الحمدلله ربّ العالمین، علیه توکلنا وبه نستعین وصلی الله وسلّم علی محمد وعلی آل محمد

جهانی که در آن به سر می‌بریم، باطل در حال پیشروی و رسیدن به مقاصد خود می‌باشد و مکانی نمانده مگر اینکه آثار، جلوه و یا نمادی از نمادهایش در آنجا مستقر گشته و یا نمایان است... آنان بر باطل‌اند و ما بر حق و ما با اینکه به بر حق بودن و درستی عقیده و برنامه خود ایمان داریم بسان میخِ در دیوار کوفته شده در جایِ خود میخکوب شده و همچون گُلی بی‌بو شده‌ایم که بوی خود را از دست داده، درحالی‌که فایده‌ی گل به بوی آن است والّا ظاهرش را دوامی نیست.

اینگونه اسلام داشتن و مسلمان بودن، اسلامی است خود خواسته و خود ساخته نه اسلامی که خدا از ما می‌خواهد؛ چرا که اسلام دین و برنامه‌ای است زنده و موجود زنده را بدون حرکت معنایی نیست، خدای متعال می‌فرمایند:

(لِّيُنذِرَ مَن كَانَ حَيًّا...)[یس:70] تا (به وسیله‌ی قرآن) كسانی را كه زنده‌اند را انذار دهی.

اسلام، دین تحرک، جنبش و عدم سکون است چه اسلام نه صالح بودن که صالحِ مصلح بودن را خواهان است، خداوند متعال می‌فرماید: 

(وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ)[عصر:1-3] 

در آیه‌ی کریمه‌ی اصلاح ذات (آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ) با اصلاح جمع (وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر) امتزاج یافته، یعنی دو گونه از اعمال صالحه باید در وجود فرد نهادینه شود:

تكمیل نفس با ایمان و عمل صالح و تكمیل غیر با تواصی (توصیه) به حق و تواصی به صبر.  

پس ناگزیر برای مقابله با باطل باید گروهی را تدارک دید و عملاً وارد میدان شد؛ چرا که صرف دادن شعار، نابودی باطل را سبب نمی‌شود بلکه باید لشکر و سپاهیانش در هم شکسته شود تا با رفتنش، حق جایگزین آن گردد و این‌که گفتیم بدست نمی‌آید مگر با سه چیز:

1. عمل 2. عمل و 3. عمل