مجتهد نواندیش بزرگ اسلامی از دیار اورامان را بیشتر بشناسیم

چند روز پیش، مجتهد نواندیش بزرگ اسلامی پروفسور مصطفی ابراهیم زلمی در سن ۹۲ سالگی دارفانی را وداع گفت؛ و جامعه‌ی اسلامی و کرد از خدمات بیشتر ایشان محروم شد. چون متأسّفانه وفات ایشان نیز آنچنان که باید، در رسانه‌ها و محافل کردستان بازتاب نداشت، لازم دیدم بسیار به اختصار ایشان را معرفی نمایم. 

پروفسور مصطفی ابراهیم زلمی در سال ۱۹۲۴ میلادی در روستای زلم واقع در اورامان لهونِ کردستان عراق متولد شد. در سن ده سالگی خواندن علوم دینی را آغاز کرد و پس از ده سال تلاش و سفر در مناطق کردنشین ایران و عراق در سال ۱۹۴۶ میلادی درسش را تمام کرد و در «شهر کویه» اجازه‌نامه‌ی ماموستایی خود را به صورت رسمی دریافت کرد. پس از آن به مدت ۹ سال در کردستان عراق به عنوان امام مسجد برای مردم امامت کرد. در سال ۱۹۶۴ م فوق لیسانس شریعت و درسال ۱۹۷۳ م دکترای فقه مقارن و در سال ۱۹۷۵ م دکترای فقه مقارن را در دانشگاه الازهر با امتیاز عالی دریافت کرد. در سال ۱۹۸۷ م در دانشگاه بغداد درجه‌ی پروفسوری را دریافت کرد؛ و در سال ۲۰۰۵ م دکترای حقوق را در دانشگاه الازهر دریافت کرد. ایشان بیش از ۶۰ اثر در زمینه‌های فقهی، حقوقی و… دارد که برخی از آنها به چندین زبان ترجمه شده‌اند؛ و در برخی از دانشگاههای ممالک اسلامی تدریس می‌شوند.

در دوران طلبگی در سال ۱۹۴۱ م به پاوه می‌آید و در وصف آن چنین می‌گوید: « پاوه از شهرهای زیبا و کوچک کردستان ایران بود…در شرق آن کوه بلندی به نام شاهو وجود داشت. من به خاطر زیبایی‌اش و علاقه به آن، فرزند چهارمم را شاهو نامگذاری کردم. در دامنه‌ی شاهو چشمه‌ی بسیار زیبایی به نام هولی وجود داشت. در کنار چشمه درخت چنار تنومند و بزرگی وجود داشت. درون تنه‌ی درخت خالی بود و چایخانه‌ای در آن دایر کرده بودند… به خاطر این زیبایی است که [شاعر] در وصفش می‌گوید:

سه‌راو چون هولی مه‌سکه‌ن چون پاوه                    ماچی به‌هه‌شته‌ن به روی دنیاوه

ساکنان پاوه … خوش‌سخن بوده و با لبخند و گشاده‌رویی با هم سخن می‌گفتند؛ و فرد غریب را بسان همشهری خود می‌پذیرفتند و بسیار با احترام به وی می‌نگریستند.»۱

متأسّفانه در اثر بی‌توجّهی مردم و مسئولان و بیمهریهای آنان، جایگاه زیبا و دلنشین سراب هولی، اکنون به ویرانه‌ای تبدیل شده و تقریباً آثاری از این قطعه‌ی بهشتی مورد وصف شاعران باقی نمانده است. چنار دل پر از زخم و دردِ هولی نیز درد دلهای فراوانی در سینه دارد که شرح آنها مثنوی هفتاد من کاغذ می‌طلبد. با وجود تمام اینها بر این باورم هنوز هم دیر نشده و با همّت مردم و مسئولان، می‌توان و باید، زیبایی‌های هولی را به آن باز گرداند. 

استاد ز‌لمی همیشه روحیه‌ای تحقیقی و جستجوگر داشت. در مقدّمه‌ی زندگینامه‌ی خودنوشتش می‌گوید: «عقیده‌ام به خدا و پیامبر ـ ص ـ و دین اسلام، بسیار قوی و محکم است؛ زیرا آن را به صورت تقلیدی و به تبعیت از والدینم کسب نکرده‌ام؛ بلکه در طول زندگی‌ام با برآورد و مقایسه‌ی اسلام با تمامی قوانین کشورها و سایر ادیان و افکار جداگانه به مدّت چهل سال و تعامل و ارتباط با مردم گوناگون، صاحب این عقیده شدم. چیزی ندیدم که اسلام انجام دادنش را منع کرده باشد و عقل به انجام دادنش دستور داده باشد؛ و همچنین چیزی ندیدم که اسلام به انجام دادنش دستور دهد امّا عقل آن را منع کند..»۲.

ماموستا ز‌‌لمی به جای نویسنده به نوشته توجّه می‌کرد؛ و هر آنچه را که دارای استدلال و متقن می‌بود می‌پذیرفت. در این زمینه می‌گوید: « هر آنچه از کتاب‌های حقوق در زمینه‌های گوناگون مطالعه می‌کردم، ابتدا با خود می‌گفتم که صحیح نمی‌باشد؛ سپس تحقیق و بررسی درباره‌ی آن را آغاز می کردم، تا صحّت و سقم آن برایم روشن شود… این‌گونه رفتار را از امام محمّد غزالی ـ رحمه الله ـ فرا گرفته‌ام که می‌گوید: من لم یشک لم ینظر و من لم ینظر لم یبصر؛ و من لم یبصر بقی فی العمی و الضلال: هر کسی درباره‌ی چیزی به شک نیفتد به صورت عمیق بدان نمی‌نگرد؛ و اگر عمیق بدان ننگرد، راستی را درک نمی‌کند؛ و اگر این راستی را درک نکند، همیشه در حالت کوری و سرگردانی باقی خواهد ماند. بجز قرآن و احادیث صحیح پیامبر ـ ص ـ در زمینه‌های دیگر که بخواهم چیزی را درک کنم، این گفته‌ی غزالی را به کار می‌گیرم. هر چیزی را که بخوانم یا ببینم ابتدا به گفته می‌نگرم، نه گوینده…»۳

ایشان بسیار حریص بودند که علمای کرد پس از فراگیری علوم لازم، جرأت اجتهاد داشته و خود به طور مستقیم از قرآن و سنت استنباط نمایند؛ و از مقلّد ماندن همیشگی آنان و عدم استفاده از قرآن و سنّت جهت فتوا دادن ـ با وجود داشتن توان آن ـ ، به شدت گله‌مند بود. وی باور عمیقی به لزوم تغییردر موادّ درسی و نحوه‌ی تدریس در مدارس علوم دینی سنّتی در کردستان داشت؛ و این سبک را در عصر کنونی ناکارآمد می‌دانست. در این باره می‌گوید: « ماموستاهای زیادی در کردستان بوده‌اند که عمر خود را در مسیر خواندن و تدریس صرف کرده‌اند، اما همچون من از شناخت منابع اسلام که قرآن و سنّت می‌باشد، ناتوان بوده‌اند… ماموستا ملاّ عبدالکریم مدرس، ماموستا قزلجی، پینجوینی، نودشی، ابن‌آدم و… در علومی که با استفاده از آنها احکام از قرآن و سنّت استنباط می‌شوند، بسیار خبره بودند؛ امّا تنها به ساخت کلید مشغول بودند؛ و به دروازه‌ای که توسّط این کلید باز می‌شد و اتاقی که حاوی تمامی گنجینه‌های زندگی، دنیا و قیامت بود، فکر نمی‌کردند؛ عمرشان تمام می‌شد امّا آن دروازه را باز نمی‌کردند. من نمی‌گویم خواندن در حجره‌های سنتیِ کنارِ مساجد، بیفایده است؛ امّا شیوه‌ی تدریس و تحصیل در آن چنان است که برای دین و زندگی سود چندانی ندارد…»۴ 

پروفسور زلمی از اینکه مسلمانان، اسلام را در چند شعار و نماد اسلامی خلاصه کنند و رهنمودهای قرآن و سنت را در زندگی به کار نگیرند، بسیار نگران و ناراحت بود. در این باره می‌گوید: « متأسّفانه بسیاری از مسلمانان چنین می‌پندارند که اسلام در نماز و روزه خلاصه می‌شود؛ و اینکه اگر پولی داشت زکات داده و به حج برود؛ و شالی زرد به کمر بندد یا دستاری زرد به دور سرش بپیچد. درست است که این چهار مورد، رکن اسلام‌اند، امّا  از ۶۶۰۰ آیه‌ی قرآن تعداد آیاتی که درباره‌ی این ارکان سخن می‌گویند، بیش از ۵۰ آیه نیست. کسی نیست بپرسد: بقیّه‌ی آیات در چه زمینه‌ای هستند؟ خدایی با این عظمت! چه نیازی دارد که فرد مسلمانی، دو رکعت نماز بخواند یا نه؟ کسی که نماز می‌گزارد، برای خودش مفید است، نه خدا. برای این است که به فرد صالحی تبدیل شود که به کسی ضرر نرساند، حق کسی را ضایع نکند و فرد مفید و سودمندی در میان جامعه باشد»۵ و در همین زمینه می‌گوید: «مسلمان کسی است که اخلاقش نیکو و رفتارش با دیگران سرشار از مردانگی باشد. یکی از علمای بزرگ مصر می‌گوید: وجدت الاسلام فی اوروبا و لم اجد المسلمین؛ و اجد المسلمین فی بلادنا و لا اجد الاسلام: اسلام را در اروپا دیدم، اما مسلمانان را ندیدم؛ و در ممالک خود مسلمانان را می‌بینم امّا اسلام را نمی‌بینم. به راستی انسان از این فاصله بین ظاهر اکثر مسلمانان و رفتارشان تعجّب می‌کند.»۶

دکتر ز‌لمی پس از غور و تدبّر در آیات قرآنی و احادیث نبوی، آرا و نظرات خود را شجاعانه و با استدلال بیان می‌کرد و از لومه‌ی لائمان هراسی نداشت. وی در زمینه‌ی نسخ، رجم، جریمه‌ی مرتد، طلاق، حقوق زنان و… نظرات نواندیشانه‌ای عرضه کرده است که قابل توجّه‌اند. به عنوان نمونه درباره‌ی آتش روشن کردن در شب نوروز می‌گوید: «متأسّفانه تاکنون نیز روشن کردن آتش نوروز که یاد آغاز سال تازه‌ی کردی و جشن ملّی  کردها است، نزد برخی کفر و آتش‌پرستی قلمداد می‌شود. این موضع‌گیری به خاطر جهل و عدم درک برآورد کردن بین روشن کردن آتش و دین اسلام می‌باشد. کسی که این آتش را روشن می‌کند فردی است که به خدا و اسلام ایمان دارد و نماز می‌گزارد و…».۷

ماموستا ز‌لمی در نوشتن احوال شخصیّه‌ی قانون اقلیم کردستان نقشی بارز داشت. نخست‌وزیر اقلیم کردستان نیچیروان بارزانی در مراسمی در ۲۵ نوامبر ۲۰۱۳ در اربیل، که ایشان نیز حضور داشت، درباره‌ی ایشان چنین گفت: « دوست دارم همگی بدانند که قوانینی که در اقلیم کردستان دچار تغییر شدند، بخصوص در زمینه‌ی احوال شخصی، این بزرگمرد در قناعت و اقرار جامعه و ماموستاهای دینی نسبت به آن‌ها نقش اصلی داشت؛ از صمیم قلب از ایشان تشکر و قدردانی می‌کنیم…»٨

در روز ۱۱ ماه  مه ۲۰۱۳ از سوی دانشگاه الازهر در قاهره مراسمی جهت بزرگداشت و تقدیر از این عالم بزرگ کرد برگزار شد. پروفسور زلمی در بخشی از سخنانش در این مراسم چنین گفت: «این مراسم تنها قدردانی از اینجانب نمی‌باشد؛ بلکه قدردانی از علمای قدیم و جدید کُرد می‌باشد. عالمانی چون ابن‌حاجب، آمدی، ابن‌خلکان، ابن‌آدم، ابن‌صلاح شهرزوری و … که به علم اسلامی خدمت کرده‌اند. در حقیقت رابطه‌ی میان کردستان و ملّت مصر، به دوره‌ی صلاح‌الدّین ایّوبی، محمّدعلی پاشا و جمال عبدالناصر بر می‌گردد؛ که [مورد اخیر] ارتباط محکمی با رهبر کرد ملاّ مصطفی بارزانی داشت. و در نتیجه‌ی این ارتباطها اوّلین روزنامه‌ی کردی در جهان در قاهره منتشر شد. و اوّلین ایستگاه رادیویی نیز به زبان کردی در خارج از عراق، در سال ۱۹۵۶ م در مصر افتتاح شد…»۹

این بزرگمرد در روز جمعه ۱۴خردادماه ۱۳۹۵ پس از عمری تلاش و مجاهدت و خدمت به جامعه در سن ۹۲ سالگی دار فانی را وداع گفت. روحش شاد، جایگاهش جنّت و راهش پررهرو باد.

منابع:

۱ـ کاروانی ژیانم، موسته‌فا ئیبراهیم زه‌لمی، چاپی یه‌که‌م ۲۰۱۴ ، ج یه‌که‌م، لاپه‌ره ۶۳ ـ ۶۴

۲ـ همان منبع، صفحه ۱۱

۳ـ همان منبع، جلد دوّم، صفحه ۱۱۱ ـ ۱۱۲

۴ـ همان منبع، صفحه ۱۰۷ ـ ۱۰۸

۵ـ همان منبع، صفحه ۹۹ ـ ۱۰۰

۶ـ همان منبع، صفحه ۱۲۹

۷ـ همان منبع، صفحه، جلد اوّل، صفحه ۲۰۵

۸ـ همان منبع، جلد دوّم، صفحه ۲۳۵

۹ـ همان منبع، جلد دوّم، صفحه ۲۱۹