موضوع مورد بحث جهت تحقیق بیشتر و آگاهی از نظرات اساتید و دعوتگران مجربی که سرد و گرم درون و برون میدان دعوت را لمس کردهاند، سؤال مذکور را درگروه مجازی پرسش و پاسخی دیگر، به مدیریت آقای محمد ابراهیمی، به عنوان یکی از پرسشها قرار دادم که الحمدلله مشارکت خوبی در بحث ریشه یابی، پیشگیری و درمان صورت گرفته است. خلاصه نظرات اساتید به قرار ذیل میباشد:
نظرات مختلف در مورد علل اساسی اختلافهای مذموم بین جماعتهای اسلامی و راهکاریی عملی برای رسیدن به وحدت اسلامی:
۱. مهمترین دلیل، مشکلات سیستم آموزشی در کشورهای جهان سوم بهخصوص در خاورمیانه:
راهکار:
به رسمیت شناختن دیگری، تسامح ورزیدن و تحمل همدیگر، مهارتهایی است که اغلب نیاز به تمرین دارد. این مهارتها را باید از کودکی در مراکز آموزشی یاد گرفت، حال فرقی نمیکند مسلمان باشیم یا غیر مسلمان.
نصیحت، تذکر و خطابه، تاثیر بسیار اندکی دارد و اگر بر افراد خاصی تاثیر بگذارد، کل جامعه را نمیتوان به کمک آنها تغییر داد. کار جمعی کردن، انتقاد پذیر بودن، مخالف را به رسمیت شناختن، مثل دوچرخه سواری است تا تمرین نکنیم، یاد نمیگیریم.
حال این سوال پیش میآید که در شرایط کنونی چه میتوان کرد؟ تا کی باید این جنگ و خونریزیها ادامه یابد؟
به گمان من، یا باید این دورهی زمانی (که به احتمال زیاد طولانی خواهد بود) طی شود تا نسلی جدید بهوجود آید و یا جماعتهای اسلامی بهتجربه از این جنگ و درگیری فرسایشی، خسته شوند و عملا به بیفایده بودن آن پی ببرند.
در حالت دوم ما نیازمند تصمیمگیریهای بزرگ هستیم. افرادی که در دوره بزرگسالی به سر میبرند و از دوران تاثیر پذیری ناشی از آموزش، عبور کردهاند. اینها برای تغییر وضعیت موجود نیازمند تصمیم هستند. رهبران این گروهها یکبار برای همیشه با جهد با خویشتن و کنار گذاشتن تمنیات تعصب آلود خویش، تصمیم به گفتگو و همزیستی مسالمت آمیز با یکدیگر بگیرند.
«نام چنین تصمیم بزرگی را تنها تقوی میتوان گذاشت».
۲. اعمال خشونت و داشتن روحیهی پرخاشگرانه
_راهکار
باور و عمل به تساهل، تسامح و مدارا
تساهل و مدارا یکی از اصول راهبردی دین اسلام است که توجه به آن در جوامعی که مستعد کثرت گرایی هستند و جوامعی که دارای تعدد عقاید و مکتبهای فکری هستند، بسیار حائز اهمیت است.
تسامح و مدارا و تحمل دیگران از ضروریات زندگی اجتماعی و از اصول اولیه مدنیت است که باید به آن اهتمام داشت. غافل شدن از چنین موضوع مهمی حاصلی جز ضرر و زیان ندارد.
در سیره حضرت محمد مصطفی (ص) رخدادهای گوناگونی از تعامل و مدارا، نه تنها با سایر گروههای دینی و فکری به چشم میخورد، بلکه حتی با دشمن خود نیز، ڀیش از آنکه از در خصم وارد شده باشد از در مهر و مهرورزی وارد شده است.
کافیست تنها بهیاد آوریم مواجههی آن حضرت با قریش و مکیان، هنگام فتح مکه چگونه بود. با رافت و مدارای خویش، دل سنگدلانی چون ابو سفیان را نرم میکند و بهجای آنکه از دیوارها وارد شود، از در دلها وارد میشود.
بهطور خلاصه میتوان گفت، تواضع، فروتنی، گذشت، انصاف و عدل و مهرورزی مقدمهی تساهل، تسامح و مدارا بهعنوان یک فضیلت اخلاقی است.
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفست
با دوستان «مروت» با دشمنان «مدارا»
۳.اختلاف در منهج فکرى و تصرفات اجرایى
- به نظر میرسد که انگیزههای اختلاف و نزاع در تاریخ امت اسلامی درهمهی زمانها وجود داشته است و متاسفانه همچنان به قوت خود باقى است. اما میزان تاثیرگذاری آن بر جامعه به همکاری دوجانبه بین علما و حکام وابسته بوده است.گاه این همکاریها چنان موثر بود که تاثیر اختلاف در اجتماع را به حداقل میرساند.
از طرفى دیگرى غالب تشکلات دینى از مبدأ خلاف با دیگر شروع مى کنند نه از مبدأ اتفاق؛ حالانکه اصل شرعى دعوت به شروع از مبدأ اتفاق است.
متاسفانه یکى از حیلههاى استعمار جدا کردن علماى دین از حکام مسلمانان و فاصله انداختن میان آنها بوده است.
- در (إصلاح فیما بین) و تصحیح مفاهیم جاى ترحم و چشم پوشى نیست زیرا سیماى نازیبا از اسلام ارائه دادن کارى بسیار ناپسند است. بنابراین رسول الله (صلى الله علیه و سلم) برای اصلاح اصحاب در فهمشان از مفاهیم دینى، هـیچگونه تسامح و چشم پوشى نداشتند. مثال-های بسیاری را در این مورد میتوان یافت، از جمله برخوردشان با فاروق در قرائت کتب اهل کتاب و تندی در سخن با اسامه در کشتن کسى که شهادتین گفته بود. حال آنکه پیامبر اسلام برای نرم کردن قلب کافران و مشرکان با آنان مدارا میکرد.
_ راهکار:
_ رأفت اسلامى و محبت ایمانى بین علماء، دعوتگران و مصلحان یک اصل دینى است که دعاى مخلصانه و حمایت در غیابشان را مى طلبد. بنابراین نزاع و درگیری در فکر، عقیده و منهج بههیچ وجه روا نیست.
_ در ریشه یابى اسباب و علل اختلاف میان دعوتگران باید به منهج فکرى و روند اجرایى آنها توجه کرد. باید فکر رایج و منهج اجرائى را نقد کرد نه افراد، زیرا در اعتقاد اهل سنت و جماعت هیچ کس جز صاحب شریعت معصوم نیست.
۴.نفوذعوامل دولتهای محلی وخارجی
این اوضاع ساخته وپرداختهی دهها سال کار کارشناسی در دستگاههای کشورهایی است که ذکرش رفت. پشت درهای بسته برای تحقق آن نقشهها مدام مشغول به کارند وعوامل اجرای آن نقشهها هم متاسفانه فرزندان حرکتهای اسلامی هستند که طی چندین دهه ڀرورش یافتهاند.
حرکتهای اسلامی دریک قرن اخیرهمه درسایهی سنگین نظامهای استبدادی شکل گرفتهاند و به شکلی رفتارهمان نظامها را شبیه سازی کردهاند. بیشترآنها ازالگوی تشکیلاتی گروههای چپ گرا درساختارسازمانی بهره گرفتهاند....
درعصراستبداد مبنای تعامل با دیگران با شک وابهام آمیخته بود.. پس از فروپاشی این نظامها، چون نظامی مردم سالار با پایگاه وسیع اجتماعی ومشارکت همگانی جایگزین نشده، رهبران این حرکتها با همان فرهنگ و با روحیهی سابق و بدون تغییری محسوس با هم در تعامل هستند. آنها اسیر قدرت شدند و از هدف بازماندند. دشمنان نیز بهوضوح این خطا را دریافتند و زمین وزمان را برای به زیر کشیدن آنها بسیج کردند.. و شد آنچه نباید میشد. و اکنون دریایی از خون در میان است.
«وخون به خون شستن محال امد محال....»
_متهم اصلی دراین میان استبداد ومستبدان هستند که آنچه درسایه استبداد رشد میکند سایهایی ازاوست.. الناس علی دین ملوکهم..
_ راهکار:
نظام داخلی یک حزب باید مانند یک دولت باشد. باید این سازمانها سرباز تولید کنند.
_ پیشنهاد: رهبران مسلمان، جماعتهای اسلامی و گروههای سلفی باید کمیتهایی مشترک تشکیل دهند و درآن نقاط اختلاف را مشخص کنند و راه چارهایی برای رسیدن به اجماع در موارد اختلافی را، بیابند و برای موضع گیریهای مشترک درمسائل عام اهل سنت نیز راهکارو برنامه ارائه کنند.
_تا ڀایان این دنیا برای تصحیح مفاهیم کارشود، اینگونه مشکلات حل نخواهد شد.. باید همدیگر را با وجود این تفاوتها پذیرفت...
۵. عدم وجود فقه هارونی
موسی هارون را بهشدت توبیخ میکند، اما پس از شنیدن دلایل او، دست از او میکشد و قانع میشود. هارون نیز به خاطر ترس از ایجاد اختلاف، از مسائل بسیاری چشم پوشی میکند. متاسفانه امروزه مسلمانان تحمل اختلاف سلیقههای بسیار جزئیتر را ندارند. چرا که هارون با مسئله شرک مواجه بود. اما بیگدار به آب نزد.
_ راهکار:
اسلوب «فقه هارونی».
در حل مشکل مورد بحث میتواند بسیار کارآمد باشد و رعایت این اصل میتواند بسیاری از مشکلات را حل کند. که قرآن به زیبایی آن را به تصویر کشیده است.
۶.عدم نهادینه شدن فرهنگ اختلاف
اختلاف یک سنت الهی است. خداوند انسانها را با ظرفیتها، پتانسیلها و تفکرهای مختلف آفریده است. نتیجه آن طبیعتا اختلاف دیدگاهها خواهد بود. از این جهت تفاوت دیدگاهها به خودی خود نه تنها مشکل ایجاد نمیکند، بلکه خود یکی از اسباب پیشرفت تلقی میشود.
_ راهکار:
آموزش، مهمترین ابزار بهویژه از دوران کودکی برای تعلیم صحیح فرهنگ اختلاف است.
-آموزش حقیقتیابی، خیراندیشی
-بالا بردن ظرفیت، شرح صدر، قدرت مناقشهی سالم
-ناقد و ریزبین بودن، قدرت نقد پذیری و تحمل کردن آراء دیگران
-احترام متقابل، به کار بردن عبارتهای صحیح، خلاق بودن
-انسانها را انسان دیدن و نه خدا انگاشتن هر چند از نظر تاریخی مقدم باشند.
همگی را باید از دوران کودکی آموخت.....
_ در باب درمان.
به نظر میآید حل این مشکل در سطح گسترده برای ما مقدور نباشد. هیچ ضمانت اجرایی، در این میان وجود ندارد..
بهتر این است که به این مسائل بهصورت منطقهای و محلی پرداخت. شاید پیشنهاد تفاهم نامه (memorandum of understanding) ایدهایی قابل اجرا باشد. بهاینصورت که مسوولین محلی گروهها (میشود برای شروع از رهبران سلفی شروع کرد) دورهم بشینند و بعد از بیان اهداف، محدوده فعالیتها و برنامهها.... با هم به نقاط اشتراک برسند. حوزه فعالیت همدیگر را با احترام مشخص کنند و تفاهم نامهایی اخلاقی که قابل اجرا باشد، را امضا کنند.
برای اینکه ضمانت اجرا بالاتر رود، میتوان گروهی، به نام (اهل حل و عقد) از هر دو گروه تشکیل داد تا هم ناظر بر کیفیت اجرا باشند و هم در صورت بروز اختلاف، آن را حکیمانه حل کنند. طبیعتا درک درست گروهها از یکدیگر بسیاری از سوء تفاهمها را حل می-کند. ضمن اینکه احترام به فعالیتهای یکدیگر، همکاری و هماهنگی با همدیگر در صورت نیاز، درصد تداوم کار را بالا میبرد.
باید فرهنگ اختلاف به صورت تطبیقی نهادینه شود. نیازمند فرهنگسازی فرهنگ اختلاف، هم در درون و هم در برون هستیم. تنها با شعار «درست کردن درون» تفاهمی رخ نخواهد داد. یا شاید بهتر است بگوییم، رسیدن به تفاهم آنقدر به تاخیر خواهد افتاد، که دیگر زمان از دست رفته است.
۷.تاویل پذیری متون دینی، سرمنشا برور مذاهب و جماعتهای اسلامی
_ بروز این دو گروه (اخوانی و سلفیت با انواع آن) و دیگر گروهها در میان اهل سنت، برآمده از نوع درک آنان از اسلام و فهم متون دینی است.
در دورهی طلایی رسالت نبوی به برکت وجود نازنین (رسول اکرم) امکان بروز برداشت اشتباه از متون دینی وجود نداشت. زیرا خود به تعبیری قرآن زنده در میان اصحاب بود. چنانچه اختلافی بین اصحاب رخ میداد، با مراجعه به ایشان بهراحتی قابل حل و فصل بود. اما بلافاصله پس از رحلت ایشان بهدلیل عدم وجود شخصیتی که سخن و عملش حجت باشد، زمینهی اختلاف و برداشت متفاوت از متون دینی (اعم از قرآن و سنت) فراهم شد.
_ راهکار:
_برای نزدیک کردن عقاید، نیاز به تصحیح مفاهیم دینی است.
_احزاب و گروهها درهر عصرى ممکن است با جریانهای جدید فکری روبرو شوند. مانند خوارج قدیم و داعش معاصر.
راه حل باید بنیادى و ریشهایی باشد تا نوع گرایشها تصحیح شود.
۸- اصل علت ومعلول، سنت حاکم بر هستی و زندگی بشر است.
هر معلول علتی دارد و هر حسنی سببی...... اگر نگاهی گذرا به شروع اختلاف از صدر اسلام داشته باشیم وبا دقت آن را بررسی کنیم، به چند نکتهی اساسی خواهیم رسید.
_ در اسلام اختلاف آرا و نظرات و بیان دیدگاهها، هرگز مذموم نبوده است. بلکه اسلام از آن بهره برد و در کسب شکوفائی و عزت از آن استفاده کرد. اما آنچه که سیمای اختلاف را تیره کرد، غرضورزیها و امراض نفسانی بود، که تا امروز فضای جامعه را بیمارگونه کرده است.
_ مکر مکاران و دسیسههای آنان علیه اسلام و مسلمانان را نباید از یاد برد. بهویژه مکر و توطئه یهودیان همیشه پشت سر اسلام و مسلمانان بوده است که باید از آن برحذر بود. حتی تتبع ملتهم..
*ریشههای اختلاف در بین مسلمانان:
۱.ریشه درونی
۲.ریشه بیرونی
ریشه درونی:
الف- اختلافهای اجتهادی که از استدلال (به ظنی الدلالة) شرع برآمده، طبیعی وقابل تحمل است. و از آنجا که به رونق مجالس درس و بحث میانجامد، پسندیده نیز هست.
ب- بخش دیگری از اختلافها به امراض قلبی برمیگردد که بسیار کشندهتر است. این بخش میتواند به بیرون از جامعه اسلامی ربط پیدا کند.
ریشه بیرونی:
_ هر پدیده علتی دارد. علت پیدایش جماعتها وگروههای افراطی چیست؟
الف-ظلم، ستم و وابستگی حاکمان مستبد و بیخرد، یکی از عاملهای اساسی برای ایجاد چنین گروهکهای خونریزی است. که عاملانی نفوذی در بین امتهای اسلامی چنین جریانهایی را سازماندهی میکنند و به سویی که میخواهند میکشانند.
ب-وجود نفاق و بیدینی در بین افرادی که تنها مسلمانزاده هستند، دامنهی تضاد و اختلاف را در بین امتهای اسلامی وسیعتر میکند.
افرادی کهگاه تا سطوح بالای حکومتی رخنه کردهاند. به دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی کشورها وارده شده، و در تصمیمگیریها دخیل هستند.
اختلافها به دو دسته تقسیم میشوند:
-اختلاف ممدوح، اختلافی است که نیاز طبیعی زندگی بشر بوده و هست. رشد و بالندگی بشر در نوع تفکر و نحوهی زندگی او در سایهی همین اختلافها بهوجود آمدهاند. تا سر و کار ما با انسان است، از اختلاف آرا و نظرات گریزی نیست...
-اختلاف مذموم، اختلافی است که بهجای اینکه شرایط رشد و بالندگی را فراهم کند، خود مانعی بر سر راه خواهد بود. اختلافهایی که جان و مال و عقیده و ایمان را ضایع میکند.
_ راهکار:
*برای حل مشکل درونی و بیرونی میتوان به موارد زیر توجه کرد.
- شناخت صحیح از ساختار وجودی انسان وتعامل درست با آن.
-بالا بردن فهم درست از اسلام و أحکام شرعی. که تنها با تصحیح و توسعهی درک، بینش و دانش افراد جامعه، علاج آن خواهد بود.
_ تربیت وسالم سازی دلها که باید سینهها را از کبر، غرور و خودخواهی، طمع ونفاق پنهان در سینهها پاک کرد.
داروی آن تقوا وپرهیزگاریست. قرآن پیش روی مربیان و عالمان دین است، تا دلهای بیمار را شفا دهند. که قران شفاء لما فی الصدور است..
خداوند در کتاب خود به اخوت دستور میدهد و میفرماید برای پرهیز از اختلاف به قرآن چنگ زنید و شکر نعمت بزرگ هدایت الهی را به جا آورید. اما هشدار میدهد، برای چنگ زدن به قرآن و حفظ اخوت و برادری نیازمند پایبندی به تقوای الهی هستید. پس حق تقوا را ادا کنید........
۹-اختلاف، امتحان و ابتلاء
_ مشکل اساسی در ضعف ارزشهای اخلاقی در بین افراد و گروههای اسلامی است. همچون:
.. کبر، غرور و خودپسندی، به دنبال عیوب دیگران بودن و غفلت ورزیدن از عیوب خود
... خود را برحق مطلق دانستن و دیگران را تخطئه کردن
... عدم خویشتن داری و تاب نیاوردن در برابر آراء وافکار دیگران
... تعصب نسبت به فرد یا گروه خاصی و....
_ عدم آشنایی با فرهنگ اختلاف وفهم آن.
حال آنکه بهترین راه برای مبارزه با تعصب نسبت به رأی ونظر خود، آشنایی با نظرات مخالف است.
به یقین اختلافی که باعث پراکندگی شود، ناپسند است (إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ ﴿الأنعام: ١۵٩﴾). همچنین خداوند در مورد تفرقه و اختلافی که بین اهل کتاب وجود داشته است، میفرماید: (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿آلعمران: ١٩﴾).
راهکار:
اصلاح خود به عنوان اولین و مهمترین قدم
آموزش ارزشهای ذیل میتواند در این مسیر راهگشا باشد:
-آسانگیری در موضوعهای اختلافی
- ایجاد فرهنگ میانه روی و دوری از افراط و تفریط و پرهیز از (تکفیر ولعن و...)
- عدم سخت گیری در مسائل اجتهادی
-تکیه کردن بر محکمات ونه متشابهات
-پرداختن به مشکلات اساسی امت اسلامی و مسلمین
... داشتن درد مشترک، عامل پایهایی و اساسی در اتفاق بین افراد و گروههاست، چنانچه شاعر گفته: ان المصائب یجمعن المصابین: دردها باعث اجتماع دردمندان میشود.... والله اعلم
۱۰-اینکه هر گروه خود را پرچمدار و متولی دین بداند.
-اگر هر گروه خود را داعیهدار دین بداند، راه به ترکستان برد.
-این گروهها اگر بهقدرت دست یابند، چون با نگاهی حق به جانب خود را برتر از دیگران میدانند، به جای خداوند حکم صادر میکنند و میخواهند مردم را به زور به بهشت ببرند.
-اشتباه تاریخی نشاندن دیندارن در جایگاه دین است. (دکتر سروش میگوید: مردمان فقیه را بهجای فقه مینشانند). به نظر میرسد پس از وفات حضرت رسول (صلی الله) حکومت دینی نداریم، بلکه حکومت دینداران داریم.
راهکار:
متون دینی در جغرافیای مختلف ممکن است معانی مختلفی بدهد. نسخهی پیچیده شده برای دینداران یک منطقه ممکن است در منطقهی دیگر جواب ندهد. البته این بدان معنانسیت که اصول کلی نادیده انگاشته شود.
_شاید بهتر باشد برای آنکه از مباحث نتیجه عملی بهدست آید، نکاتی را مورد بررسی قرار دهیم.
بهجای آنکه به مسایل کلان دنیا بپردازیم و درپی یافتن راهی برای صلح جهانی باشیم، به امور کوچکتری بپردازیم. دنیا از اجزا کوچک تشکیل شده، بنابراین اگر هریک از ما خانهی خود را پاکیزه کنیم، دنیای پاکیزهتری داریم.
۱۱- سر منشا اختلافها تعصب و غروری است که یک فرد مذهبی پیدا میکند.
حال هر مذهبی میخواهد داشته باشد، بودایی، مسلمان یا یهودی. او بدون اینکه عقل را در حوزهی اعتقاداتش راه دهد، دچار تعصب می-شود. این تعصب باعث میشود، خود را بر حق و دیگران را گمراه و مستحق مجازات ببیند.. تعصب و تقلید کورکورانه و عدم تفکر نقش بسیار مهمی در بروز این اختلافها دارد.
- عامل مهم بعدی غروری است که فرد پیدا میکند. بهخصوص با سختیهایی که در راه عقیدهاش متحمل میشود. خود را نزدیکتر به خدا میبیند. و گمان میکند تنها اوست که باید دنیا را نجات دهد.
راهکار:
تمسک به اخلاق و عقل جمعی میتواند راه گشا باشد.
اما اخلاق و روحیهی افراد را نمیتوان به آسانی تغییر داد و تغییر آن حداقل چند نسل به طول میانجامد.
متاسفانه کودکان اغلب کشورهای اسلامی در وضعی آکنده ازتعصب و خشونت یزرگ میشوند. بنابراین در چنین اوضاع خوشبینی نسبت به آینده، بسیار سخت است.
در نهایت همیشه گروههایی هستند که درک مخصوص به خود را از اسلام دارند و دیگران را مجبور به پذیرش آن خواهند کرد.
۱۲-عامل مهم درونی یعنی کبر، حسد، و فراموشی و دو عامل خطرناک بیرونی (وسوسه جن و انس) در ایجاد اختلاف مذموم نقش عمده دارند.
چون این پدیدهی شوم یک بیماری مزمن است که بر جان وتن امت رخنه کرده، مثل هر بیماری مزمن جسمی وروانی نیاز به پیشگیری و درمان دارد.
راهکار:
امید است جدول پیشنهادی راهکارهای عملی در پیشگیری و درمان بیماری کشنده مفید واقع گردد.
نظرات