میزگردی با حضور تنی چند از استادان بهنام اهل سنّت کردستان ایران:
دکترجلال جلالیزاده استاد دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران، کاک حسن امینی فعال مذهبی وابسته به «مکتب قرآن کردستان» و استاد ابراهیم مردوخی فعال مذهبی استان کردستان)
راه ما: خدمت برادران ارجمند خیر مقدم عرض میکنم و از اینکه دعوت ما را اجابت کردید تشکر کرده و امیدوارم که خداوند متعال اجر و پاداش زحمات شما را عطا فرماید. محور میزگرد امروز، دینداری و اشاعهی فرهنگ دینی و موانع سر راه آن میباشد با توجه به گستردگی دامنهی بحث، با اجازه از محضر شما، موضوع بحث را به مناطق اهل سنّت کردستان ایران، محدود مینماییم. آنگونه که از گفتههای افراد پا به سن گذاشته و قدیمی برمیآید؛ در گذشته دینداری در میان مردم بیشتر بوده ولی اکنون گرایش مردم به دین کمتر شده و حتی عدهای فاقد اعتقادات دینی هستند.
اکنون سؤال این است که آیا واقعاً امروزه دینداری در میان مردم تضعیف شده و یا اینکه اینطور نبوده و در واقع نگرش به دین فرق کرده است؟
استاد مردوخی: به نام خداوند بزرگ، عرض سلام و آرزوی موفقیت دارم برای حضار محترم و از گردانندگان نشریهی «راه ما»، تشکر میکنم که موجبات تشکیل این میزگرد و نشست صمیمی را فراهم نمودهاند و همچنین از آنها به خاطر موضوعی که انتخاب کردهاند تشکر میکنم.
من ابتدا این نکته را عرض کنم که رسالت دین اسلام چنین است که همهی شئون و جوانب زندگی انسان را در بر میگیرد یعنی برنامهای است که در همهی ارکان مربوط به زندگی انسان دخالت مینماید و برای همهی مشکلات و گرفتاریهای زندگی انسانها، راهکار دارد.
بنابراین برنامهای که خداوند به نام دین برای انسانها مقرر کرده است، به مثابه یک دستورالعمل کلی تمام جوانب زندگی انسان را دربرمیگیرد. به فرمودهی قرآن و سیرهی پیامبر بزرگوار اسلام (ص)، دینداری با توجه به مدنیالطبع بودن انسان، به صورت فردی و تنهایی عملی نمیشود چرا که کاری اجتماعی و عمومی است. و قوانین دینی در همهی جنبههای زندگی انسانها باید تنیده شود. و لذا لازم است تا جمعی این مهم را اداره کنند و تنها با یک یا چند نفر نمیتوان دینداری کرد و دین را اجرا نمود. به همین دلیل پیامبر اکرم (ص) جمعی را با دعوت پنهانی در منزل پسر ارقم دور خود جمع میکرد و پس از سه سال کار پنهانی دعوت را آشکار نمودند و تلاش کرد تا جمعی منسجم و توانا را تربیت نماید و بدینوسیله پایههای اولیهی جامعهی اسلامی را بنا نهد. محمد محمود صواف[1] در یکی از گفتارهایش به این موضوع اشاره نموده و تصریح میکند که پیامبر خدا (ص) چگونه اقدام به شخصیتسازی وتربیت زنان و مردان با ایمان و استوار کرده تا بر این اساس برای پیشبرد اسلام و توسعهی آن اقدام نماید.
همانگونه که از بررسی آیات قرآن و زمان نزول آنها برمیآید، ابتدا پیامبر در مکه و حتی تا پس از هجرت به مدینه اقدام بهتربیت عقیدتی و تقویت باورهای مسلمانان کرد و پس از اصلاح و ثبات عقیده، در مدینهی منوره با نزول آیاتی از قرآن با موضوعات سیاسی و اجتماعی و... پایههای حکوت اسلامی را بنا نهاد.
بخشی از سؤال مطرح شده در این خصوص بود که گویا عدهای بر این اعتقادند که، بین مردم و در منطقهی ما دینداری در گذشته بیشتر بوده اما اکنون رو به کاستی میرود. اما من فکر میکنم صرف نظر از قرنهای گذشته، در سدهی قبل، دینداری بیشتر جنبهی احساسی و عاطفی داشته است و با کمی دقت و بررسی بیشتر، متوجه میشویم که مسائل اخلاقی، بیشتر مد نظر قرار گرفته اما خیلی از مسائل مطرح نمیشدند چون به مرحلهی عقلانیت و فکر، کمتر وارد میشدند. البته دامنهی بحث مورد نظر بنده، بیشتر منطقهی خودمان است و ممکن است در سایر مناطق چنین نبوده باشد و متفکران بزرگی ظهور کرده باشند. لذا به این دلیل مردم ما از جنبهی اخلاقی، انسانهایی معمولی و سالم بار آمدهاند. اما میبینیم وقتی که بحث حکومتداری و سلطه و حاکم بودن برنامهی خداوند در جامعه را مد نظر قرار میدهیم مشاهده میکنیم ظالمان و زورگویان زیادی آمدهاند و بر مردم ستم کردهاند؛ برنامهها بسیار درهم ریخته بوده و کمتر، بحثی از مسائل سیاسی و اجتماعی و عمومی مطرح گردیده است و این باعث شده که در پایان قرن قبل، و زمانیکه ملتها و کشورهای دیگر به سمت و سوی خاصی حرکت کردهاند، این عواطف و احساسات هم در میان ما کم رنگ شده و دیگر جوانان و قشر تحصیلکرده را قانع نمیکند.
ضمن اینکه دنیا، دیگر دنیای گذشته نیست و مانند دهکدهی کوچکی شده و جوامع با مشکلات و گرفتاریها و شبهات زیادی مواجه شدهاند، لذا دین به شیوهای که گفتیم نمیتواند پاسخگوی مشکلات و موانع سر راه باشد. پس با این اوصاف مشکل این نیست که مردم از دین کناره گرفتهاند بلکه موضوع، تغییر راه و روش زندگی مردم است. با این اوصاف نیاز به روش و برنامهای دیگر است. به نظر و عقیدهی من میبایست دینداری برگردد به آن روشی که قرآن تعیین نموده و سنّت پیامبر برایمان تبیین میکند.
بهطوریکه مسلمانان با برنامهریزی کار کنند و در همهی زمینهها جوابی برای مسائل پیش روی مردم داشته باشند. چون آنگونه که پیشتر اشاره نمودیم، دین در تمام زمینهها مطلب برای گفتن دارد و این مهم با دو یا سه نفر، به انجام نمیرسد بلکه نیاز به کارشناس و متخصص خوب در همهی زمینهها دارد. و سازمانها و مؤسسات تشکیل شده در این زمینه، باید به تعداد کافی انسانهای خوب و پاک و صاحب نظر در اختیار داشته باشند تا بتوانند کار را به پیش ببرند. و البته تشکیلات نباید برای حزبگرایی (با مفهوم امروزه) تشکیل شود. بلکه باید سبب و وسیلهای باشد برای رسیدن به آسایش مردم و رساندن برنامهی خدا به آنان. و هدف دین هم در واقع، توسعهی آسایش و عدالت در جهان است. و قطعاً خداوند متعال به فعالان در این عرصه، اجر و پاداش فراوانی خواهد داد.
دکتر جلالیزاده: من هم تشکر میکنم از نشریهی راه ما، که این فرصت را برای ما فراهم کردهاند که بتوانیم در خدمت این بزرگواران باشیم. امیدواریم این مباحث نتایج خوبی در زمینه روشن نمودن وضعیت دین و دینداری و امکانات و راهبردهای آن در کردستان داشته باشد. البته استاد مردوخی توضیحات رسایی در این زمینه ابراز نمودند، بنده نیز به عنوان کسی که معتقد و علاقهمند به دین و دینداری میباشد، معتقدم که دین میتواند برنامهای جامع و مفصل برای زندگی انسان در عصر حاضر داشته باشد، اما فکر میکنم با توجه به وضعیتی که منطقه کردستان دارد، وضعیت دین، تقریباً استثنایی است.
اولاً در تعریف دین، بنده بر این باورم که مردم کردستان ظاهراً مردمی دیندار هستند، وقتی انسان به حالتهای مختلف مردم مینگرد و رسوم، عرف و عادتهای اجتماعی آنها را مشاهده میکند، تأثیر دین را در تمام احوال و عادات آنها میبیند. اما این که دین در عمق زندگی و وجود و شخصیت انسان چقدر تأثیر دارد؟
به نظر من به زمان گذشته و عملکردی که عالمان قدیم در این زمینه داشتهاند، باز میگردد. حال که ما بر این باوریم که دین برنامه کاملی برای بشریت دارد سؤال این است که چرا نتوانسته در کردستان به گونهای مؤثر نمود داشته باشد؟! این امر ناشی از تأثیری است که مناطق اطراف بر کردستان داشتهاند. چون کردستان همیشه حالت مخصوصی به خود داشته و از باب مسائل سیاسی و مسائل اجتماعی استقلال نداشته و لذا همیشه متأثر از اوضاع پیرامون خود بوده است.
در حال حاضر در مناطق کردنشین دو نگاه به دین داریم؛ اول «نگاه سنّتی» و دیگر «نگاه مدرن» میباشد. در نگاه سنّتی، معمولاً دین همیشه به عنوان ابزاری بوده که در میان علما و مشایخ و متولیان دین، برای حفظ ظاهر و مکنت و قدرت خودشان مورد استفاده واقع شده است.
در نگاه عامهی مردم نیز دین، انسان را از مشکلات زندگی و مسائل و بحرانهای پیش آمده پیرامون آن، نجات داده و معمولاً وسیلهای برای رسیدن به آخرت و رسیدن به بهشت بوده است البته با تمام جوانب مختلف اعم از زهد، عرفان و قناعت یا توجیه مسائل قضا و قدر و سایر موارد.
بنابراین امروز میتوان وضعیت دین را به دو قسمت تقسیم نمود: قسمتی مربوط به قبل از انقلاب و قسمتی بعد از انقل
نظرات
به اعتقاد این بندهی حقیر هر سه استاد محترم در اوج «بنیادگرایی» و «ضعف و خلأ تئوریک» دربارهی پدیدهی دین در جامعه هستند، همهی آنان از دین تعریف حداکثری به دست داده و هیچ سنجهای جهت میزان دینداری جامعه معرفی ننمودهاند. به اعتقاد بنده زمان ایدئولوژیک نگری به اتمام رسیده است. این اساتید باید جای خود را به نسل جدید آشنا به معرفتشناسی جدید، جامعهشناسی دین و فلسفهی دین و ... داده و مشغول فقه و ... سنتی خود باشند.حقا که دکترسروش راست گفت که در مورد نبود روشنفکر دینی در کردستان از این شعر خواجهی شیراز مدد جست و افزود: در کردستان روشنفکر دینی وجود ندارد<br /> «یا من خبر ندارام یا او نشان ندارد...»<br /> پاینده باشید.
دکتر جلالیزاده میگوید: "اما زمانی که انقلاب، به نام دین، در ایران محقق شد و انجام گرفت، در منطقهی کردستان نیز فضا برای بیان خواستهها و مطالبات دینی مقداری شفافتر شد و برای عرضه کردن دین در لباس و شیوهای دیگر اقداماتی صورت گرفت. همان طور که قبلاً هم اشاره شد دین در مناطق کردستانات با نگاهی سنّتی وجود دارد، و اکثر مردم مناطق کردنشین مسلمانند و از بیان مسلمانی خود ابایی ندارند، اما نحوهی شناخت آنان، آشنایی شان از دین، و انتظاراتی که از دین و دین از آنها دارد، متأسفانه کم و یا اصلاً ناآشنا هستند. و به آن صورتی که اهداف دین در بطن قرآن و سنّت و مقاصد شریعت وجود دارد و نسبت به آن مصالح پنجگانهای[2] که در دین به آن اشاره گردیده و جزو اصول و قواعد دین میباشند، ناآگاهاند و این باعث شده، کسانی که نگاهی جدید به دین داشته و انتظارات حداکثری از دین دارند، وظیفه و مسئولیتشان در قبال این مسئله بسیار سنگینتر شود و به همین دلیل در این خصوص نیز دچار مشکلات و گرفتاریهای فراوانی شوند. و به هر صورت بنده خوشحالم از این که در کردستان، در حال حاضر نگاه پیشرفته و مترقیانهای به دین وجود دارد و بدین گونه توانسته میان طبقات مختلف مردم جایگاهی داشته باشد."<br /> دو سؤال از جناب جلالیزاده و همفکرانش:<br /> 1. آیا نهادن بار اضافی به گردهی دین و تحمیل فشارهایی که کمر دین را خواهد شکست مطلوب دین است؟ چرا انتظار حداکثری از دین، یک نگاه و انتظار مطلوب از دین است، لطفا دلایلتان را بیان کنید. <br /> 2. آیا نگاه حداکثری به دین نگاه مترقیانه است؟ چرا؟ لطفا دلایل ذکر شود.<br />
چرا به دو سؤال سابق پاسخی داده نشد؟!! تاکی مسائل و سؤالات اساسی با سکوتی معنادار رویشان پاک کرده میشود؟!!