در سالروز شهادت امام حسن البنا (۱۲ فوریه ۱۹۴۹) شایسته است شمهای از زندگی و مرگ آن بزرگوار را از نظر بگذرانیم و از آتش او قبسی برگیریم تا چراغ راهمان باشد: «لقد کان فی قصصهم عبرة لأولی الألباب» داستانهای آنان سراسر عبرت است برای خردمندان. در این نگاههای گذرا خواهیم دید که امام بنا زندگیاش را چگونه سپری کرد و چه سان راه شهادت را برای خود برگزید. همچنین خواهیم دید که ایشان تا چه میزان در هنر زندگی و هنر مرگ موفق بوده است. این پیام روشنی است برای همهی دعوتگران و رهپویان راه و پیروان محمد مصطفی؛ این راه یاوران دعوت است. امام بنا راه محمد مصطفی و اصحاب کرام را برگزید از این رو زندگیاش را وقف خدا کرد و بر اساس برنامه و شریعت الهی حرکت کرد؛ در راستای تبلیغ دعوت الهی و احیای خلافت الله بر روی زمین و تجدید دین و دینداری در جان مردم بسیار کوشید. او تلاش کرد امت را از دنبالهروی شرق و غرب آزاد کند و پایداری در دین را به آنان بیاموزد و تا رسیدن به مقام استادی و سروری در جهان رهنمایشان باشد؛ این بود که مسئولیت احیای امت و هدایت آن به سمت نور و روشنایی را به دوش کشید. امام با این فکر بزرگ شد و سراسر زندگی او نیز این گونه سپری شد؛ او در دوران دانشآموزی این مطلب را در انشای خود آورده بود و در آنجا گفته بود: «به باور من بهترین انسانها آن افراد پاکی هستند که خوشبختی و بهروزی خود را در خوشبختی مردم و راهنمایی آنان میبینند و فداکاری در راه اصلاح مردم را بهترین غنیمت و دستاورد میدانند». او این مطلب را بارها تکرار میکرد و بالاترین آرزوی خود را در آن میبیند که مرشد و آموزگاری باشد که اگر روزها را در تربیت فرزندان سپری میکند شبها به تربیت دینی پدران همت گمارد.
آری امام بنا این راه را برگزید و از زمان کودکی عاشق دعوت و مشتاق کار و فعالیت در راه خدا بود و برای گسترش آموزههای دینی در میان مردم تلاش میکرد. در همان دوران امر به معروف و نهی از منکر و دعوت به سوی خدا را آغاز کرد و با همشاگردیهایش در مدرسهی بحیره «انجمن اخلاق دینی» را تأسیس کرد و پس از آن «جمعیت منع محرمات» و «داعیان صبحدم» و «برادران حصافیه» را بنیان نهاد. هنگام تحصیل در قاهره روش دعوت در قهوهخانهها را در پیش گرفت و پس از فارغالتحصیلی در اسماعیلیه نیز این مهم را ادامه داد تا اینکه جماعت اخوان المسلمین را تأسیس کرد. او به سراسر مصر سفر کرد و با این کلمات امت را مورد خطاب قرار داد: «روی سخنم با امتی است که بر سر دو راهی در حیرت مانده است؛ با مسلمانانی که به سروری دنیا و خوشبختی آخرت ایمان دارند، میخواهم پیام قوی و آتشین گذشته را به حاضرین پریشان و درمانده منتقل کنم و برای حاضران انقلابی چیزی را تدارک بینم که رهتوشهی آیندهی درخشانشان باشد». صدای دعوت او همچنان در جهان طنینانداز است که میگفت: «زمان امروز آبستن حوادث بزرگ است و فرصت برای کارهای بزرگ فراهم است؛ جهان چشم به راه دعوت شماست دعوت به هدایت و رستگاری و امان تا از دردهای دوران آسوده شود؛ اکنون دوران سروری و حاکمیت شماست».
با دعوت خود شهرها و روستاها را درنوردید و ملتها را مورد خطاب قرار داد؛ به حاکمان و پادشاهان و امیران نامه نوشت و اسلام را با گستردگی و اعتدال معروفش به آنان معرفی کرد: «اسلام نظام کاملی است که تمام مظاهر زندگی را شامل میشود» در شبانهروز بیش از بیست ساعت کار میکرد و خستگی نمیشناخت کمتر میخوابید به هر روستا و آبادی سر میزد و در هر سرایی دنبال جوانان میگشت و با پیران گفتوگو میکرد و با بزرگان و علما مینشست. جوانان و مردان و زنان امت پیرامون او حلقه زدند و پس از اینکه به چهار هزار روستا سفر کرد پیروانش به نیم ملیون نفر رسیدند. او بیش از ۲۰۰۰ شعبه از جماعتش را در نواحی مختلف مصر تأسیس کرد و افزون بر آن ۵۰ شعبه در سودان و ۱۸ شعبه در دیگر کشورهای جهان تأسیس کرد. هیأتهایی از اندونزی، سریلانکا، هند، ماداگاسکار، نیجریه، کامرون، ایران و افعانستان دسته دسته به خانهاش میآمدند و با او آشنا میشدند. با بیبند و باری و فساد به مبارزه برخاست و در مقابل فعالیتهای گروههای تبشیری ایستاد. با احزاب و سیستمهای فاسد درافتاد و دو بار در انتخابات شرکت کرد. با اشغالگران بریتانیایی و گروههای یهودی مبارزه کرد. همهی این کارها محصول بیست سال تلاش است؛ زندگی او مثالی از روش زندگی ابن سینا بود که همواره تکرار میکرد: «خداوندا به من عمر پربرکت عطا کن نه عمر دراز».
آری امام بنا این گونه زیست و تمام زندگی خود را بر اساس برنامهی دعوت خود و با اهداف مشخصی سپری کرد که از ساخت فرد مسلمان آغاز و به خانوادهی مسلمان و جامعهی مسلمان میرسید و آخرین مرحلهی آن برپایی حکومت اسلامی و خلافت راشده بر اساس منهج نبوت و رسیدن به مقام استادی جهان بود. اهدافی که دیگران دنبال میکردند خوابهای آشفتهای بین نبود؛ چه انسانهای گمراهی که به دست او هدایت شدند و چه خردهای بستهای که با تلاش او رهیاب شدند؛ چه ابهامهایی که رفع کرد و چه معانی غایبی که به صحنه آورد و چه مفاهیم مردهای را که زنده کرد!
امام بنا همان گونه که هنر زندگی را آموخت، هنر مرگ را نیز به نیکی نشان داد؛ او بود که گفت: «امتی که مرگش را زیبا میسازد و میداند که چگونه زندگی کند تا مرگ شریفی داشته باشد، خداوند به چنین امتی در دنیا زندگی کریمانه و در آخرت نعمتهای جاویدان میبخشد». امام بنا به ما آموخت که هنر مردن همان هنر زندگی است او میگفت: «مرگت را چگونه میسازی؟ همواره عابد باش تا از آخرین مهمان خود در دنیا به خوبی استقبال کنی؛ دنیایت را کشتزار آخرت قرار ده؛ مرگ و آزمایش الهی را به یاد داشته باش؛ قبرت را با خیرات و برکات بنا کن؛ دنیا را با اعمال صالح ترک کن و با انجام عبادات پروردگارت را از خود خشنود کن». امام بنا با این جملات شاگردان و پیروانش را در جماعت مبارکش تربیت میکرد؛ آنان را به حب جهاد و نیت شهادت تشویق میکرد به آنان آموخت که این دعوت تنها با نثار بهترینها جان میگیرد نثار چیزهایی که طمع و بخلی نسبت به آن نداشته باشی. ایشان این دعا را فراوان تکرار میکرد:
«خدایا به ما مرگ پاکیزه عطا کن»؛ باری پرسید آیا میدانید مرگ پاکیزه چیست؟ آنگاه انگشتانش را دور گردنش چرخاند و گفت: به خدا جز این نیست. در یک نمایش زیبا صحنهی مرگ پاکیزه را برای آنان ترسیم کرد مرگی که در آن گردن مؤمن فدای دین خدا میشود و همین را آخرین مورد شعار دعوتش قرار داده بود: «مرگ در راه خدا بالاترین آرزوی ماست». زمانی که برادرانش از نیازمندیهای تحقق هدف سخن میگفتند او گفت: «برای تحقق هدف ایمانی خللناپذیر، عملی پایدار، اعتمادی قوی به خداوند و ارواحی پاک را آماده کردهایم که بهترین روزش روزی است که با مقام شهادت به ملاقات پروردگارش میشتابد. او این گونه خود را آماده کرده بود و خداوند نیز این گونه اراده کرد. خداوند خواست امام بنا اولین شهید دعوت در مصر باشد تا نمونهی عملی دعوت و الگویی برای مردن در راه هدف باشد. در همان خیابانی شهید شد که نخستین جرقهی دعوت در قاهره در آن زده شد؛ خیابان رمسیس، ملک نازلی پیشین. تا جایی که نویسندهی کتاب» مرد قرآنی «گفته است:» این مرد تاریخساز بایست در همان راه شهید میشد همان گونه که عمر و علی و حسین شهید شدند. این مرد در راه آن بزرگان گام نهاده بود؛ او جانشین کسانی بود که راه ابوحنیفه و مالک و ابن حنبل و ابن تیمیه را در پیش گرفته بودند و در رویارویی با ظلم و مبارزه با باطل از پای نشستند. زندگی این مرد بایست این گونه شگفتانگیز و مثالزدنی به پایان میرسید. هر جنبه از این زندگی را که مورد بررسی قرار دهی شگفتزده میشوی او با مرگ خود نسلها را حیرتزده کرد «.
مرگ او بسیار عجیب بود؛ هنگامی که گلوله به بدنش اصابت کرد و به بیمارستان منتقل شد او را به حال خود رها کردند تا اینکه بر اثر خونریزی شدید از دنیا رفت؛ در دل شب پیکرش را به خانهاش بردند و به خانوادهاش اجازه ندادند خبر فاجعهی شهادتش را اعلام کنند. پدرش به تنهایی او را غسل داد و تنها خود در مسجد بر او نماز گزارد؛ شبی غمانگیز و دهشتناک بر قاهره سایه افکنده بود. تصویر جنازهاش گویی همچنان در مقابل چشمانمان قرار دارد جنازهی مردی که دین امت را تجدید کرد و آن را به مشرق و مغرب جهان رساند؛ مردی که نیم ملیون نفر از او پیروی میکردند اما کسی نبود که در تشییع جنازهاش شرکت کند و زنان پیکرش را حمل میکردند. این صحنه برای اولین بار در تاریخ ثبت شده است؛ دختر بزرگش در حمل پیکر پدر جلوتر از خواهرانش حرکت میکرد و میگفت:» پدرم مژده بده ما راهت را ادامه خواهیم داد؛ اگر امروز نگذاشتند پیروانت تو را تشییع کنند این مایهی آرامش ماست که اهل آسمان در این امر با ما شرکت دارند کاری که زمینیان از آن عاجز بودند.
امام بنا این گونه هنر زندگی و هنر مردن را نشان داد و اینگونه نسل اولیهی دعوت را تربیت کرد. ما نیز پشت سر او مسیر دعوت را کامل خواهیم کرد، پیرامون هدفمان گرد میآییم و دنیا را فدای دینمان میکنیم و باقیماندهی عمر را در راه حقی که پذیرفتهایم سپری خواهیم کرد. دشواریها و مسئولیتهای راه دعوت را به دوش میکشیم؛ ما پیروز هستیم ما در سختی و آسانی این شعار را زمزمه میکنیم: الله هدف ما است؛ محمد رهبر ماست؛ قرآن قانون ماست؛ جهاد راه ماست و شهادت در راه خدا بالاترین آرزوی ماست. پس آسوده بخوابای امام بزرگوار که ما راهت را ادامه خواهیم داد و نور دعوتت هر جایی را روشن خواهد کرد.
نظرات
عوسمان هه ورامی
06 اسفند 1392 - 05:05مطلبی عالی و وا قعا تاثیر گذار بود-کسی که در انشای دانش آموزی اش خوشبختی واقعی را در خوشبخت کردن دیگران می داند. سبحان الله از این درون خالص و خدایی.که هر بار مطلبی در مورد او می خوانم ایمانم تازه می شود.
محمد انور
08 اسفند 1392 - 03:39خداوند روح امام بناو سایر شهدای ایمان و اسلام را شادو فردوس برین نصیبشان فرماید. راه او ادامه دارد.