این روز‌ها مراسم زیبای حج رفته رفته به پایان می‌رسد و حاجیان با قلبی پاک و آمرزیده و امیدوار از گوشه و کنار این زمین پهناور به خانه و کاشانه خود باز می‌گردند؛ به نظرم خوشحالی لحظات انس با کعبه و آشنا شدن با برادران مسلمانی که از اقصی نقاط کره‌ی خاکی برای ادای مراسم حج آمده‌اند با لحظه‌ی خداحافظی از کعبه‌ی عزیز، طواف وداع و جدا شدن از دوستانی که در این ایام چند با هم مأنوس شده‌ بودند قابل قیاس نیست؛ در طواف وادع انسان دوست ندارد این آخرین طوافش به دور کعبه باشد و آخرین نگاه به جمال کعبه همیشه ناراحت کننده‌ترین صحنه است. از سوی دیگر از برادران مسلمانی جدا خواهی شد که در این چند روزه جز محبت و صفا و یکدلی چیزی از آنان ندیده‌ای؛ دیدن سایر مسلمین و نشستن پای درد دل آنان صفای دیگری دارد. با بسیاری از انسان‌ها آشنا شده‌ای و هم‌اکنون از آنان جدا می‌شوی و یقین داری که دیگر هیچ وقت دیگر آنان را نخواهی دید؛ مگر در بهشت به اذن خدای متعال. باری در مدینه‌ی منوره همراه چند تن از هم‌وطنان آخرین نماز را در مسجد رسول الله به جای می‌آوردیم؛ طبعاً به خاطر جدایی از شهر پیامبر عزیز ناراحت بودیم. در همین میان با یکی از مسلمانان مصری که بیشتر شبیه یک فرشته بود آشنا شدیم کمی با هم حرف زدیم و درد دل کردیم و هنگام خداحافظی وقتی ناراحتی و اندوه را در چهره‌ی ما دید با بلند کردن انگشت اشاره به ما گفت: «نلتقي في الجنّة إن شاء الله» در بهشت هم‌دیگر را ملاقات خواهیم کرد. با شنیدن این جمله لرزی سراپایم را فرا گرفت و ناراحتی را با شوق در هم آمیخت. از آن روز به بعد همیشه فکر می‌کنم دوستی‌ها و آشنایی‌های سراچه‌ی دنیا چقدر زودگذر است و تنها بهشت خدا شایان ادامه‌ی این دوستی‌هاست. 

این روز‌ها عموم مسلمانان به خاطر آن تعداد از حاجیان عزیزی که در منی به دیار باقی شتافتند غصه‌دار هستند و این حادثه شیرینی عید و لذّت قربانی را به کام همه ناگوار ساخت. نه به خاطر مرگ شماری از مسلمانان؛ که این مرگ افتخار هر مؤمن است و چه سعادتی بالا‌تر از آنکه پس از توبه در صحرای عرفات با قلبی پاک و در پوشش احرام فرمان رب العالمین را لبیک گفتند. به جای نشستن بر صندلی پروازی که برایشان رزرو شده بود، سوار بر بال‌های فرشتگان به آسمان پرواز کردند و به میهمانی معبود خود شتافتند که یقینا این مهمانی بسی خوشایند‌تر است. یاران سفر کرده‌ای که از دیار خود کنده شدند و هیچ‌گاه به آن باز نگشتند و یقیناً بنابر وعده‌ی الهی اجر و پاداششان با پروردگار جهانیان است: 

وَمَن یَخْرُ‌جْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرً‌ا إِلَى اللَّـهِ وَرَ‌سُولِهِ ثُمَّ یُدْرِ‌کْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُ‌هُ عَلَى اللَّـهِ وَکَانَ اللَّـهُ غَفُورً‌ا رَّ‌حِیمًا [نساء: ۱۰۰] 

و هر کس [به قصد] مهاجرت در راه خدا و پیامبر او، از خانه‌اش به درآید، سپس مرگش دررسد، پاداش او قطعاً بر خداست، و خدا آمرزنده مهربان است. 

اما قلب‌ها به خاطر آن جریحه‌دار می‌شود که امت در این چند سال اخیر خونین‌ترین حوادث را به خود دیده است و فرض بر این بود که نمایندگان این امت در حرم امن الهی با دیدن سایر برادران مسلمان خود، قلب‌های هم‌دیگر را آرامش دهند اما قضای الهی پیشی گرفت و حرم امن الهی را هم آمیخته به خون کرد. 

آری دلسوزان امت به دنبال آن نیستند که از این فضا کسی را محکوم یا حاکم کنند؛ یا خدای ناخواسته یکی از ارکان و پایه‌های اسلام را زیر سؤال ببرند و نسبت به مهبط وحی الهی دل بد کنند. زیرا برای این کار افراد و رسانه‌های بی‌شماری وجود دارد که به صورت حرفه‌ای مشغول به کار هستند. اما شایسته‌تر آن است که انسان مسلمان کاستی‌های برادر مؤمنش را نیز نوعی توجیه کند و از گناهش بکاهد. در فرهنگ عامیانه‌ی تالشی ضرب‌المثلی وجود دارد که دریغ کردم به مناسبت آن را در اینجا نیاورم؛ می‌گویند: «اشتنی اگه گوشتی بره خاشی نون آکره» آشنا اگر آن قدر بد باشد که گوشت بدنت را بخورد یقینا استخوا‌‌نهایت را پنهان خواهد کرد یعنی نمی‌گذارد دیگران آثار جنایتش را تماشا کنند. 

سال‌ها بر حرم امن الهی گذشته است و یقینا نظیر این حادثه را کمتر به خود دیده است؛ حرم امن الهی همواره امن بوده است و امن خواهد ماند و در این فضای آشفته به جای گشتن به دنبال گناهکار (که یقیناً مسکوت نخواهد ماند) بهتر آن است همگان دست در دست هم بگذارند تا قلب مجروح امت را تسلی دهند و راه تکرار بر خطا را ببندند.