– گزارش از پروین کاظمیان
به نقل از روزنامه اعتماد ملی 25/1/1387

پروفسور سیدحسین العطاس (که در 23 ژانویه 2007 مطابق با سوم بهمن‌ماه 1385 در گذشت) جامعه‌شناس و روشنفکر مالزیایی یکی از اندیشمندان برجسته و نوآور آسیایی است. با توجه به زمینه‌های مشترک تاریخی و فرهنگی ایران با کشورهایی چون مالزی و اندونزی، آرا و نظریه‌های العطاس در زمینه‌های مختلف قابل طرح و ارزیابی می‌باشد. دکتر محمدامین قانعی‌راد جامعه‌شناس در یک نشست علمی به مناسبت اولین سالگرد درگذشت العطاس به بررسی آرای و اندیشه‌های او پرداخت.
دکترقانعی‌راد به چند مفهوم مورد استفاده او همچون دانش مستقل و دانش جایگزین یا دانش دگرواره (‌alternative science) ‌اشاره کرد و گفت: مفهوم دیگر مورد استفاده العطاس مفهوم تناسب است؛ العطاس به‌دنبال پاسخ دادن به این سوالا‌ت است که نوع دانشی که در کشورهای جهان سوم می‌باید وجود داشته باشد چه نسبتی با دانش غربی دارد؟ آیا عینا همان دانش کلی و جهانی را می‌باید در کشورهایی مانند مالزی، اندونزی و ایران به کار برد یا دانش باید به درجه‌ای از استقلا‌ل برسد؟ آیا کشورهای جهان سوم در برابر دانش جهان نیاز به دانش دگرواره دارند؟ در صورت مثبت بودن پاسخ این سوال برای گسترش دانش دگرواره چه باید کرد؟ چه تحلیلی در مورد نسبت دانش و جامعه وجود دارد؟ چه تناسبی بین علم و جامعه می‌تواند وجود داشته باشد و آیا علم یک محصول کاملا‌ مستقل از زمینه است که به‌طور جهانی در هر شرایط می‌تواند وجود داشته باشد؛ یا اینکه بین علم و زمینه اجتماعی آن یک نسبتی می‌تواند برقرار شود. قانعی‌راد گفت: کشورهایی مانند ایران، مالزی و اندونزی دارای زمینه‌های تاریخی و فرهنگی مشترکی هستند. اگر بین اندیشمندان این کشورها پل‌های ارتباطی برقرار باشد می‌تواند افق‌های معرفتی روشنفکران را گسترش بدهد و تجربیات ارزنده‌ای را بین این کشورها منتقل کند. متاسفانه این زمینه در کشورهای جهان سوم وجود ندارد و این یک ضعفی برای کشورهای مزبور تلقی می‌شود. وی اضافه کرد منطقه آسیای جنوب‌شرقی در نیمه دوم قرن بیستم یکی از کانون‌های فعال اندیشه بود و در این منطقه افراد صاحب‌نظری در زمینه‌های مختلف نظرپردازی و اندیشه‌ورزی کار کردند؛ مسائل مورد علا‌قه آنها تا حدی شبیه همان مسائلی بود که در فضای روشنفکری و دانشگاهی ایران جریان داشته است ولی ما از دیدگاه‌ها و مباحث آنها بی‌خبر هستیم. معجزه آسیای جنوب‌شرقی مسبوق به یک سوابقی بوده و در آنجا یک سابقه طولا‌نی جدال، کنکاش و تعامل فکری وجود داشته است و اندیشمندان از دیدگاه‌های متفاوت با هم در یک فضای کلی تعارض مشغول گفت‌وگو بودند و این تعارض‌ها در یک فضای فکری صمیمانه حل می‌شده است. این‌گونه تضادها حتی بین سیدحسین العطاس و برادرش سیدنقیب العطاس وجود داشت و این دو برادر با وجود اختلا‌ف در مقولا‌تی مانند اسلا‌می کردن دانشگاه‌ها، اسلا‌می کردن علوم با همدیگر مناسبات دوستانه‌ای داشتند. قانعی‌راد گفت: در منطقه آسیای جنوب شرقی بین کشور مالزی، اندونزی، سنگاپور، فیلیپین و تایلند کنفرانس‌های منطقه‌ای برقرار می‌شده و مباحث مورد علا‌قه فکری به بحث و بررسی گذاشته می‌شده است و در دهه هفتاد جامعه‌شناسانی از ایران نیز در برخی از این نشست‌ها شرکت می‌کردند. قانعی‌راد سوال کرد با چه معیارهایی می‌شود دانش دگرواره را ارزیابی کرد و آیا دانش مستقل و دگرواره با عینیت و عام‌گرایی سازگاری دارد یا نه؟ آیا در یک دانش مستقل و منطبق با شرایط بومی و محلی و منطقه‌ای مقولا‌تی چون دانش جهانی، عینیت و عام‌گرایی قربانی نخواهند شد؟ این سوال خیلی مهمی است، زیرا اگر دانش محلی پیوند با عام‌گرایی را نادیده بگیرد امکان ارتباط گفتمان‌های منطقه‌ای با گفتمان‌های جهانی قطع می‌شود. به نظر سخنران نشست، اندیشه‌های دکتر شریعتی را می‌توان با افکار العطاس مقایسه کرد؛ با وجود اشتراک فکری بین این دو شخصیت العطاس به دلیل ارتباط با محافل آکادمیک جهانی برد بسیار جهانی‌تری دارد. دکتر شریعتی در دوران خود با فضای آکادمیک جهانی وارد گفت‌وگو نشد و پس از مرگش نیز بیشتر در بین کشورهای اسلا‌می مطرح شد. یکی از بحث‌هایی که العطاس در منطقه خودش می‌کرد این بود که مقاله خارجی نوشتن را نباید ملا‌ک ارزیابی پژوهشگران تلقی کرد و در حالی که روی دانش مستقل تاکید داشت، خودش تعداد زیادی مقالا‌ت علمی را در مجلا‌ت مختلف دنیا به چاپ رسانید و با وجود تاکید بر بسترهای اجتماعی دانش از ارتباط با دانش جهانی غفلت نکرد و به همین دلیل حضور خودش را در فضای فکری جهانی تثبیت کرد. به‌طوری که در سال 2005 و دو سال قبل از فوتش با همکاری دانشگاه آکسفورد، کتابی با هدف بررسی اندیشه‌های العطاس منتشر شد.

بومی شدن و بومی‌گرایی دانش
قانعی‌راد گفت آیا العطاس با بومی شدن و بومی‌گرایی دانش‌موافقت دارد یا نه؟ و با توجه به مباحث رایج در ایران درخصوص اسلا‌می کردن و بومی کردن دانش، اندیشه‌های العطاس را چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟ وی یادآوری کرد از اوایل 1950 العطاس به مقولا‌ت روشنفکری توجه می‌کند و اولین مفهومی را که مطرح می‌کند مفهوم ذهن اسیر است. در مقاله‌ای که در سال 1956 در مجله جهان شرقی در لندن منتشر می‌شود، موضوع <ذهن اسیر> را مورد پژوهش قرار می‌دهد و اولین اثر خود را در مورد این موضوع با عنوان <بعضی مسائل استعمارگرایی> ارائه می‌دهد. قانعی‌راد گفت: در دیدگاه العطاس یکی از مسائل ناشی از وابستگی دولت‌های آسیایی و آفریقایی تمایل مردم این کشورها به تقلید و الگوبرداری از شیوه تفکر غرب و اندیشه‌های ارائه شده به وسیله قدرت‌های جهانی دانش است. ذهن اسیر مفهومی است که العطاس از سال 1956 تا سال 2007 آن را پرورش و گسترش می‌دهد. او در سال 1956 که کشور مالزی هنوز در دوره وابستگی است، مفهوم ذهن اسیر را مطرح می‌کند یکسال بعد مالزی به استقلا‌ل از انگلیس می‌رسد و بعد در سال 1969 مفهوم <امپریالیسم دانشگاهی> را مطرح می‌کند. به نظر او در فضای آکادمیک کشورهای جهان سوم تفکر غیرخلا‌ق استیلا‌ دارد؛ اندیشه‌ای که در بین دانشگاهیان جهان سوم وجود دارد تا حد زیادی از الگوهای فکری و قدرت‌های دانش جهانی تاثیر پذیرفته است. العطاس ابعاد گوناگون تولید دانش، فعالیت‌های فکری روشنفکران و دانشگاهیان در جهان سوم را از حیث ارتباط آن با فضای اندیشه‌های جهانی بررسی می‌کند. العطاس می‌گوید: <ذهن اسیر> ذهنیتی است که در درون مقولا‌ت فکری استعماری محبوس و گرفتار شده است؛ او این اسارت را یک تحمیل تعمدی نمی‌داند بلکه بیشتر آن را به‌عنوان یک دریافت فراگیر ناخودآگاهانه و مبتنی بر عوامل مشروط‌کننده فرهنگی می‌داند؛ این ذهنیت اسیر فاقد خلا‌قیت است، یک پژوهشگر دانشگاهی آسیایی ممکن است آخرین اندیشه‌های غربی را به شیوه خلا‌ق و فعال بپذیرد به‌خاطر اینکه ذهنیت اسیر ندارد ولی یک بومی جهان سومی هندویی و پیرو اندیشه‌های گاندی ممکن است دارای وابستگی فکری و ذهنیت اسیر باشد و به شیوه‌ای انفعالی افکار گاندی را بپذیرد. به یک معنا تحت‌تاثیر ذهنیت غیرانتقادی و تقلیدی قرار گیرد و آن ذهنیت روی فضای فکری او سنگینی کند. العطاس می‌گوید کسانی که از اندیشمندان غرب تقلید می‌کنند هدفشان ساختن است به‌خاطر اینکه اندیشه غربی از یک کیفیتی برخوردار هست که کشورهای جهان سوم سعی می‌کنند با استفاده از این محصولا‌ت باکیفیت چیزی را بسازند اما غالبا نتیجه ساختن یک کاخ فکری با عظمت نیست بلکه کلبه محقر و جدا افتاده‌ای است. قانعی‌راد در ادامه گفت کتاب <اسطوره بومی تنبل> یکی از کتاب‌های معروف‌العطاس است که در سال 1977 نوشته می‌شود. استعمارگران در رابطه با مردم جهان سوم مقوله <بومی تنبل> را به کار می‌بردند. العطاس نشان می‌دهد این مفهوم یک اسطوره است و چیزی است که توسط اندیشه شرق‌شناسی ساخته شده است. العطاس در این کتاب سعی می‌کند جنبه اسطوره‌ای اینگونه اندیشه‌ها را نشان بدهد.
مفهوم دانش مستقل یکی از مفاهیمی است که العطاس مطرح می‌کند. از نظر العطاس ما می‌توانیم تاریخ‌کشور خود را از یک نظرگاه بومی بنویسیم. رویکرد مستقل فقط این نیست که ما به مسائل بومی توجه کنیم، این رویکرد تلا‌شی برای خلا‌قیت فکری است، این خلا‌قیت از طرح مساله تا تولید مفاهیم و نظریات جدید و همچنین مساله ترکیب دانش غربی و غیرغربی و جذب گزینشی را شامل می‌شود. جذب گزینشی یعنی انتخاب سنجیده عناصر برون‌زا برای توسعه دانش درون‌زا. العطاس بحثی را در مورد شیوه دانش‌پژوهشی آمریکایی و اروپایی دارد، وی می‌گوید زمینه علوم انسانی از فلسفه، جامعه‌شناسی تا مقولا‌تی مانند انسان‌شناسی، اقتصاد و علوم سیاسی وام‌دار اروپاست و در عین حال نشان می‌دهد که چگونه آمریکا و اروپا خود نسبت به یکدیگر از دانش‌های اجتماعی و انسانی متفاوتی برخوردارند؛ شیوه‌های دانش‌پژوهی حتی در کشورهای مختلف اروپا با همدیگر متفاوت است در حالی که با همدیگر دادوستد دارند. هر کدام از این کشورها در زمینه اجتماعی خود دارای یک دانش مستقل می‌باشند که با زمینه اجتماعی خودشان ارتباط دارد. ‌
العطاس معتقد است این قضیه که ما باید یک شیوه مستقل مطالعاتی داشته باشیم نباید به تورش قومی بینجامد. هدف ما از دانش مستقل ارائه یک تصویر کاملتر و حقیقی‌تر از خودمان است. تصویری که با کاربرد ارزش‌هایی که جهانی و اخلا‌قی هستند ترسیم می‌شود. تصویر شرق‌شناسانه از ما به‌عنوان <آدم‌های تنبل> منطبق با واقعیت نیست. العطاس درباره بحث بومی‌گرایی هم می‌گوید دانش مستقل باید حدو مرز خودش را با بومی‌گرایی تفکیک کند. بومی‌گرایی (‌ Nativism) ‌نقطه نظرها و دیدگاه‌های بومی و متعلق به فرهنگ و جامعه خودی را به پایگاه یک سنجه‌ای برای داوری کردن در مورد هر نوع اندیشه‌ای ارتقا می‌دهد. بومی‌گرایی بر مبنای دریافت‌های خام بومی، سنجه‌ای را برای ارزیابی دانش جهانی ارائه می‌دهد و هر نوع دانش دیگری از جمله دانشی که دارای ریشه‌های غربی است را به‌طور مطلق انکار می‌کند. به تعبیر العطاس بومی‌گرایی نقدهای کم‌مایه و سطحی از سنت‌های نظری در غرب ارائه می‌دهد. وی گفت‌العطاس سال 1367 در سخنرانی خود با عنوان درباره اسلا‌م و علوم اجتماعی در دانشگاه تهران اهمیت علوم اجتماعی و نقش آن در بهبود زندگی مسلمانان و تحقق آرمان‌ها و ارزش‌های اسلا‌می سخن گفت. به نظر او حتی <زندگی اسلا‌می بدون تشریک مساعی علوم اجتماعی کامل نیست> با وجود این او دعوت به علوم اسلا‌می را ناشی از ناآگاهی به ویژگی این دانش‌ها و دارای عوارض دینی، علمی و اجتماعی می‌داند. ما نمی‌توانیم علم را به اسلا‌م دعوت کنیم، ولی می‌توانیم بینش اسلا‌می را در اجتماع تقویت کنیم. او این دیدگاه را که می‌توان با به میان کشیدن پای فلسفه و با استفاده از قرآن و حدیث، علوم‌اجتماعی را اسلا‌می کرد، ساده‌اندیشانه می‌داند و می‌گوید اینگونه اندیشیدن نه‌تنها از رشد علوم اجتماعی در کشورهای مسلمان جلوگیری می‌کند، بلکه جامعه اسلا‌می را نیز ضعیف خواهد کرد. العطاس همچنین در سخنرانی دیگری در تهران با عنوان <مفهوم و کارکرد دانشگاه اسلا‌می> از اصول همگانی و جهانی علوم در دانشگاه‌ها و ازجمله دانشگاه اسلا‌می دفاع می‌کند و می‌گوید پایگاه فلسفی دانشگاه می‌تواند دامنه گزینش موضوعات و کاربرد دانش حاصل از آن را تعیین کند ولی <جهان‌بینی و روش‌شناسی بنیادین علم، روش‌های منطقی و تحلیلی هستند درباره داده‌های تجربی؛ پایبندی به اصول اولیه، ارائه دلیل، احترام به نتایج نظری، شناسایی اشتباهای موجود و عشق مستمر برای دستیابی به حقیقت خود پدیده‌هایی مستقل از هر نظام دینی و فلسفی هستند.> قانعی‌راد طرح سیدحسین العطاس را نه اسلا‌می کردن دانش، بلکه اسطوره‌زدایی از دانش غرب دانست و گفت، او مساله استعمارزدایی از دانش و تردید در بنیان‌ها و پیشداوری‌های فرهنگ استعماری در برابر جمعیت‌های محلی را مطرح کرده و ایدئولوژی امپریالیسم را شالوده‌شکنی و افشا می‌کند. سیدحسین مفهوم وابستگی دانشگاهی را به‌کار برده است: دانشمندان جهان سوم از حیث اندیشه‌ها، مفاهیم و نظریات، فناوری‌های آموزشی و پژوهشی و رسانه‌ها، چاپ مقالا‌ت در مجلا‌ت و کتاب‌های غربی و قطب‌های قدرت جهانی دانش وابستگی دارند. از نظر روانشناختی این تصور و تفکر در درون پژوهشگران جهان سوم ریشه دوانده است که ما از پژوهشگران غربی فرومایه‌تر هستیم و به‌جز ترجمه کارهای آنها و بازخوانی و حاشیه‌نویسی بر کارهای آنها کار دیگری نمی‌توانیم بکنیم. در واقع یک تقسیم کار بین مطالعات کشور خودمان و کشورهای دیگر هست؛ ما باید کشور خودمان را مطالعه کنیم ولی یک غربی می‌تواند همه جهان را مورد مطالعه قرار بدهد. قانعی‌راد سوال کرد شما کدام جامعه‌شناسی ایرانی را می‌شناسید که یک کتاب راجع به آمریکا، ژاپن یا حتی مالزی و اندونزی نوشته باشد. اخیرا راجع به اروپا نوشته شده که آن هم راجع به مسلمانان آنجا است. آیا تاکنون شرایط اجتماعی آمریکا و انگلیس را از نظر جامعه‌شناختی مطالعه علمی کرده‌ایم؟ البته فحاشی یا تمجید زیاد کرده‌ایم ولی مطالعه علمی نداشته‌ایم. اما آنها مطالعات جهان سوم، مطالعات اسلا‌می و مطالعات ایران را دارند. ‌

پژوهش‌های ضعیف در مورد ایران‌شناسی
پژوهش‌های ایران‌شناسی و اسلا‌م‌شناسی در ایران خیلی ضعیف است، شما بهترین آثار مطالعاتی درباره تاریخ ایران، شیعه و اسلا‌م را باید درخارج پیدا کنید. مطالعات آنها مقایسه‌ای و تطبیقی است، در حالی که غالبا مطالعات ما تک‌موردی است و به‌ندرت اندیشه‌های جدید تولید می‌شود. این جامعه‌شناس گفت نقطه آغاز گفتمان دگرواره نقد اروپامحوری و شرق‌شناسی در دانش است؛ این گفتمان مسائل روش‌شناختی و معرفت‌شناختی مربوط به مطالعه جامعه، تاریخ‌نگاری یا فلسفه تاریخ را پیش می‌کشد، نکته سوم اینکه تقسیم کار جهانی دانش را زیرسوال می‌برد و از دانشمندان جهان سوم می‌خواهد که گفتمان‌های اجتماعی را در پیوند با شرایط محلی و منطقه‌ای خودشان پایه‌ریزی کنند و مسائل تازه‌ای را در مطالعات اجتماعی و تاریخی طرح کنند. این گفتمان همه تمدن‌ها و کردارهای فرهنگی را به‌عنوان منابع اندیشه می‌پذیرد. گفتمان دگرواره از نظر العطاس یک فراخوان محدود نیست. او می‌گوید، من فقط کشورهای جهان سوم را دعوت نمی‌کنم به گفتمان دگرواره بپردازند، بلکه پژوهشگران غربی را نیز به گفتمان دگرواره دعوت می‌کنم، که آنها خارج از چشم‌انداز اروپایی نیز به مسائل نگاه کنند. دانش موقعی می‌تواند جهانی شود که در همه کشورها یک دانش مستقلی وجود داشته باشد و آن دانش مستقل هم متناسب با نیازها و شرایط و در واقع چارچوب خاص آن کشورها باشد. اگر یک جریان غالب دانش غربی در دنیا وجود داشته باشد و بقیه در نظام تقسیم کار جهانی گیر کرده باشند، مصرف دانش جهانی شده است و نه تولید دانش. گفتمان دگرواره تلا‌ش برای مقاومت است نه جایگزین کردن.
قانعی‌راد توضیح داد، اگر در ایران یک گفتمان مستقلی تولید کنیم یا العطاس اگر موفق شود در مالزی گفتمان مستقلی تولید کند این گفتمان نمی‌تواند جایگزین گفتمان غربی شود، به‌خاطر اینکه گفتمان غربی با زمینه اجتماعی و تاریخ فرهنگی و فلسفی خودش مرتبط است، بنابراین اگر ما چیزی را تولید کنیم تحت‌عنوان گفتمان مستقل نمی‌توانیم از غرب لزوما بخواهیم از اندیشه خود دست بردارد و اندیشه ما را بپذیرد. اندیشه غربی مبتنی بر زمینه خودش هست ولی ما می‌توانیم با تولید دانش محلی در برابر تسلط صدای اروپایی و آمریکایی در دانش جهانی مقاومت کنیم و در مقابل یک‌صدایی در دنیای علوم از امکان تکثر دانش عینیت‌گرا سخن بگوییم و در جهان متکثر دانش، این دانش‌های محلی را به گفت‌وگو و تعامل با یکدیگر دعوت کنیم. العطاس می‌گوید، من شما را به یک مکتب تفکر دعوت نمی‌کنم که بیایید این‌طوری فکر کنید! من فقط می‌گویم گفتمان مستقل تولید کنید و اینکه چگونه فکر کنید، این مساله متناسب با کشورها و شرایط شما متفاوت است. بحث دیگر العطاس این است که دانش چند منبعی است و اختلا‌ف‌نظری که با برادرش در مورد اسلا‌می کردن دانش دارد این است که نمی‌شود به نام دانش بومی و دانش محلی مقوله چند منبعی بودن دانش را نادیده گرفت.