قبول کنیم که این ارتباط‌ها برای چه چیزی است؟ چرا با هدف ازدواج نیست؟ اما اگر با هدف ازدواج است سؤال دیگری مطرح می‌شود؛ چه وقت؟ اگر این رابطه با هدف ازدواج است می‌توان گفت که ایرادی در آن وجود ندارد و این طبیعی است و در کل می‌توان گفت لازم است اما آیا حال زمان آن است؟ خیر. چرا؟ چون برای مثال پسر هنوز سربازی نکرده است...، شغل ندارد...، امکانات ندارد...، برای دختران هم بدین گونه است آمادگی عاطفی لازم را که از همه چیز مهم‌تر است ندارد. پس رابطه اگر با هدف ازدواج باشد اما وقت و امکانات آن فراهم نیست. 
پسری که از لحاظ اقتصادی به خانواده‌اش وابسته است این باعث بروز دخالت خانواده پسری در زندگی او می‌شود و این طبیعی است، زیرا وقتی کسی به فرد دیگری چیزی می‌دهد به خودش حق دخالت می‌دهد. 
آمادگی دیگر آمادگی عقلی است که این دختر و پسر، هنوز آداب گفت‌وگو را نمی‌داند. مهارت حل مسئله را ندارد،( مهارتی امروزه سازمان جهانی بهداشت وابسته به سازمان ملل متحد این مهارت را آموزش می‌دهد) با کوچک‌ترین مسئله‌ای که پیش می‌آید آن چه که مرد می‌داند زدن است و آن چه که زن می‌داند گریه کردن و رفتن به خانه پدرش است. فورا مرد خشونتش را به کار می‌اندازد و زن هم قدرتش گریه است و زن با این کار که عاطفی است خیلی از کارهای خود را پیش می‌برد. واقعیت این است و این حل مسئله نیست پس آمادگی عقلی ما چگونه است؟ آیا می‌توانیم مشکلی را حل کنیم؟ برای مثال خانمی تعریف می‌کند که همسر تو با زن دیگری رابطه دارد این خانم بدون هیچ پرس‌وجو و تحقیقی وقتی شوهرش می‌آید بدون اینکه خودش را به او نشان دهد محکم در را می‌بندد و می‌رود و هیچ‌یک از وظایف خود را انجام نمی‌دهد، به خیال خودش این حل مسئله است و هیچ خبری از مهر و محبت در خانواده نیست، هر چقدر شوهرش سؤال می‌کند جریان چیست؟ تا دو روز لب به سخن گفتن نمی‌گشاید و دو روز کامل او را عذاب می‌دهد و با او هیچ حرفی نمی‌زند، به هر حال شوهرش که به او فشار می‌آورد این بار شروع می‌کند که این مردانگی است؟ نامرد! با فلانی ارتباط داری؟ و مرد هم از همه جا بی‌خبر می‌گوید: چه ارتباطی من کی ارتباط داشتم. این خانم فقط به خاطر حرف یک نفر دیگر یا یه یک زنگ این اعمال را انجام داد و همه اینها از نشانه‌های کودکی است و کارهایی بچه‌گانه است. انسان عاقل سؤال می‌کند، تحقیق می‌کند، به رفتارهایش دقت می‌کند. مثلا از نشانه‌های خیانت برای مردان این است که به وضع ظاهری خود خیلی می‌رسند و ماشین و اتومبیل خود را زود به زود تمیز می‌کنند و می‌شویند دیرتر به منزل می‌آیند، و زن‌ها نیز به شیوه دیگری. 
 اما او قدرت تجزیه و تحلیل یک مسئله را ندارد که علامت‌هایش را بداند، اصلا شاید این جریان اتفاق افتاده است آیا این کار او درست است؟ یابد به بحث و گفت‌وگو بنشینند؛ که فلانی من چنین چیزی شنیدم مرد انکار می‌کند و می‌تواند دلیل‌هایش را به او بگوید، بعضی مواقع رفتار یک زن می‌تواند مردی را برگرداند در این باره داستانی را برایتان تعریف کنم که زن و شوهری به بنده مراجعه کرده بودند که آن مرد خیانت کرده بود و حتی زن دیگری را هم عقد کرده بود زنش که متوجه این مسئله شده بود به حدی دچار افسردگی شده بود که تا آستانه خودکشی رفته بود! اینجا من باید دو کار می‌کردم یکی اینکه آن زن را از خودکشی منصرف می‌کردم و هم آن‌ها را آرام می‌کردم و آن‌ها را صلح‌ می‌دادم و روابط آن را سامان می‌بخشیدم. خب با صحبت‌هایی که انجام شد به جایی رسید که مرد گفت: من واقعا اشتباه کردم و از کار خود پشیمان شد و حاضر بود هر جریمه و تاوانی برای جبران آن بپردازد اما آن زن راضی نمی‌شد! من هم چند لحظه‌ای با آن زن تنهایی صحبت کردم و گفتم خواهر من بعضی از چیزها اگر خیلی به او فشار بیاورید از دستت بیرون می‌رود و شاید حتی به خودت هم ضربه بزند تا اینجا خدا توبه را قبول می‌کند و از اشتباه چشم پوشی می‌شود اتفاقا این زمان فرصت خوبی است نقطه ضعف او در دست توست و برای همیشه مثل اهرم و فشاری از آن استفاده می‌کنی من هم در میان هستم. اما می‌گفت: امکان ندارد حتما باید خودکشی کنم چطور چنین چیزی ممکن است صد مرتبه این کلمه را تکرار می‌کرد اصلا نمی‌توانست قبول کند که همسرش آدم است؛ اشتباه می‌کند؛ قابل اصلاح هم هست؛ همسرش اشتباه کرده و خود او هم اعتراف می‌کند. این خانم چون قدرت حل مسئله را ندارد در نتیجه قدرت مهار بحران را هم ندارد. 
در ماجرای آتش سوزی که در پیرانشهر اتفاق افتاد- نمی‌خواهم مسئله را اینگونه تحلیل کنم، در این جریان علت و خطای اصلی از آموزش و پرورش است و من این را انکار نمی‌کنم و در جایی که گاز باشد نمی‌توان از بخاری نفتی استفاده کرد- اما وقتی این مشکل به وجود آمد ما نباید به آن اضافه کنیم این معلم اگر آمادگی داشت و هنگامی بخاری آتش گرفته بود به طرف بخاری می‌رفت و به دانش‌آموزان می‌گفت شما بروید بیرون! ولی خودش بخاری را بر می‌دارد و دنبال خود می‌کشد! در آتش می‌گیرد ورودی در بسته می‌شود و پنجره‌ها هم همه نرده دارند و نتیجه این می‌شود که می‌بینیم. 
چرا این گونه است؟ چون ما قدرت حل مسئله را اصلا نداریم! آماده نیستیم. خب وقتی این آمادگی را ندارید واقعا چگونه می‌خواهید ازدواج کنید؟ آمادگی روحی ندارید، آمادگی عقلی ندارید، آمادگی اقتصادی ندارید، هیچ استقلالی ندارید نتیجه این ازدواج چه می‌شود؟ خیلی مشکل است.
 این ارتباط او را دچار سرگردانی کرده است یعنی مسئله کاذبی است که هیچ مشکلی را حل نمی‌کند مثل این است که آب شوری را به شما می‌دهند و هرچه می‌نوشی بیشتر تشنه می‌شوید، علاوه بر این اعتیاد هم می‌آورد. اینجا سؤال سوم مطرح می‌شود با چه کسی؟ آن کسی که شما با او رابطه دارید می‌تواند همسر خوبی برای شما باشد؟ می‌تواند مادر یا پدر مناسبی برای فرزندان شما باشد؟ آیا می‌تواند به شما آرامش دهد؟ اصلا خودش یک دنیا مشکل دارد، شما تا الان نمی‌توانستی خودت را کنترل کنی حال این هم اضافه شد، شما چه شناختی از او داری؟ کدام تست روان‌شناسی روی او انجام داده‌ای به چه اطلاعاتی دست یا فته‌ای؟ مگر با ظاهر همدیگر می‌خواهید ازدواج کنید؟ کافیه فقط یک بار چهره او را ببیند هزار رویا در ذهنش تصور می‌کند و این نیمه گمشده من است و هزار تصور برای او در ذهنش نقش می‌بندد! این‌ها همه رویایی‌هایی است که خودش در ذهن خودش تصور می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که این همانی است که من دنبالش بودم! اما بایستی دانست که اینگونه نیست، هیچ معیاری برای شناخت اینها ندارید. برای شناخت هم اولا به آن اندازه‌ای که مردها همدیگر را می‌شناسند زن‌ها آن‌ها را نمی‌شناسند و برعکس. خیلی اوقات به دخترها می‌گویم دخترم اگر کسی در میان است از من بپرسید من واقعا به شما می‌گویم مردها چگونه شما را فریب می‌دهند و از چه شگردهایی استفاده می‌کنند. زنان نیز اینگونه هستند، برای این مسئله ما چقدر به آزمایش گروه خونی نیاز داریم به خدا از آن هم ضروری‌تر این مسائل روان شناسی است. این طرف خیلی ظاهر خوبی دارد، خیلی مهربان است اما واقعا بعدها در آینده به فرموده پیامبر( صلی الله علیه و سلم): چه بسیار دختران زیبا و یا پسرانی که در زیبایی به گل می‌مانند که در محیط خیلی بدی رشد کرده‌اند، بدون ریشه، بی پایه. گذشته از این شما تنها با این دختر یا پسر ازدواج نمی‌کنید! شما باید در همان ابتدای ازدواج این مسئله را در نظر داشته باشید که پدر و مادر او هم دخالت می‌کنند، شما چگونه این مسئله را کنترل می‌کنید؟ مثالی برای شما ذکر کنم که ما، من و همسرم یک اصلی را بین خودمان حاکم کرده بودیم و اکنون هم همینگونه است؛ می‌گفتیم ما نه خانه پدرمان را ترک می‌کنیم و( در صورت دخالتان در امور زندگی‌مان) نه حرف آن‌ها را هم گوش می‌دهیم. اما الان یا باید دخالت کنند و به حرف آنان گوش دهند یا غیر از این نباید اصلا با خانواده پدرت رفت و آمد داشته باشید! یا من یا آنها! چگونه چنین چیزی امکان دارد؟ خانواده و فامیل و همسایه رفت و آمد می‌کنند این خانواده اسلامی است، آن خانواده‌ای که آن‌ها می‌خواهند خانواده‌ای غربی است که نزد ما مقبولیت ندارد. اما شما تا این اندازه توانایی داشته باشید که فردا این مسائل را کنترل یا تحمل کنید. احترام ایشان واجب است، شما نمی‌توانی دو ساعت با آنها بحث کنی و آن‌ها را مجاب کنی به قبول طرز فکر خودت، که همسرم درست می‌گوید و حق با اوست. مثال دیگری ذکر کنم یکی از عادت‌های من این بود که خیلی به مادرم در کار خانه کمک می‌کردم، پدرم که فردی پیر اهل روستا و عشایر بود که می‌دید من بلند می‌شوم یک چایی بیاروم محکم لباس من را می‌گرفت و می‌گفت: بشین! لازم نیست! یاد می‌گیرند! من هم می‌گفتم: حق با شماست ولی الان بر می‌گردم، کار خودمان را بدون هیچ بحثی انجام می‌دادیم. منظورم از این مطالب و سؤال این است که طرف مقابل شما خیلی مهم است چه کسی؟ به یاد دارم یک بار از یک معلمی که با هم دوستی داشتیم، پرسیدم چرا ازدواج نمی‌کنی؟ جواب داد: واقعیتش من قبل از اینکه دنبال مادر خوبی برای فرزندانم باشم دنبال دایی خوب برای فرزندانم هستم. خیلی مهم است بچه خیلی به دایی‌اش شباهت پیدا خواهد کرد. یعنی واقعا ازدواج شما با دختر یا پسری فقط و فقط بخاطر چهره و کلماتی که به کارمی‌برند نباشد، این خیلی سادگی است. پس چرا؟ چه وقت؟ چه کسی؟
ادامه دارد