پیام عبدالله اوجالان تلاشی آگاهانه برای بازخوانی اسلام در چارچوب پروژه فکری «جامعه دموکراتیک» است. این متن بیش از آنکه صرفاً تأملی دینی باشد، بیانیه‌ای هویتی–سیاسی با زبان دینی است. اوجالان اسلام را دین آزادی، عدالت و برابری معرفی می‌کند و در مقابل آن، «اسلام دولتی» و ساختارهای فرقه‌ای را قرار می‌دهد که به زعم او، در پیوند با مدرنیته سرمایه‌داری به ابزار سلطه و قدرت تبدیل شده‌اند.

این روایت نشان می‌دهد که اوجالان چگونه با گزینش بخش‌هایی از تاریخ اسلام، مشروعیت اخلاقی و دینی برای پروژه «جامعه دموکراتیک» ایجاد می‌کند. اوجالان برای این منظور به میثاق مدینه ارجاع می‌دهد و آن را نمونه‌ای از همزیستی آزاد میان باورها، خلق‌ها و فرهنگ‌ها معرفی می‌کند. با این حال، در خوانش او، میثاق مدینه به الگویی تقریباً بی‌قدرت و مبتنی بر اراده آزاد تبدیل شده است؛ در حالی که این سند در تاریخ در چارچوب اقتدار پیامبر و شرایط امنیتی و نظامی جامعه مدینه شکل گرفته بود. این بازخوانی، گزینشی است و بخش‌هایی از تاریخ برجسته و سایر جنبه‌ها کنار گذاشته شده است.

در بازتعریف مفهوم جهاد نیز همین روش مشاهده می‌شود. اوجالان جهاد را از خشونت نظامی دور کرده و آن را به خودانتقادی، مسئولیت اخلاقی و مبارزه اجتماعی فرو می‌کاهد. این برداشت نوآورانه، ریشه‌هایی در سنت اخلاقی و عرفانی اسلام دارد و می‌تواند بستری برای گفت‌وگو با خوانش‌های خشونت‌طلب فراهم کند. با این حال، حذف یا کم‌رنگ‌سازی تجربه تاریخی جهاد در ساحت سیاسی و نظامی، تصویری یک‌سویه از این مفهوم ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که تاریخ، در اینجا بیش از آنکه موضوع تحلیل باشد، ابزار مشروعیت‌بخشی است.

برداشت اوجالان از شورا نیز نمونه‌ای دیگر از بازخوانی گزینشی است. او شورا را معادل خرد جمعی و تصمیم‌گیری دموکراتیک معرفی می‌کند، بی‌آنکه به فاصله تاریخی و مفهومی میان شورا در سنت اسلامی و دموکراسی مدرن توجه کافی شود. این همسان‌انگاری بیانگر آن است که شورا در روایت اوجالان بیشتر به‌عنوان پشتوانه‌ای نمادین برای مشروعیت دموکراتیک به کار می‌رود، نه مفهومی تاریخی با سازوکارها و محدودیت‌های خاص خود.

از منظر سیاسی–گفتمانی، پیام اوجالان کارکردی پل‌ساز دارد و می‌کوشد نشان دهد که پروژه «جامعه دموکراتیک» لزوماً ضد دین یا ضد اسلام نیست. تأکید بر آزادی زنان، توازن اکولوژیک و همزیستی خلق‌ها نیز بخشی از امضای فکری اوجالان است که در این متن با زبان دینی بازتولید می‌شود. با این حال، ابهام نسبت به سازوکارهای عملی و نهادی «اسلام دموکراتیک» همچنان پابرجاست؛ روشن نیست این خوانش چگونه می‌تواند با مسائل حساسی چون حقوق فردی، حدود شریعت، برابری جنسیتی و آزادی عقیده مواجه شود.

در مجموع، پیام عبدالله اوجالان را می‌توان نوعی بازخوانی گزینشی و هنجاری اسلام نخستین دانست که با هدف مشروعیت‌بخشی اخلاقی و دینی به پروژه سیاسی «جامعه دموکراتیک» صورت گرفته است. قوت این پیام در زبان اخلاقی، ضدخشونت و آشتی‌جویانه آن نهفته است، اما محدودیت آن در گزینش تاریخ، ساده‌سازی تعارضات و ابهام نهادی قابل توجه است. این متن نشان می‌دهد که اوجالان چگونه مفاهیم تاریخی و دینی اسلام را به‌طور انتخابی به کار می‌گیرد تا پروژه سیاسی خود را توجیه کند و در این فرآیند، مرز میان خوانش اخلاقی–ایدئولوژیک و واقعیت تاریخی اسلام را بازتعریف می‌نماید. با همه احترامی که برای عبدالله اوجالان قائلم و با اذعان به اینکه او در مسیر ایده، مرام و اندیشه‌اش مرارت‌ها و سختی‌های فراوانی را متحمل شده است، امید آن می‌رود که این پیام نشانه‌ای از دگردیسی فکری و بازنگری صادقانه باشد، نه صرفاً اقدامی تاکتیکی یا بهره‌گیری ابزاری از اسلام در خدمت یک پروژه سیاسی.