عبدالعزیز مولودی
این روزها که کم کم تب انتخابات جامعه ما را دربر میگیرد، دوستان و آنها که با این پدیده سیاسی در جامعه ایرانی مخصوصا در میان کردها مواجه میشوند و دغدغه این را دارند که فعالانه در سرنوشت سیاسی جامعه حضور مؤثر داشته باشند، در مورد انتخابات سؤالاتی را مطرح میکنند. در این یادداشت سعی میکنم با توجه به شرایط سیاسی کشور و منطقه به بحث از این موضوع بپردازم.
برخلاف نظامهای دمکراتیک که معمولا اگر در انتخابات اکثریت بسیار بالایی نیز شرکت نکنند، اما جریان سیاست به شکل منطقی و معقول خود و از مجرای احزاب سیاسی اکثریت و اقلیت ادامه مییابد و انقطاعی میان جامعه و دولت بوجود نمیآید؛ در نظامهای غیردمکراتیک یا شبهدمکراتیک و از جمله در ایران همواره شاهد آن بودهایم که در انتخابات درصدی از جامعه با انگیزههای متفاوت معمولا پای صندوقها میآیند و رای میدهند، دراین دوران معمولا احزاب شناخته شده و ناشناخته، رسمیو غیررسمی فعالانه وارد انتخابات شده و فضای سیاسی منعطفتری نسبت به بعد از انتخابات بوجود میآید، ضمن اینکه به صورت نسبی اما همواره هم جامعه هم احزاب با دودلی و تردید وارد انتخابات میشوند ولی علیرغم همه اینها، داستان بعد از انتخابات جالب است که کسانی که بردهاند، مانند فاتحان در جنگ بدون میل جامعه و مردم، خودشان میبرند و میدوزند و آنها که احساس باخت دارند تا انتخاباتی دیگر به لاک فولادی خود رفته و دیگر جریان سیاست یکسره شده و ارتباط جامعه و احزاب به سمت دولت قطع میشود. این، داستان دردناک سیاستبازی در کشوری است که معمولا هر دوسال یکبار دارای یک تجربه انتخابات عمومی است. در باب علل شکلگیری این رشته درهم و گسسته نیز سخنها گفته شده و آگاهان بخوبی ضعفهای جدی حوزههای سیاسی و اجتماعی ایران را میدانند، در این جا نیز به تناسب نیاز بحث وارد این مقوله میشوم و از آن میگذرم.
پیش فرض اولیه در مورد دخالت هوشمند و هدفمند جامعه(افراد و گروههای سیاسی )در مسئله انتخابات این باور است که به هرحال شرکت در رقابتهای انتخاباتی مخصوصا پارلمانی، اصل اولیه برای تغییر مسالمتآمیز سیاسی و اجتماعی است. با قید وشرط وارد شدن به این عرصه تنها نشانه عدم اعتماد احزاب و جریانهای سیاسی و اجتماعی است. البته میپذیرم که دخالت شورای نگهبان در کلیه مراحل و برخلاف روح قانون، به نابرابری در این عرصه دامن زده است. این موضوع میبایستی در یک جنبش اجتماعی برای اصلاح قانون اساسی مورد بحث عمومیقرار گیرد.در دورههای انتخاباتی یا خارج از آن، اگر یکی از بحثهای جدی و پیگیر احزاب و جریانات سیاسی، زیر سؤال بردن این دخالتهای فرا قانونی باشد زمینه برای تغییر یا اصلاح برداشت نادرست از قانون مهیا میشود. (مثلا از طریق کمپین جمعآوری امضا برای درخواست تغییر قانون اساسی و عدم دخالت (نه نظارت)شورای نگهبان در تأیید یا عدم تأیید صلاحیت کاندیداها و تلاش بینالمللی برای حمایت از آن. به عبارت دیگر همه کاندیداهای حزبی یا منفرد بتوانند با دارا بودن شرایط قانونی وارد رقابت شوند).
تنها نهادی که در وضعیت فعلی بتواند تا حدودی مقاومت مدنی مسالمتآمیز را شکل دهد مجلس است. و البته پاشنه آشیل اقتدارگرایان نیز همین موضوع است. زیرا تنها مکانی از قدرت است که آنها با دید مطلقگرایانه خود نمیتوانند به توجیه ماورایی برای دستیابی به آن بپردازند، لذا به لطایفالحیل درصدد کسب یا جلب آرای عمومی بر آمده و میآیند. عدم حضور هدفمند مردم در انتخابات، تنها مانع اقتدارگرایی موجود را در ایران خنثی میکند و به تقویت محافظهکاران و حامیان نظامی آنها یاری میرساند. نقش جریانهای سیاسی در این بین تعیین کننده است. چرا که با حضور فعال و جدی در این عرصه، امکان خلق مجدد دوم خرداد 76 یا مجلس ششم باز وجود دارد. البته به دلیل ماهیت رفتار اپوزسیون خارجنشین، نمیتوان از آنها انتظار زیادی غیر از تحریم داشت. آنها به هر حال هواداران خود را در تنها زمینه منطقی رفتار سیاسی، خانهنشین میکنند. حال تنها گروههای سیاسی رسمی و غیر رسمی داخل کشورند که میتوانند فعال و مؤثر عمل نمایند. بخشی در این بین به دلیل عدم اعتماد به خود یا ترس از راه نیافتن کاندیداهای خود در عمل با شک و تردید و با قید و شرط پا به این عرصه میگذارند و در نهایت به راه تحریم کشانده میشوند یا میروند. اینان نه اعتقاد راسخی به دمکراسی دارند نه میتوانند با این شرایط دمکراتمنش باشند.
در کردستان، (به طور کلی منظور همه شهرهای کردنشین در استانهای غرب کشور) نیز هماره دغدغه انتخابات وجود دارد. فرصتهایی که معمولا در انتخابات فراهم میشود، در کردستان نیز مانند سایر نقاط کشور مورد استفاده چندانی قرار نمیگیرد. در این جا به دلیل حساسیت سیاسی که معمولا نهادهای نظامی دارند تلاش بیشتر معطوف فردی و شخصی شدن انتخابات است. در اینجابه دلایل مختلف احزاب و گروههای سیاسی موجود در کشور نه آنچنان حضوری در منطقه دارند که نفوذ سیاسی وسیع برای آنها ایجاد کند و نه به امر آموزش و آگاهی سیاسی اعضا و هواداران خود یا عموم مردم علاقه نشان میدهند. در نتیجه اگر در انتخابات از افرادی هم حمایت کنند، معمول آن بوده است که افراد مورد حمایت، از یدک نام حزبی بیشتر برای موقعیت فردی خود استفاده کردهاند. ضمن اینکه به نظر میرسد در بیشتر موارد افراد مورد حمایت احزاب از وجاهت لازم برای حضور در این عرصهها برخوردار نبودهاند. در انتخابات آینده هم به نظر نمیرسد که این ترکیب زیاد تغییر بکند یا به عبارت دیگر از بررسی افرادی که در حال حاضر فعالیتهای خود را شروع کرده و شناخته شدهاند چنین استنباط میشود. ویژگی خاص انتخابات در این دوره و دوره قبل، حضور کاندیداهای مورد حمایت نهادهای نظامی است که هر یک به شکل متفاوت وارد این عرصه شده یا میشوند. اینان نه تنها کمکی به تغییر مثبت در کردستان نمیکنند، بلکه مانعی برای توسعه در مفهوم کلی آن هستند. (هرچند شوراهای شهر در کل کشور با مشکلاتی مواجه شدهاند، اما حضور محسوس و نامحسوس نهادهای نظامی در شوراهای اخیر نیز نقش مؤثر شوراها را در مدیریت توسعه شهری تحت شعاع قرار داده است).
به اعتقاد من، کاندیداهای نمایندگی مجلس هشتم، حزبی یا منفرد بایستی در برخی زمینهها اعلام موضع صریح داشته باشند. از جمله در مورد نوع تعامل فراکسیونی در مجلس. این نه تنها ضروری است بلکه بایستی شرکت در فراکسونهای مختلف مطرح شود مانند فراکسیون احزاب، فراکسیون کرد، فراکسیون اقوام، فراکسیون زنان و حتی مذاهب از جمله اهل سنت. مورد دیگر پایبندی اخلاقی آنها به وفاداری به نقد آنها بعد از انتخاب است. این حاصل نمیشود مگر اینکه نمایندگان احزاب، گروهها و سازمانهای غیردولتی در هر شهری یک تشکل منسجم به عنوان نماینده هیئت اجتماعی یا افکار عمومی شهر تشکیل دهند و به صورت دوره زمانی کوتاهمدت یک ماهه یا بیشتر با نماینده منتخب جلسات مشترک ترتیب دهند. علاوه بر این، نمایندگان شهرهای کردنشین بایستی در یک اقدام جمعی در سطح محلی و در قالب فراکسیون کرد، تعامل مشترک داشته باشند. به عبارت دیگر به حوزههای انتخابیه هم دیگر، سفرهای دستهجمعی داشته باشند و با مردم و نمایندگان هیئت اجتماعی آنها جلسه مشترک داشته باشند تا ضمن همفکری مشترک، خواستها و انتقادات آنها را نیز دریافت کنند. تحقق این امر، از ایجاد انتظارات شخصی از نمایندگان کاسته و آنها را به دریافت سطح بالاتری از انتظارات معطوف میکند.
نظرات
مقاله نظری-سیاسی شما در مورد انتخابات مجلس هشتم،بسیار واقعبینانه و آگاهانه است.<br /> شما به نکات بسیار مهم و پر اهمیتی اشاره فرموده اید.اشاره شما به کردستان و پیشنهادهایتان قابل یک بررسی جدیست.<br /> آفرین به قلم و واقعگریتان
از توجه حضرت عالی به این موضوع سپاسگزارم.براستی تحریم انتخابات جز انکه اندک فرصت لرزان موجود را از ما میگیرد دستاوردی برایمان ندارد.امیدوارم فعالان عرصه فرهنگ و اجتماع این حقیقت مسلم را درک نموده و با حضور فعالانه و اثرگذار خود مانع از سوئ استفاده های جمعی فرصت سوز و منفعت طلب شوند. هیچ عاقلی به دست خود موجب حذف و به حاشیه راندن خود نمیشود.