یوسف سلیمان زاده- سقز

متأسفانه در جو رسانه‌ای و از سوی قدرت‌های بزرگ و مبلغان آنها در کشورهای جهان به گونه‌ای وانمود می‌‌شود که حماس مسئول وآغازگر نبرد،کشتار و قتل و عام افراد بی‌گناه بوده و حملات اسرائیل در راستای دفاع مشروع از خود و مطابق ماده‌ی51 منشور ملل متحد جنبه قانونی دارد. بدین ترتیب در فضای مسموم رسانه‌ای جایگاه ظالم و مظلوم عوض شده واسرائیل با مظلوم‌نمایی و قربانی قلمداد کردن خویش این اجازه را خواهد داشت که میلیون‌ها تن بمب‌های مختلف اعم از خوشه‌ای و حاوی فسفرسفید بر سر مردم بی‌گناه غزه بریزد در چنین فضای رسانه‌ایی ماهها محاصره نظامی غزه و بستن گذرگاهها و جلوگیری از ارسال مواد اولیه غذایی و دارو وکمک‌های بشردوستانه به فراموشی سپرده شده و مرگ تدریجی و تمامی سختی و مشکلات ملتی بی‌پناه در سایه‌ی نداشتن حداقل امکانات رفاهی موجه جلوه داده می‌‌شود و افراد در حالی که از بهترین امکانات رفاهی برخوردارند در اتاقهای گرم در کنار بخاری‌های گازی سر سفره‌های رنگین در، جمع خانوادگی همدم وهمساز با رسانه‌های وابسته به شبکه‌های قدرت ملتی را متهم می‌‌نمایند که دولت قانونی‌اش در چنین شرایط بحرانی چند موشک و یا راکت با قدرت تخریبی بسیار پایین را به سوی شهرک‌نشین‌های صهیونیستی پرتاب نموده است،کسی هم نیست که انفجار تونلی در نزدیکی غزه توسط اسرائیل در مدت آتش‌بس را که با اقرار بی‌بی‌سی، اسرائیل یک طرفه آتش‌بس را نقض نموده است و کشته شدن 6فلسطینی و ترور رهبران فلسطینی در مدت 6ماهه آتش‌بس که از ژوئن آغاز شده بود را دال بر مقصر بودن اسرائیل در آغاز نمودن حملات گوشزد کند.
سه روز پیش در نزدیکی خانه‌‌ی نوگوردن پروفسور کرسی علوم سیاسی دانشگاه بن گورین اسرائیل و نویسنده‌ی کتاب مشهور«اشغال اسرائیل»چندین موشک شلیک شده توسط حماس منفجرشد و در واکنشی به این حملات و کلاً تقابل رژیم صهیونیستی و غزه نکاتی را در گفتگو با «ایمی گودمن»مطرح کرده است. "چند ساعت پیش چندین راکت در نزدیکی خانه ما منفجر شد و در حال حاضر فرزندان من چندین روز است که در پناهگاه‌ها زندگی می‌‌کنند. اما با همه این تفاسیر من همچنان فکر می‌‌کنم آنچه اسرائیل انجام می‌‌دهد دیوانگی محض است. به ظاهر اسرائیل سه سال پیش دست از سر غزه برداشت، اما در واقع در تمام این مدت سعی کرده است حاکمیت خود را به هر طریقی بر این منطقه اعمال کند. ما مرزها را کنترل کردیم. ما یک بایکوت اقتصادی را در غزه ایجاد کردیم. مردم آنجا در واقع در یک زندان زندگی می‌‌کنند. آنها با موشک پاسخ ما را می‌‌دهند به این خاطر که این تنها چیزی است که برای دفاع از خود اختیار دارند. من فکر می‌‌کنم حمله اسرائیل به غزه هیچ ارتباطی به قضیه پرتاب موشک‌ها ندارد. جنبش‌های انتخاباتی در اسرائیل آغاز شده است و آنها سعی دارد اعتبار از دست رفته ارتش اسرائیل که پس از تحقیر سال 2006 اتفاق افتاد دوباره بدست بیاورند. آنها این کار را از طریق بمباران و قتل عام مردم به انجام می‌‌رسانند. ما به این کار آنها از اینجا «نه» می‌‌گوییم. من فکر می‌‌کنم که هم امروز و هم در طول سالیان گذشته اسرائیل بزرگترین مانع رسیدن به صلح در خاورمیانه بوده است. در اسرائیل نیز به رغم سکوت رسانه‌ای آمریکا و اسرائیل مخالفت‌هایی وجود دارد. من خودم به همراه فرزندانم در تظاهراتی در تل‌آویو شرکت کردیم. تعداد تظاهرکنندگان بین 5 تا 10 هزار نفر بود که نسبت به جمعیت اسرائیل تعداد کمی نیست. «سایت کلمه، منبع democracy-now»" اما در مورد دفاع مشروع ولو حماس آغازکننده‌ی نبرد باشد. دکتر یوسف مولایی استاد حقوق بین‌الملل در صفحه 26ضمیمه هفتگی اعتماد ملی می‌‌گوید: "اولین شرط تحقق دفاع مشروع این است که کشور دفاع کننده از طرف کشور دیگری مورد تجاوز وتهاجم قرار گیرد غزه از نظر حقوق بین‌الملل جزء سرزمین‌های اشغالی محسوب شده و تا زمانی که وضعیت بر اشغال استمرار و اسرائیل در موقعیت متجاوز قرار داردعملیات نظامی علیه مردم فلسطین در هیچ شرایطی و با هیچ توجیهی به عنوان دفاع مشروع تلقی نخواهد شد چرا که وضعیت دفاع مشروع فقط شامل نیروهای مقاومت می‌‌شود. دوم اینکه درگیری بین نیروهای مقاومت و نظامیان اشغالگر از جمله شلیک موشک یک وضعیت قدیمی و مستمر بوده و هر زمانی که اسرائیل به حداقل خواسته‌های مردم فلسطین تمکین نموده آتش‌بس بر قرار شده و شلیک موشک عکس‌العمل فلسطینی‌ها علیه اقدامات نظامی و ضد بشری اسرائیل است و لذا فوریت عملیات تهاجمی و گسترده نظامیان اسرائیل علیه مردم بی دفاع فلسطین به هیچ وجه احراز نمی‌‌گردد.سوم اینکه رژیم اسرائیل گزینه‌های مختلفی برای متوقف کردن شلیک موشک فلسطینیان در اختیار داشته و تجربه‌نشان می‌‌دهد رعایت حقوق انسانی مردم فلسطین باعث کاهش تنش‌ها در منطقه شده‌و شلیک موشک‌ها را متوقف می‌‌کند و به طور کلی به رسمیت شناختن حق تعین سرنوشت مردم فلسطین و تمکین به الزامات عملی آن گزینه مناسب برای متوقف کردن شلیک موشک می‌‌باشد. علی هذا با وجود گزینه‌های مسالمت آمیز توسل به زور به هیچ وجه با اصل ضرورت دفاع مشروع مطابقت ندارد. باز گشایی گذرگاه‌ها و پایان دادن به تحریم‌های غیر انسانی چنانچه نیروهای حماس اعلام کرده اندمی‌‌توانست موجب توقف شلیک موشک باشد وعدم تمکین رژیم اشغالگر قدس به مطالبات حداقلی مردم فلسطین ماهیت تجاوزکارانه و تهاجمی عملیات نظامی اسرائیل را آشکار می‌‌کند.قابل توجه است که وزیر دفاع اسرائیل اعلام کرده است که حداقل از یک سال و نیم پیش نیرو‌های اسرائیلی طی مانورهای مختلفی که در آن غزه شبیه سازی شده بود خود را برای انجام این تهاجم آماده کرده اند.اعترافات مقامات اسرائیلی و گستردگی عملیات که مستلزم تهیه مقدمات از ماه‌ها قبل،اصل فوریت و ضرورت توسل به زور را به شدت نقض می‌‌کند.یکی دیگر از شرایط تحقق دفاع مشروع رعایت اصل تناسب بین شدت حمله و دفاع است. هر چند که اسرائیل در مقام دفاع مشروع نیست ولی اگر ادعای این کشور در مورد پاسخ به شلیک موشک مدنظر قرارگیرد در آن صورت هیچ تناسبی بین شلیک چند موشک که تلفات انسانی بسیار اندکی را همراه داشته است و تهاجم گسترده و همه جانبه اسرائیل برقرار نمی‌‌باشد. عدم تناسب بین این دو آن چنان شدید است که نه تنها اشخاص بی طرفی چون دبیر کل سازمان ملل بلکه حتی متحدان اسرائیل نیز آن را مورد تأکید قرار داده اند.یکی از معیار‌های ارزیابی رعایت اصل تناسب، قابلیت ابزار مورد استفاده در رسیدن به هدف اعلام شده است، در شرایطی که عملیات گسترده نظامی با توجه به انگیزه قوی مردم فلسطین در دفاع از خود و وجود نیروهای داوطلب و بومی شدن ساخت واستفاده از موشک که تنها ابزار دفاعی مردم فلسطین در مقابل ارتش نیرومند اسرائیل می‌‌باشد، و لذا اسرائیل هرگز به هدف اعلام شده خود دست نخواهد یافت. بنابراین عملیات نظامی‌‌گسترده نمی‌‌تواند عکس العمل مناسب به پرتاب موشک قلمداد گردد."
همچنین دکترمحمدتقی کروبی استاد حقوق بین‌الملل در همان شماره بیان می‌‌دارد: "بر فرض صحت ادعای اسرائیل در دفاع مشروع باید شرایط توسل به دفاع مشروع و لزوم تناسب دفاع با تهاجم مورد بررسی قرار گیرد. حق ذاتی دفاع مشروع خواه منفرد یا جمعی در هنگامی‌‌که حمله مسلحانه علیه کشوری اتفاق افتد به عنوان استثنایی بر منع کلی توسل به زور در روابط بین‌المللی برای هر دولتی وجود دارددوتفسیر مختلف(مضیق و موسع)از این حق وجوددارد که در تعارض با یکدیگر هستند. اعمال این حق بر طبق منشور ملل متحد منوط به رعایت حداقل شرایطی است که بر اساس حقوق بین‌الملل عرفی به وجود آمده است. همچنین اقدامات مربوط به دفاع مشروع باید متناسب با شدت تهاجم و با در نظر گرفتن خطرات موجود قابل توجیه باشد. لذا تحت هیچ شرایطی نباید اقدامات انجام گرفته به اعمال تلافی‌جویانه مسلحانه تبدیل شود. اعمال تلافی‌جویانه فی نفسه غیر قانونی، نامشروع و نقض منع توسل به زور در حقوق بین‌الملل محسوب می‌‌شود. در توسل به دفاع مشروع باید شرایط آن (ضرورت گریزناپذیری، فوریت و فقدان جایگزینی مناسب که بتواند مورد استفاده قرارگیرد) موجود باشد. لازم به ذکراست موشک‌های حماس در هفت سال گذشته 27قربانی گرفته است در حالی که حملات هوایی و زمینی اسرائیل در هفت سال گذشته بیش از5000هزار فلسطینی را به شهادت رسانده است. آمار فوق به خوبی عدم تناسب رانشان می‌‌دهد." مضحکتر از همه شبهات، معرفی نمودن حماس به عنوان گروهی کودتاچی که با استفاده از کمک‌های لابی منطقه توانسته است علیه حکومت خودگردان فلسطین کودتا و بعد با به رسمیت نشناختن اسرائیل در روند شکل‌گیری صلح خاورمیانه اخلال ایجاد نموده است. از نظر آقایان پیروزی و بدست آوردن 60درصد از آرای مردم در کرانه باختری و نوار غزه در انتخاباتی که با نظارت جامعه بین‌المللی و ناظران آمریکایی و اسرائیلی برگزار شد و کسب 76 کرسی از 132کرسی کودتاست ولی تکیه زدن حاکمانی مستبد نقاط مختلف جهان با رأی‌های حداقلی و در شرایط نابرابر رسانه‌ای، در فضای مسموم تبلیغاتی که با دشمن‌تراشی‌های کاذب و ایجاد رعب و وحشت اجتماعی، آزادی و حق انتخاب از بیشتر مردم سلب می‌‌شود و زیر سایه‌ی نظام سرمایه‌داری و حمایت لابی‌های ثروتمند از کاندیدای پیروز بلااشکال و قانونی است. براستی شنیدن همین قضاوت‌ها راز این همه فجایع انسانی و کشتارهای بین‌المللی را تاحدی برملا نموده و مرا به این نتیجه می‌‌رساند تا وقتی که چنین تفکری سرلوحه‌ی افکار و اندیشه‌ی جامعه‌ی انسانی باشد و بدین‌گونه حقایق وارونه جلوه‌گرشود انتظار صلح وآشتی و همزیستی مسالمت‌آمیز توأم با آرامش، آرزویی بس عبث و بیهوده است. به همین دلیل خداوند در قرآن می‌‌فرمایند: خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی‌‌دهد مگر افراد آن ملت خویش را تغییر دهند. اما در مورد صلحی که قرار است لااقل در منطقه خاورمیانه شکل بگیرد به طور یقین می‌‌توان اذعان کرد که با این بافت حکومتی که بر بیشتر کشور‌های منطقه حاکم است تعصبات قومی‌‌، دینی و مذهبی که ذهن و افکار مردمان منطقه را آلوده نموده است و ظلم و جور و بی‌عدالتی که در اکثر کشورها باعث شکاف عمیق طبقاتی شده و حقوقی که از سوی حاکمیت‌های مرکزی در مورد اقلیت‌های دینی و ملی پایمال می‌‌شود و از همه مهمتر با این قضاوت‌های جاهلانه‌ایی که روزانه و منفعلانه و بدون فکر و اندیشه متأثر از رسانه‌های قدرت صورت می‌‌پذیرد و طمعی که کشورهای استعماری در راستای دسترسی بر منابع طبیعی منطقه در راستای دستیابی بر بازارهای بزرگ جهانی دارند سخن گفتن از صلح آب در‌ هاون کوبیدن و نوعی خوش خیالی است که از سوی همان قدرت‌های استعماری جهت سرگرم نمودن ملتها و برای چپاول آنها صورت می‌‌پذیرد. اگر قرار بود صلحی مابین فلسطینیان و یهودیان با تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین برقرار شود می‌‌بایستی بعد از توافقنامه اسلو و با پذیرش قطعنامه‌های242و338 شورای امنیت(قرار بود در مدت 5 سال یعنی سال 1998 دو دولت تشکیل شود.) این مهم صورت می‌‌پذیرفت و نیازی به مذاکرات کمپ دیوید، وای ریور، شرم الشیخ و آناپولیس که ذره‌ای از مطالبات مردم فلسطین را برآورده نکردند، نبود. حتی در دوره پس از توافقنامه اسلو اسرائیل با نقض پیمان و قطعنامه‌های بین‌المللی روند شهرک‌سازی را افزایش، بر مصادره زمین‌های فلسطینیان افزود و حملات خود علیه غزه و کرانه باختری را گسترش داد به گونه‌ای که یاسر عرفات با وجود به رسمیت شناختن اسرائیل در محاصره‌ و بیماری و در نهایت به شیوه‌ای مشکوک جان خویش را از دست داد. و یا لااقل طرح ابتکاری شیخ احمد یاسین در سال 1998یعنی آتش‌بس در برابر تشکیل کشور مستقل فلسطینی در مرزهای ژوئن1967و بازگشت 6میلیون آواره و پناهنده فلسطینی نتیجه می‌‌داد پس تا وقتی که بنیادگرایان یهودی شعار از نیل تا فرات را سر می‌‌دهند «اسحاق شامیر نخست وزیر اسبق اسرائیل: مرزهای اسرائیل از نیل تا فرات است.» اسرائیل خواهان بازگشت به سرزمینهای 1948نیست، اجازه‌ی بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمینشان از کشورهای منطقه داده نشود و از همه مهمترتا آن هنگام که منافع دول بیگانه اقتضا می‌‌کند. «منافع این کشورها با روند صلح فلسطینیان به خطر افتاده و دوام ماندگاری خویش را در این جنگ می‌‌دانند» سخن گفتن از صلح مابین اسرائیل و فلسطینیان به همان مضحکی صلح خاورمیانه خواهد بود.
قوچانی در یاداشت هفتگی اعتماد ملی در این مورد می‌‌گوید: "فقر سیاست‌ورزی فلسطینی‌ها سبب شد که در سال 1948دولت اسرائیل تشکیل شود اما از دولت فلسطینی خبری نشد. ضعف فنی و نظامی اعراب سبب شد در سال 1967، اسرائیل سرزمین‌های بیشتری را اشغال کند. تلاش‌های یاسر عرفات در اردن و لبنان به نتیجه‌ای نرسید و عملاً مفهوم فلسطین از سوی اسرائیل به مفهوم اردن فرو کاسته شد. مهارت بازیگری یاسر عرفات در چرخش‌های خارق العاده سبب شد با خاموش شدن امید‌های او در ایران و عراق (که درگیر جنگی بزرگ شدند) عرفات که با یک دست اسلحه و با دستی دیگر شاخه زیتون را بلند کرده بود، اسلحه را وا گذاشت تا به صلح و سرزمین برسد. اما عرفات هم به زودی دریافت که صلحی که متکی به سلاح نباشد معنا ندارد. این واقعیتی تلخ است که از جنگ جهانی دوم تا امروز جهان بر اساس صلح مسلح بنا شده است. آمریکا و شوروی با یکدیگر نمی‌‌جنگیدند چرا که از نیروی اتمی یکدیگر در هراس بودند. هندوستان و پاکستان شبه جزیره هند را با خاک یکسان نمی‌‌کردند چرا که در شرایط صلح مسلح بسر می‌‌بردند. یاسر عرفات در روز‌های که در رام الله محبوس بود به این واقعیت فکر می‌‌کرد که غربیان و یهودیان تنها زمانی با او دیدار می‌‌کردند که چریک‌های مسلح حامی او بودند و از این رو حتی آن چریک پیر سازشکار هم در فکر انتفاضه دیگر بود. فشار از پایین و چانه‌زنی در بالا. پیدایش جنبش حماس در فلسطین محصول قهری اذعان به واقعیتی است که به آن اشاره کردیم. بخصوص آنکه این جنبش با پذیرش فرایند دموکراسی از یک گروه شبه نظامی به گروه سیاسی و از اپوزیسیون به حاکمیت تبدیل شد. سرزمین‌هایی که امروزه قرار است به سرزمین تحت حاکمیت دولت آینده فلسطین تبدیل شود تکه پاره‌های هستند که این دولت را از کرانه باختری تا نوار غزه به دولتی تا ابد مستعمره اسرائیل تبدیل می‌‌کند.کدام دولت را سراغ دارید که برای عبور و مرور ملت خود باید از دشمن اجازه بگیرد؟ و مالیات خود را باید پس از نظارت دولت متخاصم خرج کند؟ بدین ترتیب نه تنها سیاست جنبش فتح ستودنی است بلکه مقاومت جنبش حماس هم ضروری است. سیاست، جنگ قدرت است. چه کسی دولت‌های جعلی خاورمیانه مانند اردن را ایجاد کرد؟ مشروعیت تاریخی شیخ‌نشین‌های خلیج فارس کجاست؟ با چه منطقی مردم اوستیایا مونته نگرو حق تشکیل دولت دارند اما ملت فلسطین از این حق محرومند؟آیا جز این است که این مرزها ساخته دست دولت‌هایی چون انگلیس است؟ هر ملتی حق دارد مرزهای سرزمینی خود را خود تعیین کند و سازمان ملل متحد و نهادهای حقوق بین‌الملل هم در عمل چیزی جز مشروعیت بخشیدن بر اعمال قدرت ملتها نیست. همچنان که ایجاد دولت اسرائیل محصول تلاش گروهای تروریستی ایرگون و ‌هاگانا و مهر تایید سازمان ملل است، همچنان که اشغال عراق و سرنگونی دولت آن با اراده آمریکا و مهر تایید سازمان ملل (پس از اشغال )رخ داد. اما این واقعیت‌ها مانع از آن نمی‌‌شود که اختلاف و انشعاب در دولت فلسطین میان حماس و فتح و تبدیل این سرزمین به دو کشور فتحستان و حماستان را بپذیریم و افسوس نخوریم که چرا فلسطینی‌ها نباید دولتی متحد و هماهنگ داشته باشند. حتی اگر قرار است فتح نقش کبوتر و حماس نقش عقاب را بازی کند و این اتفاقا همان چیزی بود که یاسر عرفات رهبر فقید فلسطین از آن نگران بود و از توسعه دموکراسی پرهیز می‌‌کرد و می‌‌دانست با اقبال حماس در نزد مردم نتیجه‌ی دموکراسی چه می‌‌شود. و چه بهتر که اپوزیسیون همان اپوزیسیون بماند و از پائین فشارآورد و دولت همان دولت بماند و در بالا چانه‌زنی کند."
آیا حماس از مردم به عنوان سپر نظامی در راستای اهداف خویش بهره می‌‌جوید؟ گستردگی و عمق جنایت اسرائیل در غزه به حدی است که نیاز به تبرئه حماس در سنگر قرار دادن مساجد و مدارس جهت پرتاب موشک و استقرار نیرو‌های خویش نیست. در واقع فاجعه به حدی است که حتی رسانه‌های وابسته نیز توان سر پوش گذاشتن آن را ندارند. بی بی سی در گزارش خود از زمان آغاز حمله28 دسامبر2008(7دی ماه 87)تا 17 دی ماه بیش از 800حمله به نوار غزه را گزارش داده است و در گزارش خود می‌‌آورد: 25درصد از 650فلسطینی کشته شده غیر نظامی هستند. واشنگتن پست در گزارش خود آورده است که در پی تداوم حملات زمینی تاکنون 3مدرسه از 23 مدرسه تحت نظر سازمان ملل با خاک یکسان شده و به نقل از آمار سازمان ملل آورده است30درصد از کشته‌شدگان کودکان و زنان هستند. سی ان ان نیز20درصد از کشته شدگان را تنها کودکان اعلام کرده است. در واقع به دلیل جمعیت فراوانی که در مساحت کم نوارغزه واقع شده است جز این نمی‌‌توان انتظاری داشت و وسعت و میزان فاجعه به شیوه‌ی وحشتناکی دردناک است. «عدم دسترسی به آب آشامیدنی، قطعی آب و برق، جاری شدن فاضلاب در کوچه وخیابان‌ها، نبود سرپناه و حتی ملحفه(کفن)برای مردگان، نبود سوخت برای گرمایش بیانگر یک نسل‌کشی به تمام معنا در غزه است.» واشنگتن پست به نقل از جان جینگ رئیس آژانس کار و امداد سازمان ملل آورده است: «ما در اینجا گیرافتاده‌ایم و هیچ جای امنی در غزه وجود ندارد ما از امنیت کافی برای امدادرسانی برخوردار نیستیم.» ماکسول گیلارد هماهنگ کننده‌ی کمک‌های سازمان ملل بحران مذکور را یک بحران اضطراری می‌‌خواند. سه شنبه 30دسامبر(10دی ماه)ریچارد فالک گزارشگر ویژه‌ی سازمان ملل در فلسطین در مصاحبه باشبکه‌ی بی بی سی اسرائیل را به نقض فاحش حقوق بشر وکاربرد تسلیحات پیشرفته برای ارتکاب یک رشته خشونت تکان دهنده علیه مردم بی‌دفاع در غزه متهم کرد. رابرت فیسک بیان می‌‌دارد: "یک‌بار دیگر اسرائیل در‌های جهنم را به روی فلسطینیان گشوده است. 40 آواره فلسطینی در مدرسه سازمان‌ملل متحد جان باخته‌اند، سه نفر دیگر در مدرسه‌ای دیگر. آمار بدی برای عملکرد یک ارتشی نیست که ادعا می‌کند فقط نظامیان را هدف قرار می‌دهد! آیا ما فراموش کرده‌ایم که هفده هزار و پانصد نفر - که بیشتر آنان غیر‌نظامی و زن و کودک بودند‌- در حمله سال 1982 اسرائیل به لبنان کشته شدند؟ آیا ما فراموش کرده‌ایم که هزار و هفتصد نفر از فلسطینیان در قتل‌عام صبرا و شتیلا جان باختند؟ آیا قتل‌عام سال 1996 در مقر سازمان‌ملل متحد در قانا،که منجر به کشته شدن 106 نفر شد، که بیشتر آنان کودک بودند را فراموش کرده‌ایم؟ آیا قتل‌عام آوارگان مرواهین در سال 2006 که توسط هلیکوپتر‌های ارتش اسرائیل انجام شد فراموش کرده‌ایم؟ آیا فراموش کرده‌ایم که بمباران جنوب لبنان در همان سال 2006 به کشته‌شدن بیش از هزار غیرنظامی منجر شد؟ آنچه من را شگفت‌زده می‌کند این است که شمار زیادی از رهبران غرب، بسیاری از روسای جمهوری و نخست‌وزیران و شاید متأسفانه شماری از سردبیران و روزنامه‌نگاران این دروغ قدیمی را باور داشته باشند که اسرائیل به غیر‌نظامیان صدمه وارد نمی‌کند. یکی از سفرای اسرائیل تنها ساعاتی پیش از آغاز قتل‌عام غزه گفت: «اسرائیل هر اقدام لازمی را برای جلوگیری از وقوع تلفات غیر‌نظامیان انجام خواهد داد.» هر رئیس‌جمهور و نخست‌وزیری که این بهانه را برای جلوگیری از آتش‌بس عنوان می‌کند، دستش به خون قصابی شب گذشته آغشته است. اگر 48 ساعت پیش، جورج بوش شجاعت درخواست آتش‌بس فوری را داشت، 40 غیر‌نظامی ازجمله زنان، سالمندان و کودکان اکنون زنده بودند.آنچه رخ داده تنها شرم‌آور نیست. یک ننگ است. آیا توصیف جنایت جنگی تا این حد دشوار است؟ اگر حماس مرتکب این قساوت‌ها می‌شد ما در واکنش به آن چه می‌کردیم؟ پس‌از این همه کشتارهای جمعی که در خاورمیانه و توسط ارتش‌های این منطقه انجام شد، فکر می‌کنم واکنش ما باید واکنشی انتقادی باشد اما اسرائیل ادعا می‌کند که در حال جنگ با تروریسم بین‌المللی است. اسرائیلی‌ها ادعا می‌کنند در غزه برای آرمان‌های غرب، برای امنیت ما و مطابق با معیار‌های ما می‌جنگند و بنابراین ما در وحشی‌گری آنان که امروز در غزه شاهد آن هستیم شریکیم. من بهانه‌هایی را که ارتش اسرائیل برای انجام این جنایات تراشیده است خوانده‌ام. شاید شما هم در ساعات آینده باز هم تکرار آن را بشنوید. برخی از این بهانه‌ها را برای شما می‌گویم: فلسطینیان آوارگان خودشان را می‌کشند. آنان اجساد مردگان را از گورستان خارج می‌کنند و دوباره آنان را دفن می‌کنند. فلسطینیان گناهکارند چرا که از گروهی نظامی حمایت می‌کنند یا فلسطینیان مسلح از آوارگان بی‌گناه به‌عنوان سپر انسانی استفاده می‌کنند. آنطور که کمیسیون تحقیق اسرائیل گزارش داد قتل‌عام صبرا و شتیلا توسط متحدان راستگرای اسرائیل در لبنان یعنی فالانژیست‌ها انجام شد.
اسرائیل 48 ساعت این ماجرا را تماشا کرد و هیچ اقدامی انجام نداد. سپس اسرائیل از سوی جهانیان در این حادثه مقصر شناخته شد اما دولت مناخیم بگین جهان را متهم به تهمت‌زدن کرد. پس از آنکه توپخانه ارتش اسرائیل در سال 1996 پناهگاه آوارگان سازمان ملل را در قانا هدف قرار داد، اسرائیل مدعی شد که اعضای حزب‌الله لبنان هم در این پناهگاه مخفی شده‌ بودند. این یک دروغ بزرگ بود. ‌اسرائیل در سال 2006 تقصیر کشته شدن بیش از هزار غیر‌نظامی را به گردن حزب‌الله انداخت و گفت که اجساد کودکان در قتل‌عام دوم قانا از گورستان‌ها بیرون آورده شده‌است. این هم دروغ بزرگ دیگری بود. ماجرا این بود که به مردم این روستا دستور داده شد تا قانا را تخلیه کنند آنها از این دستور پیروی کردند و در زمان حمله توسط نظامیان ارتش اسرائیل هدف قرار گرفته و کشته شدند. مردم شهر قانا دست کودکانشان را گرفته بودند و در کنار کامیون‌هایی ایستاده بودند که شاید با آن به شهری دیگر سفر کنند و خلبانان اسرائیلی دقیقا می‌دانستند که آنان غیر‌نظامی و بی‌گناهند اما هلیکوپتر‌های اسرائیلی با کم کردن ارتفاع خود از فاصله نزدیک آنان را به گلوله بستند. در این بازی مرگ، تنها دو نفر زنده ماندند و اسرائیل حتی حاضر به عذر‌خواهی هم نشد.12 سال پیش، یک هلیکوپتر اسرائیلی دیگر به آمبولانسی که حامل غیر‌نظامیان بود حمله کرد و سه کودک و دو زن را کشت. به این غیر‌نظامیان هم، مانند غیر‌نظامیان قانا دستور داده شده بود تا روستای خود را ترک کنند و آنها در حال ترک محل زندگی خود بودند. اسرائیلی‌ها ادعا کردند که افراد حزب‌الله در آن آمبولانس بودند. این هم یک دروغ دیگر بود. من همه این قساوت‌ها را گزارش کرده ‌و در مورد همه آنها تحقیق کرده‌ام و با بازماندگان این حوادث هم صحبت کردم. شماری از همکاران من هم این کار را انجام دادند. سرنوشت ما البته مشخص بود: به ما لقب ضد‌‌یهودی بودن دادند و من در نوشته ذیل، بدون توجه به این اتهامات و بد‌گویی‌ها می‌نویسم:‌ ما بار دیگر این اتهامات و بد‌گویی‌ها را خواهیم شنید. غرب حماس را متهم به دروغ‌گویی می‌کند. ما آنان را متهم می‌کنیم که نبش قبر کرده و مردگان خود را به جای کشته‌شدگان جدید معرفی می‌کنند. ما حماس را متهم می‌کنیم که در مقر آوارگان سازمان‌ملل متحد مخفی شده‌اند. رهبران ما بار دیگر حماس را متهم به نقض آتش‌بس می‌کنند. اما حماس آتش‌بس را نقض نکرد. آتش‌بس روز چهارم نوامبر و زمانی نقض شد که بمباران ارتش اسرائیل منجر به کشته شدن شش فلسطینی در غزه شد. آتش‌بس روز 17 نوامبر زمانی نقض شد که بمبارانی دیگر توسط ارتش اسرائیل بیش از چهار فلسطینی را کشت. بله، اسرائیل سزاوار امنیت است. بر اساس آمار ارائه شده 20 اسرائیلی در 10 سال در اطراف غزه کشته‌ شد‌ه‌اند اما 600 فلسطینی تنها در یک هفته اخیر از میان رفته‌اند. هزاران فلسطینی هم از سال 1948 میلادی و پس از قتل‌عام دیر یاسین که منجر به خروج فلسطینی‌‌ها از سرزمین‌هایشان و تاسیس اسرائیل شد کشته شده‌اند. مقیاس کشته‌شدگان دو طرف کاملا بی‌ارتباط است. این موضوع نه‌تنها یاد‌آور خونریزی‌های متداول در خاورمیانه نیست بلکه ما را به یاد فجایع دهه 90 بالکان می‌اندازد. هنگامی‌که جنبش‌های عرب با خشمی نا‌محدود علیه ما ایجاد می‌شود ما می‌گوییم موضوع ارتباطی به ما ندارد و می‌پرسیم چرا آنها از ما متنفرند؟ اما اجازه دهید نگوییم که پاسخ آن را نمی‌دانیم.* ستون نویس روزنامه ایندیپندنت چاپ بریتانیا"
حال هرچند از حماس بسیار بعید است که از غیرنظامیان به عنوان سپر نظامی استفاده کند. (هنوز پس ازگذشت چند هفته از نبرد، مردمان غزه همچنان از آنها پشتیبانی می‌‌کند.) چراکه به گفته سربازان اسرائیلی مجاهدان شهادت طلب حماس درحالی که بمب به بدن‌های شان وصل است با آنها درگیر می‌‌شوند، ولی حماس به عنوان حکومتی مردمی(کسب76کرسی از 132کرسی پارلمان) و برخاسته از بطن جامعه فلسطین که برادران، شوهران و پدران، زنان و کودکان فلسطینی محسوب می‌‌شوند، نمی‌‌توان و نبایدآنها را از مردم جدا نمود. (نزار ریان یکی از رهبران فلسطینی به همراه تمام اعضای خانواده‌ی خویش در حمله‌ی اسرائیل به منزلش شهید می‌‌شود.) در واقع حماس به منزله‌ی نماد مقاومت فلسطین که حافظ جان، مال، ناموس، دین و سرزمین (اهداف شریعت)ملت به حساب می‌‌آید. نابودیش با از بین رفتن اهداف شریعت در غزه گره خورده است. مساجد به عنوان نماد دینی، بناها و زیرساخت‌های ساختمانی نماد اموال و دارایی‌های مردم و زنان وکودکان به منزله‌ی ناموس و شرف فلسطینیان نیاز به دوام و ماندگاری حماس دارد. شکست حماس در چنین نبرد کاملاً دفاعی و تحمیلی(جهاد بر تمام اعضای جامعه‌ی اسلامی واجب است.) برابر است با نابودی مردمان غزه. آنوقت برای چنین جامعه‌ی آرامیدن زنان وکودکان در نزد اجساد برادران، پدران و شوهرانشان به مراتب بهتراست از اینکه: ناموسشان به واسطه‌ی سربازان مهاجم مورد هتک حرمت قرار گیرد. اموال و ثروت‌های ملی‌شان را دشمنان غصب کنند و دین و باورشان توسط آنها به سخره گرفته شود. مطالب به اتمام می‌‌رسد و شادان از این که توانسته‌ام در حد توان برای همنوعانم کار کرده باشم به رختخواب جهت خواب شبانه می‌‌روم. نگاهی به اطرافم می‌‌اندازم و اعضای خانواده ام را مشاهده می‌‌کنم که باهم و در کنار بخاری گرم، در آرامش به خواب عمیقی فرو رفته‌اند فکر به کودکان و زنان ‌غزه که سرمای شدید لرز بر تنشان انداخته و فکرکردن به ملتی که به واسطه‌ی بمبارانهای زمینی وهوایی لرز حاصل از سرما را برایشان مضاعف می‌‌کند باعث می‌‌شود آه از نهادم برخیزد. وقتی خانواده خویش را با هزاران خانواده‌ای بی‌پناهی که قربانی جنگ‌های تحمیلی شده‌اند، بچه‌های خویش را با کودکان در غزه،کودکانی که به جای بازی با اسباب‌بازی‌های حاصل از تکنولوژی دنیای مدرن و شاد زیستن در کنار هم سن وسالان، هم آغوش پیشرفته‌ترین سلاحهای کشتار جمعی، بمبها و نارنجکها و سلاحهای آتشین واقعی سربازان خون آشام می‌‌شوند، وقتی خویش را با پدرانی که به جای بازی با کودکان و همزیستی در کنار همسران و اعضای خانواده، آواره کوه و بیابان جهت دفاع از مظلومیت خویش شده‌اند، وقتی که فرزندانم را که هر روز منتظرند با دستانی پر، از من استقبال نمایند و دوان دوان می‌‌آیند تا جهت دریافت کادو یا اسباب‌بازی در آغوششان گیرم با کودکانی مقایسه می‌‌کنم که هراسان نگاهشان به در است مبادا سربازانی بیگانه و خون‌آشام به حریم خانه‌شان تجاوز نموده و موجب هتک حرمت خواهران و مادرانشان شوند، وقتی که سفره‌های رنگین و سرشار از مواد غذایی خویش را با منازل خالی از خوردنی وآشامیدنی ملتی مقایسه می‌‌نمایم که به دلیل محاصره شدید نظامی‌‌ در آه و حسرت تکه نانی و لیوانی آب هستند و خلاصه وقتی که لحظه لحظه‌ی زندگی خویش را که بهره‌مند از نعمات فراوان دنیوی اعم از وسایل و ابزار‌های گرم‌کننده و سرد‌کننده در گرما و سرما، داشتن آب و برق و گاز و از همه‌ی آنها مهمتر برخورداری از امنیت و شاد زیستن درآغوش گرم خانوادگی هستم را با لحظات و سختی‌های انسان‌هایی که همچون من حق بهره‌مندی از این نعمات خداوندی را دارند می‌‌سنجم شرمسار شده و تمامی این مجادلات و درگیری‌های لفظی و قضاوت‌های سخیفانه‌ی اطرافیانم را نتیجه‌ی تعصب وجاهلیتی می‌‌دانم که زائده‌ی افکار و اندیشه‌های مضموم دنیای مدرن بوده«تفکرات ناسیونالیسمی و شوونیستی و سیطره‌ی تفکرات سرمایه‌داری و نبود گذشت» که هیزم در آتش حقد و کینه و حرص و آز ظالمان و مستکبران انداخته و از خود می‌‌پرسم براستی بر سر این اشرف مخلوقات که ملائک وادار به سجده در برابرش شده‌اند، چه آمده است، چرا از خود واکنش‌ها و اعمالی بروز می‌‌دهدکه حتی حیوانات هم بدان اقدام نمی‌‌کنند، چرا به جای عمران و آبادانی وکشف سنن و قوانین حاکم بر این کره‌ی خاکی در راستای آبادانی هستی، تمام هم وغمش نشر فساد و از بین بردن نسل وحرث است. مگر این موجود دوپا نمی‌‌داندکه جابه جایی قدرت سبب گشته او وارث تاج و تخت افرادی گردد که قبلاً ندای انأربکم الاعلی سرمی‌‌دادند، مگر به یاد نمی‌‌آورندکه بر سر نمرود، فرعون، هیتلر، استالین، صدام و شارون و تمامی جانیان تاریخ چه آمده و در حال حاضرآنها کجایند. در پایان خدمت دوستانم عرض می‌‌کنم آتشی که امروز در خرمن خاورمیانه افتاده نتیجه ظلم و استبداد حاکمان منطقه، جهالت و تعصب مذهبی و قومی مردمان، خوی تجاوزگری و استعماری، حرص وطمع کشورهای قدرتمند و استکباری است اگر چنین روندی ادامه پیدا کند و حاکمان مستبد، همچنان بدون مشروعیت و پایگاه مردمی به جور و ستم خویش ادامه، تعصب وجهالت و مطلق‌نگری و جزم‌اندیشی عوام همچنان بر جوامع سایه افکند و کشورهای متجاوز هم جهت دسترسی به بازار تسلیحاتی و در اختیار گرفتن منابع طبیعی مدام بر طبل جنگ بکوبند درآینده‌ای نزدیک چنین آتشی دامن ما را نیز خواهدگرفت تنها راه نجات هم بیداری ملتها و کنار زدن پرده تعصب وجهالت است در واقع اگر ملتها اراده کنند و حب جان و مال بر آنها مستولی نشود با کمترین امکانات و دست خالی می‌‌توانند در مقابل یکی از چهار ارتش بزرگ جهان ایستادگی نموده و ارتشی را که در جنگ 6روزه 5ژوئن 1967توانست با استفاده از هواپیماهای جنگی و بمب افکن‌هایش تمامی اعراب را به ذلت بنشاند درمانده و ناتوان گردانند. از اطرافیان و دوستانم نیز عاجزانه تقاضامندم که پرده تعصب وجهالت را دریده وآن پیله‌ای را که از تعصب و نادانی دور خویش کشیده‌اند پاره کرده وآن هنگام در برابر تحولات پیرامون به قضاوت بنشینند چرا که آنوقت از کشته شدن و قتل وعام دسته‌جمعی زنان وکودکان بی‌پناه حتی دشمنانشان نیز شادمان نخواهند شد.. در پایان نظرات دو متفکر غربی در مورد تروریسم و حمله‌ی وحشیانه‌ی اسرائیل به مردم بی‌دفاع غزه بیان می‌‌شود. اوی شلیم استاد دانشگاه آکسفورد انگلستان در رشته روابط بین‌الملل است. وی یکی از برجسته‌ترین متخصصان سیاست خاورمیانه و از سرشناس‌ترین مورخان جنگ اعراب و اسرائیل و تاریخ اردن است. وی که سال‌ها سرباز ارتش اسرائیل بوده، از منتقدان نام‌آشنای سیاست‌های ضدفلسطینی دولت اسرائیل است. حمله اخیر اسرائیل به غزه او را به نتایج جالب‌توجهی در مورد ماهیت و مشروعیت دولت اسرائیل رسانده که انعکاس وسیعی در رسانه‌های انگلستان پیدا کرده‌اند. ترجمه فارسی مقاله که در هفتم ژانویه 2009 در روزنامه گاردین به چاپ رسید را در ادامه خواهید خواند: "تنها راه درک جنگ ناعاقلانه اسرائیل در غزه، فهمیدن زمینه‌ تاریخی آن است. برپایی دولت اسرائیل در ماه می 1948، با بی‌عدالتی عظیم و ماندگاری علیه فلسطینیان همراه بود. در آن زمان، مقامات انگلیسی عمیقا نسبت به جانبداری آمریکا از این دولت نوظهور ابراز انزجار کردند. در دومین روز از ماه ژوئن سال 1948، جان تروتبک‌، خطاب به وزیر خارجه آمریکا، ارنست بوین، نوشت: آمریکایی‌ها در خلق یک دولت گانگستری «که رهبران کاملا بی‌وجدانی دارد» مسوول هستند. تا چندی پیش تصور می‌کردم که این داوری جان تروتبک داوری بسیار تندی بوده ‌است اما حمله وحشیانه اخیر اسرائیل به مردم غزه و حمایت دولت بوش از این حمله نشان داد که این قضاوت به هیچ عنوان تند نبوده است.نگارنده این یادداشت خود کسی است که در اواسط دهه60 وفادارانه به ارتش اسرائیل خدمت کرد و پیش از این مشروعیت این دولت را در محدوده مرزهای قبل از سال 1967 هیچ‌گاه زیر سوال نبرده ‌است. هر چند آنچه همیشه با آن مخالف بوده‌ام پروژه استعماری صهیونیستی‌ای است که پا را فراتر از محدوده مرزهای قبل از 1967 (خط سبز) گذاشته است. به باور من، اشغال کرانه باختری و نوار غزه به دنبال جنگی که در دوم ماه ژوئن 1967 رخ داد، به میزان بسیار اندکی به مساله امنیت اسرائیل مربوط می‌شد و کاملا با هدف توسعه‌طلبی ارضی صورت گرفت. هدف از جنگ دوم ژوئن تشکیل اسرائیل بزرگ از طریق کنترل دائمی سیاسی، اقتصادی و نظامی مناطق فلسطینی‌نشین بود که منجر به یکی از طولانی‌ترین و وحشیانه‌‌ترین اشغال‌های نظامی در دوران مدرن شد.چهار دهه کنترل اسرائیل زیان‌های بی‌شماری را متوجه اقتصاد غزه کرد. با جمعیت انبوه پناهندگان سال 1948 که به زور در باریکه‌ای کوچک جا داده شدند و نیز به دلیل فقدان زیرساخت‌ها و منابع طبیعی، غزه هیچ‌گاه چشم‌انداز اقتصادی روشنی پیش روی خود نداشته است."
نوام چامسکی در مقاله‌ای با عنوان تروریست‌های واقعی چه کسانی هستند اظهار می‌‌دارد: "آمریکایی‌ها و اسراییلی‌ها می‌‌دانند که بر اثر حملاتی که صورت می‌‌گیرد،‌ مردم دچار چه مشکلاتی خواهند شد و چه تبعات جبران‌ناپذیری به بار خواهد آمد. با این وجود،‌ دائم ادعا می‌‌کنند که قصد کشتن مردم را نداشته‌اند. اگر برای چند لحظه سعی کنیم که با عینک جهان واقعی به دنیا نگاه کنیم،‌خواهیم دید که جنایتکاران و تروریستهای واقعی در این جهان، ‌چه کسانی هستند.در آوریل سال 2002 میلادی، دو معلول فلسطینی با نامهای کمال و جمال در جریان یورش نظامی اسراییل به اردوگاه آوارگان جنین در کرانه باختری جان خود را از دست دادند. بدن بی جان کمال، ویلچر او و باقیمانده پرچم سفیدی که او در دست گرفته بود تا هدف تانکهای اسراییلی واقع نشود بعدها توسط چند خبرنگار انگلیسی پیدا شد. هیچ کس هیچ گاه از این دو فلسطینی معلول و وحشی گری اسراییلی‌ها در مقابل آنها سخنی به میان نیاورد.فرهنگ لغتی که مقامات آمریکایی و اسراییلی برای خودشان ساخته‌اند و بر اساس آن موضع می‌‌گیرند،‌ گاهی واقعا جالب توجه می‌‌شود. (مدتی) پیش که عماد مغنیه استراتژیست حزب الله ترور شد، مقامات آمریکایی و اسراییلی به دست و پا زدن افتادند و ادعا کردند یکی از افرادی که برای "جهان" خطرناک بود از صحنه کنار گذاشته شده است. اما این کلمه "جهان"، معانی زیادی را با خود به همراه می‌‌آورد. در فرهنگ لغتی که برای بعضی از کشورها تعریف شده، "جهان" به سیاستمداران آمریکایی، انگلیسی، اسراییلی (و هرکس که با آنها موافق باشد) اطلاق می‌‌شود. بر این اساس،‌"جهان" بوده که از حمله آمریکا به افغانستان حمایت کرده. اما نمی‌‌دانیم چرا این "جهان" با آن جهانی که طبق نظرسنجی موسسه گالوپ، مخالف حمله به افغانستان بود فرق دارد! منبع سایت کلمه" امیدوارم این مقاله توانسته باشد در رد پاره‌ای از شبهات و تزریق عقلانیت به جامعه نقشی داشته باشد.