نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی
مترجم: زاهد ویسی

با وجود امیدها و آرزوهای بزرگی که نسبت به بیداری اسلامی در دل داریم، در کنار این همه امید و آرزو، ترس‌‌ها و دلهره‌‌هایی هم وجود دارد. در اینجا با صراحت تمام می‌گویم: من در مورد بیداری اسلامی نه از نیروهای بیگانه‌ی کمین کرده می‌ترسم و نه از نیروهای حاکم داخلی؛ بیداری اسلامی در برابر این‌‌ها توان ایستادگی و مقاومت را دارد. بارها بیداری و حرکت اسلامی از جانب این گونه قدرت‌‌ها ضربه دیده، اما در مقابل آن‌‌ها ایستادگی کرده و همه‌ی محنت‌‌ها و مشکلات را با صبر و شکیبایی پشت سر گذاشته است.
ترس من در مورد بیداری اسلامی از طرف خود آن است. از جریان‌‌ها و گرایش‌‌های متعددی می‌ترسم که بیداری اسلامی را تحت سیطره خود قرار دهند. در اینجا نمی‌توانم در مورد همه‌ی این جریانات به تفصیل بحث کنم و صرفاً با نظری گذرا، اجمالاً به آن‌‌ها اشاره‌ای می‌نمایم.

جریان غلوّ و افراط

از جمله جریان‌‌هایی که بیم آن می‌رود بیداری اسلامی را تحت تأثیر قرار دهند، غلو، زیاده‌روی و افراطی است که برادر عزیز استاد عبدالعزیز ترکی در سخنرانی خود به نام «تندروی» بدان اشاره کرد. خود من هم کتاب معروفی را در این باره به نام «الصحوة الاسلامیة بین الجحود و التطرف» نوشته‌ام.

از این می‌ترسم که بیداری اسلامی در دام غلو، افراط و زیاده‌روی گرفتار شود. در این مورد هم از اصطلاحات پیامبر استفاده می‌کنم. ابن عباس روایت کرده که پیامبر (ص) فرموده است:

(ایّاکم و الغلوّ فانّما اهلک من کان قبلکم الغلوّ).

«مواظب غلوّ و زیاده‌روی در دین باشید؛ چرا که این امر، امت‌‌های پیش از شما را به هلاکت کشاند.»

ابن مسعود هم روایت می‌کند که پیامبر (ص) سه بار فرموده است:

(الا هلک المتنطّعون، الا هلک المتنطّعون)

«آگاه باشید که آن‌‌هایی که افراط و زیاده‌روی می‌کنند، هلاک و نابود می‌شوند.»

زیاده‌روی، سختگیری، تعمق بی جا، افراط و تندروی در قبال مردم، آن هم در جایی که آسان‌گیری و سهولت امری ضروری به نظر می‌رسد [اصلاً درست نیست]. پیامبر (ص) ابوموسی و معاذ را به یمن فرستاد و به آن‌‌ها ضمن یک نصیحت کوتاه و مختصر سفارش کرد که:

(یسّرا و لا تعسّرا، و بشّرا و لا تنفّرا، و تطاوعا و لا تختلفا)

«سهولت به خرج دهید و سختگیری نکنید، مژده رسان باشید و موجب بیزاری و تنفر نگردید، موافق هم باشید و در کارها اختلاف نورزید.»

با این حال دسته‌ای از گروه‌‌های اسلامی چنان عمل می‌کنند که گویی سختگیری در عبادت و ایجاد تنفر و بیزاری در مردم، فریضه است. آخر چرا؟ چرا نسبت به مردم اهل تساهل و آسان‌گیری نباشیم؟ چرا از رخصت‌‌ها، اختیارات و تسهیلات دینی استفاده نکنیم؟...

برادر! اگر می‌خواهی افراط و تندروی به خرج دهی، این کار را نسبت به خودت انجام بده، اما اگر در مورد امور مردم اظهارنظر نمودی، یا برای آنان خطبه خواندی، سعی کن چنانکه پیامبر اکرم (ص) امر فرموده، وضعیت افراد ضعیف، مریض و آن‌‌هایی که کار دارند، را نیز درک کنی؟

چاره‌ای جز آسان‌گیری نداریم؛ به ویژه در عصر حاضر. روح شریعت، سهولت و آسانگیری است، اما در زمانی که دین کم رنگ و یقین و باور مردم سست می‌شود، این سهولت و آسان‌گیری بیش از هر دوره و زمان دیگری مورد نیاز است. به همین خاطر مذهبی که بنده با آن به عبات و اطاعت خدای خود می‌پردازم، سختگیری در مودر اصول و سهولت و آسان‌گیری در مورد فروع است.

از همین جا می‌گویم: اگر در جایی دو نظر همسان، همپایه و متساوی موجود باشند و یکی از آن‌‌ها به احتیاط نزدیکتر باشد و دیگری آسان‌تر باشد، من به نظر آسان‌تر، فتوا می‌دهم. ممکن است دسته‌ای بگویند: چرا به امری که به احتیاط نزدیکتر بود، فتوا ندادی؟ می‌گویم: این کار را نمی‌کنم و فقط در مورد افراد ویژه (خواص) دست به چنین کاری می‌زنم. یا زمانی فتوای سختگیری می‌دهم که بخواهم به خودم سخت بگیرم و در مورد خودم سختگیری به خرج بدهم. ولی زمانی که می‌خواهم برای مردم حرف بزنم و بخواهم در مورد آن‌‌ها فتوا صادر کنم، هرگز سختگیری نمی‌کنم. برعکس تا جایی که امکان داشته باشد، آسان‌گیری می‌کنم تا از این طریق از دین استقبال کنند و بدان رو بیاورند و از آن گریزان نشوند. دلیلی هم که در این رابطه دارم، عملکرد حضرت رسول (ص) است که بنا به روایات، همیشه در بین دو کار، آسانترین آن‌‌ها را انتخاب می‌کرد، مادامی که موجب عصیان و گناه نمی‌شد.

افرادی وجود دارند که می‌خواهند تندروی و سختگیری به خرج بدهند، دسته‌ای از علما و اهل فتوا و دعوتگران هم می‌خواهند تابع گرایش‌‌های افراط گرایی و تندروی باشند. بارها بر بعضی از علمات و اهل فتوا و دعوتگران اشکال گرفته شده که تابع اوامر سلاطین و پادشاهان هستند، اما باید بدانند که خطرناکتر از این تبعیت، پیروی آن‌‌ها از خواسته‌‌ها و گرایش‌‌های عامه است. به طوری که عالم یا اهل فتوا و یا دعوتگر بخواهد برای جلب رضایت مردم، فرمان سختگیری و افراط را صادر نماید. این هم خطر است و به فرمایش قرآن:

(... وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّهُمْ لَن یُغْنُوا عَنکَ مِنَ اللَّهِ شَیئاً...)١

«... و از هوا و هوسهای کسانی پیروی مکن که (از دین خدا بی‌خبرند و از راه حق) آگاهی ندارند. آنان هرگز تو را از عذاب خدا نمی‌رهانند (و در آخرت در برابر خدا کمترین کمکی به تو نمی‌توانند بکنند، و هیچ دردی را از تو دوا نمی‌کنند).»

یک فتوایی صادر کردم و طی آن گفتم که هر کسی از دبر با همسر خود مقاربت کند، مرتکب حرام شده، ولی موجب جدایی او از همسرش (وقوع طلاق) نمی‌شود. در حالی که میان مردم شایع شده که هر که چنین کاری بکند، موجب طلاق او می‌شود، ولی من در برنامه‌ی «هدی الاسلام» این امور را رد کردم و گفتم درست است که کار حرامی صورت گرفته، اما موجب وقوع طلاق نمی‌شود. افرادی با من تماس گرفتند و گفتند: برادر! چرا چنین حرفی را می‌زنی؟ مردم را به حال خود بگذار تا از این کار منزجر شوند و دیگر سراغ آن نروند. من هم گفتم: سبحان الله! می‌خواهید قانون و برنامه‌ی الهی را به خاطر سخت گرفتن بر مردم، تغییر دهم. هرگز. حق، باید گفته شود.

افراد دیگری هم وجود دارند که می‌خواهند سخت گیری و تندروی کنند. دسته‌ی دیگری هم برای جلب رضایت مردم با این گروه تندرو و افراط گرا همراهی و همنوایی می‌کنند، اما چنین کاری نه در پیشگاه منطق ایمان رواست و نه منطق دعوت، چنین امری را می‌پسندد. برعکس تا جایی که امکان سهولت و آسانگیری وجود دارد، باید تساهل به خرج دهیم.

من از این می‌ترسم که جریان تندروی و افراط بر بیداری اسلامی چیره شود و در نتیجه موجب حذف رخصت‌‌ها، مواضع آسانگیری و سهولت، لغو و ردّ افکار و آراء دیگران شود و از این طریق به دام جمود فکری گرفتار آید.

بعضی از مردم می‌خواهند از خود، مذهب پنجمی درست کنند. به این صورت که هر نوع اجتهاد و فکری که به نظرشان برسد، - چنین فکر می‌کنند که – باید همه‌ی مسلمانان به آن اجتهاد و فکر ملتزم شده و از آن پیروی نمایند و اصلاً اجتهاد و نظر دیگران را قبول نکنند.

چه کسی این را گفته است؟ در حالی که امام شافعی رضی الله عنه می‌گوید:

«نظر من درست است، اما احتمال خطا هم در آن وجود دارد و رأی دیگران نادرست است، اما احتمال درستی و صحت هم در آن‌‌ها وجود دارد».

این احتمال – که امام شافعی از آن حرف زده – از هر دو طرف مسافت و میزان جدایی را کوتاهتر و کمتر می‌کند، اما این افراد برخلاف این دیدگاه حرکت می‌کنند و معتقدند رأی و نظرشان درست است و احتمال هیچ گونه خطایی در آن وجود ندارد و رأی و نظر دیگران خطاست و اصلاً احتمال صدق و صحت در آن‌‌ها وجود ندارد.

دسته‌ای از اصولیین نیز وجود دارند که با سخن فوق موافق نیستند و می‌پرسند: به چه دلیلی معتقدند که رأی خودشان کاملاً درست و رأی و نظر دیگران از ریشه اشتباه و نادرست است؟ اصلاً چنین نیست، بلکه نظر هر دو گروه در یک سطح است و احتمال خطا و درستی در هر دو، وجود دارد.

افراد دیگری هم وجود دارند که تمام مجتهدین را برحق می‌دانند و فکر می‌کنند، اجتهادی که یک مجتهد می‌نماید درست است و اصلاً خدا و شریعت اسلامی نیز همین هدف را داشته اند. پس همه‌ی آن‌‌ها اهل صواب و درستی اند. به این گروه مصوبّه می‌گویند.

اکنون باید پرسید: آیا واقعاً جایی برای افراط و تندروی وجود دارد؟ اصلاً چرا سختگیری کنیم؟... به هر حال جریان غلوّ و تندروی از جریان‌‌هایی است که ما می‌ترسیم بیداری اسلامی را به نابودی بکشاند.


جریان گروهک سازی و تفرقه اندازی
علاوه بر جریان افراط گرایی و تندروی، جریان دیگری به نام گروهک سازی و تفرقه اندازی و ایجاد شکاف میان همه‌ی جماعت‌‌ها وجود دارد که می‌خواهند خودشان را به تنهایی یک امت به حساب بیاورند. این شکاف اندازی و تفرقه، واقعاً خطرناک است.

راستی این کارها چه فایده‌ای دارد؟ چرا باید همه‌ی گروه‌‌های اسلامی با هم در راه اسلام، همکاری و تعاون نداشته باشند؟ ما امتی هستیم که به درد جدایی و تفرقه گرفتار شده‌ایم. در حالی که خداوند ما را از عواقب این کار برحذر داشته و فرموده است:

(وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ...)٢
«... و (در میان خود اختلاف و) کشمکش مکنید، (که اگر کشمکش کنید) درمانده و ناتوان می‌شوید و شکوه و هیبت شما از میان می‌رود (و ترس و هراسی از شما نمی‌شود)...».

با این حال اختلاف و نزاع و تفرقه، ما را پاره پاره کرده است.

این امر در همه جا و حتی در امور مربوط به سرنوشت عرب‌‌ها نیز وجود دارد. به طوری که در جهان عرب، گروه‌‌ها، احزاب، ترقی خواهان، مرتجعین، راست‌‌ها، چپ‌‌ها، گرایش‌‌ها، و سیاست‌‌های متعددی وجود دارد. در میان افراد یک کشور واحد هم چنین چیزی به چشم می‌خورد و مارک‌‌های تفرقه برانگیز و شکاف انداز و اعتبارات نژادی، منطقه‌ای، طبقاتی و ایدئولوژیکی لحاظ می‌شود. در یک اجتماع واحد و حتی در یک خانواده نیز این امر به چشم می‌خورد و اگر تعجب نکنید می‌خواهم بگویم این تفرقه و جدایی و شکاف در یک شخص واحد هم به چشم می‌خورد. به این صورت فردی را می‌بینیم که گاهی جذب امور تاریخی و قدیمی می‌شود و گاهی به امور جدید و مدرن علاقه نشان می‌دهد و به عبارتی بین گذشته و حال و میان میراث و امور جدید در کشاکش و کشمکش است. این است که بیداری اسلامی باید در برابر این تفرقه و جداسازی موضع قاطع و جدّی به خود بگیرد و نباید کاری بکند که به گروهک سازی و جدایی و تفرقه بیشتر امت اسلامی کمک کرده و به آن دامن بزند.

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که با زبان ائتلاف و اتحاد و قطب بندی سخن می‌گوید و گروه‌‌ها و افراد مختلف با هم ائتلاف می‌کنند؛ چرا که وحدت کوچک و گروه واحد نمی‌تواند به بقای خود ادامه دهد. این است که می‌بینیم در اشکال سیاسی، پیمان‌‌های نظامی، بازارهای اقتصادی و سایر چیزهایی که امروزه دیده می‌شود، با هم متحد و هم جناح می‌شوند.

تنها مسلمانان هستند که جدا جدا و به صورت گروه‌‌ها و کشورهای کوچکی زندگی می‌کنند که ممکن است روی نقشه‌ی جغرافیایی جهان هم قابل رؤیت نباشند. این تفرقه و جدایی چه دلیلی دارد؟ عجیب‌تر اینکه دسته‌ای از گروه‌‌های اسلامی سعی می‌کنند این جدایی و تفرقه را بیش از پیش افزایش دهند و به آن دامن بزنند. هر گروه و جماعتی فکر می‌کند که تنها خودش بر حق است و سایر جماعت‌‌ها و گروه‌‌های دیگر باطل اند. چرا؟

تا می‌توانید اختلاف نظر داشته باشید ولی هرگز راه تفرقه و جدایی را در پیش نگیرید.

دسته‌ای از سلف صالح می‌گفتند:«نخالف و لا نختلف»: یعنی ممکن است در مورد یک مسأله اختلاف نظر داشته باشیم، اما هرگز این اختلاف نظر موجب اختلاف ما در سایر امور و یا جدایی ما نمی‌شود.

در این باره قاعده‌ی زرین یا اصل طلایی مرحوم سید رشید رضا – رحمه الله – صاحب مجله المنار وجود دارد و امام شهید حسن البنا آن را به عنوان یک اصل مدنظر قرار داد که: «نتعاون فیما اتّفقنا فیه و یعذر بعضنا بعضاً فیما اختلفنا فیه»: ما در اموری که با هم توافق داریم یکدیگر را یاری می‌کنیم و در آنچه که اختلاف نظر داریم، یکدیگر را معذور می‌داریم.

ممکن است هر یک از ما در بسیاری از امور سیاسی، احکام فرعی و مسائل اجتماعی رأی و نظر خاص خودمان را داشته باشیم (و با هم اختلاف نظر داشته باشیم)، اما از طرف دیگر امور متفق علیه زیادی هم داریم که باید در مورد آن‌‌ها یار و یاور هم باشیم و یکدیگر را حمایت و پشتیبانی کنیم. به عنوان مثال در زمینه تثبیت ایمان، مقابله با الحاد، تقویت گروه‌‌ها و جناح‌‌های اسلامی، مقابله با ولنگاری و بی قیدی، تحکیم بنیان‌‌های خانواده، همبستگی اجتماعی، مبارزه با بیسوادی، فقر، نادانی، بیماری، پستی و ایستادگی در برابر جریان‌‌های مخالف و....

بسیارند امور و مسائلی که می‌توانیم در مورد آن‌‌ها تعاون و همکاری داشته باشیم. در آنچه توافق داریم یاریگر هم باشیم و در آنچه اختلاف رأی و سلیقه داریم، یکدیگر را معذور نماییم. راستی چرا به جای اختلاف و تفرقه، امور خود را بر اساس این اصل زرّین و قاعده‌ی طلایی بنا نکنیم؟

بعضی از برادران مسلمان هستند که آرزوها و رؤیاهای بزرگی را در دل دارند و می‌خواهند تمام گروه‌‌های بیداری اسلامی را به یک گروه تبدیل کنند و با ایجاد رابطه‌ی خویشاوندی میان حرکت‌‌های اسلامی، آن‌‌ها را در یک گروه جهانی جمع کنند. این یک آرزوی واقعاً زیباست، اما در مقابل تحقق آن، مشکلات و موانع زیادی از طبیعت بشر گرفته تا شرایط جاری در جامعه وجود دارد.

از طرف دیگر یکی کردن گروه‌‌ها و جماعت‌‌های اسلامی و ادغام آن‌‌ها در یکدیگر، چندان ضروری به نظر نمی‌رسد؛ چرا که در تکثر و چند دستگی گروه‌‌ها، مدارس و جماعت‌‌های اسلامی، مادامی که تعدد آن‌‌ها از نوع تنوع و تخصص باشد، اشکالی ندارد، نه اینکه تعدد آن‌‌ها از نوع رقابت و اختلاف و... باشد.

همچنان که در اقوال پیشینیان ما آمده که: اختلاف موجود در میان آراء و نظریات ائمه‌ی دین و علما، از نوع تنوع است نه از نوع اختلاف و ضدیت.

پس هیچ اشکالی ندارد که گروه‌‌های اسلامی با هم تعدد تنوعی، داشته باشند. به طوری که‌یک گروه به امور عبادی، گروهی به امور اعتقادی، گروهی به امور خانواده، گروهی به امور اقتصادی، گروهی به امور سیاسی، گروهی به امور اجتماعی، گروهی به امور تربیتی و اخلاقی بپردازد. هر گروهی به یک جانب بپردازد، با این شرط که به ردّ و انکار یکدیگر نپردازند و سعی نکنند گروه‌‌های دیگر را حذف و نابود کنند و بکوشند همه در مورد قضایا و مسائل آتی و سرنوشت ساز، صف واحدی را تشکیل دهند. همچنان که قرآن می‌فرماید:

(إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ ‏)٣

« ‏خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او متحد و یکپارچه در خط و صف واحدی می‌رزمند، انگار دیوار سربی بزرگی هستند. ‏»

این هم یکی از مواردی است که ما می‌ترسیم بیداری اسلامی از آن‌‌ها غافل بماند، یا اینکه به نوعی از آن‌‌ها متأثر شود.



جریان شتابزدگی و برخورد

علاوه بر این‌‌ها در مورد بیداری اسلامی، از جریان شتابزدگی نیز می‌ترسیم: شتابزدگانی که می‌خواهند پیش از موعد اقدام کنند و میوه را قبل از رسیدن بچینند. می‌خواهند امروز بکارند و فردا برداشت نمایند و اصلاً می‌خواهند امروز صبح بکارند و بعدازظهر یا غروب برداشت نمایند، ولی این در قانون الهی جایی ندارد. سنت الهی هم چنین نیست، بلکه باید صبر کنیم تا بذری که کاشته‌ایم سبز شود، برگ دربیاورد، شکوفه دهد، میوه بدهد و میوه هم رسیده و کامل شود. همه این‌‌ها هم نیازمند وقت و زمان معین است.

سنت‌‌ها و قوانین الهی باید رعایت شوند، اما بعضی از گروه‌‌ها و جماعت‌‌های اسلامی را می‌بینیم که به محض احساس نوعی قدرت در خود سعی می‌کنند با حکومت‌‌ها و حکام درگیر شوند و مواضعی را در پیش می‌گیرند که توان خروج از بن بست آن را ندارند. آخر وقتی که خدا شما را به این نوع کارها مکلف نکرده، چرا چنین راهی را در پیش می‌گیرید؟

شتابزدگی ممکن است موجب ایجاد فشار شود، ولی این فشار هم موجب پدید آمدن یک فشار سخت‌تر و کوبنده‌تر می‌شود، ولی همه‌ی این‌‌ها برای بیداری اسلامی و خود امت مسلمان خطرناک است.



جریان سیاست‌زدگی

جریان دیگر، جریان غرق شدن در سیاست و زندگی سیاسی است. به طوری که در این گونه زندگی کفّه‌ی سیاست و فعالیت‌‌های سیاسی بر جانب تربیتی و اخلاقی می‌چربد. در حالی که امور تربیتی و اخلاقی، بیش از هر چیز به ساختن یک فرد مؤمن و به عبارت دیگر، هسته‌ی اصلی هر گونه اصلاح و تجدید می‌پردازد.

این است که بیداری اسلامی باید تربیت، پرورش هماهنگ و متکامل را وجهه‌ی همت خود قرار دهد و به انجام امور اجتماعی مفید و مؤثر اهتمام بورزد. من خواستار فعالیت‌‌های اجتماعی هستم و همواره این را بیان کرده‌ام و یکی از علل پیشنهاد تشکیل یک هیأت خیریه اسلامی جهانی نیز همین مسأله بود.

مبشران مسیحی در آفریقا، با هر وسیله و سلاحی نظیر سلاح تلاش‌‌های اجتماعی، تلاش برای مداوای بیماران، کمک به فقرا، سرپرستی یتیمان و سوادآموزی با ما می‌جنگند.

اسلام نیز تلاش‌‌های اجتماعی را همواره در هر جا و مکانی که باشیم بر ما فرض کرده است. چنانکه پیامبر اسلام (ص) فرموده است:

(علی کلّ سلامی من الناس صدقة)
بر بندبند اعضای مردم صدقه است.

همه‌ی مفاصل، همه‌ی استخوان‌‌ها و هر عضوی از بدن یک مسلمان باید صدقه بدهد و این صدقه، اجتماعی است. به این صورت که به بی پناهی، پناه دهد، نادانی را آگاه کند، غافلی را بیدار نماید، برای بیکاری کار فراهم کند، بیماری را دوا کند، یا حداقل به روی برادر مسلمانش لبخندی بزند یا با زبان خوش با او دو کلمه حرف بزند، یا مشکلی را از سر راه مردم بردارد، این اسلام است. جریان‌‌های فراوانی وجود دارند که ما بیم آن‌‌ها را در دل داریم و می‌ترسیم به گونه‌ای برای بیداری اسلامی مانع‌تراشی کنند. در اینجا نمی‌توانم بیشتر از این در مورد آن‌‌ها سخن بگویم. فکر می‌کنم این مقدار هم کافی است.

بیداری اسلامی می‌تواند بیشتر از این‌‌ها کار کند و دستاوردهای بیشتری را به امت مسلمان تقدیم نماید، آینده‌ی آن‌‌ها را رهبری نماید و توانمندی‌‌های آن را به کار گیرد و زمانی می‌تواند همه‌ی این‌‌ها را تحقق بخشد که راه صحیح را در پیش بگیرد، راه به او نشان داده شود و گام‌‌هایش محکم و استوار گردد. این هم مسئولیت اهل علم و فکر است که خود را از بیداری و مسائل آن کنار نکشد.

این بیداری مال همه است و مختص گروه و جماعت خاصی نیست. این بیداری، بیداری اسلام در عصر حاضر است. لذا همه باید از آن مواظبت کنیم، از آن حمایت و پشتیبانی نماییم، آن را از لغزش‌‌ها و خطاها مصون بداریم، آن را تغذیه کنیم و بار سنگین را از دوشش برداریم و پشت سر آن – به نشانه‌ی پیروی و حمایت – قرار بگیریم. باید با روح پدرانه با آن برخورد کنیم و نسبت به آن دید اتهام نداشته باشیم. باید بدانیم که این بیداری، بهترین سرمایه و دارایی امت اسلامی در دوران حاضر است. ما معتقدیم که این بیداری به یاری خدا می‌تواند تلاش‌‌های ما را در راه نصر و پیروزی و جهاد و آزادسازی و سازندگی و آبادانی رهبری نماید.

ما منتظر فرا رسیدن روز آزادی سرزمین‌‌های خود هستیم. روزی که در آسمان‌‌ها خانه کنیم. منتظر روزی هستیم که وارد مسجد الاقصی شویم و آن را از دست یهود خارج کنیم. ما وقتی که با نام خدا وارد جنگ شویم، حتماً آن را باز پس می‌گیریم. وقتی که بیداری اسلامی به راستی در سایه عبودیت الهی و شعار اسلام قرار می‌گیرد. روزی که شجر و حجر فریاد می‌زند: ای مسلمان! ای بنده‌ی خدا، یک یهودی پشت من پنهان شده، بیا و او را بکش.

از خداوند متعال خواستارم هر چه زودتر این روز که در آن با نام اسلام پیروز می‌شویم، فرا برسد.

(... وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ‏ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ‏‏ وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ‏)٤

«... در آن روز مؤمنان شادمان می‌شوند. ‏ (آری! خوشحال می‌شوند) از یاری خدا. خدا هر کسی را که بخواهد یاری می‌دهد، و او بس چیره (بر دشمنان خود) و بسیار مهربان (در حق دوستان خویش) است. ‏‏ این وعده‌ای است که خدا داده است، و خداوند هرگز در وعده‌اش خلاف نخواهد کرد، ولیکن بیشتر مردم (که کافران و مشرکان و منافقانند، این را) نمی‌دانند... ».


ارجاعات:

١ – الجاثیة: 18- 19.
٢ – الانفال: 46.
٣ – الصف: 4.
٤ – الروم: 4- 6.