امروز ٨ اسفند ماه ١٣٩٥، در کشاکش التهابات مذهبی منطقه و در شرایطی که نزاع‌های شرم‌آور جاری در جهان اسلام، مایه‌ فشل مسلمین و دستمایه طعن و تمسخر مخالفان اسلام شده است و در مملکتی که استوانه‌های فرهنگی و مفاخر نام‌آورش اهل سنت بوده و بیش از خمس جمعیّت‌اش را سنّیان حساس به حرمت صحابه تشکیل می‌دهند و بزرگان و دلسوزانش بارها طرح مطالب توهین‌آمیز و محرّک‌ را منافی انسجام ملی و وانهادنی خوانده‌اند، روزنامه‌ای ملّی‌ بی‌اعتنا به سیره حضرت علی (رض) و اخلاق علمی، در اقدامی خلاف منطق پژوهش تاریخی، شواهد نگاه آفت‌زده خویش را صید کرده و با تغافل از روایات رقیب و نقیض، یکی از اصحاب گرانقدر یعنی ابوموسی اشعری را آشکارا «منافق» خوانده است؛ این ابوموسی که مبلّغ منتخب پیامبر  (ص) برای تعلیم اسلام به مردم یمن، از قضات‌ برجسته صدر اسلام و از استانداران خوشنام و مورد وثوق عمر فاروق بود، در دوران فتنه یا جنگ داخلی مسلمین در صدر اسلام، چنان ترجیح داد که جانب اعتزال را برگزیند و با هیچ‌یک از طرف‌های درگیر همراهی نکند؛ گرچه بنا به ماهیت ایستارهای سیاسی، آن هم در موسم نزاع و التهاب، این موضع وی مخالفانی یافت، اما این مخالفت از حد سیاسی تجاوز نکرد و مخصوصاً از جانب حضرت علی که به قول امام ابوحنیفه،آموزگار نوع رفتار درست در هنگام اختلافات سیاسی مسلمین است، دستمایه ایراد اتّهام‌ نفاق و کفر نشد؛ حتی خود امام علی نیز بعدها پس از تحلیل شرایط و نتایج جنگ‌ها، توصیه‌هایی تأمّل‌‌‌برانگیز مانند منع جنگ با خوارج فرمود که یکی هم این بود که موضع اعتزال را ترجیح داد و تمثیل‌گونه به فرزندش امام حسن (رض) فرمود: «كن في الفتنة كإبن اللبون:لا ظهر يركب و لا ضرع يحلب» یعنی در آشوب‌ها مانند بچه شتر باش که نه پشتی دارد که سواری بدهد و نه پستانی که دوشیده شود!

باری برای آن که پارسامنشی فکری و بلندنظری سیاسی آن خلیفه راشد در کشاکش نزاع‌های متعصّبان‌ پوشیده نماند و خام‌اندیشان ناشکیب که اختلاف سیاسی را بهانه تکفیر می‌سازند، مجال استناد به موهومات موهم تکفیرگری آن امام همام نیابند، اسنادی از امتناع آن حضرت از تکفیر مخالفان، تقدیم می‌گردد تا هم چراغ و نهیب سیاست‌ورزی مؤمنانه باشد و هم سیه‌روی شود آن‌که‌ در او غش باشد:

عبدالله حمیری عالم ارشد قمی‌ها در اواخر قرن سوم، نقل می‌کند که حضرت علی درباره جنگ خویش با مخالفانش می‌فرمود:

«إنا لم نقاتلهم علی التکفیر لهم و لم نقاتلهم علی التکفیر لنا و لکن رأينا أنا على حق و رأوا أنهم على حق»:[١]

جنگ ما با آنان بر سر این نبود که یکدیگر را کافر بدانیم؛ بلکه بدین علت بود که ما خود را و آنان نیز خود را بر حق می‌دانستند! 

حمیری در «قرب الإسناد» نقل می‌کند که:

«أن عليا‌ (عليه السلام) لم يكن ينسب أحدا من أهل حربه إلى الشرك و لا إلى النفاق و لكنه كان يقول:«هم إخواننا بغوا علينا»:[٢]

علی (عليه السلام) هرگز نظامیان مقابل خویش را مشرک یا منافق نمی‌خواند؛ بلکه می‌گفت برادران دینی ما هستند که بر ضد ما شورش کرده‌اند!

البته حر عاملی در تعلیق خویش بر این روایت، نظر حضرت علی را حمل بر تقیه کرده است؛ اما آیت الله منتظری (رح) نظر حر عاملی را نادرست خوانده و گفته است: «روشن است که امیر المؤمنين با آنان به عنوان مسلمین رفتار کرده است»[٣]

قاضی نعمان در «شرح الأخبار» نقل می‌کند که از حضرت علی درباره کشتگان جنگ جمل سوال شد که آیا مشرک بودند؟

فرمود: «لا، بل من الشرک فروا!» یعنی خیر، حتی از شرک،گریزان بودند!

سوال شد: پس منافق بودند؟

فرمود: «لا ان المنافقين لایذکرون الله إلا قليلا » یعنی: خیر، منافقان خدا را ذکر نمی‌کنند مگر اندکی!

پرسیدند؟ پس از چه صنفی بودند؟!

فرمود:«إخواننا بغوا علينا فنصرنا عليهم» يعنى همدینانمان بودند که بر ضد ما شورش کردند و بر آنان نصرت یافتیم![٤]

 

امیدوارم روزی برسد که اسلام بر تاریخ اسلام اولویت یابد و بیش از این، ضرورت همدلی مسلمین و گوهر انسجام جامعه اسلامی، قربانی واپسگرایی کم‌مایگان نفرت‌پراکن نگردد!

--------------------------------------------------

١. مجلسى،بحار الأنوار، ج٣٢ص٣٢٤

٢. عاملى،وسائل الشیعه، ج١٥صص٨٢و٨٣

٣. دراسات في ولاية الفقيه، ج٢ص٨٠٦

٤. طبرسی،مستدرك الوسائل، ج١١ص٦٨