مواجهه با آموزه‌ی دترمینیسم تکنولوژیک

 

(1)

خلاصه‌ی جلسه‌ی قبل

در جلسه‌ی قبل گفتم که چندگانگی فرهنگی تنها ارزش مشخص طرح فکری – فلسفی آیدی است. او معتقد است این ارزش را از پدیدارشناسی و پساپدیدارشناسی به ارث برده که بر تحقق چندگانه‌ی امور و اشیا تأکید می‌کند. یعنی اگر در سطح خرد، یک شکل در بسترهای مختلف معناهای متفاوتی دارد در سطح فرهنگی هم می‌توان نسبت‌ میان انسان و فرهنگ‌ را مبتنی بر بسترهای مختلف، متفاوت دید. این رویکرد، شبیه رویکرد گشتالتی به امور است که گسترشی گسترده در سده‌ی بیستم یافت. آیدی هنگامی‌که به مفهوم تکثرفرهنگی و مصادیق آن می‌اندیشد نوعی خاص از این تکثر را مطمح نظر خود قرار می‌دهد. او به جای سخن گفتن از تکثرگرایی فرهنگی (multiculturalism)، از مفهومی جدید به نام چندگانگی فرهنگی (pluriculturality) سخن می‌گوید. خود وی تصریح می‌کند که این تمایزافکنی به آن جهت است که ما به چندگانگی فرهنگی که با تکنولوژی‌های تصویری جدید به وجود آمده‌اند عطف توجه کنیم. تکنولوژی‌های تصویری، چندگانگی فرهنگی را به شکل نوینی مطرح کرده‌اند و چندگانگی فرهنگی نوعی خاص از تکثر فرهنگی است که با این تکنولوژی‌های تصویری به وجود آمده‌اند. به زبانی دیگر، تکثر مهم‌ترین ویژگی‌ زیست‌جهانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم و این تکثر مرهون تکنولوژی‌های جدید به‌خصوص تکنولوژی‌های تصویری است.[1] از این منظر، تکثر جهان ما با تکثرهای فرهنگی دیگر که در طول تاریخ وجود داشته‌اند متفاوت است. این تکثر فرهنگی اخیر چندگانگی فرهنگی پسامدرن است.[2] «زیست‌جهانی که ما در آن زیست می‌کنیم تکثری را داراست که این تکثر با تکنولوژی به وجود آمده است. جهانی‌شدن هم با توجه به این جهان متنوع قابل درک است».[3]   اما پرسش این است که این تکثرگرایی چرا مورد توجه آیدی قرار گرفته است. یکی از دلایل این امر آن است که وی تصور می‌کند این مفهوم در برابر دترمیینیسم تکنولوژیک قرار می‌گیرد و این مفهومی است که کل طرح فکری – فلسفی آیدی در مقابل آن شکل می‌گیرد. اما دترمینیسم تکنولوژیک چه می‌گوید؟

(2)

دترمینیسم تکنولوژیک چیست؟

هنگامی که از نسبت انسان و تکنولوژی پرسش می‌شود رویکردی فربه و مسلط تأکید می‌کند که این انسان است که به‌وسیله‌ی تکنولوژی تعیّن می‌پذیرد و مقیّد می‌شود؛ تکنولوژی شرایطی را مهیا می‌کند که هویت انسان‌ها به این شرایط بستگی دارد. این تلقی در جهان مدرن - جایی که ابزار و تکنولوژی‌ها حضوری چشم‌گیر و همه‌گیر داشته‌اند - جای‌گاه مهمی را از آن خود می‌کند. هرچن پیش از آن هم وجود داشته است. بر طبق این نگاه، شیوه‌ی زندگی و هویت انسانی با ابزارها و وسایلی که به کار می‌برد شکل می‌گیرند. ابزارهایی چون: ماشین بخار، تلفن و یا رایانه باعث ‌شده‌اند که شیوه‌ی زندگی ما به سمت و سویی خاص هدایت شود. بر طبق این رویکرد، تغییر شیوه‌ی زندگی به تغییر هویت انسانی هم منجر شده است. نه تنها شکل زندگی و هویت ما که اندیشه‌ی ما نیز با وسایل و ابزارها تغییر می‌کند. اگر ما توانستیم دریابیم زمین گرد است این مهم تنها با وسایل و ابزارهایی محقق شده که این ابزارها توانسته‌اند دریاها و اقیانوس‌ها را بپیمایند و قاره‌ی امریکا را کشف کنند. تغییر نگاه به کتاب‌های دینی در مغرب‌زمین و بسط پروتستانتیسم دینی نیز ناشی از اختراع گوتنبرگی ماشین چاپ بوده است. بعد از این رخ‌داد بود که مدعای ارتباط مستقیم با کتاب مقدس به جای ارتباط با واسطه‌ی کلیسا مطرح شد.[4] اگر چنین نگاهی به نسبت ابزار و تحولات انسانی داشته باشیم حتی می‌توان دو انقلاب مهم معاصر خودمان یعنی انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی را با توجه به تلگراف و نوار کاست توجیه کرد. یعنی تلگراف راه ارتباط مردم و رهبران در دوره‌ی انقلاب مشروطیت بود و نوار کاست راه ارتباط مردم و رهبران در برهه‌ی منتهی به انقلاب اسلامی و همین ارتباط‌ها مهم‌ترین دلایل این دو انقلاب هستند.

   هنگام قایل شدن به رویکرد دترمینیسم تکنولوژیک ما با احکامی روبرو هستیم که به صورت "تکنولوژی، الف را می‌سازد" یا "تکنولوژی، الف را تعیّن می‌بخشد" عرضه می‌شوند. در این چارچوب احکامی چون: "خودرو، سازنده‌ی حومه‌ی شهر است"، "ماشین بخار، باعث مهاجرت به شهرها در قرون هجدهم و نوزدهم در مغرب‌زمین شد"، "رسانه‌ها، روحیه‌ها و احساسات و افکار ما را شکل می‌دهند"، "تکنولولوژی، باعث دوری ما انسان‌ها از یک‌دیگر شده است"، "تکنولوژی، زندگی را راحت کرده است"، "ابزار، روابط اجتماعی را تغییر می‌دهد" و "آسیاب بادی، جامعه‌ی فئودال را به وجود آورده است" اظهار می‌شوند.[5]

   در بین افرادی که از این رویکرد دفاع می‌کنند ما هم شاهد رویکرد مثبت و هم رویکرد منفی به تکنولوژی هستیم. یعنی هم آن‌ها که به تکنولوژی به‌عنوان یک عنصر مثبت و هم آن‌ها که بدان به‌عنوان شاخصی منفی نگاه می‌کنند می‌توانند قایل به آموزه‌ی دترمینیسم تکنولوژیک باشند.[6] با این همه، در فلسفه‌ی تکنولوژی این آموزه بیش‌تر از سوی افرادی اظهار شده که درصدد بوده‌اند ما را به تبعات ناخواسته‌ی تکنولوژی – که عموماً منفی هستند - هشدار دهند و از این تبعات برحذر دارند. بر طبق این رویه‌ی بحث، انسان به‌وسیله‌ی تکنولوژی تعیّن می‌پذیرد و این تعیّن‌پذیری امر مذمومی به حساب می‌آید. این آموزه در سطح سلبی‌اش، هم کارکردی توصیفی و تبیینی دارد و هم کارکردی هشداری و توصیه‌ای.

 

(3)

شاخص‌های دترمینیسم تکنولوژی

دترمینیسم بر تعیّن‌ یافتن انسان با مؤلفه‌ای به جز اراده‌ی وی تأکید می‌کند‌. این مؤلفه می‌تواند جامعه، طبیعت، تاریخ، اقتصاد، موجودی ماورایی، ابزار و .. باشد.[7] به طور مثال، دترمینیسم بیولوژیک می‌تواند تصریح کند که ما انسان‌ها با ژن‌ها تعیّن می‌یابیم. دترمینیسم اقتصادی نیز تعیّن‌بخشی ما را ناشی از شرایط و سازوکارهای ‌ اقتصادی می‌‌داند. دترمینیسم‌های تاریخی، الهیاتی و اجتماعی هم بر تعیّن‌ یافتن انسان با شاخص‌هایی چون: فرآیندهای تاریخی، خدا و اجتماع تکیه می‌کنند. در این میان، دترمینیسم تکنولوژیک تعیّن‌بخشی انسان‌ها را به «تکنولوژی» نسبت می‌دهد. به تعبیر دیگر «این تکنولوژی است که ساختار بقیه‌ی جامعه و فرهنگ را تعیّن می‌بخشد و شکل می‌دهد».[8] این تلقی و تصویر نسبت به رابطه‌ی جامعه و فرهنگ با تکنولوژی یکی از مسلط‌ترین تلقی‌ها در گفتمان تکنولوژی بوده و هست. به‌خصوص فضای فکری فیلسوفان نسل اول فلسفه‌ی تکنولوژی بسیار از این نگاه متأثر است.[9]

  چندین تمایز به ما کمک می‌کنند که مفهوم دترمینیسم تکنولوژیک را بهتر بفهمیم. در این میان، در اولین و مهم‌ترین گام باید میان دترمینیسم تکنولوژیک و آموزه‌ی تکنولوژی خودبنیاد[10] تمایز قایل شد. پرسش دترمینیسم تکنولوژیک نسبت میان جامعه و فرهنگ با تکنولوژی است. جواب این موضع به پرسش مذکور، تعیّن‌بخشی فرهنگ با تکنولوژی است. پرسش تکنولوژی خودبنیاد اما این است که مکانیسم‌های کنترل بر تکنولوژی کدام‌ها هستند و تکنولوژی چگونه به مسیر خود ادامه می‌دهد. جواب آموزه‌ی تکنولوژی خودبنیاد این است که تکنولوژی منطق خاص خود را مستقل از اراده و خواست بشر پی‌جوی می‌کند. یعنی تکنولوژی حیات خاص خودش را دارد و متکی بر اراده و خواست و حیات انسانی نیست.[11] تکنولوژی یا خنثی است و یا تعیّن‌بخش انسان (مسائل مربوط به دترمینیسم تکنولوژیک) و یا منطقش به خودش وابسته است و یا به عاملی دیگر (مسائل مربوط به تکنولوژی خودبنیاد). تکنولوژی اگر خنثی باشد نمی‌تواند خودبنیاد باشد بنابراین ما سه حالت داریم. یا تکنولوژی خنثی است که طبیعتاً قوانین آن متکی بر عاملی غیر از خودش است و یا تعیّن‌بخش انسان و خودبنیاد و یا تعیّن‌بخش انسان اما متکی بر قوانینی به جز خودش.‌[12]

   تمایز میان دترمینیسم اجتماعی و دترمینیسم تکنولوژیک تصور ما را از دترمینیسم تکنولوژیک وضوح بیش‌تری می‌بخشد. پرسش در مورد کم و کیف پیش‌رفت تکنولوژیک دو گروه به وجود آورده است که گروه اول قایل به دترمینیسم تکنولوژی هستند و دسته‌ی دوم قایل به دترمینیسم اجتماعی. دترمینیست‌های اجتماعی معتقدند تکنولوژی‌ها عموماً تابع تعارض‌های سیاسی و اجتماعی هستند. هر تغییری در این تعارض‌ها، تأثیر خود را بر ابزار و تکنولوژی می­گذارد. مشخص است که آموزه‌ی دترمینیسم اجتماعی نقشی ثانوی برای تولید و فرآیند تکنولوژی در مقایسه با بستر تعارض‌های اجتماعی قایل است. در این‌جا تکنولوژی به­مثابه‌ی امری خنثی در نظر گرفته می‌شود.[13] رویکرد دترمینیسم اجتماعی، تحولات تکنولوژی را بیش‌تر ناشی از تغییرات قدرت سیاسی و هم‌چنین تصمیم‌های نخبگان سیاسی و علمی و مهندسی می‌داند. در نقطه‌ی مقابل، یک دترمینیست تکنولوژیک در خود گسترش تکنولوژی، قابلیت‌هایی می­بیند که این قابلیت‌ها، آینده‌ی جامعه را شکل می­دهند. با این تصویر، دترمینیسم اجتماعی ابزار را خنثی و متأثر از ساختارها و طبقات اجتماعی می‌داند و دترمینیسم تکنولوژیک خود این سازوکارهای اجتماعی را تابع تحولات تکنولوژیک در نظر می‌گیرد.[14]

   در مرحله‌ی بعد می‌توان میان دترمینیسم تکنولوژیک سخت و دترمینیسم تکنولوژیک نرم تمایز قایل شد. در مورد نوع سخت دترمینیسم تکنولوژیک، این تکنولوژی و یا شاخص‌های آن است که ضرورتی قطعی را بر هر عاملی که خواهان تغییر تأثیر تکنولوژی است ایجاد می‌کند. آینده‌ی ما چه مثبت باشد و چه منفی با تکنولوژی ساخته می‌شود و ما بدیلی برای دستورهای آن نمی‌توانیم ارائه کنیم، خواه با این تأثیرپذیری مطلق از  تکنولوژی به سوی آرمان‌شهر و یا ویران‌شهر ره‌سپار شویم. این معنا بسیار به آن‌چه در مقدمه‌ی همین اثر دترمینیسم علّی نامیدیم نزدیک است.[15] نوع نرم دترمینیسم تکنولوژیک تصریح می‌کند که تاریخ تکنولوژی تاریخی از عامل‌های انسانی است و برای یافتن منشای تکنولوژی باید این عامل‌