نویسنده: محمدحسین خورشیدی
بیش از نیم قرن است که انجمن کمالیست (طرفداران کمال آتاتورک) در دور نگهداشتن اسلام از مسائل سیاسی موفق بودهاند، اما در سالهای اخیر اسلام در فضای سیاسی ترکیه ظهور و نمود بیشتری داشته است. در دهه 1990 روایت جدیدی از اسلام سیاسی، اصول انجمن کمالیست را به چالش طلبید. سال 1996 اربکان، اسلامگرای کهنه کار، برای یک سال نخست وزیر ترکیه شد و در سال 2000 حزب توسعه و عدالت (AKP) با گرایشهای اسلامی خود توانست پیروزی بزرگی در انتخابات بهدست آورد. در واقع از نیمه دهه 1990 به بعد اسلام سیاسی زمینههای خود را از دست داد اما بعد از آن جنبش اسلامی تجزیه شد و اسلامگرایان معتدل به صحنه آمدند.
روایتهای متفاوت از اسلام در ترکیه
برای ترکیه این تجربهای دردناک است که خواسته هم شرقی و هم غربی باشد، اما نه در شرق پذیرفته شده و نه در غرب. این مساله درگذشته مشکل نبود زیرا عثمانیها در مقابل فرهنگ شرق و غرب سنگربندی کرده بودند. از یک سو امپراتوری مسیحی بیزانس و از سوی دیگر حکومت مسلمان مصر را شکست داده و به این ترتیب خلیفهگری را به استانبول منتقل کرده بودند. به هر جهت اسلام در ترکیه با اسلام اعراب و ایرانیها، به پنج دلیل متفاوت است.
1- برخلاف مصر و الجزایر، اسلام هیچگاه در ترکیه به عنوان ابزار سیاسی برای آزاد کردن کشور به کار نرفته بلکه برعکس، به عنوان منشا صلح و اطاعت، به دور از مسائل انقلابی و خشونت، ظاهر شده است. این ویژگی از آنجا حاصل میشد که امپراتوران عثمانی مذهب را با کنترل تحصیلات دینی و مناصب روحانی، در دست گرفته بودند.
2- اسلام در ترکیه «اسلام شبکهای» است. در امپراتوری عثمانی «طریقت»، استخوانبندی اصلی جامعه و تقریبا هر شهروند عضوی از یک سلسله طریقت بود که آتاتورک بساط آن را برچید. طریقت هنوز در ساختار اجتماعی ترکیه عنصر مهمی است، اما از نفوذ آن کاسته شده، زیرا در یک اجتماع وسیع ارتباطات غیر شخصی (مانند رادیو، تلویزیون و روزنامهها) جایگزین ارتباطات شخصی مبتنی بر طریقت میشود.
3- وقتی ترکها در آسیای مرکزی زندگی میکردند «شمنیست» بودند و در گذار از آسیای مرکزی به آناتولی اسلام را از دراویش بدعتگذار، و نه از علمای عامه، آموختند. امروزه نیز اسلام را بیشتر به عنوان یک آیین به جا میآورند تا بهعنوان یک مذهب تعریف شده. در آلمان به این اسلام Volsislam یعنی اسلام عامه میگویند.
4- وجود اقلیت علوی که مدعی اعتقاد به اسلام حقیقی هستند. آیین بدعت گرای آنها توسط اسلام رسمی عثمانیها کنار زده شد و تمایلات سکولارشان آنها را چپگرا کرد، اما در دهههای اخیر علویها از انزوا خارج شده و صاحب نقش و تاثیر اجتماعی شدهاند.
5- سنی مذهبهای ترک خیلی زود در جهت تکامل سکولاریسم حرکت کردند. در امپراتوری عثمانی جنبش عثمانیهای جوان در سال 1876، قانون اساسی جدیدی را بنا نهاد که زیاد دوام نیاورد. ترکهای جوان مسیر اروپایی شدن و مدرنیسم را ادامه دادند و آتاتورک این هدف جاه طلبانه را در جهت تکامل مدرنیسم ترغیب کرد. از این رو سکولاریسم در ترکیه نسبت به جهان اسلام، بیشتر پذیرفته شد.
ویژگی اسلام سیاسی در ترکیه
در ترکیه کمتر به نام اسلام، خشونت به کار رفته است. در این کشور اسلام سیاسی در محیطی دموکراتیک سکولار به عنوان حزب سیاسی در یک سیستم پارلمانی، تکامل یافته است اما اسلام سیاسی در جهان عرب نیرویی در جهت بسیج تودهها علیه استعمارگران بوده که در دوره اخیر به جای مبارزه با استعمار، علیه دولتهای مستبد خودی به کار رفته است. در نتیجه اسلام سیاسی در ترکیه کمتر به اسلام رایج در مصر و الجزایر شباهت دارد.
کلیدهای متفاوت زبانی در شرق و غرب
در غرب بر این مساله توافق است که اسلام سیاسی نشانگر ایدئولوژیی است که از الهیات مشتق شده، یعنی اشتقاق سیاست از ایمان، برای ساختن جامعه. به هر جهت مفاهیم علم سیاست در غرب اساسا با شرق متفاوت است.
در زبان غرب سیاست مفهومی فراتر از احزاب سیاسی و مباحث پارلمانی دارد. پولیس Polis در قدیم به شهری اطلاق میشد که شهروندان در آن با یکدیگر تعامل آزاد داشتند. به عبارت دیگر پولیس به معنای یک فضا و در نتیجه سیاست به معنای فضای عمومی است.
اما جهان اسلام سیاست را به دیده متفاوتی مینگرد. ترکها واژه سیاست را از اعراب گرفتهاند همان طور که دینشان را از آنها دارند. «سیاسه» واژهای عربی و در اصل به معنای اسب است که سمبل بزرگ قدرت محسوب میشود.
واژه مدینه هم که در زبان عرب به جای پولیس برگزیده شده، از ریشهای است که واژه دین از آن مشتق شده است. مدینه به معنای یک حوزه عمومی که در آن شهروندان با یکدیگر تعامل آزاد دارند، نیست بلکه به معنای دیوان قضایی است که در آن براساس قوانین اسلام داوری میشود. این سیر مختصر نشان میدهد که شرق و غرب با یک زبان مشترک سخن نمیگویند و بنابراین ممکن است یکدیگر را درک نکنند.
مدرنیزم آتاتورک و و اکنش اسلامگرایان
آتاتورک میخواست ترکیه را وارد دنیای مدرن کند، از این رو سکولاریسم را به عنوان ابزار سیاسی و تعلیمی به کار برد. او خط لاتین، تقویم گریگوری، کلاه اروپایی و جشن سال نو را بنیاد نهاد، به عبارت دیگر اسلام را از صحنه عمومی خارج کرد.
آتاتورک و پیروانش مذهب و نشانههای آن را حذف کردند. در واقع دردهه 1920 پدیدار شدن زنان در جامعه و طرح بحث و حقوق آنها سنگ بنای طرح مدرنیسم انجمن کمالیست شد، به این ترتیب حضور اجتماعی اسلام رنگ باخت، اما جنبش اسلامی توانست در دهه 1980 دوباره نمایان شود.
اسلام سیاسی مانند مائدهای آسمانی که برای بنی اسرائیل نازل میشد، بر ترکیه فرود نیامد. ابتدا سمبلهای فرهنگی که به ایجاد یک هویت اسلامی کمک میکردند، به وجود آمدند. دو سمبل سیاسی بر مباحث اسلامی تسلط داشتند. حجاب و جداسازی زن ومرد. در دهه 1980، جمعی از فعالین فرهنگی و اقتصادی، نخبگان اسلامگرای جدیدی به وجود آوردند. اولین بار بود که ترکیه، صاحب بازرگانان، شرکتها، روزنامهها و روشنفکران اسلامی میشد. بنابراین جامعه ترک از دو بخش، با دو گروه نخبه تشکیل شد: سکولارها و اسلامگراها.
استراتژی اسلامگراها ایجاد فرهنگی سمبلیک و ترکیب آن با مسائل سیاسی بود که دو نتیجه مهم داشت: 1- موفقیت در مبارزه و رقابت با سکولارها ؛ 2-- سازماندهی وسیع مردم در قالب شعارهای مدرن و در عین حال اسلامی.
کشمکش میان انجمن کمالیست و اسلامگراها فراتر از حضور اسلام در مسائل سیاسی بود و حتی میتوان گفت نزاع اصلی بر سر نحوه اداره فضای عمومی کشور بود.
مدرنیسم آتاتورک هیچ جایی برای اسلامگراها باقی نگذاشت اما این انزوا و محرومیت در دهه 80 به مرز انفجار رسید و اسلامگرایان به صحنه بازگشتند.
در این هنگام بود که زنان بیشتری در انظار عمومی با حجاب ظاهر شدند و اسلام با حجاب زنان و در نتیجه شکستن یک اصل مقدس انجمن کمالیست، دوباره در جامعه نمایان شد.
مبارزه بر سر زنان بود. برخی مدعیاند که در این دوره نوعی فمینیسم اسلامگرا پا به عرصه گذاشت و برخی میگویند جنبش اسلامگرایی زنان، صرفا مبارزهای مخفی در جهت کسب قدرت است. در هر دو نظریه حقیقتی نهفته است.
به هر حال یک پرسش هنوز بی پاسخ مانده است. آیا زنان اسلامگرا نقشی برابر با مردان ایفا میکنند یا در مقام دوم هستند؟ و آیا زنان اسلامگرا به نقش و جایگاه خود در زندگی سیاسی دست مییابند؟ سکولارها باید میپذیرفتند که موقعیت را به اسلامگراها باختهاند. آنها در حالی که با یک سلاح سیاسی یعنی حجاب اسلامی، درگیر بودند به فروش مهمترین هویت فرهنگیشان یعنی آتاتورک، رو آوردند. آتاتورک بیشتر از قبل مرکز هویت سکولارها قرار گرفت و تصویر او روی لباسها، پوسترها و مجسمهها ظاهر و تضاد فرهنگی به جنگ سمبلهای فرهنگی تبدیل شد. برخی هویت خود را با حجاب نشان میدادند و برخی دیگر با تصاویر آتاتورک.
سه رویکرد به اسلام سیاسی در ترکیه
در ترکیه سه رویکرد متفاوت از اسلام سیاسی تشخیص داده میشود: 1- اسلامی که با فرهنگ کشور ترکیه هماهنگ است، یعنی اسلام امپراتوران عثمانی که با مدرنیزه کردن کمالیستها سازگار است. 2- اسلامی که حضور نیرومندتری در مسائل سیاسی دارد و ترکهای مذهبی و محافظه کار بر این اسلام اصرار دارند. توضیح اینکه جنبش اسلامی ترکیه هم اکنون به دو گروه منشعب شده است: یک گروه اسلام سنتی را پذیرفته (که موقعیت خود را از دست داده است) و گروه دیگر میخواهد به کمک اسلام، نظامی از ارزشها را بنا کند که بتوان به آنها استناد کرد (همانطور که احزاب دموکرات مسیحی در اروپا به ارزشهای مسیحیت استناد میکنند). این گروه در انتخابات سال 2000 قدرت گرفت. 3- رویکرد افراطی از اسلام سیاسی در ترکیه که خشونت آن، اعتبار اسلام را به چالش کشیده است.
در تاریخ امپراتوری عثمانی و جمهوری ترکیه سه گروه قابل تشخیص است: ارتش، بوروکراسی متمرکز و عقل گرایان. هر سه گروه باید مباحث ایدئولوژیکی خود را تغییر دهند. در حالی که اسلام در قرن 19 عاملی ضروری برای تعیین هویت ملت ترک بود، در قرن 20 به عنوان تهدیدی برای نظام جمهوری رخ نمود.
کمالیستها در هر سه گروه، تحولاتی ایجاد کردند تا کنترل اسلام سیاسی را در اختیار داشته باشند:
1- حمایت از فقها و متالهانی که از اسلام متمایل به آتاتورک طرفداری میکردند مثل یاشار نوری اوزترک، حسین آتای، محمت نوری یلماز و حسین حاتمی.
2- همسو شدن با واعظ صاحب نفوذ یعنی فتحالله گولن.
3- انجام هر کار ممکن در جهت جلوگیری از به قدرت رسیدن رجب طیب اردوغان، سیاستمدار محبوب و اسلامگرای میانه رو ترک.
حمایت از متالهان اصلاح گرا
در ابتدای دهه 1990 رئیس جمهور اوزال از متالهان مدرن دعوت کرد تا تفسیر جدیدی از اسلام عرضه کنند به این امید که ابتکار او مانع رشد حزب اسلامگرای رفاه شود. بعد از مرگ او در سال 1993 نماینده شورای امنیت ملی این ابتکار را در دست گرفت.
با حمایت از علمایی مانند یاشار نوری اوزترک، انجمن کمالیست تلاش کرد تا در مقابل نفوذ اسلام سیاسی موازنه برقرار کند. این انجمن میخواست خلائی که اقدامات افراطی سکولاریزم آتاتورک ایجاد کرده بود را پر کند. هیچ کس برای پر کردن این خلاء بهتر از یاشار نوری اوزترک نبود، کسی که با بازخوانی منابع مذهبی به همان نتیجهای میرسید که مدرنیستهای کمالیست رسیده بودند. یاشار نوری اوزترک در سال 1945 در یکی از فقیرترین محلههای شرق آناتولی به دنیا آمد. پدرش نمیخواست او الفبای لاتین را بیاموزد، بنابراین او را به کلاسهای خصوصی قرآن فرستاد. با وجود این پیشینه، او یکی از متجددترین علمای دینی شد. او پیش از آنکه به عنوان نماینده مجلس از طرف حزب جمهوریخواه انتخاب شود، مدیر داخلی دانشکده الهیات در دانشگاه استانبول بود و بیشتر در گفتوگوهای کانالهای تلویزیونهای مستقل شرکت میکرد. در این گفتوگوها او را به عنوان برجستهترین عالم مذهبی در ترکیه مطرح میکردند.
برخلاف سایر علمای اسلامی، اوزترک با فلاسفه مهم غرب و نیز علمای مشهور اسلامی آشنا شد و در الهیات اسلامی و حقوق مدارجی را گذراند. با این پیشینه او منتقد شدید اسلام سیاسی و مدافع سرسخت سکولاریسم شد. سکولاریزم اوزترک یک دین نیست بلکه صرفا یک طرز تلقی است. او میگوید اسلام در گذشته به طور محدود تفسیر شده و او میخواهد آن را گسترش دهد. وظیفه او صرفا نوسازی اسلام است.
نتیجه این نوسازی، تفسیری از اسلام است که تهدیدی برای زندگی سکولار نیست. تفسیر او اسلام را به طور تام وارد فضای سکولار میکند. او میگوید: دیگر برای زنان داشتن روسری یک اصل اسلامی نیست. او از برخی موارد نبود توسعه در غرب انتقاد اما تاکید میکند کشورهایی خاص مثل سوئد و سوییس اگر با اصول قرآن سنجیده شوند، مسلمانترین کشورها هستند.
فتحالله گولن، پدیدهای نوظهور
همانطور که گفته شد، ارتباط شبکهای یکی از ویژگیهای اسلام ترکیه است. در گذشته طریقت، هسته مرکزی این ارتباط شبکهای را تشکیل میداد. در راس آنها یک شیخ قرار داشت که تازه واردان بعد از اینکه وارد نخستین مرحله شعائر دینی میشدند، با او عهد و پیمان وفاداری میبستند. در دنیای جدید ارتباطات نوین که از طریقت انعطاف پذیرتر است، جایگزین آن شد. زیرا رهبران که دیگر پیروان خود را شخصا نمیشناختند، آنها را با تکنولوژی ارتباطی جدید هدایت میکنند. بزرگترین و با نفوذترین فرد این شورا فتحالله گولن است.
گولن در سال 1938 به دنیا آمد و طی چند دهه شبکهای از طرفداران ایجاد کرد که دانشجویان، متفکران، صنعتگران ساده و بازرگانان موفق را شامل میشد. بازرگانان گروهی از شرکتها و روزنامهها را تشکیل دادند که افکار گولن را تبلیغ میکردند. هدف آنها کسب درآمد نبود، بلکه صرفا ترویج ارزشها و برداشتهای گولن از اسلام بود. ماخذ دینی جنبش گولن تعالیم روحانی کرد «نورسی سعید» است که در نیمه اول قرن بیستم یکی از مهمترین احیاگران اسلام ترکیه بود. او از اولین شخصیتهای اسلام بود که از تفکر پوزیتویستی پیروی کرد و هدفش بازخوانی اسلام برای سازگار کردنآن با مدرنیته بود.
سعید قصد داشت اسلام را با مدرنیسم آشتی دهد، اما گولن خواستار آشتی اسلام با کمالیسم بود. او همچنین مصمم بود کمالیسم را با جریان اصلی محافظه کاری ترکها تطبیق دهد تا رفتار مذهبی به فضای عمومی کشور بازگردد و از اسلامی معتدل حمایت میکرد که با هر مقاومت و خشونت علیه نظم موجود مخالف بود و لزوم یک وضعیت مستحکم را تعلیم میداد.
او از بردباری و گفتوگو برای حل اختلافات در جامعه حمایت میکرد، از این رو نسبت به دیگر مسلمانان ترک، ارتباط نزدیکتری با مسیحیان و جامعه یهود داشت.
سعید از طریق مدارس و شرکتهای تاسیس شده توسط طرفدارانش در آسیای مرکزی، از اسلام ترک حمایت میکرد. گولن سفیر اصلی ترکیه در جهان ترک بود. او به طریقی به آنچه بسیاری از ترکها زیر پرچم آتاتورک آرزو داشتند، شخصیت داد. بسیاری معتقدند که گولن، یک «مارتین لوترترک» بود، به این معنا که اسلام ملی ترک را به زبان ملی آنها ترویج میکرد. برای یک دوره انجمن کمالیستها، به ویژه رئیس جمهور تورگوت اوزال از گولن حمایت کردند. در دهه 1950 انجمن کمالیست از او به عنوان رقیب اربکان استفاده کرد تا حزب رفاه را تضعیف کند. بعد از این جریان خوشبختی از گولن رو میگرداند. سال 1997 که برای درمان به آمریکا رفته بود همانجا اقامت کرد، زیرا قضات کمالیست او را متهم کردند که میخواست وضعیتی در کشور ایجاد کند که براساس شریعت باشد و به عنوان مدرک نوارهای سخنرانی او که در دهههای گذشته ضبط شده بود را ارائه دادند. اگر گولن به ترکیه باز میگشت فورا بازداشت میشد.
انجمن کمالیست از گولن در هراس بود، اما ارتش، قضات و بوروکراسی بیش از هر چیز، از اسلامگراها که سعی میکردند قدرت سیاسی را بدست آورند، میترسیدند. بعد از اینکه جنبش اسلامگراها در سال 2001 به دو حزب منشعب شد، انجمن کمالیست تمرکز اصلی خود را بر دست نیافتن اردوغان محبوب ترین سیاستمدار اسلامگرا، به قدرت قرار داد.
صعود و نزول حزب رفاه
در دهه1990 حزب رفاه موفق شد استراتژی فرهنگی اسلامی کردن را با بسیج سیاسی تودهها پیوند بزند. حزب رفاه به مردمی توجه داشت که در خلال تحولات اقتصادی دهه 80، عقب مانده بودند. آنها بر مسائلی مانند عدالت اجتماعی، بیکاری، فقر و امنیت ملی تاکید میکردند. به عبارت دیگر جایگزین چپ گراهای ترکیه شدند که در سال 1980 شکست خورده بودند.
به هر جهت حزب رفاه موفقیت خود را در انتخابات ناحیهای سال 1994 و انتخابات پارلمانی سال 1995 مرهون فعالیت زنانی است که نقشی قاطع ایفا کردند. آنها هرگز در اداره حزب دیده نشدند، اما سازنده اصلی کانون، زنان بودند.
28 ژوئن 1996 اربکان اولین نخست وزیر اسلامی ترکیه شد، اما ارتش چنان او را تحت فشار قرار داد که 30 ژوئن 1997 مجبور به استعفا شد. در آن زمان حزب رفاه به دو گروه منشعب شده بود: گروه سنتگراها به رهبری اربکان و گروه مدرنیستها به رهبری اردوغان که در سال 1994 شهردار استانبول بود. سنتگراها حامیان تازه خود را از میان طریقت «نقشبندیه» میگرفتند، در حالی که مدرنیستها خود را «پراگماتیست» شهری میدانستند. شدت فشار ارتش برحزب رفاه سبب انحلال آن و انحلال حزب تازه تاسیس فضیلت شد. در نهایت جنبش سیاسی اسلامگرایان منشعب شد. سنت گراها حزب سعادت را به ریاست ریکای کوتان که جانشین اربکان بود، تشکیل دادند و مدرنیستها حزب توسعه و عدالت را به ریاست اردوغان تاسیس کردند.
از نظر تاریخی حزب رفاه در جلب حمایت انتخاب کنندگان موفق بود. اربکان قبل از حزب رفاه دو حزب اسلامی بنا نهاد ؛ حزب نظم ملی و حزب نجات ملی که هر دو منحل شدند. این احزاب حامیان خود را از استان آناتولی و به ویژه طریقت نقشبندیه میگرفتند، اما در دهه 1990 حوزههای انتخاباتی حزب رفاه فقط در شهرهای بزرگ بود و از نفوذ طریقت کاسته شده بود. این گامی در جهت دمکراتیک کردن اسلام سیاسی بود، زیرا هر طریقتی سلسله مراتبی دارد که با دمکراسی سازگار نیست. با تغییر مکان حوزههای انتخاباتی، دیگر شیخ، نظم دهنده ایدئولوژی نبود، بلکه عقلگرایان شهری مستقل جایگزین شیخ شده بودند.
عقل گرایان و اسلام دموکراتیک
با تغییراتی که در دهه 1980 در ترکیه رخ داد، اسلامگراها توانستند فضای عمومی مطلوب خود را ایجاد کنند. این شکوفا شدن راه را برای ظهور نوعی جدید از عقل گرایان اسلامی هموار میکرد. فتحالله گولن واعظ محافظه کاری بود که ایمان و سنت را با مدرنیته ترکیب کرده بود اما علی بولاک یک عقلگرای مدرنیست اسلامگرا است. او نه عالم الهیات، بلکه نویسندهای سکولار است که گرایش مدرنیسم را در اسلام ترکیه نمودار میکند.
بولاک میگوید فرهنگ کمالیستها، شهروندانی یک شکل در جامعهای یک شکل ایجاد کرده و جایی برای جمعگرایی باقی نگذاشته است. در نظر او این وضع آن گونه که در نظر کمالیستها مقدس مینماید مقدس نیست، بلکه صرفا یک سازماندهی است.
یکی دیگر از متفکرین مهم در اسلامگرایی مدرن فهمی کرو، روزنامهنگار است. او مدعی است کشورهای اسلامی مانند ترکیه، مالزی و مسلمانانی که در اروپا و آمریکا زندگی میکنند، میتوانند اسلامی ایجاد کنند که با غرب تفاوت چندانی نداشته باشد.
حزب توسعه و عدالت
بولاک و کرو دو عقل گرای نزدیک به اردوغان هستند. رویکرد سنت گرای اربکان به اسلام سیاسی، شکست خورد و زمینه فعالیت را از دست داد و از ورود به مسائل سیاسی بازداشته شد. بنابراین ریکای کوتان حزب سعادت را وارد انتخابات سال 2002 کرد و در نتیجه 5/2 درصد از آرا را بدست آورد. حزب توسعه و عدالت که توسط اردوغان، رقیب اربکان، تاسیس شده بود در انتخابات پیروز شد، گر چه قضات مانع بدست آوردن یک کرسی توسط اردوغان در مجلس شده بودند، اما حزب او 34 درصد از آرا را بدست آورد و میتوانست بدون ائتلاف با دیگر احزاب، دولت تشکیل دهد.
برنامهها و کارهای دولت و اردوغان، در اولین ماههای تشکیل، این فرضیه را که او حزب اسلامگرای سنتی است، تایید نمیکرد، اما بسیاری از رای دهندگان متمایل به شریعت که به طور سنتی تخمین زده میشد بین 7 تا 10 درصد آرای حوزه انتخابیه را تشکیل دهند، به آن حزب رای دادند.
با وجود این حزب توسعه و عدالت کوشش کرد رای دهندگانی را از منابع دیگر جمعآوری کند. آنها توانستند حمایت حزب DYP محافظه کار، MHP ملی گرا، ANAP لیبرال و حتی DSP چپ گرا را جلب کنند. ترکیب این احزاب موفقیت حزب ANAP اوزال را در دهه 1980 تکرار کرد.
در هر یک از پنج انتخابات گذشته یکی از احزاب بیشترین آرا را جذب کرد و در هر مورد آنکه برنده شده بود در انتخابات بعدی شکست خورد. اگر حزب توسعه و عدالت میخواست این قانون انتخاباتی شکسته شود باید رای دهندگان معترض را به رای دهندگانی وفادار تبدیل میکرد. بنابراین رهبران آن نمیتوانستند خط مشی اسلامگرایانه خود را منتشر کنند.
شکاف اصلی در فرهنگ ترکیه بین چپ و راست، سکولار و اسلامگرا، ترک و کرد نیست. بلکه شکاف، آن طور که جامعه شناس ترک «نیلوفر گوله» میگوید، بین ترکهای «سفید» و «سیاه» است. ترکهای سفید نخبگان سنتی هستند که در مرکز سیاست قرار دارند و در امپراتوری عثمانی و جمهوری ترکیه بر سر قدرت بودند، در حالی که ترکهای سیاه نماینده فرهنگ حاشیهای هستندکه با روستاییان و مهاجران فقیر اطراف شهرهای بزرگ شناخته میشوند. اردوغان از جمله ترکهای سیاه است. او اولین سیاستمدار موفق ترک است که از دورن نظام انتخاب نشده است. این مطلب روشن میکند که چرا بیشترین فشار از طرف سفیدها و بوروکراسی تمرکز یافته به او وارد شد زیرا میترسیدند نقش مسلط تاریخی خود را از دست بدهند.
قدرت، به حزب اردوغان این فرصت را داد تا مصالحهای تاریخی بین دو طبقه سفید و سیاه ایجاد کند. عدنان مندرس در دهه 1950 برای اولین بار مبارزه با نخبگان سفید سنتی را آغاز کرد. او در سال 1960 اعدام شد. بعدها حزب دموکراتیک او دوباره با نام حزب عدالت تشکیل شد و حزب اردوغان این سنت را ادامه داد.
اردوغان، زمانی مشاور اربکان بود، اما در دهه 1990 از ارتباط خود با اربکان کاست و در نهایت به طور کامل از او جدا شد. زمانی که اردوغان شهردار استانبول بود از هیچ ایدئولوژی خاصی پیروی نمیکرد، اما عملکرد او براگماتیستی بود. او ارتباط تنگاتنگی با بخش خصوصی داشت و از تمرکزگرایی انتقاد میکرد که این کار، او را با اربکان در تضاد قرار داد. وقتی اربکان به عنوان نخست وزیر اولین مسافرت خارجیاش را به ایران و لیبی انجام داد، اردوغان با بهبود بخشیدن به وضع زندگی مهاجران فقیر، در حال کسب اعتبار بود. از وقتی اردوغان نپذیرفت که برای جمعآوری اعانه از ترکهای مقیم آلمان به این کشور سفر کند، ارتباط آنها دچار مشکلی حاد شد.
نتیجهگیری
اسلام سیاسی به عنوان یک بازیگر در صحنه سیاسی ترکیه باقی مانده، اما دوران اوج خود را گذرانده است. سه دلیل بر این ادعا میتوان بیان کرد:
1- اسلامگراها انحصار خود بر اسلام را که بعد از سال 1969 با بنیانگذاری جنبش اسلامی توسط اربکان به دست آمده بود، از دست دادند. از ابتدای دهه 1990 آخرین رئیس جمهور ترکیه، تورگوت اوزال، در پایان دادن به این انحصار پیش قدم شد. عملکرد ضعیف اربکان به عنوان اولین نخست وزیر اسلامی ترکیه نیز به این مساله دامن زده.
2- کودتای بدون خونریزی 28 فوریه 1997 فشار مؤثری بر اسلامگرایان وارد کرد. در آن هنگام ژنرالها از دولت اربکان خواستند مهمترین مؤسساتی که اسلامگراها تحت حمایت اجتماعی آنها بودند، مانند مدارس امام حاتپ و مدارس قرآن را تعطیل کند. چهار ماه بعد اربکان استعفا داد و تقریبا بعد از هفت ماه حزب رفاه منحل شد.
استحکام سازمانی اسلامگراها تضعیف شد و به عنوان یک سازمان سیاسی شکست خوردند. آنها یکباره طرفدار اروپا، حقوق بشر و قوانین شدند و شروع به حمایت از پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا کردند.
3- دلیل سوم برای فرسایش جذابیت اسلام سیاسی اعمال تروریستی اسلامگرایان است که بهعنوان اقدامات سیاسی در سطح ترکیه و جهان صورت میگیرد. کشف هر گور دسته جمعی برای هر فرد ترک، اثبات چهرهای خشن از اسلام بود که به فرسایش اعتبار اسلامی سیاسی کمک میکرد.
بنابر این دلایل، اسلام سیاسی در صحنه سیاست ترکیه به عنوان یک بازیگر باقی مانده، گرچه حزب توسعه و عدالت که میخواست محافظه کار و محبوب ظاهر شود، نشان اسلامی را کنار گذاشت. این حزب قصد داشت در خدمت اکثریت ترکهایی باشد که مذهبی و محافظه کار بودند.
بیشتر ترکها مایل به حذف کامل اسلام از فضای عمومی کشور نیستند اما به جایگزینی شریعت به جای حقوق بشر هم تمایل ندارند. در ترکیه اسلام سیاسی کاملتر شده و به عنوان یک جنبش از مؤلفهها و اصولی برخوردار است که نسبت به سایر کشورهای اسلامی در تلفیق اسلام خواهی و مردمسالاری توفیق بیشتری یافته است.
نظرات
ناهید
25 آبان 1394 - 05:55اتاتورک یک انقلابی کاملا متعادل و دارای قدرت درک و فهم بسیار بود. مثل اینکه شما نمیدونید که اولین کسی که قران رو با پول شخصی خودش، و نه از بودجه ی دولت، به ترکی ترجمه کرد اتاتورک بود. همینطور این اتاتورک بود که اولین ترجمه های کتاب های مذهبی مثل کتاب های مذهب حنفی رو وارد ترکیه کرد. مردم ترکیه همه به اتفاق برای اتاتورک اهمیت و احترام زیادیذقائل هستند و او نه تنها در زمان حیاتش ترک ها رو متحد کرد بلکه هنوز هم نقش مهمی در ادامه ی این اتحاد ملی داره چون یگانه فردیه که همه ی مردم ضرف نطر از گرایش و اعتقادات سیاسی و مذهبی دوستش دارند با تمام وجود. اگر نیم نگاهی به وضعیت اقتصادی و مدنی ترکیه بیندازیم و ان را مقایسه با وضعیت ایران بعد از انقلاب کنیم متوجه میشیم که سیاست های اتاتورک تا چه اندازه موفق بودن. و سباست های انقلابیون ما تا چه اندازه. چشم های خود را باز کنید