نماز جوانان اخوان پیش از کشته شدن در زندان لیمان طره
در 1/6/1957م عبدالناصر به شدت از اخوان خشمگین شد، چون خبر رسید که اخوان المسلمین اردن نگذاشتند کودتای وی بر ضد ملک حسین موفق شود. او خواست تا از اخوان انتقام بگیرد. به همین سبب نامهای با دستخط خودش به زندانبانان زندان لیمان طره نوشت تا جوانان اخوان را قتل عام کنند.
افسران نقشهی شومی ریخته و جوانان اخوان را به زنجیر بستند تا به کوههای نزدیک ببرند و آنجا همگی را بکشند و این گونه وانمود کنند که اینها در پی فرار بودهاند و به همین خاطر برخی در زنجیر بسته شدهاند. اما اخوانیها به نقشه پی بردند و یکی از ایشان کلید اتاقها را از زندانبان دزدید و درها را گشود و برادرانی را که در بازداشتگاه سوم تجمع کرده بودند، بیرون آورد. بدین ترتیب نقشهی شومشان ناکام ماند و بار دیگر همگی به سلولها بازگردانده شدند.
نیروهای امنیتی تنها دو ساعت پس از ناکامی نقشهی اولی، چارهی دیگری اندیشیدند؛ هنگام نماز ظهر درب تمام اتاقهای زندان قفل شد، جز سلولهای اخوانیها که فرصت مناسبی برای نماز جماعت بیابند. لذا همگی به قصد جماعت ظهر از اتاقها بیرون آمدند.
اما هنگام نماز با رگبار فجیع سربازان روبهرو شدند که عدهای کشته و گروهی مجروح گشتند. یکی از برادران فریاد برآورد و همگی را به بازگشت به سلولها فرمان داد تا وانمود نکنند که اینها سرکشی کردهاند. بنا بر این همه به اتاقها گریختند و درها را بستند. حتی برخی موفق شدند بر درها حلبی ببندند.
وقتی برادران به سلولها خزیدند، برخی از افسران به همراهی زندانبانان آمده و درها را میگشودند و با تپانچه بر زندانیان شلیک میکردند. هر دری که حلبی داشت و یا باز نمیشد، از درون سوراخها شلیک مینمودند. حدود یک ساعت این آتش گشودن ادامه داشت. پس از آن سکوت مرگباری بر زندان سایه افکند و همگی در پریشانی مطلق به سر میبردند. برخی از برادران در خون خود غلتیده بودند .. از برخی خون جاری بود .. بعضی عقل خویش را از دست داده و روانی شده بودند .. دستهای مشخص نبود که زنده هستند یا مرده!! این وضعیت تا شب ادامه داشت. شبانگاهان نگهبانان وارد محوطه شده و با شمع دنبال دستاورد کشتار خویش میگشتند.
افسران و نگهبانان در مسیر عبور به بیمارستان ایستاده بودند و زخمی شدگان را با چوب به شدت میزدند. گروهی از مجروحان در این هنگام به شهیدان پیوستند و تعدادشان به 21 تن رسید. مدیریت زندان این حادثه را چنین تفسیر و توجیه کرد که میان خود اخوانیها درگیری به وجود آمده است و همدیگر را با چاقو کشتهاند. چون خود سربازان جای آثار گلوله را با چاقو گشاد میکردند.
نتیجهی نهایی این قتلگاه چنین بود: 21 شهید، 23 مجروح و 6نفر روانی. تازه به خانوادههای شهدا گفتند به شرطی پیکرها را تحویل میگیرند که کسی از مرگشان باخبر نشود، تشییع جنازه برایشان برگزار نگردد و شبانه فقط با حضور خویشاوندان نزدیک دفن شوند. گورستان این افراد تا مدتها تحت کنترل بود و کسی حق نداشت به آن نزدیک شود.
حمایت از کودتای ژوئیهی 1952م و انقلاب ژانویهی 2011م مصر و ناکام گذاشتن نقشههای بدخواهان:
پیش از کودتای ژوئیهی 1952م اوضاع در مصر در تمام ابعاد بسیار بد بود و همگان از ایجاد اصلاحات در چنین وضعیتی ناامید شده بودند. جز اخوان المسلمین کس دیگری مسؤولیت تغییر و اصلاح در عرصههای سیاسی و اجتماعی را بر دوش نمیکشید، چون احزاب و گروههای دیگر در درگیریهای سیاسی و اختلافات خطرناک و دامنهدار مشغول شده بودند.
بروز جنبش افسران آزاد در ارتش باعث فزونش امید در جماعت اخوان برای ایجاد تغییر گردید. از سال 1949م اخوان با این جنبش از طریق افسرانی که یکی از واحدهای تشکیلاتی جماعت بودند، ارتباط گرفت. بعدها این واحد اخوان به همان نام «تشکیلات افسران آزاد» معروف شد تا از چشم حکومت دور بماند.
در این سال صلاح سالم با برادر صلاح شادی؛ مسؤول بخش واحدهای جماعت دیدار داشت و برای هماهنگی میان افسران اخوان از یک سو، و تشکیلات جمال عبدالناصر و صلاح سالم از سوی دیگر توافق شد و در همهی زمینهها بین دو طرف همکاری برقرار گردید، از آموزش افسران اخوان گرفته تا رساندن اسلحه برای جماعت جهت استفاده از آن در جنگ کانال سوئز بر ضد انگلیس.
پیش از کودتا روابط میان عبدالناصر و اخوان به خوبی ادامه داشت، تا جایی که وقتی عبدالناصر خواست دو روز پیش از زمان کودتا زودتر اقدام کند، خواستار دیدار با اخوان برای مشورت شد. دوستان او را به نداشتن شتاب توصیه نمودند تا دیدگاه دبیر کل را که آن هنگام در اسکندریه بود، بپرسند. عبدالناصر موافقت کرد و حتی خواست از استاد هضیبی دربارهی به دست گرفتن قدرت و مسؤولیت پس از کودتا توسط اخوان هم سؤال کنند.
دبیر کل موافق بود و کودتا را تأیید و حمایت کرد و خواست تا به عبدالناصر خبر دهند که ارتباط اخوان را با کودتا بروز ندهد تا انگلیس برای ناکامی آن اقدام نکند.
روز 22 ژوئیهی 1952م مرحومان صلاح شادی، حسن عشماوی، عبدالقادر حلمی و فرید عبدالخالق ـ که برای پرسیدن نظر دبیر کل رفته بودند ـ در منزل عبدالقادر حلمی با جمال عبدالناصر دیدار کردند. هنگامی که پیام استاد را به او رساندند، صلاح شادی او را به کناری فراخواند و خواست تا با یکدیگر سورهی فاتحه را بخوانند تا حرکت برای خدا و برپایی شریعت الهی باشد. با هم فاتحه خواندند و همگی رفتند.
اعضای ویژهی تشکیلات اخوان شب کودتا از گذرگاهها پاسداری کردند. هنگامی که رهبران کودتا متوجه تحرکات انگلیس در کانال سوئز شدند، جماعت گروهی از فداییان خود را به کیلای96 فرستاد تا جلوی حرکتشان را بگیرند. این افراد چند روز از مسیرها پاسداری کردند. وقتی کودتا شد، عبدالناصر صبحگاه 23 ژوئیه با اخوان تماس گرفت و از ایشان خواست تا فردی را نزد خانوادهاش بفرستند و خبر موفقیت کودتا و سلامتی وی را به آنان برساند.
یکی از عوامل موفقیت کودتا موضعگیری افسر سعد حسن توفیق بود. او از اعضای افسران آزاد و از منتسبین به جماعت بود. شب کودتا شیفت کاری این افسر در سازمان اطلاعات نظامی بود. او حدود ساعت 9شب 23 ژوئیهی 1952م ملاحظه کرد که سرلشکر حسین فرید؛ رئیس ستاد جنگ ارتش به دفترش آمده و سران ارتش را تلفنی برای حضور در یک جلسهی فوق العاده در ساختمان ریاست ارتش فرا میخواند. سعد توفیق شیفت خود را رها کرد و به منزل جمال عبدالناصر در کوبری قبه رفت و از او خواست سریعا اقدام کند و نیروهایی را برای دستگیری این افراد بفرستد.
ولی هنوز چند روز نگذشته بود که عبدالناصر نقش افسران اخوان را در موفقیت کودتا و تأمین دستاوردهایش انکار کرد و در دیداری که روز 28 ژوئیه با دبیر کل جماعت داشت، گفت: ممکن است به تو گفته باشند که ما با شما روی چیزی توافق کردهایم .. ما هیچ توافقی نکردهایم! او همهی آنچه را بین او و برادر صلاح شادی گذشته بود، فراموش کرد.
پس از آنکه در این ملاقات اختلافاتی بروز کرد، دبیر کل این سخن را متوجه عبدالناصر کرد و جلسه را پایان داد: گوش کن ای جمال، توافقی صورت نگرفته است، ما شما را حرکتی اصلاحطلب قلمداد خواهیم کرد .. اگر نیکی کنید برای کشور نیکی کردهاید و اگر اشتباه نمایید، ما شما را نصیحتی خواهیم کرد که خدا را خشنود کند.
وقتی جمال عبدالناصر رفت، استاد هضیبی به چهار برادر همراه (صالح ابورقیق، صلاح شادی، عبدالقادر حلمی و حسن عشماوی) گفت: در این مرد خیری نیست، و باید مواظبش بود.
آنچه در این دیدار گذشت به عنوان یک راز در دل حاضران ماند و دیگر اعضای جماعت از آن باخبر نشدند. اما رهبران اخوان با افسران کودتا رفتاری دوستانه داشتند و آنان را اهل اصلاح میدانستند که مستحق همکاری، یاری، تقویت و پشتیبانی هستند. به همین سبب اخوان المسلمین روز دوم ماه آگوست 1952م، پس از چند هفته از وقوع کودتا بیانیهای صادر کرده و این حرکت را به مردم و ارتش تبریک گفتند و از سران کودتا خواستند برای اصلاح و پاکسازی کامل جامعه اقدام کنند. بیانیه یادآور شد که اصلاحات باید در تمام زمینههای اخلاقی، قانونی، اجتماعی و اقتصادی باشد و داد مردم ستمدیده گرفته شود و در تلاش برای استقلال مصر و اخراج انگلیس از کشور تأخیر صورت نگیرد.
انقلاب میدان تحریر (ژانویهی 2011م)
بیگمان آنچه جماعت اخوان در طی چندین دهه در راستای رویارویی با طغیان و استبداد حاکمان انجام داد، مقدمهای طبیعی این انقلاب مبارک بود که به دست جوانان از جمله جوانمردان اخوانی آغاز گردید و با حمایت قاطع اقشار مختلف در سختترین شرایط به پیروزی رسید. اخوان المسلمین نخستین بیانیهی متعلق به این انقلاب را در 23/1/2011م در پاسخ به تهدیدهای حاکمیت صادر کرد که مسؤولان دفاتر اداری جماعت را فراخوانده بود. در این بیانیه تأکید شد که ملت را تنها نمیگذاریم و نمیپسندیم که ابزار دست حکومت باشیم. از تهدیدهایش هم نمیترسیم.
در بیانیهی بعدی که 26/1/2011م صادر شد، جماعت اخوان به تظاهرکنندگان جوان تبریک گفت و اعلام کرد که به شکل کامل با آنان مشارکت میکند. همین باعث شد حکومت صبحگاه «جمعهی خشم» 28/1/2011م تعداد زیادی از اعضای جماعت را بازداشت کند که میانشان دهها مسؤول و حتی هفت تن از اعضای دفتر ارشاد بودند.
اگر دو روز را در تاریخ این انقلاب ـ به اجماع کارشناسان ـ روزهای سرنوشت ساز بدانیم، به یقین روزهای جمعهی خشم (28/1/2011م) و واقعهی جمل یا حادثهی شترسواران (2/2/2011م) است. همگان در این دو روز شاهد فضیلت، شجاعت، اخلاص و دلیری اعضای اخوان بودند. زیرا اگر بعد از خدا، اخوان در این دو روز نبودند، انقلاب ناکام مانده و به تاریخ میپیوست. در جمعهی خشم، جماعت صدها هزار عضوش را از دیگر استانها بسیج کرد تا با سنگدلترین حکومت پلیسی جهان روبهرو شوند. ایشان دست در دست عموم جمعیت گذاشتند، بدون اینکه شعارهای خاص خود را تکرار کنند یا نمادهای خویش را همراه ببرند. تا بدین ترتیب تظاهراتی میلیونی سامان یابد که توانست در طی چند ساعت این حکومت فاسد را برکنار نماید و نیروهای امنیتیاش را ناکام بگذارد. اخوان کاملا بر کشور چیره شده و کوشیدند آن را از دست دزدان و مهرههای حاکمیت فروپاشیده که به نام کمیتههای مردمی فعال شده بودند، برهانند.
جوانان اخوان در طی روزهای انقلاب مناطق خود را با کمک دیگر افراد ملت حمایت کردند تا وقتی که حادثهی مهم «شترسواران» اتفاق افتاد و پس از آن باعث شد هزاران نفر به سوی میدان تحریر سرازیر شوند. همگی به تحصن کنندگان میدان پیوسته تا از انقلاب پاسداری نموده و به تجاوز حکومت فاسد پاسخ دهند. در روز 2/2/2011م مسؤولان حزب ملی شکست خورده، نبردی واقعی را بر ضد مردم انقلابی در میدان تحریر به راه انداختند که به «واقعهی جمل یا رخداد شترسواران» شهرت یافت و 48ساعت استمرار داشت. در این نبرد از تمام تسلیحات گرم، کوکتل مولوتف، قطعات سنگ مرمر و سنگریزه، و در پایان از تعدادی اسب و شتر استفاده شد تا تحصن مردم پایان یابد و اوضاع به حالت قبل برگردد و آنگاه سرفرصت جوانان را بازداشت، محاکمه، شکنجه و اعدام نمایند. در نتیجه کار انقلاب و انقلابیها تمام شود. اما اخوان در این دو روز و به گواهی همگان نقش قهرمانانهی مهمی ایفا کرده و انقلاب مصر را نجات دادند، زیرا جلوی یورش وحشیانه را گرفتند و 34تن از ایشان در میدان تحریر به شهادت رسیدند، در کنار صدها نفر که زخمی گردیدند. مسؤولان مناطق نزدیک به میدان توانستند بیش از 12هزار برادر اخوانی را در کمتر از نیم ساعت به میدان کشانده و بدین وسیله گذرگاههای عبور و خروج میدان را مسدود نمایند.
در روزهای انقلاب و در طی تظاهرات میلیونی، اخوان کار سازماندهی نیروها را در میدان بر عهده داشته و ورود و خروج آن را کنترل میکردند. تأمین، حمایت و کنترل مسائل، و نیز ارائهی خوراک، پوشاک، نوشیدنی و دیگر نیازهای مردم را ایشان انجام میدادند. دیدیم که چگونه اعضای اخوان از استانهای مختلف در میدان برای چندین هفته تحصن نموده و خود را در معرض خطر انداخته و حتی خواب شبانگاهی را به طور شیفتی تقسیم میکردند. اگر اکثریت افراد میدان را ترک کردند، اما اخوانیها تا پیروزی انقلاب آن را رها ننمودند. وقتی مطمئن شدند که دشمنان ملت در زندان افتادند، حاضر گردیدند میدان را رها نمایند.
در ادامه تعدادی از گواهیهای برخی از شخصیتهای جامعه را، که خاطرات انقلاب را نگاشتهاند، نقل میکنیم تا بیانگر فضل اخوان در حمایت از انقلاب باشد:
دکتر محمد ابوالغار در گفتوگو با ماهر مقلد در روزنامهی «الاهرام» در تاریخ 23/4/2011م با عنوان «فرزندان منطقهی طالبیه و عمرانیه انقلاب را در روز 28ژانویه ـ جمعهی خشم ـ از ناکامی نجات دادند» میگوید: «تعداد زیادی از جوانان منطقهی طالبیه که حدود ده هزار بوده و در سطحی عالی برای رویارویی با پلیس تمرین دیده بودند، حضور داشتند و از دو مجموعه بودند: نخست جوانان اخوان و دومی طرفداران باشگاه الاهلی. نیروهای منطقهی عمرانیه نیز همانند جوانان طالبیه بودند و نقش بسیار مهمی ایفا نموده و خیلی توانمند بوده و توانستند راه را باز نمایند».
در بخش هشتم از «خاطرات انقلاب صابران» شاعر عبدالرحمان یوسف در روزنامهی «المصری الیوم» تاریخ 14/4/2011م نوشت: «آن شب پایان یافت ـ منظورش صبحگاه سوم فوریهی 2011م و شبانگاه حادثهی شترسواران است ـ برای اینکه منصف باشم، باید یادآور شوم که در صفهای جلویی به همت جماعت اخوان المسلمین در گام اول، اوضاع خوب بود و اگر ایشان نبودند آن شب به خوبی نمیگذشت».
روز سوم فوریهی 2011م نشریهی «الاخبار» تحت عنوان «اخوان خیزش دارد» نوشت: «تحرک اخوان در طی این نبرد کاملاً آشکار بود؛ آنان میکروفونها را به دست گرفته و مردم انقلابی را برای مشارکت در حمایت از مرزها ـ طبق تعبیری که به کار میبردند ـ و جهاد در راه خدا تشویق میکردند. هنگامی که آجر و کاشی تمام شد، دیوارهها و جداول میدان را به طور کامل شکستند تا به سوی مهاجمان پرتاب نمایند».
دکتر نادیه مصطفی؛ استاد روابط بین الملل و مدیر گروه علوم سیاسی در دانشکدهی اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه قاهره میگوید: «کسی نمیتواند نقش جهادی جوانان اخوان را در پشتیبانی دیگر برادرانشان در انقلاب میدان تحریر در روز یورش وحشیانه، مورخ 2/2/2011م انکار کند. در این روز لحظاتی تاریخی برای درخشش ماهیت تقسیم کار و بروز اوج مدیریت ثبت شد. هر کسی را بهر کاری آفریدهاند. ابتکار استراتژیک و مدیریت اجرایی برای دفاع از انقلاب در میدان تحریر به گونهای خلاقانه، متکامل و فراگیر انجام گرفت، خواه از سوی اندیشهها و خواه از بازوها، بدنها یا جانها».
دکتر محمد سلیم العوا در «المصری الیوم» به تاریخ 11 ژوئن 2011 نگاشت: «اگر اخوان در حادثهی شترسواران و رویارویی با جباران نبودند، انقلاب پیروز نمیشد».
احمد دومه؛ عضو ائتلاف جوانان انقلاب در سایت دارالتحریر الالکترونی به تاریخ 22/3/2011م گفت: «جوانان اخوانی نقش فعالی در ناکام گذاشتن شترسواران ایفا کرده و با استواری و شجاعت جلوی یورش اسبها و شترها را گرفتند که میخواستند به میدان سرازیر شده و با شدت تظاهرکنندگان را بیرون برانند. من کوشش اخوان را در این روز یکی از عوامل اساسی در موفقیت انقلاب میدانم. بیشتر جوانان دیگر موجود در میدان در آن روز چندین جراحت برداشته بودند که همین باعث میشد نتوانند با اراذل و اوباش حکومت روبهرو شوند، چون نظام پیشین آنان را برای ناکارآمدی انقلاب و تخلیهی میدان تحریر فرستاده بود. و اگر جوانان اخوان و ایستادگی قهرمانانهی ایشان نبود، تعادل قدرت به هم میریخت».
دکتر صفوت حجازی در همایش بزرگ دانشجویان مهندسی دانشگاه اسیوط که نشریهی «الفجر» روز شنبه مورخ دوم آوریل 2011م گزارش آن را منتشر ساخت، تأکید کرد که: «اگر مقابله و شجاعت جوانان اخوان در انقلاب میدان تحریر نبود، قتلگاه هولناکی برای دهها نفر رخ میداد و انقلاب قربانی میشد. او افزود که اخوان، انقلاب را پشتیبانی کرد و 80درصد کسانی که رو در روی اوباش حکومت در میدان تحریر ایستادند و روز حادثهی شترسواران، راهها را مسدود کردند، جوانان اخوانی بودند».
در نشریهی «المصری الیوم» مورخ 27/2/2011م با عنوان «اخوان مترسک نیستند»، دکتر محمود خلیل؛ مدیر گروه خبرگزاری در دانشکدهی رسانه در دانشگاه قاهره گفت: «اخوان در حمایت از جوانان مصری نقش مهمی برعهده داشتند در روزهایی که نیروهای امنیتی، جیرهخواران و اوباش حزب ملی فروپاشیده خواستند تظاهرکنندگان میدان تحریر را با اسب و شتر و قاطر سرکوب کنند. همچنین اخوانیها نقشی اساسی در سامان دادن به ورود و خروج میدان در چندین تظاهرات میلیونی بعدی داشتند».
دکتر سعدالدین ابراهیم در پایگاه ابن خلدون مورخ 9 آوریل 2011م نوشت: «به نبرد شترسواران اشاره کردم تا به نخبگان نقش بارز و قابل ستایش اخوان المسلمین را در رویارویی با سپاهیان حکومت مبارک یادآوری کرده باشم. شترسوارانی که از منطقهی هرم در استان جیزه برای سرکوب تظاهرکنندگان در میدان تحریر آمده بودند، اما جوانان اخوان نخستین مدافعان مردم بوده که با شجاعت جلوی شترسواران را گرفتند و آنان را ناکام به عقب راندند».
این را نوشتم تا مردم بدانند نزد ما از خودمان محبوبترند .. ما در راه خدا برای ایشان کار میکنیم نه برای رسیدن به مقام و قدرت .. جز خیر آنان و فدا شدن برای خدمت چیزی نمیخواهیم .. تا بدانند ما هدفی جز برپایی دین خدا و بازگشت به شریعت الهی و شیوهی او نداریم. والله المستعان
نظرات