«فردوسی سرودهی نامور خود را با حمد خدا آغازیده و این سنت حسنه را در مطلع همه بابها و فصول دیگر نیز تکرار کرده است جز این هرجا که فرصت یافته و موقعیت را مناسب دیده، همچنان ستایش خردمندانهی خدا را از یاد نمیبرد. بدینرو شاید بتوان از میان همین ابیات ستایشگرانه و خردورزانه، به نظرگاه او دربارهی خداوند جان و خرد، راه یافت و بر برگبار خداشناسی این مرز و بوم افزود.»
حکیم ابوالقاسم فردوسی در سال 329 هجری در منطقه توس خراسان متولد و در سال 411 از دنیا چشم از جهان فرو بست در مدت 30 سال شاهنامه را سرود. شاهنامه در بین فارسیزبانان و فارسیخوانان جایگاهی بلند دارد. به طوریکه یادم میآید آن وقت که رادیو و تلویزیون نبود شبهای طولانی زمستان پدرم برای ما شاهنامه از حفظ میخواند و شب را با داستانهای شاهنامه به سحر میرسانیدم هرچند پدرم سواد نداشت و از جایی نخوانده بود بلکه از نقّال قهوهخانهی پدری شنیده بود.
هدف این نوشتار بررسی «خداشناسی فردوسی در شاهنامه» است. خداشناسی از دید هر سه قسم توحید (ربوبی، الوهی، و اسماء و صفات) را مد نظر دارد. مطالعات و مقالات زیادی به عنوان دین و خداشناسی و اعتقاد فردوسی صورت گرفته است اما دید توحیدشناختی و اقسام آن تاکنون کاری انجام نگرفته است یا حداقل نگارنده از آنها بیخبر است.[2]
روش کار به این صورت بوده که ابتدا به شرح واژههای عبادت، توحید و اقسام آن پرداختهام و سپس بعضی از اشعار مرتبط با موضوع را جمعآوری نموده و آنرا به سه عنوان توحید ربوبی، توحید الوهی، و توحید اسماء و صفات تقسیم کردهام و سپس متناسب با شعر آیات و احادیث منطبق با آن پیدا نموده و با استفاده از تفسیر نور تألیف استاد گرانمایه دکتر مصطفی خرمّدل معنا وترجمه نمودهام. این مطالب در حد تحقیق دانشجویی درس دو واحدی صورت میگیرد و گرنه جای کار وسیعتری وجود دارد که زمان و کار زیادی را طلب میکند هدف اساسی طرح ایدهای نو بوده و بسط و توسعه را باید برای یک پایان نامه دانشجویی کامل گذاشت.
هدف از خلفت:
دانشمندان اسلامی و مفسرین قرآن کریم هدف و غایت از خلقت انسان و جن را عبادت و بندگی میدانند وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْأِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (ذاریات: 56) و عبادت را عین توحید دانسته و کشمکش و خصومت بین پیامبران و امتهایشان بر سر توحید میدانند: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ. (نحل: 36)
ترجمه: ما به میان هر ملتی پیغمبری را فرستادیم (و محتوای دعوت همه پیامبران این بود است) که خدا را بپرستند و از طاغوت (شیطان، بتان، ستمگران و غیره) دوری کنید. (نحل: 36)
مفسرین توحید را به سه قسم تقسیم میکنند: 1-توحید ربوبی 2-توحید الوهی 3-توحید اسماء و صفات.[3]
توحید ربوبی:
توحید افعال و کرد خداوند است گرچه کفار زمان پیامبر بدان معترف بودند اما آنها را داخل اسلام ننمود و پیامبر اسلام (ص) با آنها به جنگ برخاست و اموالشان را حلال شمرد. برای نمونه نه حصر، آیاتی چند را ذکر میکنیم: قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ. (یونس: 31).
ترجمه: بگو: چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی میدهد یا کیست که زنده را از مرده بیرون میآورد، و کیست که کار[هستی]را تدبیر میکند؟ خواهند گفت: خدا. پس بگو: آیا پروا نمیکنید.
چنانچه در آیه پیداست مشرکان به صفات رزاقیت، المحیی، المیمت، مالک، و مدبر بودن خدا معترف بودند و جز الله خدایی نمیشناسند اما خداوند بر آنها نهیب میزند که چرا ایمان نمیآورند و تقوی پیشه نمیکنند.
قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِیهَا إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَذَکَّرُونَ قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ قُلْ مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ یُجِیرُ وَلا یُجَارُ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ. (سوره مؤمنون:84-89)
ترجمه: بگو زمین و کسانی که در زمین هستند از آن کیستند؟ اگر دانا و فرزانهاید. (بر اساس ندای فطرت و بداهت عقل) خواهند گفت: (همه کائنات، و از جمله زمین و ساکنان آن) از آن خدایند. بگو پس چرا نمیاندیشید و یادآور نمیگردید (که تنها مالک کائنات و شایسته پرستش است و بس؟) بگو: چه کسی صاحب آسمانهای هفتگانه و صاحب عرش عظیم است؟ (آیا ملک کائنات و فرمانروایی بر آنها از آن کیست؟). خواهند گفت: از آن خدا است. بگو: پس چرا پرهیزکاری پیش نمیگیرید (و خویشتن را از فرجام شرک و کفر و عصیان نسبت به یزدان، صاحب و فرمانده جهان به دور نمیدارید؟!) بگو: آیا چه کسی فرماندهی بزرگ همه چیز را در دست دارد (و ملک فراخ کائنات و حکومت مطلقه بر موجودات، ار آن اوست؟) و او کسی است که پناه میدهد (هر که را بخواهد) و کسی را (نمیتوان) از (عذاب) اوپناه داد. اگر فهمیده و آگاهید؟! خواهند گفت: از آن خداست. بگو: پس چگونه گول (هوی و هوس و وسوسه شیطان را) میخورید و (از حق کنارهگیری میکنید، انگار) جادو و جنبل میشوید؟[4]
در تفسیرو بیان این آیات استاد عبدالرحمن حبنکة المیدانی میگوید:
«آنان (مشرکان) در مقابل پاسخگویی به این سوال نمیتوانستند تصور کنند که ربوبیت آسمانها هفتگانه و ربوبیت عرش عظیم از آن خدایان باشد، چرا که اینها ملک خداوند یگانه است و هیچ یک از مشرکان این پندار را نداشتند، بلکه بر این باور بودند که خدایان در پدید آوردن چیزی در روی زمین عاجز و قاصرند و پدید آوردن آسمانها و عرش و تغییرات در آنها از آن پروردگار جهانیان است.
ربوبیت صفتی است که در برگیرنده تمام تصرفات خدایی«خالق» و«ربّ» است بدانچه تحت سلطان ربوبیت خدا است در هر حرکتی ار حرکات و هر سکنهای از سکنات و هر تغییری در ذات و صفاتش. هیچ مشرکی را توانایی غلو و زیادهروی نیست که چنان پندارد پروردگاری«آن چنانی» غیر الله، (که تنها اوست پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش عظیم است)، توانایی خلقت و پدید آوردنشان را داشته باشد.»[5]
حتی فرعون- با تمامی سرکشی و کفر و عصیانش – خداوند سبحان از زبان موسی علیه السلام با وی چنین میگویید: قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنْزَلَ هَؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ وَإِنِّی لَأَظُنُّکَ یَا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً (اسرا: 102)
ترجمه: (موسی به فرعون) گفت: تو که (خوب) میدانی که این معجزههای روشنی بخش و (دلایل واضح) را جز صاحب آسمانها و زمین نفرستاده است (و تو کاملا آگاهانه حقایق را انکار میکنی) و من معتقدم که تو ای فرعون! (از حق روگردانی و سرانجام اگر از سرکشی خود بر نگردی) هلاک میگردی.[6]
پس معنای توحید ربوبی اعتقاد به این است که خداوند، پروردگارآسمانها و زمین است و خالق هرچه در آن ومیان آنها است. مالک امر درهستی که هیچ شریکی ندارد است. کسی نمیتواند حکم و فرمانش را نادیده بگیرد و همواست که روزی دهنده هر موجود زندهای است. مدبر هر امری اوست که بلند میکند و به پایین میکشاند، دهنده وبخشنده او است سود وضرررساننده (الضار و النافع) و عزتبخش و خوارکننده نیز همو اوست، و غیر او هر کی باشد و هر چی باشد نمیتواند سود و زیانی نه برای خود و نه دیگران داشته باشد مگر باذن خدا.
این نوع توحید را فقط کسانی که انکار وجود خدا میکنند قبول ندارند.
توحید الوهی:
فعل بنده است در مقابل خدا است. تنها خدا را شایسته عبادت و خضوع و طاعت و بندگی مطلق دانستن است، پس غیر او را نباید عبادت و بندگی نمود و برای او شریک و همتا قرارداد.
زمانی توحید محقق میگردد که توحید الوهی به توحید ربوبی منضم گردد. مشرکان صدر اسلام با اینکه به توحید ربوبی معترف بودند اما مسلمان به حساب نمیآمدند چرا که غیر خدا را عبادت میکردند یهود و نصاری عزیر و مسیح بن مریم را فرزندان خدا میدانستند و احبار و رهبان را به عبادت میگرفتند و حلال و حرام را از آنان میگرفتند و برایشان قانون غیر خدایی وضع میکردند.
وقتی گفته میشود توحید منظور توحید الوهی است که مهمترین انواع توحید است.
توحید اسماء و صفات:
این نوع از توحید اشاره به اسماء الحسنی و صفات الهی دارد که آنها را به طور مطلق شایسته خدا میداند.
وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (اعراف: 180)
ترجمه: خدا داری زیباترین نامها است (که به بهترین معانی و کاملترین صفات دلالت مینمایند پس به هنگام ستایش یزدان و درخواست حاجات خویش از خدای سبحان) او را بدان نامها فریاد دارید و بخوانید و بهترک کسانی بگویید که در نامهای خدا به تحریف دست مییازند (و واژههای به کار میبرند که از نظر لفظ یا معنی، منافی ذات یا صفات خداست). آنان کیفر کار خود را خواهند دید.[7]
همچنین در سوره اخلاص خداوند صفاتی را برای خود بیان میکند که تنها مختص و شایسته او است.
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ
ترجمه: بگو: خدا، یگانه یکتا است خدا سرور والای برآوردنده امیدها و برطرف کننده نیازمندیها است نزاده است و زاده نشده است وکسی همتا و همگون او نمیباشد.[8]
در جای دیگر خدواند متعال خود را اینچنین معرفی کرده و خط بطلان به تشبیه و تمثیل خود توسط عقل بشری میزند:
لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ (شوری: 11)
ترجمه: هیچ چیزی همانند خدا نیست (و نه او در ذات وصفات به چیزی از چیزهای آسمان و زمین میماند، ونه چیزی از چیزهای آسمان و زمین در ذات و صفات بدو ماند) و او شنوا و بیناست (و پیوسته بر کارگاه جهان نظارت مینماید و از جمله زاد و ولد انسانها و حیوانها را میپاید)[9]
مفهوم عبادت:
دکتر یوسف قرضاوی عبادت را اینگونه تعریف میکند:
«نهایت خضوع همراه با نهایت محبت، پس خضوع کامل با محبت کامل معنای عبادت است.»[10]
صورتهای عبادت متعددند از جمله:
الف: دعا و نیایش.
پیامبر اسلام دعا را مغز عبادت میداند (الدعاء مخ العبادة) یا به روایتی دیگر (الدعاء هو العبادة).
ب: برپایی شعائر دینی مانند: نماز، روزه، حج، صدقه، زکات، نذر، ذبح و غیره آنهم فقط برای خدا.
ج: انقیاد و اذعان دینی نسبت به احکام شرع خدا. که حلال و حرام وحدود را مشخص نموده و شئون مختلف زندگی را با قوانین شرع نظام بخشیده است.
مفهوم شرک:
توحید که حق خالص خدا بر بندگان است شرک، شریک قرار دادن کسی در این حق است. مثلاً همراه خدا کسی را به خدایی بگیرد و او را عبادت و اطاعت کند یا از او استعانت بطلبد و استغاثه کند.
خدا این شرک را حرام نموده و صاحب آنرا نمیبخشد.
إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِیداً (نساء: 116).
ترجمه: بیگمان خداوند شرک ورزیدن به خود را (از کسی) نمیآمرزد و بلکه پایینتر از آنرا از هر کس که بخواهد (و صلاح بداند) میبخشد.[11].
شرک دارای مراتبی است علما و مفسرین به سه دسته تقسیم نمودهاند:
1-اکبر 2-اضعر 3-خفی.[12]
توحید در باور ابوالقاسم فردوسی:
سخن هر چه بایست توحید نیست
به نا گفتن و گفتن او یکیست
فردوسی در این بیت اعلام میکند هر سخن و گفتاری که از توحید نباشد بیهوده و عبث است که گفتن و ناگفتنش یکسان است و این پندار ریشه در اندیشه توحیدی وی دارد هر چند کتاب وی شاهنامه کتاب آموزش دینی و تفسیر و عقیده نیست اما در هر جا که برایش امکان داشته باشد مفاهیم خداشناسی را بیان میکند و پایبندی خود را بدان اعلام میدارد.
در ادامه میگوید:
نخست از جهان آفرین یاد کن
پرستش بر این یاد بنیاد کن
یاد خدا را مقدمه هر کاری میداند چنانچه در احادیث نبوی آمده است:
«هر چیزی که به نام خدا آغاز نشود ابتر است».
ذکر و یاد خدا را اساس پرستش و عبادت میداند، چرا که در بینش اسلامی فلسفه غایی عبادات ذکر و یاد خدا است.«واقم الصلاة لذکری»
توحید ربوبی در باور ابوالقاسم فردوسی:
شب و روز و گردان سپهر آفرید
خور و خواب و تندی و مهر آفرید
جز او را مدان کردگار بلند
کزو شادمانی و زو مستمند
خداوند گردنده خورشید و ماه
روان را به نیکی نمایند راه
بدویست کیهان خرم به پای
هموداد و داور به هر دو سرای
بهار آرد و تیرماه و خزان
برآرد پر از میوه دار رزان
حکیم طوس پدید آوردن شب و روز و سپهر و خور و خواب، عشق و محبت و شادمانی، خورشید و کیهان و گردش آن و آمدن فصلها و رسیدن میوهها را از قدرت و ذات خدای متعال میداند و اعتقادش را به توحید ربوبی به طور واضح بیان میکند.
از آغاز باید که دانی درست
سرمایه گوهران از نخست
که یزدان ز نا چیز آفرید
بدان تا توانی آرد پدید
خالق هستی انسان را از ذرهای ناچیز آفریده است:
فَلْیَنْظُرِ الْأِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ (طارق: 5-8)
ترجمه: انسان باید بنگرد و دقت کند که از چه چیز آفریده شده است؟! او ازآب جهنده ناچیزی آفریده شده است آبی که از میان استخوان پشت و استخوانهای سینه بیرون میآید بیگمان خداوند (تعالی که انسان را در آغاز از آب نطفه آفریده است. همو) قادر است که بار دیگر انسان را (پس از مرگ به زندگی) برگرداند.
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
زنام و نشان وگمان برترست
نگارنده بر شده پیکرست
در ابیات فوق اشاره به رزاق بودن، خالق بودن، هادی بودن ومدبر هستی بودن خدا اشارت دارد.
جهان را فزایش زجفت آفرید
که از یک فزونی نیاید پدید
ز چرخ بلند اندر آمد سخن
سراسر همین است گیتی زبن
وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَالْأَنْعَامِ مَاترکَبُونَ (زخرف: 12)
ترجمه: و همان کسی است که همه جفتها (و نرها و مادهها اعم از انسانها وحیوانها وگیاهان) را آفریده است. و برای شما از کشتیها و چهارپایان مرکبهایی تهیه دیده است که بر آنها سوار میگردید.
حکیم توس به قانون زوجیت اشاره میکند و تعبیری از آیه قرآن را بیان میدارد.
جز او را مخوان کردگار سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
از آدمی طلب میکند خدایی را خدا بدانند که پدیدآورنده و کردگار سپهر و فروزنده ماه و ستارگان است. تنها به او معترف باشد.
نگارنده چرخ گردنده اوست
فزاینده فر بنده اوست
خدای متعال خالق حرکت هستی است و هم اوست که بنده را به سوی کمال و رشد سوق میدهد. پس غیر خدا را خواندن و طلبیدن چه سودی میتواند داشته باشد؟
توحید الوهی در باور ابوالقاسم فردوسی:
همه بینیاز است و ما بندهایم
به فرمان و رایش سر افکندهایم
فرزانه توس نهایت خضوع و سرسپردگی به فرمان خدا اعلام میکند. خدایی که بینیاز است (الله الصمد) و ما همه بنده این خدای بینیاز هستیم. آری همه ما بندهایم و بایست مطیع و فرمانبردار اوامر او باشیم.
چنین گفت: کز داور راد پاک
دل ما پر امید وترس است و باک
یکی از صفات مؤمنان این است که پروردگارشان را با امید وترس میخوانند همان خوف و رجا یا رغبت و رهبت است:
وَیَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ (انبیاء90)
مؤمن نباید از مکر خدا و عذاب ایمن باشد در همان حال نباید دچار یأس و نومیدی گردد بلکه بین خوف و رجا به سوی پروردگار در حرکت باشد. چنانچه در بیت زیر بر این صحه میگذارد.
ببخشایش امید و ترس از گناه
به فرمانهای ژرف کردن نگاه
که یک سر به یزدان نیایش کنید
ستایش ورا فزایش کنید
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً (احزاب: 41)
ترجمه: ای مؤمنان بسیار خدای را یاد کنید (و هرگز او را فراموش ننماید).
یکی از خصایص و وظایف موحدین ذکر یزدان واحد و احد است و این ذکر هر چه فزونتر باشد کمال و تعالی آدمی را بهتر تضمین میکند.
به دانش گرای و به یزدان گرای
که اویست جان ترا رهنمایی
فردوسی گرایش به دانش و یزدان موجب رهنمایی جان و روح آدمی میداند چرا که تعبد جاهلانه بیدانش را بر نمیتابد. چنانچه غزالی در احیاء علوم الدین، حکایت آن مرد متعبدی را نقل کرده: که میخواست با درختی شرکی مبارزه بکند چون دانش نداشت گول شیطان را خورد و شیطان بر او مسلط شد.
برین همنشان است پرهیز نیز
که نفروشد او راه یزدان به چیز
از نشانههای تقوی نفروختن دین و تقوی به متاع دنیا است کاری که بسیار وعاظ السلاطین و شیوخ المضیره در قدیم و جدید انجام داده و میدهند، گمراهی را میخرند و هدایت و راه یزدان را واگذار میکنند. و چه تجارت تباهی است.
أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ (بقره: 16)
ترجمه: اینان رهنمودهای (پروردگار) را به (بهای) گمراهی فروختهاند و چنین بازرگانی و معامله آنان سودی در بر ندارد و راه یافتگان (طریق حق و حقیقت) به شمار نمیآیند.
به چیز کسان کس میازار دست
هر آنکس او هست یزدان پرست
حکیم توس نتیجه خدا پرستی را خدمت به خلق میداند و آزار رساندن و تجاوز به حقوق دیگران را منافی خداپرستی میداند چنانچه از پیامبر نقل است «خیرکم انفعهم للناس» و یا در حدیث دیگری میفرماید: «المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده» مسلمان را کسی میداند که مسلمان از زبان و دست او در امان باشند.
در جایی دیگر مثل همین بیت را فردوسی سروده است:
بترس از خدا و میازار کسی
ره رستگاری همین است و بس
ای کاش حاکمان و محکومان به توصیه حکیم فرزانه، عمل میکردند!
همیشه پیش یزادن نیایش کنید
شب تیره او را ستایش کنید
یکی از آموزههای اسلام در مقوله تزکیه نفس و تادیب آن دعا و نیایش در سحرگاهان و شب هنگام است زمانی که مردمان در خوابند و عاشقان معبود بیدار، با او خلوت کرده و راز و نیاز میکنند امید مغفرت دارند و از عذاب روز باز پسین در هراسند.
حکیم نیک میداند برایتربیت رجال و مردان خدایی نیایش شب هنگام بسیار اساسی و ضروری است.
یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ (انعام: 52)
ترجمه: کسانی که سحرگاهان و شامگاهان خدای را به فریاد میخوانند و منظورشان (تنها رضایت) او است.
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست
آنچنان که شایسته است نمیتوان حق خداوندی را در پرستش و ستودن او بجای آورد و بایستی تا آنجا که ممکن است کمر بندگی بسته و در مسیربندگی و عبودیت خداوند حرکت کنیم (ما عبدناک حق عبادک)
بدین آلت رای جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان؟
این بیت همچنین اشاره به معنای فوق دارد چنانچه شیخ سعدی -علیه الرحمه- هم بیان نموده است:
بنده همان به که زتقصیرخویش
عذر به درگاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که بجای آورد
بلکه بایستی:
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگا
آری بایستی در مسیر بندگی باشی تا راه خدا را پیدا کنی و خدا نیز راهش را به تو نمایان خواهد کرد.
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ (عنکبوت: 69)
ترجمه: کسانی که برای (رضایت) ما به تلاش ایستند و در راه (پیروزی دین) ما جهاد کنند. آنان را در راههای منتهی به خود رهنمود (و مشمول حمایت و هدایت خویش) میگردانیم. وقطعا خدا با نیکو کاران است. (وکسانی که خدا در صف ایشان باشد پیروز و بهروزند).
جهاندار چون گشت یزدان پرست
نیازد به بد ورجهان نیز دست
حکیم فرزانه توس شاید آمال و آرزوی خود را در حاکمانی جستجو میکند که یزدان پرست باشند نه هوی و خود پرست، سلاطین و حاکمانی چون مست قدرت هستند، از ریختن خون و تعدی و تجاوز به حقوق مردم ابایی ندارند چرا که خدا و روز پسین را باور نمیدارند. چنانچه فرعون به حدی از خود پرستی وتکبر رسید که گفت: انا ربکم الاعلی.
قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِیکُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشَادِ (29)
ترجمه: و فرعون گفت: من جز آنچه صلاح دیدهام و پیشنهاد کردهام صلاح نمیبینم، و من جز به راه هدایت و منتهی به سعادت، شما را رهنمود نمیکنم.
فردوسی شرط اساسی را برای حاکم یزدان پرست بودن او میداند تا مردمان در رفاه و آسایش بسر برند.
آنچنان نباشد که او را اینچنین دعا کنند: خدایا جانش بستان!!!!
ز فرمان و رایش کسی نگذرد
پی مور بی او زمین نسپرد
شاعر توس اشاره به قدرت مطلق خداوند نموده، کسی را یارای خروج از حکم او نیست و هیچ جنبدهای بدون امر و فرمان او توان و اجازه حرکت ندارد، حتی جانور ریز و ناچیزی مثل مور نمیتواند پای خود را بلند کرده و گام بر دارد. شاعر با نهایت بلاغت آنرا بیان کرده است.
به یزدان گرای و به یزدان پناه
بر اندازه زو هرچه باید بخواه
به یزدان پناه و به یزدان گرای
که اویست بر نیک و بد رهنمای
حکیم فرزانه در دو بیت با مصرعهای اول مشابه دعوت به خدای جوی و پناه بردن به خدا میکند، چرا که خداست راهنمای بشر راههای نیک و بد را به او بشناساند و او را در مسیر بندگی خود قرار دهد.
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ (عنکبوت: 69)
در مصرع دوم بیت اول آدمی راترغیب میکند تنها از خدای هر چیز را بهاندازه بخواهد، نه از هیچ دیو وآدمی یا بت و سنگی و یا مزار و قبهای.
نیایش ز اندازه بگذاشتند
همه در زمان دست برداشتند
به نیروی یزدان بیابیم دست
بدان بد کنش مردم بت پرست
چو نومید گردد ز یزدان کسی
ازو نیک بختی نیابد بسی
در این ابیات شاعر تنها با توسل، به نیروی لا یزال الهی و عجز و لابه کردن به درگاه او، امید تسلط بر کافران و بت پرستان را دارد. و نا امیدی از رحمت خدا را جز بدبختی و گمراهی نمیداند که بر گرفته از آیه:
قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ (حجر: 56)
ترجمه: گفت: چه کسی است که از رحمت پروردگارش مأیوس شود. مگر گمراهان (بی خبر از قدرت و عظمت خدا!)
بترسید یکسر ز یزدان پاک
مباشید ایمن بدین تیره خاک
خوف از خدا اساس بندگی است چرا که خوف از خدا موجب نهی نفسی از هوی و هوس میگردد. بنده واقعی خدا فکر روزی را میکند که بدین خاک تیره چهره در نقاب بر کشد و یاد مرگ را فراموش نمیکند.
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى (نازعات:40- 41)
ترجمه: و اما آن کس که از جاه و مقام پروردگار خود ترسیده باشد. و نفس را از هوی و هوس بازداشته باشد قطعا بهشت جایگاه او است.
زیزدان شناسید یک سر سپاس
مباشد جز پاک یزدان شناس
تنها سپاس و ستایش را متعلق به یزدان دانسته و از انسانها میخواهد پاک از شرک و خرافات و عادتهای پلید باشند و خدای را آنچنان که شایسته است بشناسند.
(مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ (حج: 74)
ترجمه: آنان خدای را آن گونه که باید بشناسند نشناختهاند (چرا که سنگها و دیگر آفریدگان عاجز و ضعیف راهمتای خدا میسازند) به حقیقت خدا توانا (بر هرکاری و) چیره (بر هرچیزی) است. (چرا که همه کائنات را آفریده است او همچو بتان و معبودان دروغین نیست که بر آفرینش مگسی توانایی ندارند).
منی چون به پیوست با کردگار
شکست اندرآورد و برگشت کار
مثال فرعونیان است هنگامیکه انا ربکم الاعلی میگویند وخدا آنان را عبرتی برای جهانیان قرار داد. وقتی که فرد به اوج قدرت مادی و جاه و مقام میرسد بیشتر باید شاکر نعمتهای خدا باشد... اما وای به روزی که دچار عجب و غرور گردد آن وفت است که کار بر میگردد و بختش واژگون میگردد. بهقول امام شافعی: ما طار طیر و ارتفع الا کما طار وقع.
و چنین است این بیت نیز:
چه گفت آن سخنگوی با فر و هوش
چو خسرو شوی بندگی را بکوش
ز هر بد به دادار کیهان پناه
که او راست بر نیک و بد دستگاه
خداوند در سورههای قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس آدمیان را فرا میخواند از بدیها و شرور به خدای یگانه پناه برند تا از شر این مخلوقات در امن باشند. اشاره فردوسی برخاسته از این سورهها میباشد.
کند برتو آسان همه کار سخت
ز رای دلفروزو پیروزبخت
هنگامیکه به خدای جهانیان پناه بری همه کارهای سخت را بر تو آسان میکند چرا کهاندیشه و فکر تو را از موجودی غیر خدا پاک میسازد و سرانجامی نیکو را نصیبت میگرداند.
چو یزدان بود یار و فریادرس
نیازد به نفرین ما هیچ کس
حکیم خدا پرست در این بیت دامن خود را از شرک در دعا و استغاثه پاک میکند و تنها خدا را یار و فریادرس میداند، نه آدمیان نه جنیان نه سنگ و چوب. این معنا و مفهوم ایاک نعبد و ایاک نستعین است. و این خود بیانگر خلوص توحید این دهقان شاعر بوده است.
پس آنکه بگویش کهترس خدای
بیاید که باشد به هر دو سرای
ترس و خوف از خدا شاعر مدح نموده و آنرا مایه سعادت در هر دو سرای میداند.
ازویست نیک و بد و هست و نیست
همه بندگانیم و، ایزد یکیست
خدا را قوه فاعل در هستی میداند و معتقد است حسن و قبح عقلی نیست، بلکه منتسب به وحی میداند. تعجب این است بسیاری از نویسندگان و محققین او را از معتزله شمردهاند گویا این بیت شعر را ندیدهاند یا... شاید هم نادیده انگاشتهاند.
جز او را مخوان کردگار سپهر
فروزنده ماه و ناهید ومهر
وزو بر روان محمد درود
به یارانش بر هریکی برفزود
بیت اول همچون موارد دیگر اقرار به توحید ربوبی پروردگار است ودربیت دومترجمه: اللهم صلی علی محمد و صحبه. یا بعبارتی دیگرشعار لا اله الا الله و محمد رسول الله اقرار به الله و به نبوت محمد وسلام درود بر یاران رسول خدا، آنانی که چراغی پر فروغ بودند که یار و همدم پیامبر اسلام بودند بدیهی است اگر فردوسی نهج شیعی میداشت میبایست صحابه را لعن و نفرین کند نه درود بفرستد.
توحید اسماء و صفات در باور ابوالقاسم فردوسی:
زنام و نشان و گمان برتر است
نگارنده بر شده پیکر است
نیابد بدو اندیشه راه
که او برتر از نام و جایگاه
عظمت و بزرگی خداوند را یاد کرده وخدا را از گمان و اندیشه انسان برتردانسته است.
ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ (102) لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ (انعام: 103)
ترجمه: آن (متصف به صفات کمال است که) خدا و پروردگار شماست. جز او خدایی نیستٍ؛و او آفریننده ی همه چیز است. پس وی را باید بپرستید (وبس؛چرا که تنها او مستحق پرستش است و حافظ و مدبر همه چیز است چشمها (کنه ذات) او را درنمییابند، و او چشمها را درمییابد (و به همه دقایق ورموز آنها آشناست) و او دقیق (است و با علم کامل و اراده شامل خود به همه ریزهکاریها آشنا و از همه چیزها) آگاه است.
که هست او ز فرزند وزن بینیاز
به نزدیک او آشکار است راز
بیابی چو گویی یزدان یکیست
ورا یار و رهنما و انباز نیست
مصرع اول بیت اول و دوم تفسیر ( قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ (3) وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ (4) است. خدا بینیاز و صمد است و خداوند را زن و فرزند نیست و رازها نزد خداوند آشکار هستند و چیزی از خدا مخفی نمیماند.
(إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفَى عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَلا فِی السَّمَاءِ (آل عمران: 5)
ترجمه: شکی نیست که هیچ چیز نه در زمین و نه در آسمان از خدا پنهان نمیماند (کوچک باشد یا بزرگ، پدیدار باشد یا پنهان، دور یا نزدیک).
یکی را برآرد به چرخ بلند
یکی را خوار وزار و نژند
این بیت تفسیر و معنای این آیه میباشد: قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (آل عمران: 26)
ترجمه: بگو ای پروردگارا! ای همه چیز از آن تو! تو هر که را بخواهی حکومت و دارایی میبخشی و از هر که بخواهی حکومت و دارایی را باز پس میگیری، و هر کس را بخواهی عزّت و قدرت میدهی و هر کس را بخواهی خوار میداری، خوبی در دست تو است و بیگمان تو بر همه چیز توانایی.
بدانگه که لوح آفرید و قلم
بزد بر همه بودنیها رقم
فردوسی حکیم در اینجا اشاره به تقدیر الهی دارد چنانچه در حدیث پیامبر آمده است:”رفع القلم و جفت الصحف". و این بیانگر آشنایی وی بر احادیث نبوی شریف دارد.
نتیجهگیری:
در آنچه در این مقاله به رشته تحریر در آمد واضح و معلوم گشت که حکیم ابوالقاسم فردوسی به هر جنبه توحید توجه و عنایت داشته است بخصوص توحید الوهی که رابطه انسان با خدا را معلوم میکند. فردوسی در محیطی زیسته است که منبع اساسی تفکر مردم قرآن و سنت بوده است و او در اشعار خود آنها را دست مایه فکر و اشعار خود ساخته است، همچون بسیاری از شاعران و نویسندگان گذشته و هم عصر با وی که فکر و ایدئولوژی خود را از این دو منبع اساسی گرفتهاند.
فردوسی از مظاهر شرک رویگردان بوده و عبادت و استعانت و استغاثه را فقط مخصوص و متعلق به خدا میداند و بدینوسیله توحید خود را خالص میگرداند. بررسی و تحلیل از فکر و اندیشه و شخصیت فردوسی بدون آشنایی با قرآن و سنت کار اشتباهی است که بسیاری در این دام افتادهاند. بحثهای کلامی و فلسفی و مذهبی قدیمی و متروک که امروزه مطرح نیستند و دردی را دوا نمیکنند و جز سردرگمی و دور شدن از اهداف تعلیمی و تربیتی نتیجهای ببار نخواهد آورد و این نسل نیز حال و حوصله این سلسله مباحث را ندارند.
اما توجه خاص نگارنده به جنبه اعتقاد توحیدی وی بخاطر این بوده که تا حال کسی یا مقاله یا متنی را (با توجه به بضاعت خویش) ندیده، که این جوانب را بررسی کرده باشد. بهر حال چنانچه امام مالک فرموده: کل یؤخذ من کلامه و یترک الا صاحب هذا القبر (رسول الله). اندیشه هر کسی قابل الک زدن است خوب و نافع را گرفته و بیخاصیت و غیرمفید را به دور باید انداخت.
کتابشناسی و منابع:
1- http://www.bashgah.net/pages-4275.html1
2- خرمدل مصطفی، تفسیر نور؛ تهران: نشر احسان، 1384 سورهی مؤمنون آیات 84-89.
3- ابن تیمیة، محمد ابن عبدالوهاب، مجموعة التوحید، بی تا، دارالفکر مدینة المنوره، ص3.
4- المیدانی عبدالرحمن حسن حبنکة، معارج التفکیر ودقایق التدبیر؛ دمشق: دارالقلم، 1342هجری-2006م.
5- القرضاوی یوسف، حقیقة التوحید؛ قاهره: مکتبة وهبة، 1399هجری-1979م. ص24.
مراجع و پانوشتها
--------------------------------
* دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی.
[2] - در جستجوی اینترنتی مطلبی مرتبط با این عناوین پیدا نشده است.
[3] -ابن تیمیه، محمد ابن عبدالوهاب، مجموعة التوحید، بی تا، دارالفکر مدینة المنوره، ص3.
[4] -خرمدل مصطفی، تفسیرنور، تهران: نشر احسان، 1384؛ سورهی مؤمنون84-89.
[5] - المیدانی عبدالرحمن حسن حبنکة، معارج التفکیر ودقایق التدبیر؛ دمشق: دارالقلم، 1342هجری-2006م.
[6] - پیشین.
[7] - پیشین.
[8] - پیشین.
[9] - پیشین.
[10] - القرضاوی یوسف، حقیقة التوحید؛ قاهره: مکتبة وهبة، 1399هجری-1979م، ص24.
[11] - پیشین.
[12] -ابن تیمیة، محمد ابن عبدالوهاب، مجموعة التوحید، بی تا، دارالفکر مدینة المنوره، ص5.
نظرات
همیشه فکر می کردم فردوسی باید اهمیتی به دین ندهد جالب بود
سلام با تشکر از اقای خورشیدی به راستی که جای شعر در میان ما خال است<br /> دوستی از سودان
دستت درد نکند آقای خورشیدی امید است زیاتر شاهد مقالات علمی جنابعالی شویم براست تحقیقات جالبی است <br />
بارک الله فیک کاک رهحیم زۆر باش بوو دهستت خۆش بێ، ئهگهر لهسهر حافیز و سهعدیش کار بکهی زۆر عالی دهبێ، ئهوانه دهڵێن حافیز لهوان بووه، وایه یان وا نییه؟
بنده هیچ عالم اهل سنّت و جماعتی ، فارسی زبان یا آشنا به آن ، سراغ ندارم که از شاهنامه بد گفته باشد . بزرگان ادب و هنر ایران - مثلاً سعدی و حافظ - اشعار او را تضمین و یا از پهلوانان او یاد کرده اند . یعنی گفتمان حکیمانه فردوسی حماسه سرا مورد قبول دینداران سنّتی بوده است . بر عکس برخی از شیعیان او را ضد دین و تشیْع قلمداد نموده حتی یکی آمده دیوان شعری با همین سبک شاهنامه سروده ( بنام امامتامه ؟ ) تا جواب ستایش های فردوسی از رستم را با مدح غلوآمیز علی ( کرّم الله وجهه ) بدهد که استاد شفیعی کدکنی وجود آن را در کتابخانه ملّی با تعجّب گزارش داده است . جالبتر اینکه آقای دکتر ولایتی با شعف زدگی فراوان خبر از مشاهده نسخه ای نادر از شاهنامه در یکی از کتابخانه های امریکا داده که فاقد مدح خلفای راشدین ( رض ) است و مدّعی شده این تنها نسخه معتبر شاهنامه است . یعنی ستایش ابوبکر ، عمر و عثمان الحاقات سنّی ها بوده است . این پزشک کودکان که مدّتها سکاندار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بود لابد اطلاع نداشته که ابوالقاسم فردوسی بنا به مذهبش ، شیعه زیدی ، علی را از سایر خلفای راشدی برتر می دیده که به معنی عدم حقّانیت آنان نمی باشد . حمش .
اکثر اساتید منصف ایشان را شیعه زیدی می دانند .نویسنده مقاله
بدوننام
08 اردیبهشت 1396 - 05:53بیچاره فردوسی رو که آزاد از این همه خرافه بود کردن شیعه وسنی . متاسفمکه کسی دارهاین بزرگمرد رو نقد میکنه که توی یک خط نوشته هشتاد درصد کلمات عربی قلنبه سلنبه آورده . شناخت فردوسی فقط با استاد بهرام مشیری