزرگ شدن بچه‌ها برایش ثابت می‌شد که آن موجود سرشار از عاطفه و عشق چه خانواده و چه فرزندانی تحویل این پدر و این اجتماع خواهد داد.

شاید این مشکلات در کشور‌های غربی کمتر دیده شود و بعضی از این مشکلا در آنجا کمتر قابل لمس باشد اما مشکلات بزرگ‌تری در آنجا است استفاده‌های نامطلوب جنسی و تجاری از آنهاست. آنها ارزش زنان را در حد حیوانی پست کرده‌اند و او را به عنوان کالایی به نمایش می‌گذارند و به عنوان آزادی زنان و دفاع از حقوق زنان قلمداد می‌کنند. آیا تا بحال معرفی یک ماشین جدید را در کشور‌های پیشرفته دیده‌اید. در کنار این خودرو یک زن زیبا هم ایستاده است که دستی روی خودرو می‌گذارد و خود را نشان می‌دهد. خیلی عجیب است برای به نمایش گذاشتن یک خودرو یک زن هم باید کنار آن باشد. حالا باید بپرسیم که آن خودرو به نمایش گذاشته شده است یا آن زن؟ برای یک زن چقدر دردناک است که ارزش او را به چنین بهای اندکی بفروشند و ارزش او به پست‌ترین درجات برسد. گاهی هم مرد متاهلی دل خود را به هر دلبری می‌دهد الا زن خودش!.
 او را با بد اخلاقی و بی توجهی می‌آزارد و گاهی کارش به ازدواج دوم کشیده می‌شود آیا هر مردی شایستگی ازدواج دوم را دارد؟ به هر حال دردها زیاد و مجال کم است. اگر بخواهم ادامه بدهم ساعت‌ها طول می‌کشد و حرف‌ها تکراری و خسته کننده! ولی همه این حرف‌هایم برای این بود که بگویم زنده به گور کردن دختران فقط زنده به گور کردن دوران جاهلیت نیست، که دختر تازه به دنیا آمده را زنده زنده دفن می‌کردند. زنده به گور کردن همه این مواردی است که بیان شد. زنان اندکی هستند که با وجود این مشکلات کمر همت خم نکرده‌اند و راست قامت ایستاده اندو به خدا پشت بسته‌اند و شاید در موارد محدودی توانسته‌اند خانواده خود را اصلاح کنند ولی عده بسیار زیادی هستند که گرفتار آسیب‌های اجتماعی می‌شوند از قبیل فساد، اعتیاد، افسردگی و... پس باید در فکر بود برای قبل از ازدواج و بعد از ازدواج تا این موجود فرشته صفت به همان مقام فرشتگی خود پرواز کند.