خیلی‌ها برآنند که شهریار فوتبال ما در عرصه مربیگری از اسب افتاده و دیگر شاهد پروازها و جولان او نخواهیم بود. کارنامه 4 ساله علی دایی می‌تواند شاهدی براین مدعا باشد. به عقیده کارشناسان علی آقا نقش چندانی در قهرمانی سایپا در اولین تجربه مربیگری‌اش نداشت، چون او تیم را نبسته و در میانه فصل سکان تیم را برعهده گرفت و سایپا در وضعینی بسیار شکننده در دوران افول وحشتناک پرسپولیس، استقلال، پاس و سپاهان، پس از چند دوره قهرمانی این تیم‌ها، به جام دست یافت.

به همین خاطر در دفاع از کارنامه مربیگری دایی کمتر کسی(حتا خود او نیز) به دوره سایپا اشاره می‌کند. بیشتر این سه سال اخیر زیر ذره‌بین تحلیلگران ورزشی است. هنوز دایی از کابوس شکست تیم ملی در مقدماتی جام جهانی، بخصوص باخت به عربستان در حضور 100هزار نفر در ورزشگاه آزادی رها نشده و اعتماد به نفس خود را باز نیافته است. او هرچند بر طبل دو قهرمانی کم‌ارزش با پرسپولیس در جام حذفی می‌کوبد ولی بخوبی واقف است که تا مدت‌ها اذهان عمومی فوتبالدوست و فوتبال فهم ما او را بابت این باخت نخواهند بخشید. کارشناسان نیز بعد از اخراجش از تیم ملی، دفاع چندانی از او نکردند، زیرا که افکار عمومی علیه بود و عوامزدگی خصلت تاریخی روشنفکران ماست، هرچند بعدها اذعان داشتند که اخراج او اشتباه بود، زیرا که جایگزینی افشین قطبی نیز کشتی درحال غرق تیم ملی را نجات نداد. گذشته از آن، چه دفاعی می‌شد کرد وقتی که نه انتخاب او به عنوان مربی تیم ملی (پس از قطعیت یافتن مربیگری قطبی و خداحافظی او از تیم پرسپولیس پس از بازی با فجرسپاسی در شیراز) و نه اخراجش از تیم ملی پس از باخت به عربستان با نظر کارشناسان و کمیته فنی بود، بلکه با دستور خلق الساعه بالاترین مقام اجرایی کشور در اوج اقتداراش صورت گرفت. مدتی طولانی در سکوت سپری شد. یک سال و اندی حضور او در رأس مربیگری پرسپولیس نیز خاطره خوشی در دل قرمزدوستان برجای نگذاشت، چرا که فصل گذشته، تلخ‌ترین و پرباخت‌ترین سال قرمزپوشان در لیگ برتر ایران و جام قهرمانان آسیا بود. پرسپولیسی‌ها نیز پس از چنین سالی تلخ، حس غرور و افتخاری به قهرمانی در جام حذفی بروز نمی‌دهند. این جام اما توانست مهملی باشد برای اکثر کارشناسان تا شهریار را بهترین گزینه برای مربیگری امسال پرسپولیس بدانند که انصافاً بود. دایی خوش‌شانس بود که پرسپولیسی‌ها جوابش کردند و رفت به همانجایی که سال‌ها پیش، پس از سایپا می‌رفت. مقدمه و دلایل فوق (در کنار ناپختگی شخصیتی و درگیری‌های غیرضروری او)  کارشناسان و بسیاری از فوتبالدوستان را به این نتیجه رسانده است که خمیر دایی برای این کار سرشته نشده است آیا چنین است؟ نگارنده ضمن تصریح به عدم موفقیت دایی در عرصه مربیگری تاکنون، به دلایل زیر معتقد است که ان شالله چنین نخواهد بود:

 دایی 24 ساله بود که به تیم ملی آمد و در همان بازی‌های اولیه‌اش ستاره تیم شد. قبل از آن او در عرصه نوجوانان و جوانان و امید مطرح نبود. این بار نیز زمان می‌خواهد و بسیار سفر تا پخته شود، البته اگر بخواهد که مربی خوبی شود که می‌خواهد، از این ترک بی محابا برمی‌آید. بعضی معتقدند که او نه به عشق فوتبال مربی تیم ملی شد و نه قرمز بود که مربی این دو تیم شد و نه چندان کمبود جاه و وجهه داشت که پذیرفت، او فقط زبان و فرمول بیزینس را می‌شناسد و کیست که از قرادادهای میلیاردی بگذرد. به همین خاطر خیلی‌ها فکر می‌کردند او پس از اخراج از تیم ملی، پی کار خود خواهد رفت و قید درآمد از طریق فوتبال را خواهد زد که در پول درآوردن تخصص دارد، دیگر چرا فحش و ناسزا نصیب خود و خانواده کند. غیبت چندین ماهه‌اش از فوتبال و مجامع عمومی نیز این ادعا را قوت بخشیده بود. نمی‌دانم کدام شیر پاک خورده‌ای او را سر عقل آورد. او برگشت. او ثابت کرد که فوتبالی است با همه ضعف‌ها و جاه‌طلبی‌هایش. حرفه‌ای هم باشد نوش جانش که اهل بده و بستون و دودوزه بازی نیست. او نشان داده که از اشتباه کردن و عذر خواستن نمی‌هراسد. پول آنقدر دارد که مشکلات مالی، برنامه‌هایش را تحت‌الشعاع قرار ندهد. از نعمت سواد کافی و مهارت چند زبان بین المللی هم برخوردار است. پشتوانه ورزشی‌اش قوی و محبوبیتش ملی است. این دو آخری نگرانم می‌کند زیرا که ما ایرانی‌ها تاب داشتن آنها را برای کسی نداریم. مگر بر سر پروین و حجازی نیاوردیم؟ این دو محبوب‌ترین ما، بیشترین ناسزاها و اهانت‌ها متحمل شدند. فکر می‌کنید چرا؟ این موضوع مجال تحلیل جامعه‌شناسانه دیگری می‌طلبد. این ترک اردبیلی اما، به قول ما جنوبی‌ها دنده‌پهن است و اهل مبارزه. سیاست‌بازی هم بلد نیست. اگر علی آقای جدید فوتبال ما بتواند از پس سنگ‌اندازی‌ها برآید و با چوب دیگران در لای چرخش، واژگون نشود یعنی واژگونش نکنیم، فاکتورها و استعدادهای لازم جهت ارتقا به سطح یک مربی بزرگ را دارد.