رأی راجح بین دو رویکرد فقهی در خصوص پوشش صورت
در این بررسی دو رویکرد فقهی بین علما و مفسرین در خصوص پوشش صورت و دو دست بر پایهی آراء و استدلالاتشان ارائه گردید. و به وضوح نشان داده شد بین علما در مورد احکام متعلق به حجاب و پوشش بدن زن اختلاف آشکاری وجود دارد؛ فریقی بر این رأیاند پوشش صورت بر همهی زنان مسلمان واجب است و فریقی دیگر میگویند وجوب پوشش صورت فقط خاص همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم – است و بر سایر زنان مسلمان واجب نیست. در حالی که هر دو فریق بر وجوب آن بر همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم – اتفاق دارند، فریق دوم گفتگو با همسران پیامبر- صلی الله علیه و سلم- در پشت پرده و حجاب را فقط امری خاص آنان میدانند و در خصوص سایر زنان مسلمان نه امری است واجب، و نه فضیلت و سنت و مستحب است. همچنین، آنان در مورد مراد از زینت در آیهی: «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»[نور: 31] اختلاف دارند که در بخش اول مقاله به این موضوع پرداخته شد. و در بخش دوم مقاله نیز مفهوم «إدنا» در آیهی جلباب: «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ»، و به تبع آن حکم به وجوب پوشش صورت و وجوه استدلال به آن، از نظر فریقی از علما، از نظر گذشت. سر انجام در بخش سوم مقاله، از نظر فریقی دیگر از علما، مفهوم «إدنا» در آیه و حمل معنای آن به جواز آشکار ساختن صورت با دلایل آن بیان شد.
اینک در بخش چهارم، به وضوح نشان خواهیم داد، ادلهی فریقی که قائل به وجوب پوشش صورتاند، ضعیف و ادلهی فریقی دیگر که قائل به جواز آشکار ساختن صورت و دو دست است، قوی و صحیح است.
اینک بیان رأی راجح و دلائل آن:
تحقیق و تتبع در آیات قرآنی و سنت پیامبر – صلی الله علیه و سلم - و آراء فقها و علمای سلف و خلف در خصوص پوشش صورت و دو دست به وضوح آشکار مینماید: واجب است زن – هنگامی که از خانه بیرون میآید- همهی بدنش را بپوشاند و از زینتش چیزی جز صورت و کف دو دستش را آشکار نسازد.
اقوال علما:
1- قرضاوی میگوید: راجع به تحریم آشکار ساختن صورت و کف دستان، نصّ صحیح و صریحی در ارتباط با آن نمیبینیم و اگر خداوند متعال میخواست که آن را حرام کند، تحریم آن را با یک نصّ قاطع و روشنی که هیچ شبهای در آن نباشد، بیان مینمود[1].
2- جز بعضی از علمای شافعی و روایتی از امام احمد، هیچ فقیه و عالم دیگری صورت زن را عورت نمیداند.
اینکه برخی از فقهها حکم به پوشاندن صورت دادهاند، فقط رأی و نظر آنها است؛ چنانکه أبوشقه میگوید: این رأی و نظر فقهها فقط به منزلهی اجتهاد آنان است برای در امان ماندن از فتنه و حکم اصلی نصوص که در شأن صورت وارد شده باشد وجود ندارد. شارع فقط ستر عورت را واجب نموده است، اما وجوب پوشاندن صورت، فقط حکم اجتهادی فقهی است که مجتهد مصلحت موضوع مشخصی را رعایت نموده است[2].
3- آلبانی میگوید: براي اين گفته که پوشش صورت زن واجب است،دلیل شرعی وجود ندارد. لذا، باید از به کار بردن لفظ تحریم (عدم جواز آشکار ساختن صورت) پرهیز کرد. بعضی از زنان ممکن است بخواهند صورت و دستانشان را بپوشانند و ممکن است این برای آنان بهتر باشد. و کسانی دیگر بخواهند بر خود آسان گرفته و صورتشان را آشکار سازند، و این امکان دارد به شرطی که صورتشان را با تزئین و آرایش نیکو و زیبا ننمایند[3]. براین اساس، پوشش صورت برای همسران پیامبر– صلی الله علیه و سلم - واجب و به نظر برخی برای سایر زنان مسلمان سنت و مستحب است[4]. و به نظر برخی دیگر برای آنان حتی مستحب و فضیلت نیست[5].
بنابراین، هیچ نصی از قرآن کریم و بیان واضحی از سنت نبوی وجود ندارد که پوشش صورت را واجب بداند. لذا، قرآن کریم و سنت نبوی در مورد آن سکوت نموده، و آشکار نمودن آن فقط مباح است. همچنین، به دلیل قاطع میدانیم غالب زنان مکه و مدینه صورتهایشان را در عهد پیامبر– صلی الله علیه و سلم - آشکار میساختند. لذا، اگر آیات لباس(جلباب) برای وجوب پوشش صورت و تحریم آشکار ساختن آن نازل شده بودند، میبایست در سنت نبوی بیانی شافی و قولی قاطع و ترغیب و تشویقی برای امر پوشش صورت و پرهیز از آشکار ساختن آن وجود میداشت. اما در این مورد چیزی نمییابیم، زیرا معانی آیات بیش از یک وجه و صورت حمل میشوند، و در سنت نبوی هم چیزی که بیانگر وجوب پوشش صورت باشد، وجود ندارد[6].
اما دلائل ترجیح رأی فریق دوم:
الف- استدلال به آیهی حجاب:
آیهی حجاب خاص زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم – است، و جایز نیست سایر زنان مسلمانان در این خصوصیت به آنان اقتدا کنند. اما احکام مربوط به فرو انداختن نگاه و حفظ عفاف برای عامهی مردان و زنان است. و نیز امر به وجوب پوشش بدن و عدم آشکار ساختن زینت آن متعلق به سایر زنان مسلمانان میباشد که در سورهی نور بیان شده است. بنابراین، پذیرش حکم حجاب و پرده، بین مردان و زنان مسلمان منجر به لغو همهی احکام عام در سورهی نور میشود[7].
1- آلبانی میگوید: نصوص فراوانی وجود دارند که یکدیگر را تقویت میکنند و ثابت میکنند زنان پیامبر- صلى الله عليه و سلم- در برابر نا محرم در پشت پرده و حجاب بودهاند و حتی صورتشان پوشیده بوده است[8]. پوشش صورت و دو دست به اتفاق علما خاص همسران پیامبر- صلی الله علیه و سلم – است. و امر واجبی برای سایر زنان مسلمان نیست[9].
بنابر این، قیاس سایر زنان بر زنان پیامبر خدا- صلی الله علیه و سلم - قیاس مردودی است به دلیل اینکه قیاس مع الفارق است، زیرا سختگیری و تغلیظی که نسبت به زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم ملحوظ است در سایر زنان ملحوظ نیست بدلیل اینکه خطاب آیه، زنان پیامبر است، آنجا که میفرماید: «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ»(احزاب:32)[10].
بنابر این، این نوع حجاب از خصوصیت زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - است و لازم نیست زنان مسلمان در این خصوصیت از آنان پیروی کنند. خصوصیت حجاب در اینجا همان احتجاب و ستر دائمی همسران پیامبر- صلی الله علیه و سلم - از مردانی است که هرگز تخلف نمیکنند؛ اما احتجاب، بعضی اوقات برای زنان مؤمن امر مشروعی است، چنانکه ملاقاتِ مردان با آنان، مشروع است[11].
براین اساس:
1- در آیهی حجاب «فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ » [احزاب: 53]، هیچ دلالتی مبنی بر وجوب یا مندوب و پسندیده بودن گفتگوی زنان با مردان در پشت پرده و حجاب وجود ندارد. همچنین در آیه هیچ دلالتی مبنی بر وجوب یا مندوب و پسندیده بودن پوشش صورت زنان در برابر مردان وجود ندارد. و نیز هیچ نصی وجود ندارد مبنی بر رد جواز آشکار ساختن صورت یا ملاقات زنان با مردان به دلیل این که جایز بودن آن مربوط به قبل از نزول آیهی حجاب بوده است[12].
2- در صحیح بخاری و مسلم و کتب دیگر حدیث لفظ «حجاب» با معنای منصوص آن در آیهی:« فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ »[احزاب: 53] فقط در ارتباط با همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم – است[13].
3- اقتدا به همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم – در خصوص وجوب گفتگو با مردان در پشت پرده و پوشش برای سایر زنان مسلمان جایز نیست، زیرا اقتدا در آن تجاوز از حدودی است که برای عموم مردم تشریع شده، خواه با افزودن بر مقدار مباح بودن آن یا با تضییق نمودن چیزی که خداوند آن را وسعت داده و مباح نموده است[14].
4- ابن قتیبه میگوید: خداوند متعال همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم – را امر به احتجاب و گفتگو در پشت پرده نموده، و به ما نیز دستور داده فقط در پشت پرده با آنان گفتگو کنیم:« وَإِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ »[احزاب: 53]، و این امر (گفتگوی آنان با مردان در پشت پرده و نیز تحریم ازدواجشان با دیگران بعد از پیامبر – صلی الله علیه و سلم – )خاص آنان است. در حالی که خداوند متعال به زنان مسلمان مجال حرکت و فعالیت و مخالطه با مردم و زندگی را وسعت داده است.سپس، ازدواج زنان مسلمان با دیگران را پس از جدایی یا فوت شوهرانشان، و حتی راههای تعجیل نکاح را آسان نموده است.« وَأُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ » [طلاق: 4] ،« فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ » [بقرة: 234]، «وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ» [بقرة: 235][15]. اما خداوند متعال در نوع دیگر خصائص نبوی همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم – مانند قیام لیل و روزهی پیوسته و صدقه و.. به سایر زنان مسلمان مجال اقتدا داده است[16]. بنابر این، تضییق آن چه که خداوند به بندگانش وسعت داده، با تحریم یا کراهیت از آن، در دین اسلام مشروع نیست. بنابر این، اگر احتجاب دائم برای سایر زنان مسلمان فضیلت و کرامت است و موجب تقرب به خداوند متعال میشود و نیز از زمرهی کمالاتی است که زیبنده زنان است تا خود را به آن بیالایند، میبایست زنان فاضلهی صحابی به خاطر حرص و علاقهی پیامبر – صلی الله علیه و سلم – برای ملاقات با آنان در پشت پرده و حجاب – خواه در خانههای خود و یا در خانههای اصحابش با زنان، به قصد ندب به آن اقتدا میکردند. بنابراین، اقتدا به همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم – در این خصوصیت مندوب و مستحب نیست[17].
5- اگر احتجاب و گفتگو در پشت پرده با افراد بیگانه فضیلت و امری مندوب است و موجب طهارت قلوب است، احیاناً نباید موجب ترک واجبات گردد، مانند: طلب علم و دعوت به خیر و امر به معروف و کار شایسته، همهی این فضائل چه بسا از مرتبهی واجبات اند، و نه صرف مندوبات و مستحبات. براین اساس، حجابی که بر همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم – مفروض شده، امر واجب یا مندوبی برای سایر زنان مسلمان نیست.یعنی گفتگو با افراد بیگانه در داخل خانه و پشت پرده و عدم بیرون رفتن از آن جز برای رفع ضروت و نیاز مبرم. لذا، امر به مندوب بودن آن صحیح نیست[18].
ب- استدلال به آیهی جلابیب:
آیهی جلباب شامل پوشش صورت و تحجب کامل زن نیست. لذا، اگر آیهی جلباب متضمن این معنا میبود، هرگز فقهها بر این رأی نبودند که صورت و دو دست عورت نیست. جمهور ائمه و فقهای سلف و خلف بر این رأیاند که صورت و دو دست زن عورت نیست.
«إدناء» یعنی: نزدیک کردن، و کنایه از جامه پوشیدن و انداختن بر بدن است، یعنی زنان چادرهایشان را جمع و جور و بر بدنشان فرو اندازند. و حرف «مِن» برای تبعیض است، چنانکه زمخشری شوکانی و آلوسی میگویند. و مراد جمع و جور کردن لباس و برخود افکندن است، چنانکه زن وقتی از خانه بیرون میآید در لباسش مبتذل نباشد. زیرا علت اصلی در حکم «إدناء» جلباب صیانت زنان مسلمان از اذیت و آذار فاسقان و بدکاران در مسیر عبور و مرور آنان است، چنانکه خداوند متعال میفرماید: «ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ »، برای این که شناخته شوند و مورد اذیت و آذار قرار نگیرند.
اینک ذکر چند مورد از معنای«إدناء»:
1- ابن جرير طبری از قتاده روایت نموده که مراد از آیه: «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ»،يعني: «أخذ الله عليهن أن يُقَنِّعن على الحواجب»، یعنی: خداوند امر کرد زنان مسلمان چادرهایشان(قناع) را بر ابروهایشان بکشند [19].آلباني ميگوید: وی این روایت را به سند صحیح بیان نموده و مراد این است که چادرهایشان(قناع) را بر پیشانیشان بکشند، نه به صورتشان[20]. التقنع: تغطية الرأس. تقنع: یعنی پوشیدن روسری و سرپوش و پوشانیدن سر با آن[21].
2- قرضاوی میگوید: آیه: «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ»، نه در لغت و نه در عرف بیانگر ستر صورت نخواهد بود و الزام به چنین چیزی فاقد دلیلی از قرآن، سنت و اجماع میباشد و گفتهی بعضی از مفسّران که میگویند: آیه مستلزم صورت است معارض با گفتهی بعضی از مفسران دیگر است که میگویند: آیه بیانگر ستر صورت نیست و این موضوع را صاحب کتاب «اضواء البیان» بیان داشتهاند: بنابراین، استدلال موافقین ستر با آیه، ساقط است[22].
3- معنای «يُدْنِينَ» در آیهی جلابیب: «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ»، به «يغطين وجوههن»: یعنی: صورتهایتان را بپوشانید، بر خلاف اصل معنای کلمهی:« إدناء » از نظر لغت است، که به معنی نزدیک کردن است[23].
نادرست بودن روایت ابن عباس و عبیده سلمانی در مورد مراد از «إدناءِ» جلباب:
از ابن عباس و عبیده سلمانی روایت شده که : به زنان مؤمنین امر شده تمام سر و صورتشان را با روسری بپوشانند به گونهای که سوای یک چشم که با آن به بینند، هیچچیزی از بدنشان ظاهر نشود؛ و این برای آن است که شناخته شوند و مورد اذیت و آزار و تعرض قرار نگیرند[24].
کسانی که مراد از «إدناءِ» جلباب را پوشش کامل بدن میدانند، غیر از یک چشم که زن با آن ببیند، فقط به روایت ابن عباس و عبیده سلمانی در این مورد استناد میکنند .اولاً: این روایت اگر از طریق عبیده ثابت باشد، نمیتواند حجت باشد زیرا وی تابعین است. ثانیاً: آلبانی به چهار وجه این روایت را ضعیف میداند. و میگوید این نوع تفسیر إدناء جلباب از ابن عباس، صحیح نیست و این روایت از وی صحت ندارد، ابن جریر آن را از طریق علی از وی روایت نموده، و این علی همان ابن أبي طلحة است که ابن کثیر در مورد وی شرح و تعلیقی دارد، با آن که بعضی از علما در مورد وی سخنانی گفتهاند، از ابن عباس چیزی نشنیده و وی را ندیده است. فقط گفتهاند بین آن دو مجاهد بوده و اگر این صحیح باشد، پس وی متصل است، اما در طریق رسیدن به وی ابوصالح قرار دارد، که نام وی عبد الله بن صالح است و در وی ضعف است. ابن جریر از ابن عباس خلاف آن را روایت نموده. اما همچنان با اسناد ضعیف[25].
ابوشقه میگوید: بنابر روایاتی که از طبری و دیگران در مورد لغت «الإناء» بر صورت، پیشانی، و آشکار بودن یک چشم و یا آشکار بودن هر دو چشم نقل شده، میگوییم این روایات از نوع روایاتی با دلائل شرعی قاطع نیست. زیرا علاوه بر سند آنها که ممکن است صحیح یا ضعیف باشند، بیانگر سنت قولی یا تقریری از پیامبر – صلی الله علیه و سلم – نیست. بلکه معنای «إدناء» برای مفسر فقط اجتهادی است که برای آن در نظر دارد. یعنی معنایی که او برای «إدناء» میپسندد، به تصورش آن معنایی مناسب برای پوشش صورت زن در زمان اجتهادش است. حال اگر از باب جدل بپذیریم آن روایاتی که برای ما نقل شدهاند، عمل بعضی از زنان مسلمان در عهد پیامبر – صلی الله علیه و سلم – بوده، - یعنی بعنوان سنت تقریری برای ما بیان شدهاند- این عمل دلالت بر جواز آنها نیست و نیز مطلقاً بر وجوب آن دلالت ندارند. بنابراین، امر دلالت هرگونه باشد فقط اختلاف اقوال است و نه این که قولی بر قول دیگر راجح است. و لذا، نمیتوان این نوع اقوال را به عنوان واجب شرعی تقریر کرد[26].
ج- استدلال به آیهی زینت: «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»
مراد از: «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، به وضوح نشان میدهد که آیهی جلباب به معنای پوشش صورت و همهی بدن نیست. جمهور فقهها و علما اتفاق دارند که آشکار ساختن صورت و کف دو دست عورت نیست و اگر آیهی جلباب این معنا را در بر میداشت آنان بر این رأی نبودند که آشکار ساختن صورت و دو دست عورت نیست. ابن کثیر میگوید: از ابن عباس روایت شده است که «وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، صورت و دو کف دست است، و نزد جمهور هم این رأی مشهور است[27].
1- بنابر این، قول راجح در تفسیر آیهی: «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، رأی کسانی است که مراد از زینتِ استثنا شده در آیه را صورت و کف دو دست و نیز محل زینت و جای آن در بدن میدانند. ابن حزم میگوید: از ابن عباس روایتشده که مراد از «إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، کف دستان، انگشتر و صورت است. ابن عمر میگوید: صورت و کف دو دست است. انس میگوید: کف دستان و انگشتر است. ابن حزم میگوید: همهی این موارد با سند صحیح از صحابهی کرام نقلشده است. همچنین از حضرت عایشه – رضی الله عنها - و تابعین روایتشده است[28].
2- جصاص میگوید: مراد از «إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها»، صورت و دو دست است، زیرا سرمه، آرایش صورت است و حنا و انگشتر زینت کف دست است. پس هرگاه نگاه کردن به زینت صورت و کف دست مباح باشد، پس به ناچار باید نگاه کردن به صورت و کف دو دست مباح باشد[29].
3- آلبانی میگوید: از ابن عباس و ابن عمر و دیگران از سلف صالح ثابت است که مراد از آیهی:« وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا »، صورت و کف دو دست است. بنابر این، ابن عباس و اکثر فقهای معروف و مشهور بر این رأی و نظر بودهاند[30]. ابن تیمیه میگوید: اینکه ابن عباس میگوید: مراد از آیه صورت و دو دست است به این دلیل است که در عموم احوال صورت و دو دست آشکارند و در امور عادی روزمره امکان پوشیدن آنها برای زن مقدور نیست[31].
مراد از: « إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا »، صورت و کف دو دست زن و نیز آن چه از زینت بر روی آنها است. لذا، جایز است زن هر زینت و زیوری که بر صورت و دو دست دارد، مانند: حنا، سرمه، دستبند، انگشتر و مانند آن را در برابر بیگانه آشکار سازد. و این رویکرد جمهور ائمه و علمای سلف و خلف است. و ابن عباس، ابن عمر، انس بن مالک، مسور بن مخزمه، مجاهد، ضحاک، عطا، قتاده،ابوحنیفه، اوزاعی، ابوثور، و علمای حنفی و مالکی و شافعی در یک قول و احمد بن حنبل در روایتی ، طبری، جصاص، ابن عربی، قرطبی، رازی، آلوسی، ابن حزم و از معاصرین: محمد عبده، رشید رضا، حسن ترابی و جاوید غامدی بر این رأی هستند.
و به صورت و کف دو دست، پاها را غیر از یک نفر از فقها و علمای گذشته و معاصر به آن افزودهاند- و ابوحنیفه، زمخشری وآلوسی نیز بر این رأیاند - زیرا پاها مانند صورت و دو دست عادتاً و غالباً آشکارند و حرج و مشقت در پوشیدن پاها بیشتر از صورت و کف دو دست است. زیرا زن ناگزیر است در راهها و مسیرها بگذرد و پاهایش آشکار شوند. این است معنای: « إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا »، جز آن چه که عادتاً و طبیعتاً آشکار میشود، و اصل در آن آشکار ساختن آن است[32].
د- استدلال به آیهی غص بصر: « قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ... وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ...».
اگر چهرهی زنان پوشیده بود، مردان مؤمن باید از چه کسانی چشمان خویش را فروگیرند و نگاهها را کوتاه کنند. حرف «مِن» برای تبعیض است[33].
این آیه اشاره دارد که چیزی در زن وجود دارد و عادتاً دیده میشود و لازم است که مرد از آن غص بصر نماید، و زن شبح پوشیدهی سیاهی نیست که هرگز دیگران از وی چیزی نبینند، همچنین، چیزی در مرد وجود دارد و عادتاً دیده میشود و لازم است که زن از آن غص بصر نماید، چنان که آیهی دوم میفرماید:« وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ »، یعنی: ابتلاء و آزمایش امری مشترک بین مردان و زنان است. و بر هر دو گروه واجب است از آن چیزی که از بدن دیگری آشکار میشود، غض بصر نمایند. اگر شارع امر به پوشیدن صورت زن نموده است، دیگر نیازی به غص بصر مردان و تأکید آن در مناسبات مختلف نیست. بنابراین، از چیزی که وجود ندارد، امر به غص بصر نمیشود، لذا، اگر پوشیدن صورت زنان واجب بود شارع فقط به زنان امر میکرد غض بصر نمایند. زیرا فقط برای مردان جایز است چهرههایشان را آشکار سازند. اما خداوند متعال امر به غص بصر برای مردان و زنان برابر نازل نموده است. و این مساوات در غص بصر، یعنی چیزی نزد زن و مرد وجود دارد و جنس دیگر آن را میبیند و ممکن است او را دچار فتنه کند. و حداقل قدر مشترک بین آن دو صورت و کف دو دست است. و اگر این نهایت حدی است که به زن اجازه داده میشود آن را آشکار سازد، آن برای مرد کمترین چیزی است که میتواند آشکارش سازد. همچنین امری طبیعی و فطری است که مرد یا زن چهره و دو دستش آشکار باشد و بر سطح زمین بگذر و آن را آباد کند. پس، مرد صوت و دو دست زن را می بیند و چه بسا زن از بدن مرد چیزی بیشتر از صورت و دو دستش را ببیند. اما چیزی که آن دو را مانند و همسان یکدیگر قرار میدهد اختلاف درجهی فتنه در بدن هریک از آنها است، پس بدن زن بیشتر از بدن مرد فتنهانگیز است. حال اگر برخی تصور میکنند با پوشش صورت زن باب قتنهی زن بر مردان مسدود میشود، پس آیا امکان دارد با پوشش صورت مرد باب فتنه بر زنان را بست؟ حتی اگر قصد آنان دور ساختن زن و مرد مؤمن از فتنه باشد، نه فقط دور کردن یکی از آن دو[34].
1- شوکانی میگوید: قاضی عیاض از علمای معاصر خود نقل میکند که زمانی که زن در مسیرش راه میرود لازم نیست صورتش را بپوشاند، بلکه بر مردان واجب است بر اساس فرموده خداوند متعال چشمانشان را از نگاه به زنان نا محرم و بیگانه فروگیرند[35].
2- پیامبر- صلى الله عليه وسلم – به علی فرمود: «اي علي! پس از نگاه اول، دوباره نگاه نکن، فقط نگاه اول براي تو است و نگاه دوم براي تو نیست»[36].
3- از جرير بن عبدالله رضي الله عنه روايت شده که گفت: از رسول الله صلي الله عليه وسلم در مورد نگريستن ناگهاني پرسیدم، فرمود: چشمت را بگردان[37].
این حدیث و موارد دیگری از این قبیل، از نظر علما دلیل و حجتی هستند بر این که واجب نیست زن صورتش را بپوشاند. بلکه پوشش صورت برای وی مستحب و سنت است. و بر مرد واجب است غص بصر نماید[38].
بنابر این، این آیه و احادیث اشاره دارند صورت زن بطور عادی و طبیعی در معرض دید است و اقتضایش این است که مرد از آن «غص بصر« داشته باشد. حال اگر خداوند متعال امر به وجوب پوشش صورت زن میداد، دیگر نیازی به امر به غص بصر مردان نبود.
بر این اساس، نووی میگوید: جایز است هر یک از زن و مرد هنگام معامله به صورت دیگری بنگرد، زیرا هریک برای مطالبه حقوقش هنگام بستن پیمان خرید و فروش و رجوع به ضمانت آن به دیگری نیاز پیدا میکند[39].
ه- استدلال به آیهی خمار:
بعد از آن که خداوند متعال به زنان مسلمان امر کرد زینتهایشان را جز آن چه آشکار است برای بیگانه و نامحرم آشکار نسازند، به آنان امر نمود روسریهای خود را بر گریبانهایشان فرو اندازند تا گردن و سینههایشان را بپوشانند. و مراد از آن امر به انداختن خمار بر گریبان و محل شکاف لباس و پیراهن سینه است. بنابراین، مراد آیه پوشش صورت نیست، در غیر این صورت آیه به صراحت امر به انداختن آن بر صورت میکرد.
1- ابن حزم میگوید: « وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ »،خداوند متعال امر به فرو انداختن روسری و مقنعه بر گردن و سینهها داده است و این نصی قطعی بر پوشانیدن عورت و گردن و سینه است؛ و نیز نصی است بر جایز بودن کشف صورت و جز این نمیتوان برداشت دیگری کرد[40].
2- ابن تیمیه در تفسیر :« وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ» میگوید: ابن عباس میگوید: با این آیه خداوند به زنان مسلمان امر نمود روسریهای خود را بر گریبانهایشان بیندازند تا گردن و سینههایشان را بپوشانند. پس اگر پوشش صورت و دو دست واجب میبود به پوشش آن امر میکرد چنانکه امر به پوشش گردن و سینهها نمود[41].
3- آلبانی در تفسیر: «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ» [نور: 31]، میگوید: این آیه دلالت بر عدم وجوب پوشش صورت زن دارد، زیرا خمر جمع خمار و به معنای چیزی است که سر با آن پوشانده میشود. و جیوب جمع جیب(گریبان) است و آن محل شکاف لباس و پیراهن سینه است که سر از آن داخل میشود و از «جوب» به معنی پیراهن زنانه است. لذا، خداوند متعال امر به پیچاندن آن دور گردن و سینه نمود. و این دلالت بر وجوب پوشش گردن و سینه دارد و امر به پوشاندن صورت نیست[42].
بنابر این، نه از آیهی جلابیب و نه از آیهی خمار و نه از لحاظ لغت و شرع، هیچ دلیلی بر تحریم آشکار ساختن صورت و دو دست وجود ندارد[43].
ب – استدلال به حدیث نبوی:
برخی از احادیث دلالت دارند که پوشش صورت واجب نیست.
1- حدیث «الْمَرْأَةُ عَوْرَةٌ فَإِذَا خَرَجَتْ اسْتَشْرَفَهَا الشَّيْطَانُ»[44]، بر این دلالت ندارد که تمام بدن زن عورت است حتی صورت و دو دستش، و واجب است وی آن را بپوشاند و جایز نیست آنها را آشکار سازد. بلکه حدیث زن را تشویق میکند وقتی که از خانه خارج میشود مبتذل و فرومایه و بیپوشش نباشد و به صیانت و ستر خود چنانکه خداوند متعال سفارش نموده توجه کند. اگر مراد از حدیث مذکور که میگوید: زن عورت است، و بر لزوم حجاب و ستر هر آنچه مصداق اسم عورت است دلالت دارد[45]،[46]. پس، نباید در نماز و حج و عمره چیزی از صورت و دو دست زن آشکار باشد. و این یقیناً خلاف آن چیزی است که در شریعت ثبت شده است. بنابراین، حدیث بین عورت بودن زن و بین استشراق شیطان ربط میدهد، حدیث به زن هشدار میدهد که در پوشیدن عورتش کوتاهی نکند، یعنی چیزی از زینتش را آشکار نسازد، مگر آن چیزی که شارع اجازه داده است و نباید به خود عطر بزند، با ادا و اطوار راه برد، و نرم و نازک سخن بگوید. این هشداری به وی و مردان دور و بر او است تا در آداب ملاقات با یکدیگر کوتاهی نکنند که عورت زن را صیانت میدهد و او را در افتادن در دام فتنه دور میسازد[47].
ج – استدلال به پوشش زنان صحابه
مجموعه نصوصی از صحیح بخاری و مسلم و غیر آن دو حاکی از آنند که زنان مسلمان، و از میان آنان زنان بزرگوار صحابی، قبل از نزول آیهی حجاب چهرههایشان آشکار بوده است. با علم به اینکه دلالت این نصوص دلیل بر مشروعیت آشکار بودن چهره به نسبت عامهی زنان مسلمان است و در آن زمان نیز امری غالب و متداول بوده است. زیرا نزول آیهی حجاب این مشروعیت آشکار بودن چهره را نسخ ننمود. لذا، امر به پوشش چهره خاص مادران مؤمنان بود، و زنان مسلمان بعد از نزول آیهی حجاب همچنان چهرههایشان را آشکار میساختند[48]. بنابراین، فقط مادران مؤمنان، بعد از نزول آیهی حجاب، ملزم به پوشش چهره بودند و این خصوصیت تابع مفروض شدن حجاب بر آنان بود و زنان مسلمان در این امر با آنان مشارکت داشتند[49].
نقاب شکلی از لباس نزد بعضی از زنان عرب قبل و بعد از اسلام بوده و اگر پوشیدن آن وسیلهای شایسته و نیکو برای مصونیت و تعفف و حفظ شرم و حیای زن میبود، شایسته بود زنان بزرگوار صحابی آن را میپوشیدند. زیرا آنان شایسته صیانت و پاکدامنی و حفظ حیا بودند[50]. بنابراین، بعد از امر حجاب بر مادران مؤمنان، عامهی زنان مسلمان هم چنان چهرههایشان آشکار بوده است.
زنان بزرگوار صحابی مانند أسماء بنت أبی بکر و أسماء بنت عمیس و زینب همسر ابن مسعود، و أم الدرداء و سبیعة الأسلمية و فاطمه بنت قیس، بعد از امر حجاب بر مادران مؤمنان در بین مردم با چهرهی آشکار، ظاهر میشدند. و این دلیل بر آن است که آشکار بودن صورت امری مشروع بوده و با نزول آیهی حجاب منسوخ نشده، و بین آنان رایج بوده است. اگر آشکار بودن چهره جایز میبود و پوشش آن فضیلت بشمار میآمد، چرا این زنان صحابی پاکدامن اقدام به آشکار ساختن صورت میکردند، در حالی که امری مفضول و مخالف عرف و عادات زنان صالح بود[51].
بسیاری از زنان در دورهی پیامبر – صلی الله علیه و سلم – هنگامی که نزد وی حضور مییافتند، صورت و دو دستشان را آشکار میساختند و پیامبر– صلی الله علیه و سلم – آنان را منع نمیکرد[52]. بنابراین، شیوهی بسیاری از زنان در دورهی پیامبر – صلی الله علیه و سلم – و بعد از وی گواه بر جایز بودن آشكار ساختن صورت و کف دو دست است[53].
اینک دو نمونه از آشکار بودن صورت زنان مسلمان در دورهی پیامبر - صلى الله عليه وسلم - به عنوان امری غالب و متداول:
1- بخاری و مسلم و دیگران از ام الؤمنین عایشه- رضی الله عنها – روایت نمودهاند: «كُنَّ نِسَاءُ المُؤْمِنَاتِ يَشْهَدْنَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ صَلاَةَ الفَجْرِ مُتَلَفِّعَاتٍ بِمُرُوطِهِنَّ، ثُمَّ يَنْقَلِبْنَ إِلَى بُيُوتِهِنَّ حِينَ يَقْضِينَ الصَّلاَةَ، لاَ يَعْرِفُهُنَّ أَحَدٌ مِنَ الغَلَسِ»، یعنی: وقتي پیامبر - صلى الله عليه وسلم - نماز صبح را ادا ميکرد، زنان به گونهای برميگشتند که خود را با لباسهايشان پيچانده بودند و به سبب تاريکي آخر شب کسی آنها را نمیشناخت [54]. این حدیث دلیلی است بر این که زنان مؤمن با چهرهی آشکار نماز صبح را با پیامبر اداء میکردند.
در روایت دیگری آمده: «وما يعرف بعضنا وجوه بعض»[55]، یعنی ما چهرههای همدیگر را نمیشناختیم.«الغَلَس»، یعنی: تاریکی آخر شب است، هنگامی که با روشنایی صبح در میآمیزد[56].
این قول عایشه- رضی الله عنها –: « به سبب تاريکي آخر شب کسی آنها را نمیشناخت»، دلیل و حجتی است برای جمهور علما که صورت زن عورت نیست. زیرا مفهوم آن چنین است؛ اگر تاریکی آخر شب نبود، به دلیل آشکار بودن صورتشان، شناخته میشدند[57]. بنابراین، علت نشناختن یکدیگر تاريکي آخر شب بود، نه پوشیدن جلباب و انداختن رداء بر چهرههایشان. زیرا شناختن آنان از طریق چهره است که آشکار بوده است. در این روایت عایشه امامؤمنین – رضی الله عنها- از عامهی زنان مسلمان گفتگو میکند نه از زنی که با چشم خود دیده است. چنان که میگوید: ما چهرههای همدیگر را نمیشناختیم به سبب تاریکی شب، نه به بسب پوشش چهره، و این به معنای آن است که عامهی زنان مسلمان چهرههایشان را آشکار میساختند[58].
2- ابوداود از عایشه – رضی الله عنها – حدیثی را روایت میکند که میگوید: اسماء دختر حضرت ابوبکر – رضی الله عنه - با لباس نازک و بدن نمایی بر رسول خدا - صلی الله علیه و سلم – وارد شد. رسول خدا - ص - رویش را از وی برگردانید و به او گفت: «ای اسماء زن هنگامیکه عادت ماهانه پیدا کرد، شایسته نیست از اعضای بدنش جز اینها دیده شود» و به صورت و دو دستش اشاره نمود[59]. این سخن از لحاظ احتیاط قویتر است و برای جلوگیری از فساد، زن نباید زینتش را جز صورت و کف دو دستش که خود به خود ظاهر است، آشکار سازد[60].
ابو شقه ميگوید: اگر پوشش چهره با نقاب و مانند آن عادت نيكويي در میان همهی زنان مسلمان بود، پیامبر – صلی الله علیه و سلم- أسماء را - که دختر ابوبکر صدیق و همسر زبیر بن عوام بود - تشویق میکرد صورتش را بپوشاند و این برای او اولیتر و شایستهتر بود[61].
ابیاتی از اشعار جاهلی به تأکید بیان میکنند قبل از اسلام نقاب نزد بعضی از زنان عرب معروف بوده ، و آن نوعی چامهی نگارین از نوع لباسی بود که زن میپوشید و زینتش بود، وقتی اسلام آمد نه به آن امر کرد و نه نهی از آن، و آن را به عرف مردم واگذاشت. بدیهی است نوع لباس عامهی مردم را شارع به خود مسلمین واگذار میکند تا لباسی را متناسب با شرایط اقلیمی و اجتماعیشان برگزینند. همچنین، علاوه بر نقاب(روبند) چادر(جلباب) و روسری(خمار) هم از نوع لباس عرب جاهلی بوده است[62].
پانوشتها و ارجاعات:
[1] قرضاوی، یوسف: دیدگاههای فقهی معاصر. ترجمه احمد نعمتی. تهران نشر احسان، چاپ دوم، 1389، جلد دوم، ، ص 707
[2] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، کویت: دارالقلم،2002 م، ط 6، الجزء الرابع، ص 143
[3] ابن سالم، شادي بن محمد: جامع تراث العلامة الألباني في الفقه صنعاء: اليمن. مركز النعمان للبحوث والدراسات الإسلامية. وتحقيق التراث والترجمة،2015 م،ط1، الجزء 15ص83
[4] الألباني، محمد ناصر الدين. الرد المفحم عمان: المكتبة الإسلامية ،1421ه،ط1، الجزء1 ص40
[5] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، کویت: دارالقلم،2002 م، ط 6، الجزء الرابع، ص 116
[6] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، کویت: دارالقلم،2002 م، ط 6، الجزء الرابع، ص 145
[7] القزدر، محمد عامر: مواقف العلماء من احکام الاحجاب و الاختلاط قدیماً و حدیثاً-دراسة تحلیلیة مقارنة،بیروت: دار الکتب العلمية،1971،ص 119
[8] الألباني،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزيع، ،2002 م، ط3، ص 105
[9] الغرناطي، محمد بن يوسف بن أبي القاسم. التاج والإكليل لمختصر خليل،دار الكتب العلمية،1994م،ط1، الجزء2 ص182؛السايس، محمد علي. تفسير آيات الأحكام. تحقیق: ناجي سويدان. الناشر: المكتبة العصرية للطباعة والنشر،2002م، ص585
[10] قرضاوی، دیدگاههای فقهی معاصره، همان، جلد دوم 2 ص 698
[11] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، الجزء الثالث، کویت: دارالقلم،2002 م، ط6، ص 17-18
[12] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، الجزء الثالث، کویت: دارالقلم،2002 م، ط6، ص 119
[13] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، الجزء الثالث، کویت: دارالقلم،2002 م، ط6، ص 77
[14] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، الجزء الثالث، کویت: دارالقلم،2002 م، ط6، ص 114
[15] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، الجزء الثالث، کویت: دارالقلم،2002 م، ط6، ص 115
[16] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، الجزء الثالث، کویت: دارالقلم،2002 م، ط6، ص 116
[17] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، الجزء الثالث، کویت: دارالقلم،2002 م، ط6، ص 116
[18] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، الجزء الثالث، کویت: دارالقلم،2002 م، ط6، ص 116
[19] الطبري، محمد بن جرير: جامع البيان في تأويل القرآن. تحقیق: أحمد محمد شاكر، مؤسسة الرسالة، 2000 م ، الجزء 19 ص 159
[20] الألباني، محمد ناصر الدين. الرد المفحم عمان: المكتبة الإسلامية ،1421ه،ط1، الجزء1 ص102
[21] الألباني، محمد ناصر الدين. الرد المفحم عمان: المكتبة الإسلامية ،1421ه،ط1، الجزء1 ص102
[22] قرضاوی، یوسف: دیدگاههای فقهی معاصر. ترجمه احمد نعمتی. تهران نشر احسان، چاپ دوم، 1389، جلد دوم، ص 699
[23] الألباني، محمد ناصر الدين. الرد المفحم عمان: المكتبة الإسلامية ،1421ه،ط1، الجزء1 ص7
[24] البغوی، حسین بن مسعود: تفسیر البغوی، المرجع السابق، الجزء 3 ص 664
[25] الألباني،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزيع، ،2002 م، ط3، ص 88
[26] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، الجزء الثالث، کویت: دارالقلم،2002 م، ط6، ص 40
[27] ابن كثير، إسماعيل بن عمر: تفسير القرآن العظيم. تحقیق: محمد حسين شمس الدين. بيروت: دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون، 1419 هـ، ط 1، الجزء 6 ص 45
[28] ابن حزم، أبو محمد علي بن أحمد بن سعيد: المحلی. بيروت: دار الفكر، الجزء 2 ص 252
[29] الجصاص، أحمد بن علي أبو بكر الرازي: أحكام القرآن. تحقیق: محمد صادق القمحاوی، بيروت: دار إحياء التراث العربی، 1405 هـ، ، الجزء 5 ص 171
[30] ابن سالم، شادي بن محمد: جامع تراث العلامة الألباني في الفقه صنعاء: اليمن. مركز النعمان للبحوث والدراسات الإسلامية. وتحقيق التراث والترجمة،2015 م،ط1، الجزء 15ص81
[31] ابن تيمية، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم. شرح العمدة لشيخ الإسلام ابن تيمية. تحقیق: خالد بن علي بن محمد المشيقح، الرياض: دار العاصمة،1997م،ط1،ص266
[32] القزدر، محمد عامر: مواقف العلماء من احکام الاحجاب و الاختلاط قدیماً و حدیثاً-دراسة تحلیلیة مقارنة،بیروت: دار الکتب العلمية،1971،ص 279
[33] ابن العربي، القاضي محمد بن عبدالله أبو بكر: أحكام القرآن. تحقیق: محمد عبد القادر عطا، بيروت: دار الكتب العلمية، 2003 م، ط 3،الجزء3 ص377
[34] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، الجزء الثالث، کویت: دارالقلم،2002 م، ط6، ص 87
[35] الشوکانی، محمد بن علي بن محمد: نیل الأوطار، المرجع السابق، الجزء 6 ص 137
[36] ابن حنبل، أحمد بن محمد: مسند الإمام أحمد بن حنبل، تحقیق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد وآخرون، مؤسسة الرسالة، 2001 م، ط1، الجزء2 ص182؛ ذهبی میگوید صحیح است به شرط مسلم؛ الحاكم، محمد بن عبدالله بن محمد بن حمدويه: المستدرك على الصحيحين. تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، بيروت: دار الكتب العلمية، 1990، ط 1، الجزء2 ص212، حاکم میگوید: صحيح الإسناد است و ذهبی آن را تایید نموده است.
[37] النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسن: صحیح مسلم. تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقي، بیروت: دار إحياء التراث العربي، الجزء3 ص1699
[38] الغرناطي، محمد بن يوسف بن أبي القاسم. التاج والإكليل لمختصر خليل،دار الكتب العلمية،1994م،ط1، الجزء2 ص182
[39] النووي، أبو زكريا محيي الدين يحيى: المجموع شرح المهذب، المرجع السابق، الجزء 16 ص 133
[40] ابن حزم، أبو محمد علي بن أحمد بن سعيد: المحلی، بيروت: دار الفكر، الجزء 2 ص 247
[41] ابن تيمية، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم. شرح العمدة لشيخ الإسلام ابن تيمية. تحقیق: خالد بن علي بن محمد المشيقح، الرياض: دار العاصمة،1997م،ط1،ص266
[42] الألباني،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزيع، ،2002 م، ط3، ص 73
[43] الألباني،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزيع، ،2002 م، ط3، ص 73
[44] الترمذي، محمد بن عيسى: سنن الترمذي. تحقيق: إبراهيم عطوة عوض، المرجع السابق، حدیث رقم 1173، الجزء 3 ص 468؛ ترمذی می گوید: این حدیث حسن صحیح غریب است؛ و: ابن حبان، صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان. تحقیق: شعيب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1993، ط 2، حدیث رقم 5599، الجزء 12 ص 413 و: ابن خزيمة، أبو بكر محمد بن إسحاق: صحيحُ ابن خُزَيمة. تحقیق: محمد مصطفى الأعظمي، المكتب الإسلامي،2003 م، ط 3،2003 م، حدیث رقم 1685، الجزء 2 ص 813 و: الألباني، محمد ناصر الدين: إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل، المرجع السابق، حدیث رقم 273، الجزء 1 ص 303
[45] الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد المختار: أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن. بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1995 مـ، الجزء 6 ص 251
[46] القزدر، محمد عامر: مواقف العلماء من احکام الاحجاب و الاختلاط قدیماً و حدیثاً-دراسة تحلیلیة مقارنة،بیروت: دار الکتب العلمية،1971،ص 286
[47] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، کویت: دارالقلم،2002 م، ط 6، الجزء الرابع، ص 38
[48] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، کویت: دارالقلم،2002 م، ط 6، الجزء الرابع، ص 107
[49] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، کویت: دارالقلم،2002 م، ط 6، الجزء الرابع، ص 106
[50] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، کویت: دارالقلم،2002 م، ط 6، الجزء الرابع، ص 111
[51] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، کویت: دارالقلم،2002 م، ط 6، الجزء الرابع، ص 116
[52] الألباني،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزيع، ،2002 م، ط3، ص 58
[53] الألباني،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزيع، ،2002 م، ط3، ص 52
[54] البخاري، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله: صحيح البخاري، تحقيق: محمد زهير بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة، تحقیق: البردوني وإبراهيم أطفيش، القاهرة: دار الكتب المصرية، 1964 م، ط 2، الجزء 1 ص 173؛ النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسن: صحیح مسلم. تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقي، بیروت: دار إحياء التراث العربي، الجزء1 ص446
[55] أخرجه أبو يعلى في "مسنده" بسند صحيح عنها. عن " جلباب المرأة المسلمة" (ص 66).
[56] ابن الأثير، المبارك بن محمد. النهاية في غريب الحديث والأثر. تحقيق: طاهر أحمد الزاوى؛ محمود محمد الطناحي. بيروت: المكتبة العلمية،1979م،الجزء3 ص 377
[57] ابن ماجة،أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني. سنن ابن ماجه. تحقیق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد؛ محمَّد كامل قره بللي؛ عَبد اللّطيف حرز الله. دار الرسالة العالمية، الجزء1 ص 427
[58] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، کویت: دارالقلم،2002 م، ط 6، الجزء الرابع، ص 97
[59] السِّجِسْتاني، أبو داود سليمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشير بن شداد: سنن أبي داود. تحقیق: شعَيب الأرنؤوط و محَمَّد كامِل قره بللي دار الرسالة العالمية، 2009 م، ط 1، الجزء 9 ص 168، آلبانی آن را صحیح میداند.
[60] القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر: تفسير القرطبي، المرجع السابق، الجزء 12 ص 229
[61] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، کویت: دارالقلم،2002 م، ط 6، الجزء الرابع، ص 99
[62] عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، کویت: دارالقلم،2002 م، ط 6، الجزء الرابع، ص 216
نظرات