مدتی است که نام داعش بر سر زبانهاست و نقل محافل میباشد. در سطح بینالمللی و منطقهای نیز داعش به نماد خشونت، افراطگرایی و ترور تبدیل شده است، که جهان و جهانیان را تهدید میکند؛ و برای مقابله با آن، ائتلافی به رهبری آمریکا تشکیل شده است. برخی از کشورهای جهان و منطقه با مشارکت در این ائتلاف، پرچم مبارزه با تروریسم را برافراشتهاند.
نکتهای که اکثر مردم و حتی برخی از تحلیلگران نیز از آن غفلت ورزیده و بدان توجه نمیکنند؛ این است که: کسی نمیپرسد داعش چرا و از کجا آمد؟ چه دستها و دولتهایی در تشکیل و حمایت آن دست داشته و دارند؟ آیا داعش تنهاست یا همدستان آشکار و پنهان دیگری دارد؟
پس از انفجار برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ م، جورج دبلیو بوش به صورت رسمی جنگ علیه القاعده و تروریسم را اعلان کرد و کشورهای زیادی در کنار آمریکا قرار گرفتند. حمله به افغانستان و پایگاههای القاعده آغاز و طالبان سقوط کرد. مدتی بعد، عراق اشغال و بن لادن کشته شد. در این جنگها هزاران نفر کشته، زخمی و آواره شدند؛ و صدها نفر در زندانهای گوانتانامو، ابوغریب و... تحت شکنجههای غیر انسانی جان باختند. جنگهای داخلی خانمانسوزی در این کشورهای مصیبتدیده آغاز شد، که متاسفانه هنوز هم ادامه دارد.
با وجود این خشونت، تندروی و ترور متوقف و ریشەکن نشد. تفکر افراطی القاعده از حد یک سازمان فراتر رفته و در بسیاری از ممالک اسلامی منتشر شد. کار به اینجا ختم نشده و در فضای اسفبار عراق و سوریه، نمونهای خشنتر و جاهطلبتر از القاعده، به نام داعش ظهور کرد.
پس از گذشت سیزده سال در سالگرد حمله به برجهای دوقلو، این بار در جده، جنگ ضد تروریسم و داعش به رهبری آمریکا و حمایت برخی از کشورهای غربی و منطقهای اعلان شد. این موضعگیری علیه داعش، تقریباً تکرار همان سناریوی جنگ ضد ترور و القاعده، به رهبری آمریکاست. در این رابطه نکات ذیل قابل تاملاند:
۱ـ نکتهی مهم و مغفول این است که: افراطگرایی پیش و بیش از آنکه علت باشد، معلول است. داعش نیز مجموعه یا سازمانی نیست که خود به خود و به صورت ناگهانی در عراق و سوریه سربرآورده باشد؛ بلکه نتیجهی علل و عوامل فراوانی است.
حقیقت این است که در اکثر ممالک اسلامی، فرد یا اقلیتی دیکتاتور و مستبد در مسند قدرت قرار دارند، که نمایندهی اکثریت مردم نبوده و خود را بر آنان تحمیل کردهاند. ظلم و بیعدالتی، عوامفریبی، نبود قانون مبتنی بر ارزش و کرامت انسانی یا عدم اجرای آن، فضای بستهی سیاسی، فقدان آزادی، حاکم بودن خفقان و فضای رعب و وحشت، سرکوب شدید و بیرحمانهی منتقدان و مخالفان و... در این کشورها به وضوح مشاهده میشود. ظلم و ستم به حدی رسیده که بسیاری از مردم از حملهی ابرقدرت ظالم و منفعتطلبی چون آمریکا به کشور خود و برچیدن بساط حکام ظالم، استقبال کرده و ورد زبانشان این است که: اللهم ادفع الظالمین بالظالمین: خدایا شر ظالمان را به وسیله ظالمان، دفع کن.
در چنین فضاهایی که نقد، اعتراض، مخالفت مدنی و اصلاحات بسیار مشکل بوده و عامەپسند نیست؛ دگرپذیری و فرهنگ تعامل و اختلاف و اصلاحطلبی به شدت آسیب دیده و زمینهی پیدایش و رشد گروههای خشن و افراطگرا فراهم میشود؛ وجود چنین فضایی درعراق و سوریه و حضور نیروهای بیگانه در این کشورها، از عوامل اصلی ایجاد و رشد گروههای خشونتطلب و افراطگراست. البته نقش بقایای حزب بعث و ژنرالهای بعثی صدام، سازمانها و دستگاههای اطلاعاتی غرب و منطقه را نیز نباید نادیده گرفت. علاوه بر این تفکرات دگم و سطحی، غیر واقع بینانه، عاطفی و احساسی نیز در پیدایش چنین حرکتهایی بیتاثیر نیستند.
۲ـ کشورهای کنونی موجود در ائتلاف ضد داعش و تروریسم، خود غالباً تروریست یا حامی گروههای تروریست و افراطگرا هستند. غرب به رهبری آمریکا، انگلیس و فرانسه تاریخچهای آغشته به تجاوز، استعمار، کشتار و شکنجهی مردم کشورهای دیگر را یدک میکشد؛ و از بانیان و حامیان اصلی دولت نامشروع، اشغالگر و تروریست رژیم صهیونیستی و پشتیبان نظامهای کودتاگر، دیکتاتور و مستبد در جهان ـ به خصوص منطقهی خاورمیانه ـ بوده و هست.
برخی از دولتهای شرکتکننده در ائتلاف چون رژیمهای مصر، عربستان، امارات، بحرین و... نیز دولتهایی دیکتاتور، خودکامه، مخالف هرگونه نقد و فضای باز سیاسیاند؛ و مخالفان خود را به بهانهی مبارزه با تروریسم، با وحشیانهترین روشها سرکوب میکنند.
۳ـ هرچند به نظر میرسد که داعش آیندهای ندارد، اما تاکنون از طرف ائتلاف ضد داعش نیز ارادهای قاطع و عزم جدی برای از بین بردن توان نظامیش مشاهده نمیشود. حمله به پایگاههای آن محدود بوده و غالباً تأسیسات زیربنایی عراق و سوریه هدف قرار میگیرند؛ و مطالبات مردم سوریه و عراق در حاشیه قرار گرفته است.
به نظر میرسد این ائتلاف بیش از آنکه با انگیزههای انسانی و جهت مبارزه با داعش و تروریسم تشکیل شده باشد، دارای انگیزههای سیاسی و اقتصادی است. همچنان که گفته شد، اکثر دولتهای شرکتکننده نیز آن را دستاویزی جهت سرکوب و از بین بردن منادیان آزادی و عدالت و مخالفان نظامهای حاکم قرار دادهاند.
۴ـ به گفتەی فهمی هویدی روزنامەنگار مصری «اگر بپذیریم که ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا در آینده با قدرت و غلبه بر داعش، خشونت و ترور را ریشهکن میکند، قطعاً هم در شناخت علل این پدیده و هم در تشخیص درمان آن اشتباه کردهایم.» مقابلهی اساسی با افراطگرایی و ترور از طریق دموکراتیک و با اصلاح سیاسی امکانپذیر و نتیجەبخش است نه با خشونت، اسلحه، زرهپوش و... البته این به معنای نفی کلی به کارگیری اسلحه علیه آنان، در تمام مکانها و زمانها و با رعایت شروط و موازین مشخصی، نیست. بر این باورم که داعش و سایر افراطگرایان، در فضایی آزاد، دموکراتیک و مملو از عدالت، مجال و زمینهی رشد نداشته و به تدریج ریشەهایشان خشکانیده میشود.
در فضای پرآشوب و خشونتِ کنونیِ بسیاری از ممالک اسلامی و ظهور گروههای افراطگرا و تکفیری چون داعش، عدهای فرصت را مناسب دانسته و آن را دستاویزی قرار دادهاند تا در رسانهها و دنیای مجازی بر طبل اسلامهراسی و اسلامستیزی بکوبند. رسانههای غربی ـ به خصوص بی. بی. سی و صدای آمریکا ـ، اذناب منطقهای آنها و گروهی از روشنفکران لائیک و سکولار در این رابطه، بیشترین نقش را بازی میکنند. از جمله اقدامات آنان در راستای دستیابی به اهدافشان در این زمینه، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱ـ تعمیم عمل خشن و افراطی فرد، گروه یا حکومتی از مسلمانان، به اسلام و سایر مسلمانان. به عنوان نمونه اعمال و رفتارهای داعش را تعمیم داده؛ و تمام مسلمانان را تندرو، افراطگرا و تروریست معرفی میکنند. این در حالی است که تقریباً تمامی حرکات اسلامی و هزاران عالم اسلامی از سراسر جهان، اعمال خشن و افراطگرایانهی داعش را محکوم کردهاند.
اما اگر فرد یا گروهی از ادیان یا مکاتب دیگری اعمال خشن، افراطی و تروریستی انجام دهند، این اعمال را به ادیان و مکاتب و پیروان آنان تعمیم نمیدهند. مثلاً در هندوستان، میانمار، چین، آفریقای مرکزی، رواندا، بوسنی، چچن، فلسطین و... هزاران مسلمان بیگناه و مظلوم به دست حکومتهای ظالم یا افراطگرایان هندو، بودایی، لائیک، سکولار، مسیحی و یهودی شکنجه و آواره شده و به طرز فجیع و غیر انسانی کشته شده و میشوند؛ اما تاکنون نشنیدهایم که هندوها، بوداییها، لائیکها، سکولارها، مسیحیان یا یهودیها را خشونتطلب، افراطگرا و تروریست معرفی کنند.
این رسانهها و افراد، اعمال طالبان و... را به تمام حکومتهای اسلامگرا تعمیم داده و مردم را از خطر به حکومت رسیدن مسلمانان، به شدت برحذر میدارند؛ اما استبداد، ظلم و جنایت دولتهای سکولار و لائیک مصر، عراق، سوریه و ترکیەی قبل از به قدرت رسیدن اسلامگراها، را به سایر حکومتهای همفکرشان تعمیم نداده؛ و از لائیک و سکولار هراسی و حذر شدید از به قدرت رسیدنشان سخنی نمیگویند.
۲ـ بنیادگرایی را که در میان پیروان تمام مکاتب و ادیان وجود دارد، و اولین بار نیز درغرب ظاهر شده و رشد کرد؛ تنها به مسلمانان نسبت میدهند. چنان وانمود میکنند که گویا بنیادگرایی و اسلام لازم و ملزوم همدیگرند. به گفتهی ادوارد سعید «یکی از برداشتهای غیر قابل اعتماد در کار اینان که اغلب بدان اشاره دارند، واژهی بنیادگرایان است، که بیشتر اوقات به صورت خودکار با اسلام یکی پنداشته شده، در حالی که از رابطهی آن با مسیحیت، یهود و بودائیگری چشمپوشی میشود. بدیهی است ربط دادن عالماً عامداً اسلام با بنیادگرایی برای خوانندهی متوسط، شکی باقی نمیگذارد که بنیادگرایی و اسلام هر دو، یکی است. تقلیل مذهب اسلام به تعدادی احکام [و] نمونههای قالبی... و سپس هر حقیقت منفی بسته شده به اسلام را برجسته نشان دادن ـ خشونت، ابتدایی بودن، تبارگرایی، ویژگیهای تهاجمی ـ آنها را امری ثابت وانمود میکند. و اینهمه بدون اینکه تعریف دقیقی از بنیادگرایی، رادیکالیسم و تندروی در دست و یا زمینهای و یا توجهی در میان باشد، صورت میگیرد.» [۱]
۳ـ اسلام و مسلمانان را خطری جدی برای جامعه و جهان مینمایانند؛ و پاک کردن زمین از آنان را به عنوان ضرورت مطرح میکنند. چنان تصاویر منفوری از مسلمانان به نمایش گذاشته و منتشر میکنند، که اگر از بینندگان دربارهی مسلمانان بپرسند، گروه کثیری در پاسخ میگویند: «تفنگ به دست، ریشو و عقبماندەای که درصدد است دشمن را تا درک اسفل برای نابودی تعقیب کند، تروریست و دشمن شماره یک آمریکا...» [۲] حقوق بشر، ملیت و... میباشند.
متاسفانه در غالب اوقات مخالفان اسلام و اسلامگراها در زیر نقاب ناسیونالیسم، دموکراسی و مبارزه با تندروی و تروریسم، با همان روش و ادبیات داعش و سایر افراطگراها، به اسلام و مسلمانان میتازند. خود حقپنداری مطلق، دگرناپذیری، عدم مدارا، تجریح و تحقیر رموز اسلامی، توهین به اسلام و مسلمانان، تبلیغات وسیع رسانهای در راستای ضرورت طرد و حذف آنان و... نمونههایی هستند که به وفور شاهد آنها هستیم.
یکی از اصول اساسی و مورد اجماع در اسلام این است که: ظلم وستم تحت هر عنوان و نامی و علیه هرکسی ـ صرف نظر از دین، ملیت، زبان و... ـ محکوم است؛ و دفاع از مظلوم و و موضعگیری علیه ظالم، در حد وسع و توان بر تمام مسلمانان واجب است.
امید که همگی با درک دقیق و عمیق مسائل و به دور از احساسات و عواطف دینی، ملی، قومی و... دربارهی قضایا و رویدادها قضاوت کرده و موضعگیریهای حکیمانه اتخاذ نماییم. بکوشیم با گشودن باب گفتوگو، تعارف و تفاهم را افزایش داده و با دگرپذیری و مدارا زمینهی همزیستی مسالمتآمیز و مبتنی بر احترام و نیکی را بیش از پیش فراهم نماییم؛ امری که بدون آنها، جامعه رنگ امنیت و آسایش را نخواهد دید.
منابع:
۱ـ اسلام رسانەها، ادوارد سعید، ترجمه اکبر افسری، انتشارات توس، چاپ اول ۱۳۷۹، صفحه ۱۶
۲ـ همان منبع، ص ۲۵
نظرات
متین
05 آبان 1393 - 10:16سلام کاک حیدر عزیزم؛ مطلب را با صبر، دقت و حوصله از اول تا آخر مطالعه کردم؛ سنجیده، ارزنده، زیبا، گرانبها و روشنگر نقاط تاریک داستان داعش و مدعیان مبارزه با تروریسم بود؛ بصورت ویژه، سپاسگزارم
عدنان
07 آبان 1393 - 11:31با سلام و تشکر از نوشتار ارزشمندتان به راستی که این رسانه ها خوب بلدند که از آب گل آلود ماهی بگیرند. آبی که خود گل آلوده اش کردند. در دنیایی که حقیقت و دروغ چنان به هم آمیخته اند که تفریق آنان از هم کار اسانی نیست قلم فاروق های زمان موثر تر از هر ابزاری است.