رمضان ماه تقوا است و یکی از معانی تقوا که ما ازآن غفلت کرده ایم، مسئولیت پذیری ست .انسان متقی انسانی است که در سایه ترس و خوف از خدا خود را از گناه و بدی حفظ می کند و انسانی مسوول و مسوولیت پذیرمی باشد که از رسالت و وظیفه خویش در برابر خود و خانواده و جامعه اش آگاه است واحساس مسئولیت می نماید، اما امروز این بخش از معنای تقوا یعنی احساس مسئولیت و مسئولیت پذیری در میان ما کم رنگ است و باید این بخش از تقوا را در خود به کمال برسانیم و بر جمال تقوایمان بیفزاییم. سخن خود را با احادیث روایات بزرگان و نمونه های  زنده ای از زمان پیامبر(ص) آغاز و به انجام می رسانم.

آیا تا به حال فکر کرده اییم ما تا چه حد مسوولیم؟

در روایت آمده است که خداوند به جبرئیل دستور داد  که شهری را با فرو بردن زمین نابود کند  جبرئیل عرض کرد: خدایا فلان بنده  تو که همواره  در رکوع و سجود است در آن شهر زندگی می کند، خداوند فرمود: ای جبرئیل! از او شروع کن جبرئیل فرمود: پروردگارا چرا؟ خداوند متعال فرمود:  چرا که او روزی صورتش را  از گناهکاران در هم نکشید؛ یعنی حتی یکبار هم بخاطر من  از اعمال گناهکاران خشمگین نشد. 

سبحان الله ما چه مسوولیم و بی خبر!

پیامبر (ص) می فرماید: قسم به آنکس که جانم در دست اوست یا امربه معروف و نهی از منکر را انجام می دهید یا بزودی خداوند بر شما کیفری نازل خواهد کرد که اگر برای دفع آن هم دعا کنید اجابت نخواهد شد. (ترمذی 2169)

احساس مسوولیت را از هدد سلیمان (ع) بیاموز، آن هنگام که هدد از شرک قومی به غیرت و تعصب آمد و با دادن خبر آن به حضرت سلیمان ملتی را به سوی خدا هدایت کرد. در نگاهی به آیات 19 و18 سوره نمل نیز گونه ای دیگر از احساس مسوولیت را می بینیم هنگامی که یکی از مورچه ها با شنیدن خبر ورود لشکر سلیمان به شهر، به سایر مورچه ها خبر می دهد که مواظب باشند در زیر پاهای لشکریان سلیمان له نشوند. 

 آی عزیزان این موجود کوچک اینگونه در برابرهمنوعانش احساس مسوولیت می کند  اما من و توچی؟

واما بشنو از ابوبکر صدیق از آن یار غار که پیامبر(ص) ایمانش را به اندازه ایمان تمام امتش به تصویر می کشد که او چگونه خواب هایش هم توأم با احساس مسوولیت است و می فرماید: هرگز آنقدر نخوابیده ام  تا خوابی بیینم وغفلت نکرده ام تا مرتکب اشتباه شوم.

به عمر(رض) مسوول و مسوولیت پذیرنیزنگاه کن که چگونه خواب را شب و روز بر خود حرام می دارد و میگوید: چه وقت بخوابم؟ اگر شب هنگام بخوابم، حق پروردگار را ضایع کرده ام  و اگر در روز بخوابم، حق رعیت را مراعات نکرده ام. در جایی دیگر از او روایت شده که بخدا سوگند اگر قاطری در سرزمین عراق بخاطر ناهمواری راه پایش بلغزد من خودم را مسوول می دانم که چرا راه را برایش هموار نکرده ام. آری عمر فاروق بزرگمردی مسوولیت پذیر بود حتی  آنگاه که جوانی را در بازار مشاهده می کند و می بیند که با ناز و کرشمه راه می رود خطابش می کند و از او می پرسد آیا مریض هستی جوان می گوید نه واین فاروق است که جوان را متوجه اشتباه و مسوولیت واقعیش در زندگی می کند و می گوید من دوست ندارم جوانان امت محمد(ص) اینگونه راه بروند. سبحان الله چقدر دنیای ما زیبا می شد اگر تمام کسانی که در رأس مسوولیتند همچون ایشان احساس مسوولیت می کردند.

بشنو از این راد مرد، صلاح الدین، که احساس مسوولیتش چه سان جلوه می نماید زمانی که می گوید  چگونه بخندم در حالیکه مسجد ألأقصی در اسارت دشمنان است، من از اینکه در این شرایط خداوند مرا در حال خنده ببیند شرم دارم!

بیا گوشه ای از فیلم زندگی اسماء دختر ابوبکر صدیق را به نمایش بگذارییم که چگونه احساس مسئولیت را در دل پسرش زنده می کند و اورا روانه میدان جهاد می سازد. 

اسماء دختر ابوبکر صدیق در سن هشتاد سالگی پسرش را به جنگ با حجاج بن یوسف تشویق می کند، آن زمان که پسرش عبدالله بن زبیر به مادرش پناه می برد و می گوید مادر جان شنیده ام حجاج بن یوسف آدم بسیار خشنی است و هرکس به چنگالش گرفتار آید مثله خواهد شد؛ آری! بشنو از این  مادر در جواب چه می گوید: ای عبدلله! آیا وقتی حیوانی را سر می برند و جان در بدنش نمی ماند دیگر مهم است که بعد از آن تکه تکه شود؟ و زبیر می گوید: نه مادرم. مادر می گوید: ای پسرم! پس نهراس و  به جنگ با حجاج برو وقتی شهید راه خدا شوی و روحت به سوی او باز گردد، دیگر چه بیم از مثله و تکه تکه شدن جسمت. آمده است در جریان این جنگ هنگامی که عبدالله به شهادت رسید جسد گرامی وی را سه روز در مکه به دار آویخته بودند و مردم منتظر بودند که اسماء (رض) نزد حجاج رفته و از او بخواهد جسد فرزندش را پایین آورد و اجازه دفنش را صادر نماید اما عزت و سر افرازی این شیر زن همگان را غافلگیر کرد و زمانی که حجاج از صبر این زن به ستوه می آید نزد اسماء می رود و به او می گوید: مگر نمی بینی که با پسرت چه کرده ام؟ اسماء در نهایت حکمت ودرایت جواب می دهد: من می بینم که تو دنیای او را ضایع کرده ای لیکن او آخرت توراه تباه کرده است. 

الله اکبر الله اکبر الله اکبر این مادر و فرزند چه صحنه ی پرشکوهی را به نمایش گذاشتند.

 راستی من و تو نیز می توانیم این چنین با عزت و سربلندی در خود و فرزندانمان در قبال عزتمندی دین خدا احساس مسوولیت نماییم، در دنیای من و تو، دیگراز شکنجه و تعذیت و مثله کردن خبری نیست ودینداری بسی سهل است ما امروز برسر سفره کسانی نشسته اییم که خون پاکشان را بخاطر ما ریخته شد و آنچه امروز باید من وتو در برابر آن احساس مسوولیت کنیم پاسداری از این امانتی است که به دستمان رسیده و قدرش را بدانیم و خود و فرزندانمان را در قبال تمام دلسوزی ها و فداکاری ها مسوول بدانیم و نگذارییم دین وایمانمان را به بهایی اندک از دست دهیم وبا تقویت ایمان و عقیده امان خود و دیگران را از شر نفس خود وهوا وهوس هایمان محفوظ دارییم. انشاءالله