تأمین «امنیت ملی» یک دغدغه و جهتگیری دائمی است. مستقل از اینکه چه نظری درباره حکومت داریم، تأمین امنیت ملی یکی از اهداف اصلی همه جریانهایی است که در مورد ارتباط کشور با جهان پیراموناش میاندیشند و میخواهند در شکلدهی به این روابط مؤثر باشند. دغدغه امنیت ملی بهویژه برای کشوری چون ما که به علت قرار گرفتن در محدودهای سرشار از بحران و تنش بهطور مداوم در معرض خطر و تعارض قرار دارد، پررنگتر و مهمتر از دغدغههای دیگر جلوه میکند.
حکومتها میآیند و میروند، اما تأمین امنیت ملی به عنوان یک جهتگیری مهم باقی میماند. همه جریانهای سیاسی متکی بر شهروندان ایرانی باید به تأثیر انتخابها و خطمشیهای پیشنهادی خود بر روی امنیت ملی فکر کنند. امنیت ملی معیاری است برای ارزیابی مواضع و دیدگاههای سیاسی ما. ما نیازمند یک گفتوگوی ملی در مورد امنیت ملی و راههای تأمین آن و عوامل آسیب زننده به آن هستیم. به ویژه در شرایط کنونی منطقه. من در زمینه این موضوع متخصص نیستم ولی لازم میدانم که با در میان گذاشتن ادراک خودم با دیگران سهمی در این گفتوگوی ملی داشته باشم. شاید بتوان با شروع چنین بحثهایی صاحبنظران را نیز به صحنه آورد و به گفتوگویی انتقادی تشویق کرد.
امنیت به حالتی گفته میشود که فراغتی از هرگونه تهدید یا حمله، و یا آمادگی برای رویارویی با هر تهدید و حمله وجود دارد. از این رو امنیت ملی حالتی است که در آن ملتی فارغ از تهدید از دست دادن تمام یا بخشی از جمعیت، دارایی، یا خاک خود به سر میبرد.
بهطور مشخص امنیت ملی وقتی بهدست میآید که عناصر زیر از تهدیدهای جدی دور نگاه داشته شوند:
الف) جان شهروندان کشور، ب) تمامیت ارضی و یکپارچگی کشور، پ) حاکمیت ملی و استقلال کشور، ت) منابع و داراییهای کشور، ث) نظم اقتصادی و سیاسی در کشور.
اگر تأمین منافع ملی را محور اصلی سیاستها و خطمشیهای خارجی کشور بدانیم، تأمین امنیت ملی یکی از ارکان اصلی تأمین منافع ملی است.
امنیت ملی هم «ذهنی» است و هم «نسبی». ذهنی است چون به مقدار زیاد به برآوردی بستگی دارد که ما از خودمان و دیگران داریم. تصوری که از توانایی و قدرت کشور برای مقابله با حمله و خطر داریم، ادراکی که از قدرت کشور برای ایجاد ارتباط با دوستان و دشمنان داریم، تصوری که از روندهای جاری در داخل و خارج داریم و… سازنده نگاه ما در زمینه امنیت ملیاند. از این رو حتی در شرایطی که واقعیتها تغییر نکردهاند نیز احساس ما در مورد امنیت میتواند تغییر کند. ما بر مبنای «تصورمان از واقعیت» عمل میکنیم و نه «واقعیت».
احساس امنیت و تأمین آن به عوامل متعددی بستگی دارد و با تغییر این عوامل تغییر میکند. وابستگی امنیت به عوامل متغیر و دگرگونی میزان نیاز به آن ما را به نسبی بودن امنیت ملی راهنمایی میکند. امنیت ملی در وضعیتهای متفاوت معانی متفاوت و اهمیتی متفاوت پیدا میکند.
در سطح روابط بینالمللی، امنیت ملی یک کشور ممکن است توسط عوامل مختلفی تهدید شود. شناخت این عوامل تهدیدکننده برای مقابله مناسب با آنها ضروری است. بهطور خلاصه و استقرایی میتوان عوامل تهدیدکننده امنیت ملی را ذیل چند عنوان مورد بررسی قرار داد.
یکم. برهم خوردن موازنه قوا. موازنه قوا، هنگامی وجود دارد که قدرتهای رقیب یا متخاصم، بهطور نسبی قدرت برابری داشته باشند یا چنین تصوری از قدرت یکدیگر داشته باشند. هنگامی که واقعیت (و یا تصور از واقعیت) برهم خورد، امکان اقدام علیه امنیت ملی دیگران افزایش مییابد. البته قدرت را نباید فقط در قدرت نظامی خلاصه کرد. قدرت اشکال گوناگون دیگری نیز دارد: نفوذ ایدئولوژیک، کیفیت نیروی انسانی و مدیریتی کشور، منابع و ظرفیتهای اقتصادی، موقعیت جغرافیایی، زیربناهای علمی و فنآوری و رهبری و مدیریت عمومی کشور از آن جملهاند.
دوم. بحرانهای سیاسی و اجتماعی. بحرانها زمینه را برای تغییر وضع موجود فراهم میکنند. سمت و سوی تغییر وضع موجود میتواند در شرایطی بسترساز تهدید امنیت ملی گردد. برای این بحرانها مصادیق زیادی وجود دارد، اما در یک طبقهبندی کلی میتوان آنها را به دو دسته مناقشات داخلی و مناقشات خارجی تقسیم کرد.
مناقشات شدید داخلی مانند: درگیریهای آشتیناپذیر و گسترده سیاسی میان نیروهای شناخته شده، کودتای نظامی، اعتصابهای عمومی، شورشهای خیابانی و درگیریهای مسلحانه داخلی.
مناقشات شدید خارجی مانند: اوجگیری اختلاف سیاسی-اقتصادی میان همسایگان، اوجگیری اختلاف بر سر بخشی از سرزمین، فشارها و مجازاتهای اعمال شده از خارج (تحریم، بایکوت، قطع کمک و…).
سوم. تروریسم دولتی. منظور از تروریسم دولتی انفجار، قتل، آدمربایی، هواپیماربایی و گروگانگیری است که توسط یک حکومت بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از جانب گروههای فشار وابسته صورت میگیرد. تروریسم دولتی یکی از آشکارترین روشها برای تهدید امنیت ملی یک کشور است.
چهارم. موقعیت نامساعد جغرافیایی. موقعیت جغرافیایی یک کشور، گاه بسترساز ایجاد زمینههای تهدید برای امنیت ملی میگردد. مثالهای مختلفی میتوان برای این موقعیت آورد. همجواری با یک قدرت بزرگ با داعیههای گسترده، سادگی یا دشواری دفاع از کشور به دلایل جغرافیایی، وسعت کشور، قلمرو نفوذ آن، وجود یا فقدان منطقههای حائل میان قدرتها و… .
پنجم. تحولات شدید جمعیتی. افزایش یا کاهش شدید جمعیت یک کشور در اثر عواملی چون زاد و ولد، مرگ و میر و مهاجرت، منجر به ایجاد تنش در یک کشور شده و میتواند به تهدید امنیت ملی منجر گردد. ایجاد خلاء، افزایش رقابت بر سر منابع، تشدید تنوع فرهنگی و رفتاری و… میتوانند پیامدهای تحولات شدید جمعیتی باشند و به تهدید منجر گردند.
ششم. مسابقه تسلیحاتی و تحولات سریع فنآوری نظامی. اگر در کشورهایی که خود را رقیب یا دشمن یکدیگر میدانند، تحولی اساسی در فنآوری نظامی رخ دهد، احساس نگرانی در طرف مقابل تشدید شده و به احساس ناامنی ملی دامن میزند. بهطور معمول پس از چنین اتفاقی مسابقه تسلیحاتی شکل میگیرد و بهطور نوبهای در یک طرف احساس تهدید امنیت ملی را پدید میآورد. در فرآیند یک مسابقه تسلیحاتی کمتر میتوان امیدی به شکلگیری امنیت ملی (تصور آن) داشت.
هفتم. پیدایش ایدئولوژیهای تهاجمی. شکلگیری و گسترش ایدئولوژیهای سیاسی که برای خود دشمنانی غیرقابل همزیستی تعریف میکنند، میتواند زمینه را برای درگیری و تنش ایجاد کرده و به برخوردها دامن زند. گسترشطلبی سرزمینی، بنیادگرایی تهاجمی، تلاش برای احیای امپراطوریهای از هم پاشیده و… در هر ایدئولوژیای وجود داشته باشد، تنش میآفریند.
هشتم. سقوط اقتصادی و تشدید وابستگی و نیازمندی به دیگران. لازم به توضیح نیست که کشوری که دست به گریبان بحرانهای اقتصادی متعدد است و برای تأمین نیازهای خود محتاج به دیگران بوده و بهطور یکطرفه به دیگران وابسته است، نمیتواند به تأمین امنیت ملی خود امیدوار باشد.
اگر کم و بیش به تعریف واحدی از امنیت ملی و عوامل تهدید کننده آن، رسیده باشیم میتوانیم از روشها و شیوههای پاسداری از امنیت ملی پرسش کرده و سخن بگوییم. شیوههای نگهبانی از امنیت ملی را میتوان به صورت طیفی از تصمیمها و طرحها ترسیم کرد که در یکسوی آن قدرت نظامی و پاسخگویی نظامی غالب است و در سوی دیگر گفتوگو و مذاکره. روشن است که در دنیای واقعی کشورها بهطور مشترک از این روشها بهره میگیرند. مهمترین روشهای نگهبانی از امنیت ملی را میتوان بهصورت زیر برشمرد:
۱) بازدارندگی، ۲) امنیت دستهجمعی، ۳) ایجاد نهاد فراملی و همگرایی، ۴) خلع سلاح و کنترل تسلیحاتی، ۵) اقتدار سیاسی و دیپلماسی، ۶) اتخاذ راهبرد و سمتگیری معقول در سیاست خارجی.
همانطور که مشاهده میشود، در یکسو «بازدارندگی» قرار دارد. بازدارندگی راهبردی است که در آن به طرفهای بالقوه متخاصم نشان میدهید که در صورتی که بخواهند با اقدام نظامی امنیت ملی شما را به خطر بیاندازند، توان و جسارت تلافی مؤثر و قدرتمند را دارید. در این راهبرد شما با نمایش قدرت به دشمن نشان میدهید که چه در دفاع و چه در حمله میتوانید به اهداف خود دست یابید. البته بازدارندگی هم برای جلوگیری از حمله به کشور است و هم برای جلوگیری از حمله به متحدان. بازدارندگی مستلزم برخورداری از نیروی نظامی با کیفیت بالا و متکی بر حمایت همهجانبه مردم و حکومت است.
اما در کنار قدرت نظامی بازدارنده استفاده از اقتدار سیاسی و مذاکره میان دولتها و واحدهای سیاسی بینالمللی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. در تأمین منافع و امنیت ملی استفاده از «دیپلماسی» و ترکیبی از «اقناع»، «وعده پاداش» و «تهدید» بسیار کارآمد است. دیپلماسی موفق از یکسو متکی بر تصور واقعبینانهای از قدرت بالقوه و بالفعل کشور است، و از سوی دیگر وابسته به قدرت و خواستههای بالقوه و بالفعل دیگران. چانهزنی به پشتوانه قدرت روش دیپلماتهاست.
هر چقدر «قدرت» یک کشور به سوی «اقتدار» (قدرت حقانیتیافته) سیر کند، تواناش در دیپلماسی افزایش مییابد. دیپلماسی با خیالپردازی به بنبست میرسد. دیپلماسی است که از قدرت بازدارندگی نظامی ابزاری برای تأمین امنیت ملی میسازد. انعطافپذیری به موقع و بهرهگیری از فرصتها، دیپلماسی را موثر و کارآمد میکند. دیپلماسی را نمیتوان بر مبنای فرض حماقت طرفهای مقابل و یا بیتوجهی آنها به منافع ملی خودشان پیش برد.
راهبرد ملی پاسداری از امنیت ملی با ترکیب هوشمندانه همه روشها و شیوهها اهداف خویش را دنبال میکند. طراحی، اجرا و ارزیابی چنین راهبردی نیازمند نهادی آگاه، میهندوست، منسجم و سازمان یافته است. در پرتو کلیات پیشگفته که در منابع درسی مربوط به امنیت ملی قابل دسترسی هستند، میتوانیم نگاهی واقعبینانهتر به وضعیت امروز ایران داشته باشیم.
به نظر میرسد عوامل تهدیدکننده امنیت ملی ما در سطحی نگران کننده، وجود دارند. وضعیت منطقه، مواضع قدرتهای بزرگ، نارضایتی فزاینده داخلی، افول قدرت غیرنظامی ایران، کاهش اعتبار جهانی کشور، رشد ایدئولوژیهای تهاجمی علیه ایران در منطقه و… باید ما را نسبت به در خطر بودن امنیت ملیمان حساس کند. در زمینه نگهبانی از امنیت ملی، اگرچه در زمینه بازدارندگی نظامی دستاوردهای قابل قبولی داشتهایم، اما مدیریت نظامی ما آزمون قابل قبولی پس نداده است. سادهلوحی، شهوت کلام، ادعاهای بدون پشتوانه و… علائم خوبی برای مدیریت نظامی یک کشور نیستند. ترکیب اقلیت حاکم نیز بهگونهای است که قادر به حل هیچ مشکلی نیست. بهویژه پیشبرد دیپلماسی کشور به هیچ رو در توان این اقلیت حاکم نیست. همه ما باید نگران امنیت ملی باشیم و به دنبال راهکارهایی برای پاسداری از آن باشیم. نیروهای امنیتی و نظامی ما نباید مانند یک حزب سیاسی عمل کنند. تنها با بازسازی گفتمانی و تشکیلاتی و راهبردی این نیروهاست که میتوان امیدوار به تأمین امنیت ملی بود. باید کارویژههای اساسی دستگاه دیپلماسی را دریافت و به این درک رسید که با ترکیبی از کودنها و شارلاتانها نمیتوان دیپلماسی موفقی داشت. امیدوارم برای درک این واقعیتها دیر نشود.
نظرات