این سنگ در یکی از عمیق‌ترین قسمت های دریاچه واقع شده و جزيره مانند است که امروزه با عنوان قلعه كاظم خان یا كاظم باشي معروف است. در گذشته راه دسترسي به اين قلعه، جاده خاكي به طول حدود پانصد متر بوده كه از ساحل درياچه به آن متصل مي شد. اما امروزه با توجه به پسروي آب درياچه به طور كامل بيرون از آب قرار گرفته، برای ورود به سنگ یا همان قلعه راهی دارد تنگ و باریک از ضلع شرقی که از کمره آن به بالای قلعه می‌رود و در آن قسمت قریب به ده متر از سنگ را شکافته‌ و پلی قرار داده‌اند. در کنار تک در صخره منفرد «خرسک» يا «خرسنگ» نیز قرار دارد.

اتفاقات و رويدادهاي تاريخي مهمی، در اين مكان بخاطر موقعيت مناسب و زيبايي خاص آن رخ داده است. حفظ و نگهداري آن علاوه بر صيانت از طبيعت زيبا، تاريخ را نيز زنده نگه خواهد داشت. براساس منابع مکتوب، شواهدی از دوره های مختلف مسکونی آن علی الخصوص بعد از اسلام ارائه می گردد.

دوره اساطیری؛

حکیم ابوالقاسم فردوسی حماسه سرای نامی‌ایران، از موضوع پنهان شدن افراسیاب در یکی از غارهای دریاچه چی چست ياد مي‌كند. در این دریاچه غیر از قلعه تک در، مخفیگاه و پناهگاه محکمی‌وجود ندارد. بنابراين مي‌توان گفت، افراسیاب در همین قلعه پنهان شده بود که به‌وسیله هيوم (مرد پارسا) او را دستگیر و به دلاوران کیخسر و شاه ایران خبر کرده و آنها نیز افراسیاب را با تمهید یک نقشه دستگیر و گرفتار ساخته و به مجازات می‌رسانند.

قرون اولیه اسلامی (روادیان)؛

طبق نوشته طبری و ابن مسکویه، قبل از دویست و بیست هجری قمری، شخصی بنام وجناء بن رواد این قلعه را مالک بوده و بعدا قلعه مزبور بدست محمد بن بعیث افتاده است و در این مورد، در موضوع جنگهای بابک چنین گفته اند: ... وقتی که افشین (از ایرانیان که قبلا با بابک همكاری داشته و بعد از گرفتار شدن بدست قشون خلیفه برای نجات خود از مرگ از بابک بریده و جز مهاجمین خلیفه سفاک درآمده بود و با نیروئی از طرف خلیفه به جنگ بابک آمده او را به خدعه دستگیر کرده است) به آذربایجان آمد. عصمت (فرمانده قشون خلیفه) به‌دروازه حصار شاهی (قلعه=جزیره شاهی) رسید. در این هنگام محمد بن بعیث، کوتوال (قلعه بان) آن حصار بود و بنا به عادتی که داشت برای قشون عصمت آذوقه و علوفه فرستاد و ده تن از سران قشون عصمت را مهمان نمودند و شب از نیمه می‌گذشت.

وقتی آثار مستی در آن ده تن پدید آمد به‌دستور محمد بن بعیث، آنها را گرفته و هر ده تن را سر بریدند».

دوره سلجوقی؛

در کتاب «نگاهی به آذربایجان غربی» آمده است: «سلطان جلال‌الدین پس از ازدواج با ملکه خاتون دختر سلطان طغرل سلجوقی، علاوه بر خوی دو شهر سلماس و ارومیه را نیز ضمیمه قلمرو او (ملکه خاتون) نموده بود و شرف الملک باخرزی را از سوی خود به وزارت او گماشت... شرف‌الملک می‌خواست که ملکه مطیع او باشد ولی ملکه دم از استقلال می‌زد... این اختلاف بین ملکه و باخزری ایجاد کدورت کرد... شرف‌الملک با عده‌ای به خوی رفت، ملکه چون از حرکت او آگاه شد شهر را رها کرد و به قلعه تلا رفت... ملکه حاجب علی حکم خلاط را به یاری طلیبد، شرف‌الملک وقتی از حرکت حاجب علی آگاه شد از خوی به تبریز رفت و حاجب علی به قلعه تلا آمد و ملکه را با خود به خلاط برد...».

دوره ایلخانی؛

خامه چی می گوید: ابوالفدا و خواجه رشیدالدین نوشته اند، خزاین و دفاین هلاکو در این جزیره بوده است.

دوره تیموری و صفوی؛

براساس نوشته ملا جلال منجم یزدی وقایع نگار،تا سال یکهزار و هفده قلعه گوگرچین لک که در دریا واقع است متعلق به خان ابدال بن غازی خان (یوسف خان برادوستی ) بوده است.

دوره قاجار و پهلوی؛

در آغاز نهضت مشروطه، آذربایجان که خاستگاه و نگهدارنده این جنبش بود دچار اختلاف و انقلابی شد که به طبع آن بخش انزل بخاطر موقعیت جغرافیایی وارد این جریانات شد که جز قتل عام مردم بی گناه و نابودی جامعه چیزی به ارمغان نیاورد. در بخش مزبور هم تنی چند از مردم (کاظم، جعفر و علی خان قوشچی) اولین کسانی بودند که با خانواده خود به سنگ پناهنده شدند. در بین افراد کاظم خان به ریاست قلعه برگزیده شد. از این تاریخ به بعد بود که قلعه قرخلار به نام «کاظم‌داشی» (سنگ کاظم) مشهور شد.