به قول طارق رمضان، سخن گفتن برخلاف مذاق رسانهها و تحلیلگران عوام پسند، متهم شدن به پارانویا و باور به تئوری توهم توطئه است. بالاخره توهم توطئه هم یک تئوری است و میتوان در این قالب به تحلیل و بررسی وقایع پرداخت.
جناب آقای روحانی با داشتن گفتمانی آشنا و غریب! و میزان آرایی که کسب کردند و مصاحبهها و رایزنیهایی که با بزرگان و دردمندان و سایر کنشگران عرصهی سیاست و اجتماع در کشور داشتند، امیدواریهایی را در داخل و خارج برای دوستان و نگرانیهایی را نیز برای دشمنان این مرز و بوم فراهم کردهاند که بارزترین نمونهی این نگرانیها، اظهار نظر نخستوزیر جنگطلب رژیم صهیونیستی دربارهی آقای روحانی است
از قضای روزگار، پیش و پس از انتخاب آقای روحانی، رویدادها و وقایعی درخاورمیانه منجر به تغییراتی در این منطقه گردیده است و چون ایران هم نه تنها در خاورمیانه بلکه در سطح بینالملل میتواند منشأ اثر باشد، هم انتخاب ایشان بر این تحولات تأثیرگذار خواهد بود و هم وقایع جاری بر تشکیل کابینه و تعیین سیاستهای داخلی و خارجی ایشان مؤثر واقع میشود.
یکی از مهمترین وقایع قبل از انتخاب آقای روحانی، مسألهی سوریه بود که خیلیها قربانی دخالت در این موضوع گردیدند که بارزترین نمونهی آن ترکیه است و قابل اغماض نیست که ما هم از آن ضررمند شدهایم.
خلعِ قدرت از محمد مُرسی را نیز که تنها رئیسجمهور منتخب و قانونی کشور مصر حداقل در فاصلهی نزدیک به یک قرن بود و با همکاری مثلث شومِ زر و زور و تزویر اجرا شد، از وقایع و رویدادهای پس از انتخاب آقای روحانی است که پسلرزهها و عواقب آن هنوز هم به تمامی آشکار نگردیده است. چون اسرائیلیها که از آمریکاییها و اروپاییها بسیار صادقتر و شجاع ترند! آن را با اهمیتتر از جنگ ۱۹۶۷ بین اعراب و اسرائیل ارزیابی نمودهاند.
با این «تئوری توهم توطئه» که بنده فعلاً در این قالب به بررسی رویدادها نشستهام، تمامی وقایع و اتفاقات جاری را از شروع بهار عربی تا این چند روز اخیر محصول دو چیز میدانم:
۱-نظریهی جنگ تمدنهای آقای ساموئل هانتیگتون
۲-بقای اسرائیل و حفظ منافع او در هر شرایط و با هر قیمتی که باشد چون غرب به آن متعهد شده است.
در نظریهی جنگ تمدنهای هانتیگنتون، تمدن اسلامی تنها تمدن رقیب غرب قلمداد شده که به زعم ایشان از رودر رو شدن با آن گریزی نیست و منظور او از تمدن اسلامی نیز آن چیزی نیست که هماکنون عربستان و سایر کشورهای عقبمانده و توسعه نیافتهی اسلامی آن را به نمایش میگذارند. بلکه آن چیزی است که در حال رخ دادن است و در تاریخ تمدن اسلامی، ایران و ترکیه و مصر نقش بسیار برجستهای داشتهاند و هماکنون نیز در هر سه کشور، جریان بیداری اسلامی و فاصله گرفتن از اسلام ارتجاعی و مقابله با رژیم صهیونیستی و مستقل شدن و ایستادگی در برابر هژمونی غرب به وضوح مشاهده میشود.
متأسفانه هم دولت اردوغان و هم دولت آقای احمدینژاد و هم دولت محمد مُرسی در ایجاد یک استراتژی کلان و بلند مدت که فارغ از نگرشهای ایدئولوژیک مذهبی و یا قومی باشد یا ناموفق بودند و یا آن را اهمال نمودند. رفتاری که مُرسی به هنگام حضور در ایران داشت، بسیار دور از انتظار یک رئیس جمهموری اسلامگرا با سابقهی اخوانی بود. هرچند سیاستهای ایران در قبال سوریه را عامل این موضعگیری عنوان کردند ولی به نظر من رئیسجمهوری همچون مُرسی باید مصالح امت اسلامی، خاورمیانه و حتی مصر را بر سوریه ترجیح میدادند.
غرب با دادن وعدههایی توخالی که ارتش را مهار کردهام و اسلامگرایان هم میتوانند با استفاده از قواعد دموکراتیک و به وسیلهی صندوقهای رأی در عرصهی سیاست و تغییر و جابجایی قدرت سهم داشته باشند، توانست اردوغان و مُرسی را از ایران جدا کند، کاری که نتوانست با اربکان بکند و علت کودتا هم علیه اربکان همین مسأله بود. چون اربکان به اتحاد مسلمانان نه فقط در شعار بلکه در عمل معتقد بود و گامهایی اساسی نیز در این راستا برداشته بود و الاّ اگر غرب مصلحت بداند و یا مصلحت اسرائیل را در خطر ببیند همین لحظه میتواند دولت اردوغان را ساقط کند.
حالا از مثلث ایران- ترکیه - مصر که امید میرفت پایههای تمدن اسلامی بر آن احیا و استوار گردد، مصر با اشتباهات مُرسی و حسادت و جهالت سکولارها و سلفیها و هماهنگی غرب و سران مرتجع و پیر و فرتوت خاندان آل سعود سیر قهقرایی را طی میکند و آیندهی روشنی را نمیتوان برای آن تصور نمود، و اکنون نوبت ترکیه و سپس ایران است.
من در این مسأله هیچ شکی ندارم که ماندن و یا رفتن بشار اسد مستقیماً به منافع رژیم صهیونیستی گره خورده است. اگرچه نمیتوان سایر عوامل داخلی و منطقهای سوریه را هم نادیده گرفت. اما هرگاه منافع رژیم صهیونیستی به خطر افتد، غرب بدون تعارف وارد معرکه خواهد شد و به غیر از لابی صهیونیستی از هیچ چیزی ابایی ندارد و به وِتوی روسیه و چین هم هیج بهایی نخواهد داد و نمونههای از این نوع را زیاد دیدهایم.
به یقین میتوان گفت که غرب و اروپا به دنبال برداشتن رژیم اسد هستند و تاکنون اقدامات زیادی را هم انجام دادهاند ولی به تمام معنا به میدان نیامدهاند و فعلاً به تخریب کامل سوریه و نابودی همهی زیرساختهای آن و ایجاد شکافهای شدید مذهبی و نژادی میاندیشند و به دنبال جایگزینی مناسب از جنس شاهان و شیوخ عربستان و امارات برای اسد هستند. در این میان ایران و ترکیه و مصر (در دوران مُرسی) برای سوریه حرف و سخن داشتند و دارند و صد البته به کرسی نشستن حرف هیچکدام از کشورهای ایران ترکیه و مصر (در دوران مُرسی) خوشایند غرب نبوده و نیست و موضوع را تا زمان مناسب به تعویق انداختهاند. ولی حضور مداوم و فعال جان کیری در منطقه و دادن وعدههایی به فلسطینیان برای ایجاد آرامشی نسبی به منظور حل و فصل قضیهی سوریه است. اما کشورهای ایران و ترکیه و مصر که رقیب جدی غرب بودند، میبایستی از سر راه برداشته و یا ساکت گردند که حذف آنها راحتتر از ساکت نمودنشان است. پروژهی مورد نظر را از مصر شروع کردند و تا این لحظه موفق بودهاند. پس از مصر نوبت ترکیه است و موضوع کُردها و اعتراض فمینیستها و نوجوانان و جوانان طرفدار آنان در پارک گیزی مقدمهی این کار است و پس از تثبیت کوتای مصر، به کار ترکیه رسیدگی خواهد شد. اما غیر از تثبیت کودتای مصر، از ایران نگراناند. زیرا امثال آقای روحانی با شناختی که از غرب داشته و کلاناندیشی و آیندهنگری که دارد، از ایشان یک استراتژیستی برجسته، دیپلماتی حرفهای و مدیری آرام و توانمند ساخته است که مصالح کلان و آیندهی امت اسلامی و ایران را در چارچوبی ایدئولوژیک و کوتاه مدت تجزیه و تحلیل نخواهد کرد، غرب را به هراس انداخته، پس اکنون نوبت ایران است که از ترکیه جدا شود تا ترکیه حذف گردد و جایگزین بشار هم تعیین شود، آنگاه ایران هم نه تنها کاری از پیش نخواهد برد، بلکه باید در فکر نجات جان خود باشد و اینجاست که از آقای روحانی میخواهیم لطفاً مواظب باشید و فریب وعدههای مبهم نمایندگان کنگرهی آمریکا را که همواره بزرگترین مانع بهبود روابط ایران و آمریکا بودهاند نخورید و بسیار دقیق گام بردارید.
نظرات
بدوننام
30 تیر 1392 - 05:26سلام علیکم تحلیلی بود از جنس تحلیلهای آقای رویوران به نظر بنده سخنان مرسی در ایران نه اشتباه و نه غیردیپلماتیمک بودند بلکه نوع نگاه یک رییس جمهور مذهبی بود دوم قضیه مصر تمام اشتباه را به گردن مرسی انداختن اولا نادرست است و دوما در خود متن پارادکس ایجاد کرده آنجا که آن را یک طرح اروپایی غربی میداند ویا آنکه اشتباه فاحش!!!!! مرسی سوم در مورد سوریه هم به بیراهه رفتند و از اطلاعات رسانه های داخلی بیشتر استفاده نموده اند مگر آقای اسد واقعا در محور مقاومت است و منافع اسراییل را تهدید میکند پس چرا این چند سال کاری نشد و دیگر اینکه از کجا میدانید جانشین ایشان مثل حکام عرب است چهارم خیزش بهار عربی یک نه بزرگ به دیکتاتوری بود و بنابراین بر خلاف رای ایشان بنده فکر میکنم مصر به دوران گذشته بازنمیگرد و حذف اخوان ناممکن است پنجم قضیه ایران قدری متفاوت تر است و تجربه آقای احمدی نژاد ربط چندانی با طرح غربی اروپایی ندارد بلکه عملکرد ایشان آنچنانکه برخی از بزرگان نظام بیان میکنند باعث غالب این مشکلات شده است ششم قضیه ترکیه هم به زعم بنده به بن بست نخواهد رسید درست که برخی مختافتها وجود دارد و طبیعی است و در همه کشورها نیز همین امر وجود دارد در آمریکا جنبش وال استریت مگر باز در آنجا طرح غربی برای نابودی آمریکاست و نهایتا اینکه ربط همه موضوعات بع طرح از قبل تعیین شده غربی کمی ساده انگارانه است هرچند برخی از مورد مثل بحث مصر ممکن است چنین باشد اما در مورد سوریه و ترکیه قضیه متفاوت است و جنبش اجتماعی است
بدوننام
30 تیر 1392 - 06:30با سلام چند مطلب را نباید فراموش کرد 1. رفتار مرسی در تهران نه به خاطر نارضایتی از حکومت بود. بلکه بیم فشار سلفی ها در هنگام برگشت به مصر بود که مرسی میدانست در این برهه حساس راضی کردن سلفی ها مهم تر از ایران است. دیدیم که بعدها اقداماتی برای دعوت از توریستهای ایرانی به مصر صورت گرفت. 2. خود حکومت ایران چندان از بر سرکار آمدن اخوان شاد نبود و دیدیم که در هنگام کودتا حتی یک بار آن را محکوم نکرد. مانند بچه هایی که وقتی یکی به زمین می افتد دیگری می گوید: دیدی خدای من گریبانت را گرفت چرا عروسکم را شکستی! 3. هیچ اشتیاقی بین ایران و ترکیه و مصر برای تشکیل مثلث اسلامی مشاهده نشده است. هر سه دولت هنوز نتوانسته اند مسائل داخلی را حل و فصل کنند چه برسد به اتحاد جهانی! 4. هنوز راه درازی مانده تا سردمداران ممالک اسلامی از غرور و خود نگری بیرون بیایند و به فکر اتحادی بهتر از اتحادیه اروپا باشد. نا امید نیستم اما امیدی به اتحاد ممالک اسلامی به این زودی ندارم. مگر اینکه مفتی های خواب آلود اهل تسنن و اهل تشیع از خواب غفلت بیدار شوند و فتوا دهند که خون برادر ریختن صد در صد حرام است. اتحاد مسلمین در توقف ریختن خون شیعه به دست سنی و سنی به دست شیعه است. 5. در مسائل مهم تعارف نفرمائید. واقعیت را باید دید و درد را باید شناخت
علی
31 تیر 1392 - 08:07نقد جالبی بود کاملا با نظر این نظردهنده محترم موافقم
متاسفانه نویسنده دید درست و روشنی در خصوص افکار و اندیشه اخوان ندارند اخوان را خیلی ذلیل و ضعیف می پندارند..
بدوننام
31 تیر 1392 - 08:05سلام علیکم این سایت جماعت دعوت و اصلاح ایران است یا یه گروه خاص با افکار خاص؟ به صرف جماعتی بودن قرار نیست هر مطلبی از هر فردی با درد دل خاص خودش روی این سایت مخابره بشه. اقای معروفیان خیلی به بیراهه رفته اند
بدوننام
31 تیر 1392 - 11:16نسبت جلال معروفیان به جماعت دعوت و اصلاح مثل نسبت سید قطب به اخوان است۰ البته ایشان تشکیلاتی فکر نمیکنند وسعی می کنند خود راآزاد اندیش جا بزنند اما این مقاله پر از تناقض است،
بدوننام
31 تیر 1392 - 02:52به نظر من تحلیل تان کاملا اشتباه است
بدوننام
31 تیر 1392 - 04:09کاک جلال شما در مقاله ی قبلی ات در این سایت فرمودید که من تحلیل گر مسائل سیاسی نیستم پس تورا به خدا وارد تحلیل مسائل سیاسی به این شیوه نشو بهتر است
بدوننام
01 مرداد 1392 - 01:37نويسنده محترم نه آگاهی کافی از مجریات احداث مصر دارند نه آنچه در ترکیه جریان دارد بلکه محور گفته های ایشان حول تعریف وتمجید ایران ونظام جمهوري اسلامي است از جهتی تصور ايشان همان تصویری است که حکومت ورسانه های حکومتی ترسيم ميكند
بدوننام
01 مرداد 1392 - 08:37برادر بزرگوارم آقای معروفیان لطف بفرمایید در مسائلی که در تخصصتان نیست قلم فرسایی نفرمایید چون به جایگاه و منزلت شما لطمه خواهد زد.
جلال معروفیان
02 مرداد 1392 - 03:06ضمن سپاس و استقبال از نقد نوشته ی اینجانب توسط دوستان و همراهان بیشتر ناشناخته ای که متدسفانه خودشان را معرفی ننموده اند، لازم می دانم نکاتی را به استحضار آن بزرگواران برسانم. 1- بنده در اولین سطور مقاله با استناد به گفته ای از طارق رمضان عرض کردم که این نوشته به مذاق عده ای خوش نخواهد آمد و هم این که در چهارچوب «تئوری توهم توطئه» نوشته شده است. 2- درخواست و هشدار بنده به رئیس جمهوری منتخب جناب آقای روحانی بود در پی نامه ای بود که 130 نفر از نمایندگان کنگره ی آمریکا به اوباما نوشتند تا در هرحال و با آگاهی از محدودیتهای قانونی و غیرقانونی آقای روحانی با ایشان مذاکره و گفتگو کند در حالی که کنگره همیشه مانع این کار و مشوق فشار و تحریم بر ایران بوده است. و نه تحلیل و بررسی تاریخ نزدیک به یک قرن اخوان و کارنامه ی یک ساله ی محمد مُرسی و کودتای اخیری که با اتحاد نامیمون و نامبارک سکولار و سلفی و ارتش به وقوع پیوست و آمریکا و اروپا و مرتجعین عرب و مسلمان هم با سکوت یا با حضور و یا با دلارهای بادآورده آن را تآیید کردند. 3- در حالی که خود مُرسی و تحلیلگرانی چون فهمی هویدی که سکولار و حاقد و کاسه لیس دیگران نیست و بسیاری دیگر از دوستان و هواخواهان اسلام گرای مصری و جهان عرب، به اشتباهات و خطاهای دولت یک ساله ی مُرسی اشاره می کنند، اما ما کاسه ی داغ تر از آش شده ایم و احتمالا حُبّ به اسلام و فشار و استبداد حکومت های طرفدارغرب و شرق در طول یک قرن به جنبش های اسلام گرا در جهان اسلام مانع دیدن خطاهایمان می شود. در حالی که من فقط به یکی از خطاهای مُرسی در تهران و رفتارش با ایران اشاره کردم و گفتم که احتمالاً نقش ایران در بحران سوریه را دلیل رفتار خودش بداند و گفتم که این رفتار از یک رئیس جمهور اخوانی که همیشه پرچمدار وحدت اسلامی و پرهیز از ایجاد هرگونه شکاف مذهبی و قومی بوده و گفتمان و موضع گیری های رهبران اخوان اغلب در حوزه ی تمدن اسلامی و به تعبیری امت اسلامی بوده و نه در حوزه ی اقلیمی و یا قومی و مذهبی. اگر از ایران گلایه می شود که نگرشی ایدئولوژیک بر گفتمان و موضع گیری هایش حاکم است، رهبری چون مرسی چرا باید این کار را بکند و شاید هم به قول شما ترس از هم پیمانان سلفی اش او را وادار به این کار نمود.ولی این کار واقعاً قابل قبول است؟ 4. دوستان من اجازه دهید اولاً اشتباه کنیم و ثانیاً اشتباهات خودمان را هم به همدیگر تذکر دهیم. چرا به محض این که یکی اشتباه کرد و یا اشتباهی را تذکر داد که به مذاق حزبی و یا سیاسی ما خوش نیامد، باید او را وادار به سکوت کنیم و با نیشخند و ایما و اشاره و عناوین و القاب ، او را از میدان بیرون کنیم؟ من چه جایگاه و منزلتی دارم که به آن خدشه وارد شود. من چه ادعایی داشته ام که نسبت من و جماعت همانند سید و اخوان باشد؟ خواهش می کنم نه به خاطر خودم که هیچ ادعایی ندارم و نه از کمبود اعتماد به نفس هم رنج می برم و همیشه خودم را تربیت شده ی جماعت و سربازی در خدمت آن دانسته و می دانم، دست از این سخنان بردارید. جماعت دعوت و اصلاح اخوان نیست و ظروف شرایط امروز ما هم این شبیه سازی های تاریخی را برنمی تابد. 5- آیا همه ی آنهایی که تا کنون در خصوص اوضاع جاری مصر در سایت اصلاح وب مطلب نوشته اند، اهل تخصص هستند؟ منظور شما از تخصص چیست؟ شاید کسی تصور کند که غیراز معروفیان که بدون آگاهی و تخصص دست به قلم برده، بقیه بشیریه و زیبا کلام هستند. در حالی که فقط می توانند ادعا کنند از من بی ادعا بهتر و جالب تر می نویسند ولی با عرض پوزش شما هم متخصص نیستید و همدیگر را می شناسیم!! 6- البته من عادت کرده ام که همیشه مورد انتقاد و حتی بی مهری دوستان و برادرانم قرار بگیرم و استقبال هم نموده و پی به اشتباهات خودم خواهم برد. دفعه ی گذشته هم غفلتی را به اردوغان تذکر دادم که به مذاق خیلی از دوستان خوش نیامد و فلم فرسایی ها نمودند و بنده نوازی فرمودند و به تعصب نژادی و اجحاف در حق حزب عدالت و توسعه متهم شدم و من هم کمترین جوابی به انتقادها ندادم و گفتگو و تضارب آراء را نه تنها عادی و طبیعی می دانم بلکه امری است در راستای تنویر افکار و توسعه سیاسی و اجتماعی جامعه . اما این بار ناچار شدم به پاره ای از نوشته ها که از روی دلسوزی به بنده و بعضاً تعصبات مذهبی و حزبی است پاسخ دهم؛ زیرا اولاً احساس می کنم این منش مانع شکل گیری اعتناد به نفس افراد و حضور آنان در صحنه می شود که به دلیل مخالفت و یا هجوم عده ای از دوستان متخصص!! صورت می گیرد ثانیاً می خواهم این را به اعضای خارج از جماعت و حتی دوستان جماعت یادآوری کنم که منهج و روش جماعت دعوت واصلاح ایران در تعامل و تعاون با «خودی» و «دیگری» نه تنها غیراز این است، بلکه می تواند برای احزابی قدیمی و با سابقه ای چون اخوان و عدالت و توسعه هم الگو و سرمشق باشد . 7- از کسانی که در جواب نوشته ی این جانب مطالب ذیل را نوشته اند فقط یک تقاضا دارم و آن رعایت تقوا حداقل در ماه مبارک رمضان است به این کامنت ها توجه فرمایید:«نويسنده محترم نه آگاهی کافی از مجریات احداث مصر دارند نه آنچه در ترکیه جریان دارد بلکه محور گفته های ایشان حول تعریف وتمجید ایران ونظام جمهوري اسلامي است از جهتی تصور ايشان همان تصویری است که حکومت ورسانه های حکومتی ترسيم ميكند» «نسبت جلال معروفیان به جماعت دعوت و اصلاح مثل نسبت سید قطب به اخوان است۰ البته ایشان تشکیلاتی فکر نمیکنند وسعی می کنند خود راآزاد اندیش جا بزنند اما این مقاله پر از تناقض است،» یا«این سایت جماعت دعوت و اصلاح ایران است یا یه گروه خاص با افکار خاص؟به صرف جماعتی بودن قرار نیست هر مطلبی از هر فردی با درد دل خاص خودش روی این سایت مخابره بشه»
عبدالسلام سلیمی
31 تیر 1392 - 11:23واقعا بی انصافی است که مرسی (و لابد به کنایه اخوان) را یک ضلع مثلث سیر قهقرایی مصر بدونیم. اخوان در 80 سال گذشته با فعالیتهای مدنی خدماتی آموزشی و تاسیس نهادهای مختلف از قبیل پزشکان و وکلا و سندیکاهای مختلف یشترین تلاش برای پیشبرد جامعه مدنی و تحول دموکراتیک در مصر داشته است. مگر لازمه حرکت بسوی دموکراسی داشتن حزب و نهاد و متخصص نیست؟ کدام حزب بیشتر از حزب عدالت و آزادی کادر متخصص دارد و کدام حزب بیشترین انتخابات درون گروهی برگزار کرده؟ کار آقای معروفیان چه در این مقاله چه در مقاله ای که که در قالب سوال بود (اما همه طعن و تخطئه و دادخواست و دکلریشن بود) منصفانه نیست و در بدترین شرایط دارند نسبت به اخوان کم لطفی میکنند. عباس عبدی مینویسد: " شايد گفته شود كه رفتار اخوانالمسلمين به گونهيي بوده كه دموكراسي نوپاي مصر را با خطر مواجه كرده است. اين استدلال قطعاً مردود است، زيرا تا وقتي كه ارتش و نيروهاي پليس و حتي دستگاه قضايي مصر در اختيار محمد مرسي نبود، او چگونه ميتوانست دموكراسي و انتخابات آزاد را در مصر از ميان ببرد؟ همچنين تا هنگامي كه ارتش پشت اقدامات دولت محمد مرسي نبود، تداوم وضع پيش از كودتا هم نميتوانست به جنگ داخلي منجر شود، و از اين نظر اقدام ارتش توجيه پذير نيست. منتقدين اخوان و محمد مُرسي چوب انفعال و سياست تحريم انتخاباتي و نيز تشتت نيروهاي خود را خوردند و بايد آنها را اصلاح ميكردند نه اينكه دست به دامن ارتش براي كودتا شوند. تا وقتي كه نيروهاي مخالف ميتوانستند تظاهرات ميليوني در قاهره و ساير شهرهاي مصر برگزار كنند و نهتنها سركوب نميشدند بلكه كسي هم مانع از حضور آنها نميشد، چگونه ممكن بود كه مرسي به سوي استبداد پايدار برود؟ با كدام ابزار؟ آيا تغيير چند استاندار مصداق استبداد است؟! برادر من اخوان و مرسی آنچه نباید نمیکردند نکردند در انجان آنچه باید کرد که همه نسبی اند. کدام دولت در عرض یکسال توانسته مشکلات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی فساد ادارای و غیره از بین ببرد یا کم کند. چرا به خدمات و موفقیتهای چشمگیر مرسی توجه نمیشود نمیدانم!
عبدالسلام سلیمی
31 تیر 1392 - 12:08اصلا چه کسی گفته مصر دارد به سمت قهقرا میرود. اگر از منظر دیگری نگاه کنیم می بینیم وضعیت داره خوب میشه. داره چهره ارتش و سکولارها نمایان میشه. مردم دارن به حقوق خود پی میبرند. اخوان توانسته اکثریت سلفی ها را حول محور خود جمع کند و آنها را فعالیت مدنی و دموکراتیک را بیاموزاند. این گام کوچکی نیست. ابتدا جامعه باید کنش دموکراتیک را بیاموزد و سپس تحول دموکراتیک رخ دهد. از این لحاظ سخن کاک جلال نسبت به سلفی ها هم تعمیم دادن و کم لطفی است.
بدوننام
31 تیر 1392 - 03:38ای کاش آقای معروفیان در چیزی که تخصص ندارند دم نمی گشادند. چون با این کارها جایگاه ایشان به شدت تنزل می کند
شريف
01 مرداد 1392 - 12:59برادر عزیزم آقاي معروفيان ! ١-شما مثل اين كه آمريكا را فرمانرواي مطلق جهان تصور مي كني كه هرگاه و هرجا اراده كند ، هيچ اراده اي ياراي مقاومت در برابر آن را ندارد و بزودي آقاي اردوغان و دولتش به مسلخ آمريكا مي روند!! اصلا براي اراده ي الهي واراده ي ملت هاي بيدار جايي باقي نگذاشته اي! ٢- خدا مي داند كدام يك از اين دولت ها ماندن و نماندنش در راستاي تأمين منافع آمريكاست! لذا بايد منتظر بود كه توطئه هاي آمريكا كداميك از آن ها را به آشوب مي كشاند! ٣- آيا مصلحت مردم سوريه بخشي از مصلحت امت اسلامي نيست؟! آيا پرداختن به اين بخش منافاتي با منافع بقيه ي امت اسلامي دارد؟! ٣- اتفاقي كه در مصر رخ داده است هرگز در ايران رخ نخواهد داد، اگر به اين سادگي بود سالها بود كه اين اتفاق افتاده داده بود. ٤- امثال مرسي هم ميشه راه خطا را بپيمايند، اما نه به اين سادگي كه شما مي فرماييد. اجتهادات سياسي را نبايد با اين جزميت به نقد كشيد.
احمدسنندج
06 مرداد 1392 - 07:31باعرض سلام خدمت برادر بزرگوار آقای معروفیان بنده زیادمزاحم نمیشوم وبه یک جمله به نقل ازیکی ازبرادران جماعت اکتفا میکنم که فرمودند:اگردرهرجماعتی منتقد(منصف ودلسوز)وجودنداشته باشد بایدآن رابرای خود بوجودآورد.والسلام باآرزوی موفقیت برای تمامی منتقدین دلسوز......وآرزوی قبولی طاعات وعبادات دراین ماه مبارک.
بدوننام
08 مرداد 1392 - 01:09بحث نقد و منتقد نیست بحث بر سر تحلیل مسائل سیاسی است>
زانیار
07 مرداد 1392 - 08:19با عرض سلام 1.ایا کشتن بیش از صد هزار از مردم بی گناه سوریه جزء امت اسلامی ومصالح امت اسلامی نیست که آقای معروفیان دفاع اقای مرسی از آنان را اشتباه می دانند؟ 2.اقای معروفیان شما خودتان به جای بحث در مورد اقای روحانی وهشدار به او،به تحلیل های اشتباه در مورد مصر پرداخته اید نه مخاطبان این مقاله. 3.مخالفت تمام کامنت ها با دیدگاه شما نشان از تحلیل اشتباه شما در این مقاله است.