گاهی در زندگى انسانها اتّفاقاتی رُخ مىدهد كه نمىتوان آنها را به راحتی فراموش كرد. خوب به یاد دارم كه سنّم كمتر از ١٠ سال بود، در كوچهى محلّهى قدیمى مان با بچّهها مشغول بازى بودیم. در اوج هیجان بازى، شخصى كه هنوز محاسن جوانىاش كامل نشده بود، با مهربانى هرچه تمامتَر صدایمان كرد و از ما خواست كه بعد از بازى به مسجد رفته و در كلاسهاى قرآن فصل تابستان شركت كنیم؛ بسیارى از بچّهها ایشان را مسخره كرده و با بىتفاوتى بازى خود را ادامه دادند؛ امّا بعد از بازى، من و چند نَفَر از بچّهها به مسجد رفته و با خیل عظیمى از همسن و سالهاى خود روبرو شدیم که به دعوت ایشان به مسجد آمده بودند. بعدها فهمیدیم كه ایشان به محلّههاى بسیارى رفته و تعداد زیادى از بچّههاى همسنّ ما را به مسجد دعوت میکند. نرمخویى، صبر، حوصله و متانت از ویژگىهاى برجستهی آن جوان رعنا بود، چه بسا ایشان اکنون این واقعه را به یاد نیاورند؛ امّا آن روز، نقطه عطفى در زندگى من بود. اكنون قریب ٣٠ سال از آن واقعه مىگذرد و آن بزرگمرد، «کاک عثمان بهمنى» بود كه هماكنون با ٢٤ سال سابقه در كسوت شریف معلّمى در سنندج مشغول به خدمت هستند. مردی که با انتخاب كسوت معلّمى زندگی خود را وقف خدمت به مسیر دعوت الی الله کرده است.
دعوت و اجتهاد، هر کدام اصطلاحاتى با تعاریفی مشخّص بوده و ضوابط خاصّ خود را میطلبند.
نگارنده تلقّى همسانى نسبت به مجتهد و دعوتگر دارد و همانگونه كه در فقه اسلامى، اجتهاد درجاتى داشته و براى هر مرتبهای تعریف خاصّی از آن به كار برده میشود؛ دعوت هم درجات و مراتبی دارد، كه دعوتگر باید آنها را کسب کند.
دعوت الى الله وظیفهى هر مسلمانى است و هر كس باید بهاندازهى توان خود به آن جامهى عمل بپوشاند؛ امّا دعوت در معناى اصطلاحى، خصوصیّات و ویژگیهایى دارد كه دعوتگر باید آنها را كسب كرده و بر آن اساس دعوت را پیش ببرد.
پرداختن به ابعاد چنین موضوعی در این مجال نمىگنجد؛ امّا از مهمترین خصوصیّات دعوتگر، میتوان ثبات، استقامت، مداومت و پشتكار در راه دعوت را برشمرد، که این مهمّ باید در سلوك و رفتار داعى متجلّی گشته و بدانها مزیّن و متّصف باشد.
دعوت به سوى الله متعال جایگاه بسیار رفیعی است و جزو مقامات ایمان و شریفترین اعمال صالح محسوب مىشود.
امام محمّد غزالى - رحمه الله - در كتاب «احیاء علوم الدین»، امر به معروف و نهى از منكر و دعوت به سوى خدا را «قطب اعظم» دین و جزو برترین عبادات مىداند.
بعد از وفات پیامبر خاتم -صلّى الله علیه وسلّم- وظیفهى دعوت إلی الله به دوش امّت بوده است. در این میان، همواره رادمردانى بودهاند كه این مهمّ را عملى كرده و رسالت و وظیفهى خویش را در این حوزه به خوبى ادا نموده باشند.
در تمام سالهای حضور نگارنده در این حوزه و بررسی مسائل مربوط به دعوت در کردستان در نیم قرن گذشته، نقش شخصیّت بزرگ و نامدار كُرد «كاك احمد مفتىزاده» به عنوان مركز و نقطهی ثقل دعوت إلى الله در این دیار کاملاً مشهود و عیان بوده است و تمام دعوتگران نامدار کرد، حول محور ایشان به امر خطیر دعوت پرداخته و از خوان کریمانهی این ابرمرد تناول كردهاند. یكى از این دعوتگران برجسته، «كاك حسن امینى» است، كه در این مسیر با كارنامهاى درخشان حركت كرده و استقامت ایشان در امر دعوت إلى الله همواره ستودنى و قابل ستایش بوده است. در نوشتار پیش رو به اختصار به بررسی ابعاد عملكرد ایشان پرداخته خواهد شد.
نکتهی مهمّ: مخاطبان گرامی! آنچه در این نوشتار میآید، حاصل دیدگاه نگارنده طىّ بیش از دو دهه آشنایى با فعّالیّتهاى ایشان مىباشد.
آشنایى با كاك حسن امینى:
به خوبی به یاد دارم سال ١٣٧٥ خورشیدى یكى از دوستانم من و تعدادى از دوستان آن دوران را به خانه خود دعوت کرد و گفت كه امشب كاك حسن امینى در خانهی ما با تعدادى از اعضاى مكتب قرآن دیدار داشته و علاقهمندم شما هم در این مجلس حضور داشته باشید.
خانهی دوستمان براى جمعیّت مشتاقی كه آمده بودند بسیار كوچك بود؛ امّا صفایى داشت كه براى اوّلین بار بود در چنین فضایى قرار گرفته و احساس مىكردم ملائكه گرداگرد خانه را فرا گرفتهاند. بعدها فهمیدم كه كاك حسن امینى شبهاى دوشنبهی هر هفته، چنین مجالسی تربیتى را براى برادران مكتب قرآن برگزار مىكند.
بیوگرافى و تحصیلات:
كاك حسن امینى در سال ١٣٢٥ خورشیدى در روستاى قشلاق افغانان از توابع شهرستان سقز چشم به جهان گشود. ایشان فرزند ملا عبیدالله امینى از علمای كردستان است. کاک حسن در سنّ ١٠ سالگى پدر بزرگوارشان را از دست مىدهد. وی در همان دوران كودكى تحصیلات مقدّماتى علوم دینى را نزد برادر ارشد خود مرحوم ملاّ محمّد امینى میگذراند، سپس به صورت رسمى به عنوان طلبهى علوم دینى در مورّخهی ١٩ اردیبهشتماه ١٣٣٩ در یكى از روستاهاى موكریان (منطقهی بوکان) به نام «اسكى بغداد» تحصیلات خود را نزد برادر دیگرش مرحوم ملاّ عبدالله امینى شروع میکند؛ سپس در روستاهاى «كیلهشین، آیچى، بصره، ملقرنى، لگز، سونج، تموغه، ترجان و مرخوز» به تحصیلات خود ادامه میدهد و آن را به پایان میرساند.
از مهمترین اساتید ایشان میتوان قریشى، بخشنده، مسعودى، فایض، مدرّسى، سیادت و حاجی ماموستا عبدالرّحمن طاهرى را برشمرد. كاك حسن امینى، سرانجام گواهى افتاء و تدریس را در سال ١٣٤٨ خورشیدى از ماموستا طاهرى دریافت میکند كه این گواهى بعدها به امضای ماموستایان نامداری همچون مرحوم محمّد شیخ الإسلامى، مرحوم ملاّ خالد مفتى و مرحوم كاك احمد مفتىزاده مزیّن و تأیید میشود.
آشنایى ایشان با كاك احمد مفتىزاده رحمه الله:
كاك حسن امینى به همراه كاك عزیز امینى - از همقطاران مكتب قرآن - سالهاى آخر طلبگى را در روستاى مرخوز – حدّ فاصل شهرستانهای سقز و بوكان- نزد حاج ماموستا عبدالرّحمن طاهرى گذراندهاند. ماموستا طاهرى با كاك احمد مفتىزاده رابطهاى صمیمى داشتند و همواره از بزرگمنشى كاك احمد -كه در آن زمان عنوان «آقا احمد» را هم برای ایشان به کار میبردند- براى طلبههایش از جمله كاك حسن و كاك عزیز امینى یاد مىكردند. به این ترتیب، ابعاد عظیم شخصیت كاك احمد مفتىزاده به واسطهى ماموستا طاهرى بر كاك حسن و كاك عزیز امینى آشکار میگردد و به گفتهی كاك حسن، قبل از دیدار با كاك احمد، رابطهای روحى و عاطفی میان ایشان ایجاد میشود.
آشنایی و نخستین دیدار کاک حسن امینی با كاك احمد، به سالهاى ١٣٤٧ و ٤٨ خورشیدى باز میگردد و تا سال ١٣٥٥ كه کاک حسن به سنندج نقل مكان مىكنند، هر ساله به خدمت كاك احمد شرفیاب شده و در سالهایى كه كاك حسن در روستاى «تبت» امام جماعت بودهاند، كاك احمد دو بار از این روستا دیدار میکند و در یكى از این سفرها که مصادف با روز جمعه بود است، كاك احمد در نماز جمعه به امامت كاك حسن شركت میکند و به گفتهی خود کاک حسن، حضور كاك احمد باعث میشود با اضطراب خاصّى خطبههاى جمعه را ایراد کند.
در آخرین مسافرت كاك حسن و كاك عزیز امینى به سنندج، که به خدمت كاك احمد مىرسند، گفتوگوهاى مفصلّى تا اواخر شب با هم داشته و در نهایت به توصیهی كاك احمد این دو بزرگوار در سال ١٣٥٥ خورشیدى به سنندج نقل مكان مىكنند.
بررسى فعّالیّتهاى كاك حسن امینى در عرصهى دعوت دینى:
همانگونه كه در مقدّمهی نوشتار بدان اشاره شد، فعّالیّت در عرصهى دعوت دینى مراحل و درجاتى دارد كه هر كس بر اساس توانایى و ظرفیتهاى وجودى خویش در این عرصه ورود كرده و هر اندازه دامنهى فعّالیّتهایش گستردهتر باشد، سختىها و مشقّات سنگینتری قرین راهش خواهد بود.
مسیر دعوت إلى الله، راهى بس سخت و دشوار است و هر كسى توان حركت بر این طریق را ندارد؛ مگر اینكه با گامهایی استوار، همّتی عالى و عزمی لبریز از صبر و با نشاطى همیشگى پا در این وادى گذاشته، تا سعى و تلاشهایش به ثمر نشسته و با شور و نشاط به راهى كه انتخاب كرده است، ادامه دهد.
از نگاه نگارنده، دامنهى فعّالیّتهاى كاك حسن امینى گسترده بوده است و به حق مىتوان گفت كه تمامى زندگى این بزرگوار بر مدار دعوت إلى الله گشته و در این راه از سرآمدان دعوت، به ویژه در كردستان بودهاند و خدمات شایانى به كاروان دعوت دینى و ترویج معنویت در جامعه داشته و نعمتى بس بزرگ براى جامعهی اهل سنّت به شمار مىآیند.
وجه تمایز كاك حسن با دیگران، سختىهای مسیر ایشان بوده است، كه به اصلىترین آنها اشاره خواهد شد. تفاوت دیدگاهها و برداشتهای كاك حسن امینى در پیروى از كاك احمد مفتىزاده و ادامهى راه ایشان، مسائل بس دشوارى را به دنبال داشته است كه بخش زیادى از وقت و انرژى ایشان را به خود اختصاص داده و مواضع متواضعانه، برادرانه و برپایهی مدارا و نرمخویى با همقطارانش در این سالها از نمونههاى كمنظیر تاریخ دعوت دینى در كردستان محسوب مىشود.
چه بسا كه اگر این اختلافات در همان سالهاى آغازین بروزش رفع میگردید و ادامه نمییافت، دعوت دینى در كردستان از توسعهى بیشترى برخوردار میشد و بركات آن سایر جماعتهاى دینى را نیز در بر گرفته و در نهایت سود آن تمامى آحاد جامعه را شامل مىشد؛ زیرا واگرایی و عدم دگرپذیری، نتیجهی عدم همدلى است که در نهایت، بذر خودخواهى و صفات ناپسند را در دلها مىكارد. همبستگى و تفوّق به معناى پذیرش تفاوتها و پیروی از آرا و دیدگاههای مختلف نیست؛ بلكه به معنى پیوند و ارتباط عمیق انسانى است كه در نهایت، به همدلى وفاق و همراهى خواهد انجامید.
مولانا، تفرقه و عدم همگرایى را از نوع روح حیوانى دانسته و با تشبیهى بس زیبا، تفرقه و جدایى را سفالى جامد، بىارزش و ناكارآمد توصیف مىكند و میگوید:
تفرقه در روح حیوانى بود
نفس واحد روح انسانى بود
روح انسانى كنفس واحده است
روح حیوانى سفال جامده است
عقل جز از رمز این آگاه نیست
واقف این سر به جز الله نیست
و در نهایت، به این نتیجه مىرسد كه اگر جامعهای بر اساس رویهى همگرایى و وحدت بنیان شده باشد، هیچ آفتى نمىتواند در آن رسوخ كرده و از تمامى سیلابها و تندبادهاى بدخواهان به سلامت عبور خواهد كرد:
گفت با این مرا صد حجّت است
لیك جمعند و جماعت زحمت است
رازگویان با زبان و بى زبان
الجماعة رحمة تأویل بدان
چون جماعت رحمت آمد اى پسر
جُهد كن كز رحمت آرى تاج سر
ابن تیمیه - رحمه الله - نیز در كتاب «مجموع الفتاوى» نكات قابل ملاحظهاى در خصوص مسئلهی دعوت بیان مىدارد. از جمله میفرماید:
«ینبغى لمن أمر بالمعروف و نهى عن المنكر أن یكون فقیهاً فیما یأمر به، فقیهاً فیما نهى عنه، رفیقاً فیما یأمر به، رفیقاً فیما ینهى عنه، حلیماً فیما یأمر به، حلیماً فیما ینهى عنه.
فالفقه قبل الأمر لیعرف المعروف و ینكر المنكر والرّفق عند الأمر لیسلك أقرب الطّرق إلى تحصیل المقصود والحلم بعد الأمر لیصبر على أذى المأمور المنهى فإنّه كثیراً ما یحصل له الأذى بذلك.» ١٦٧/١٥
«شایسته است آمر به معروف و ناهى از منكر به آنچه كه امر مىكند یا از آن باز مىدارد فقیه، آگاه و بردبار باشد؛ كه فقه، لازمهى این كار است. بدین معنا كه باید معروف و منكر را بشناسد و رفق و مدارا، به هنگام امر به معروف را بداند، تا نزدیكترین راهها به مقصود خود را طى كند؛ و بردباری بعد از امر به معروف را هم داشته باشد؛ تا بتواند بر آزار و اذیّتهاى (احتمالى) پس از نهى از منكر فائق آید، چرا كه پس از امر به معروف و نهى از منكر دچار بسیارى از آزار و اذیّتها میشود».
از نگاه نگارنده كاك حسن امینى از چنین خصوصیّاتى برخوردار است و از این حیث، جزو دعوتگران تراز اوّلى است كه با بینش و آگاهى كافى در این عرصه حضور یافته و خصوصیّات راه دعوت را به خوبى مىشناسد.
به عنوان نمونه، ایشان موضعگیریهاى متفاوتى در برخورد با مخاطبان خویش داشته و همهی جوانب مسائل را مدّ نظر قرار مىدهد. امّا از آنجا كه هیچ جماعت و فردى عارى از خطا و اشتباه نیست؛ طبیعتاً ایشان هم از این قاعده مستثنی نبوده و این موضوع از بدیهیات عرصهى دعوت است.
ایشان همیشه پذیراى دعوتگران و جماعتهاى دینى در كردستان و دیگر مناطق اهل سنّت بوده و بال تواضع، مهربانى و همكارى را گسترانده و در میان دیگر اقوام اهل سنّت ایران جزو شخصیتهای شناخته شده محسوب مىشوند.
ارزیابى عملكرد كاك حسن امینى به عنوان حاكم شرع مردمى كردستان:
در این نوشتار بر اساس معیارهای عینى، مشاهدهاى، رفتاری و نتیجهای به عملکرد جایگاه حقوقى این عالم و دعوتگر بزرگ در دو بُعد فردی و سازمانی پرداخته خواهد شد.
عنوان حقوقى«حاکم شرع کردستان» در جامعهى اكثریّت اهل تشیّع ایران از سالهاى دور براى علمای اهل سنّت مرسوم بوده است؛ همانگونه كه از القاب «شیخ الإسلام» و «مفتى» نیز استفاده مىشده و این عناوین و القاب نشاندهندهی جایگاه رفیع علما و بزرگان دینى بوده و مختصّ فرد خاصّى نبوده است. از جمله، ماموستا حسن ادیبى به عنوان حاكم شرع كردستان در سقز شناخته مىشد.
واكنشهاى مثبت و منفی مختلفى نسبت به این جایگاه از سوی آحاد جامعه(جماعتهاى دینى و شخصیتهای مستقلّ) مطرح است، كه هر کدام دلایل و استدلالهای خاصّ خود را دارند. در این نوشتار هیچكدام از این موضعگیریها ملاك نبوده و صرفاً وجود چنین جایگاه حقوقى مورد ارزیابى قرار مىگیرد.
معیارهاى رفتارى (فرآیند)
١- روحیهى جهادى در پرداختن به حلّ مشكلات آحاد جامعه به صورت فردى و جمعى.
٢- در اختیار قرار دادن امكانات شخصى (سختافزارى و نرمافزارى) در راستاى توسعهى معنویت و بهبود مشكلات حقوقى آحاد جامعه.
٣- عدم سوء استفاده از این جایگاه در كسب منافع شخصى و حزبى.
٤- موضعگیری ثابت و جدّی در پیگیرى خواستههاى حقوقى آحاد جامعه.
٥- اهتمام به مطالعهى هدفمند و به روز در زمینه مسائل مختلف فقهى و حقوقى.
٦- حضور مؤثّر در محافل (شادى، غم) مختلف آحاد جامعه.
٧- پیگیرى مشكلات مردم بدون در نظر گرفتن جایگاه اجتماعى آنان.
٨- تواضع و فروتنى با اهتمام به اصل رازدارى به معنى واقعى كلمه در برخورد با مخاطبان.
٩- احترام ویژه به اهل علم و استفاده از دیدگاه و نظرات این قشر در بررسی مسائل شرعى.
١٠- توجّه به فقه مقارن و دیدگاههای سایر فقهای مذاهب گوناگون در بررسی مسائل شرعى، ضمن حفظ چارچوب فقه شافعى.
و بسیارى موارد كه در این نوشتار نمىگنجد.
معیارهاى نتیجهاى(پیامد)
١- آگاهسازی آحاد جامعه اهل سنّت از حقوق مصرّح خویش در چارچوب قانون اساسى.
٢- پیگیرى مطالبات آحاد جامعه از دستگاههاى ذیربط.
٣- ایجاد جایگاهى قابل اعتماد براى رجوع آحاد جامعه و طرح و رفع مشكلات خویش از این طریق.
٤- حلّ مشكلات زوجین و ادامهى زندگى زناشویى بر اساس آموزههاى دینى.
٥- تقویت و توسعهى معنویت در جامعه به سبب میانجیگرى در حلّ مسائل اجتماعى.
٦- رسیدگى و پیگیرى مطالبات به حق مردم در مسائل ملّى، مذهبى و قومى بر اساس ضوابط شرعى.
٧- ایجاد بسترى مناسب جهت آشنایى و ارتباط با دیگر اقوام اهل سنّت كشور.
٨- ارتباط با حقوقدانان و فقها و استفاده از نظرات ایشان در راستاى احقاق حقوق آحاد جامعه.
و بسیارى موارد دیگر كه پرداختن به آن در این مجال نمىگنجد.
معیارهاى عینى:
جایگاه حقوقى كاك حسن امینى به عنوان حاكم شرع مردمى كردستان دستاوردهایی داشته است كه به برخى از آنها اشاره خواهد شد.
امروزه پرداختن به مسائل علوم شرعى در بخش عادات و معاملات بسیار پیچیدهتر از گذشته است و این مهمّ به خدمت گرفتن سایر علوم را میطلبد تا بتوان به نتایج قابل قبولى دست یافت؛ و تنها كسانى باید در این عرصه ورود كنند كه از جامعیت كافى برخوردار بوده و محلّ اطمینان آحاد جامعه باشند. در این سالها افراد زیادى براى جواب سؤالات فقهى خود به نگارنده مراجعه و چه بسا توانسته باشم ایشان را راهنمایى کرده و جواب سؤالاتشان را داده باشم؛ امّا اکنون برای پاسخ به مسائل فقهی رویهى دیگرى را پیش گرفتهام و به منظور پرهیز از تشتّت و کمک به همسوسازی آرای گوناگون، مراجعهكنندگان را به دو شخصیّت توانمند، كاك حسن امینى و ماموستا عبدالله ایرانى ارجاع میدهم.
كاك حسن امینى در چند دههی اخیر با بهرهگیرى از دیدگاههاى مختلف فقهى از فروپاشى خانوادههاى بسیارى جلوگیرى کرده و با میانجیگریهاى دلسوزانه، بذر امید و مهربانى را در دلها كاشته و كانون گرم خانوادهها را جانى دوباره بخشیده است.
یكى از مهمترین معیارهاى عینى در بررسى جایگاه حقوقى ایشان، مراجعهی آحاد مختلف جامعه-بدون هیچ تكلّفى و در هر زمانى و به هر طریقى- بوده است و همگان به سهولت مىتوانند با ایشان ارتباط برقرار کرده و مشكلات خود را مطرح و به مطلوب خود دست یابند.
نزاعهاى خانوادگى و اختلافات حلّناشدنى كه سالها روح و روان بسیارى از اقشار مختلف مردم را آزار داده و گذر زمان نتوانسته است راهحلّی برای آن بیابد با وساطت و مراجعه به ایشان برطرف شده و آرامش و همدلى، حاصل تلاشهاى نستوه این عالم بزرگوار براى اقشار مختلف مردم بوده است.
ابن تیمیه -رحمهالله- در «مجموع الفتاوى» مىگوید:
«النّاس ثلاثة أقسام: إمّا أن یعترف بالحقّ و یتّبعه، فهذا صاحب الحكمة. و إمّا أن یعترف به لكن لا یعمل به، فهذا یوعظ حتّى یعمل. و إمّا أن لا یعترف به فهذا یجادل بالّتى هى أحسن، لأنّ الجدال فى مظنّة الإغضاب، فإذا كان بالّتى هى أحسن حصلت منفعته بغایة الإمكان كدفع الصّائل.» ٤٥/٢
«مردم سه دستهاند: گروهى حق را مىشناسند و از آن پیروى مىكنند. چنین افرادى، صاحبان حكمت هستند. گروهى، حقّ را مىشناسند؛ امّا بدان عمل نمىكنند. اینان باید مورد موعظه قرار گیرند تا به حقّ عمل كنند. اما گروه سوّم كسانى هستند كه حق را نمىشناسند. بنابراین باید با روش نیكو با آنها مجادله شود؛ زیرا صِرف مجادله ممكن است موجب بروز خشم و نفرت در آنان شود؛ امّا چنانچه مجادله با روش نیكو صورت گیرد، تا حدّ امكان منفعت خود را حاصل مىكند؛ درست مانند دفع مهاجم».
به باور نگارنده، كاك حسن امینى با چنین رویكردى (كه ابن تیمیه به خوبى آن را بیان كرد) توانسته است، در این جایگاه كارنامهى قابل قبولی را كسب کند و نتایج آن براى آحاد جامعه کاملاً آشكار بوده و قابل ستایش است.
نقش و جایگاه كاك حسن امینى در عرصهى دعوت دینى:
دعوتگرى و فعّالیّت در عرصهى دعوت كارى بس سخت و دشوار است؛ از این رو، عوامل متعدّدی بر موفّقیّت داعى اثر دارد كه عدم اهتمام به هر كدام از این عوامل، سختىهایى را به دنبال داشته و چه بسا دعوتگر را از پیمایش مسیر باز دارد و در نهایت از آن روى گرداند.
در این نوشتار به یكى از مهمترین این عوامل پرداخته خواهد شد و آن، همراهى همسر و فرزندان - خانواده - است.
بی تردید یکی از مهمترین عوامل موفّقیّت داعی، همراهى خانواده بالأخص همسر مىباشد؛ چه بسیار افرادى كه به دلیل عدم همراهى خانواده به فعّالیّت خود در عرصهى دعوت پایان دادهاند. دعوتگر نامدار و نویسندهی برجستهی لبنانى مرحوم «فتحى یكن»، همراهى همسر را در عدم ممانعت از فعّالیّتهاى دعوتگر مهمّ دانسته و خاطر نشان میسازد که موفّقیّت داعی، مترصّد همراهی همسر نیست و همین اندازه كفایت مىكند كه همسر در مسیر دعوت بهانهتراشى نكند.
چه بسا عدم ازدواج عالم و دعوتگر نامدار شهید سید قطب در این مهمّ نهفته باشد؛ هر چند ایشان دو بار به قصد ازدواج به خواستگارى رفتند؛ امّا به دلیل سختىهاى راه دعوت موفّق به تشكیل خانواده نشدند. از نمونههاى قرون گذشته نیز مىتوان به عدم ازدواج بزرگانى همچون امام محمد غزّالى، شیخ الإسلام إبنتیمیه و امام نووى اشاره كرد. این بزرگواران سراسر عمر خویش را در راستاى تعلیم، تعلّم و كتابت صرف كرده و رنجهاى فراوانى را در زندگى گهربار خود متحمّل شدند و همانند مشعلى فروزان بعد از گذشت چندین قرن همچنان بر فراز راه دعوت مىدرخشند.
از نگاه نگارنده، چه بسا عدم فرزنددار شدن كاك حسن امینى به دلیل انتخاب مسیری باشد كه ایشان براى حیات خود برگزیدهاند، هرچند همراهى همسر گرانقدرشان در عرصهى دعوت، قابل ستایش بوده و قطعاً یكى از دلایل موفّقیّت كاك حسن در این راه به شمار میآید.
در اینجا با كمى جرأت و از روى احتیاط مىخواهم بگویم كه دعوتگران نامدارى كه تمام زندگى خویش را در راه دعوت هزینه كرده و خدمات شایانى را به جامعهى خود تقدیم كردهاند، به نوعى براى این كار انتخاب شدهاند.
وَأَنَا ٱختَرتُكَ فاستَمِع لِمَا یوحَى [طه: ١٣]
من تو را (برای مقام رسالت) برگزیدهام، پس گوش فراده بدانچه وحی میشود (تا آن را خوب بیاموزی و به قوم خود برسانی). «إِخْتَرْتُکَ»: تو را برگزیدهام.
مخاطبان گرانقدر توجّه داشته باشید كه انتخاب پیامبران -علیهم السّلام- از سوی خداوند متعال گزینشى بوده است؛ امّا دعوتگران از روى اختیار و انتخاب، مسیر دعوت را برگزیدهاند و با جُهد و تلاشى كه در این راه از خود نشان مىدهند، معیّت خاصّ الهى شامل حال ایشان شده و موانع دعوت نمىتواند سدّ راهشان گردد.
نقش و جایگاه كاك حسن امینى در عرصهى دعوت دینى در كردستان پُر رنگ بوده است و فعّالیّتهاى این بزرگوار به عنوان نقشهی راهی براى آیندگان مسیر دعوت مطرح بوده و قابل واكاوى است.
ایشان تمام عمر خویش، حتّى دوران كودكى - به سبب پدر و خانواده - را در این راه صرف كرده و تجربیات ارزشمند ایشان در عرصهى دعوت، كه با رنج فراوان به دست آمده است، به هیچ وجه قابل اغماض نیست؛ هرچند در این راه بس دشوار مرتكب خطا و اشتباهاتى نیز شده باشند، كه هیچ دعوتگرى عارى از این نقایص نبوده و نخواهد بود.
پرداختن به همهی ابعاد فعّالیّتهاى ایشان در این نوشتار نمىگنجد؛ امّا قدردانى و قدرشناسى به پاس قریب ٧٠ سال تلاش در راه دعوت إلى الله از واجباتى است كه یكى از انگیزههاى نگارنده در این نوشتار نسبت به كاك حسن امینى بوده است.
سخن پایانى:
بعد از بررسى و مطالعات میدانى، عظمت و جایگاه دعوتگران كردستان را در گفتهى منسوب به صحابى جلیلالقدر ابوبكر صدّیق - رضى الله عنه - یافتم که میفرماید:
«وجدنا الكرمَ فى التّقْوى والغِنَى فى الیقین والشّرفَ فى التّواضع»....
نظرات
لێکۆڵەرێکی بێلایەن
02 تیر 1399 - 03:58کاک فەرزاد گیان دەستەکانت خۆش بێ. بێگومان نووسینەوەی مێژووی زارەکیی کوردستان و کەسایەتییەکان و لەوانیش ئیسلامییەکانی ڕۆژهەڵاتی کوردستان زۆر پێویست و گرنگە. عادەت وایە کە کەسایەتییەکان تا نەمرن باسیان ناکرێ. گەلی کوردیش وەک گەلێکی بندەست عادەتی وایە زیندووکوژی مردووپەرەستە؛ بەڵام وا دیارە تۆ ڕچەی چەن ساڵەت شکاندوە و بۆ ئەهلی هەواڵ هاواڵانت زەق کردۆتەوە. هەر بژی! وەک دیارە کاکە حەسەن فەقیهێکی نەریتی و بەگشتی پیاوێکی تێکۆشەرو موسوڵمانێکی عەمەلگەرای هەڵسووڕاوە. ڕازی خۆشەویستیی ناوبراویش لەناو کۆمەڵانی خەڵكدا هەر ئەوەیە که وەک شێخانی تەریقەت یان هیندەک ڕێبەری دیکەی ناسراوی لای خۆمان لە شوێنێکدا دانەنیشتووە تا خەڵك سەردانی بکەن بەڵکوو ئەو بۆخۆی داعییەکی رەححال بووەو لە هەموو شین و شادییەکی خەلكدا بەشدارە. جورئەتی دەربڕینی بیرو ڕای خۆی هەیە و بە کردەوەش نیشانی داوە لە کەس جگە لە خوا باکی نییە. کاکە فەرزاد گیان لەم نووسینەدا -بەداخەوە- خۆت له قەرەی هیندەک کێشەی بنەڕەتی و تێگەیشتنی کاکە حەسەن لەگەڵ زۆرینەی مەکتەب و بەتایبەت کاکە سەعدی، کاکە فووئاد و کاکە عەزیز ئەمینی نەداوە. پێموابێ ڕەچاوکردنی بەرژەوەندی حیزبی نەیهێشتووە وەک لێکۆڵەرێکی بێلایەن بچیتە ناو کڕۆکی باسەکەوە؛ بەڵام پێموایە زۆر پێویستە لایەکی لێ بکرێتەوە و لێکۆڵەرانی سەربەخۆ، توێژینەوەی لەسەر بکەن کە مەکتەب بۆ بەو ئاقارەدا ڕۆیشت؟ لە دیدو بۆچوونەکانی کاکە سەعدی کامەیان ڕاستن و تێگەیشتنی کاکە حەسەن بۆ بیرو ڕاکانی کاکە ئەحمەد لە ترازووی عەقڵانیەتی دینی و لۆژیکی سەردەمدا چۆن مەزندە دەکرێن؟ بەگشتی زۆر سپاس بۆ هەموو زەحمەتەکانت و سپاسی تایبەتیش بۆ دڵفراوانی ئیسڵاحوێب بۆ بڵاوکردنەوەو ناساندنی کەسایەتیگەلێک کە هاوڕێی ئەوان نین و بەڵام ڕێزیان لێدەگرێ و بە شەقام دەناسێنرێن.