جهانگیر بابایی
به مناسبت آغاز مبارک سالتحصیلی87-1386
هر سال با کوچ اجباری فصل گرم و با محبت تابستان و با قدم نهادن به اولین روزهای سبز مدرسه، بهار تعلیم و تربیت ، سفرهی رنگین خود را به روی مسافران کوی دانش میگستراند، نهال باغ تربیت به زمین نشانده میشود تا ثمرهی آن در بهار طبیعت هر سال به شکوفه بنشیند. کوچه و خیابان ها حال و هوای دیگری به خود میگیرند با بال گستراندن سیمرغ سحرگاهی فرزندان ایران زمین از هفتسالهها گرفته تا بیست سال به بالا چون کارگران زنبورعسل هر کدام شهد گلی را میمکند و خود عسلساز میشوند.
نوباوگان این مرز و بوم، با همّتی به بلندای زاگرسها و آراراتها، با کیف کوچکی که فقط دارای چند کتابچه و دفتر و مداد و یک لقمه نان ساده است پاورچین پاورچین روانهی خانههای دوم خود میشوند.
انسان با دیدن این مناظر رفت و آمدها و به صف نشستن کوچولوهای معصوم، و با شنیدن نغمههای گوشنواز «کتاب خوب، من یار مهربانم» از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد و آتیهای خوش و خرّم پیش روی آنان میبیند، با دیدن این جلوهگاهها به یاد وعدهی پـروردگـار «اذا جاء نصرالله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی الدین الله افواجاً» میافتد و روزهـای سـخت حـضرت رسول را به خاطر میآورد؛ و شکرانهی «فسبح بحمد ربّک و استغفره» را بر ما واجب میگرداند.
ای کاش این فرصت طلایی را غنیمت میشمردیم و آنچه در وسع و توان داشتیم از گفتهها و ناگفتهها با کردار و گفتار به صفحهی سفید دل ایشان انتقال میدادیم تا دیگر شاهد بدبختی بنی آدم نمیبودیم. ای کاش قلبهای صاف و تشنهی آنها را با نداهای روحبخش قرآنی و حدیث نبوی سیراب میکردیم و نهال عشق و ایمان را در گلدانهای کوچک دل ایشان میکاشتیم. کاش چون باغبان، علفهای هرز دل ایشان را با علفچین ایمان محمدی نابود میکردیم. کاش معلم بودن در عصر فضا و ارتباطات الکترونیکی را با اخلاق و مکارم محمدی در هم میآمیختیم و همه چیز را از نو میساختیم. کاش شخصیت والای معلمی را در نگارخانهی سدهی بیست و یک به نمایش میگذاشتیم.
باغبان گلستان عشق و محبت از همان اوان آفرینش که خمیرمایهی «نفخت من روحی» را میسرشت با ارسال پیکهای حامل وحی و مکارم اخلاق، انسانها را انذار داد و آنان را در جهان سراسر شور و شر سرگردان نکرد.
اما طبق سنّت الهی میبایست که نااهلان و سختدلان همیشه خواستار استثمار و به بردگی کشیدن همنوعان خود بودند با این وضعیت هم بارگاه ایثار و عطوفت با فرستادن افراد وارسته رنگ ناامیدی را از دل دردمندان میزدود و هم آنها را از بند میرهانید و از لجنزار «طاغوت» درمیآورد و به ایستگاه آرامشبخش «اعبدوا الله» هدایت مینمود. تا سرانجام سرسلسله جنبانِ این معلمان و مربیان به کاروان سالار عشق و ایمان حضرت رسولاکرم(ص) میرسد که ایشان مخاطب پیام سراسر مهربانی بود. (انّا ارسلناک رحمة للعالمین) محمّد با این سروش وحی، ابلاغِ «خاتم الأنبیاء» را دریافت نمود و جهان را چون مدرسهای با آوای شادیآور «إقرأ باسمِ ربّکَ الّذی خلق» سرسبز نمود و با زنگ «قولوا لااله الا الله تفلحوا» کلاس ایمان را بازگشایی نمود. با این همه، کوردلان خفّاشصفت، خواستار جهل همیشگی آنان بودند اما جرقّهی صدای «بخوان» شب ظلمانی جهانیان را نورانی نمود و چون برقی به جان ناپاکیها افتاد.
محمّد(ص) در کتابسرای بدون کتابِ «حراء» افتخار نبوّت و معلمی همگان را از آنِ خود کرد. مؤسسهی انقلابی و ایمانی و فرهنگی خود را در مکه بنیاد نهاد؛ واحدهای ایمانی و اخلاقی را در مدت سیزده سال مکه گذراند و در شعب ابیطالب اولین آزمون خود را با عالیترین رتبه سپری کرد. این محمّد(ص) بود که برای تکمیل دروس عملی و عمومی، رهسپار دانشگاه مدینه شد. ایشان برای فارغالتحصیل شدن از دورهی تربیت معلم مدینه با یاران همدورهی خود، شب و روز را وقف تمرین عشق به مردم و باور واقعی کردند. از تهجّدهای بیوقفه و یارب یاربهای نیمهشب و سحرگاهان گرفته تا رفتن به میدانهای نبرد، همه و همه دروسی بودند که محمّد میبایست به عنوان مربی آنها را طـی میکرد تا کشتی مـملوّ از سـرنشـین و بـدون ناخـدای جـهانـیان را با شـعار «قل هو الله احد» به ساحل امن و امان «یا ایتها النّفس المطمئنة إرجعی الی ربّک راضیةً مرضیة» برساند.
یاران !
به اعتراف خود محمّد(ص)، ابلاغ معلمیاش با سمت «انّما بعث لِاُتَمِّمَ مکارم الاخلاق» ثبت گردیده و مهر گزینش «کان خلُقُهُ القرآن» بر جبین داشت. در این دورهی فشرده و سرنوشتساز، شاگردان محمّد نیز با دریافت نشان «صحابه» افتخار حضور در کلاسهای درس او را یافتند. شاگردانی که از تمام اقشار جامعه با هر رنگ و زبان و سِنّی، گرد استادی محمّد حلقه زدند و حق استادی حضرت را به جان و دل خریدند. آنهایی که با تمام وجود مطالبات محمّد(ص) را در دفترچههای قلب خود ثبت مینمودند و بعد از اتمام کلاسِ هر آیه از قرآن، بدون چون و چرا آن را در خود و دوستانشان اجرا میکردند.
مهربان پروردگار برای تکمیل پایاننامهی محمّد، صفات پاک و نیک خود را در وجودش تزریق نمود و سپس با مدرک «لقد کان لکم فی رسولالله اسوة حسنة» از دانشگاه نبوت فارغالتحصیل شد و وارد اجتماع جهانی گردید.
این است سزاوار لقب پاک معلّمی!
درود بر رفتار و پندار پاکت ای رسول گرامی! آفرین بر ایمان استوارت که این چنین سختیهای دوران تربیت معلمی را با صبوری طی کردی. مرحبا به خطابهای روحبخش و جانافزای «یا ایها الرّسول و یا ایها النّبی»های حضرت دوست!
عزیزان دلسوز و معلمان وارث پیام شیرین «إقرأ باسم ربّک»!
اکنون با این همه تصوّراتی که نسبت به شخصیت حضرت رسول در وجود ما است اما باز هم لقب مقدّس و سنگینوزن «معلمی» را به ما بخشیدهاند! وای به حال ما! حمل چنین پیامی سهل و ساده نیست! کار از کار گذشته است و مردم با این نام و نشان ما را ندا میدهند. شما را به خدا سوگند که نگذاریم این لوای پاک نبوی بر خاک مالیده شود تا حضرت رسول در میعادگاه «روز حشر» به استقبالمان بیاید و ما را با لفظ شیرین و مهماننوازانهی «امّتی، امّتی» پذیرایی نماید.
میتوان خود را با سلاح ایمان مجهز کرد و به نبرد خباثتها و نادانیها و عبودیت بندگان رفت. زمان هنوز از دست نرفته است؛ میتوان بار دیگر با همتی صحابگونه، معلمی باشیم دلسوز و جهل برانداز و روشنیافروز، میشود مزرعهی خشک دلها را با آب پاک قرآن آبیاری نمود، میشود جامعهی «مدینة النّبی» را بار دیگر زنده کرد و همهی جهانیان را با هر ایده و فکر سر میز مذاکرهی «تعالوا الی کلمة سواء بَیننا و بَینکم» نشاند تا بار دگر شاهد آرامش و صلح پایدار آدمیزاد خسته و رنجیده باشیم.
میتوان با اقدامات مؤمنانه، با دیگر منادیان آزادی به رقابتی سالم بپردازیم و هر کس کالای خود را در این بازار پهناور عرضه نماید تا مردم خود گزینش نموده و قضاوت نمایند که چه کسی منادی واقعی آزادگی انسانهاست.
کاش ما هم همانند معلم ایثارگر، محمّد(ص)، حماسهی انقلابی قرآن را تکرار مینمودیم؛ کاش قدرت و شهامت این را مییافتیم تا قرآنهای پرزرق و برق روی طاقچهها و دکورها را به قرآنهای متحرک و پویا و دوپا مبدل میساختیم.
الهی نیرویی ده که دگر بار جرأت مردانگی و غیرت دینداری اصحاب در رگهایمان جاری شود تا شاهد شکوفایی بشریت باشیم.
ای سبکبالان آسمان تعلیم و تربیت !
بدانید ما وارثان برحق وظیفهی انبیا هستیم؛ جوامع مختلف در سراسر سرای خاکی چشم به راه اقدامات ایمانی و عملی ما هستند تا با یاری حضرت دوست و دعای خیر رسولش و همّت شما سروران گرامی قافلهی سرگردان و به دور افتاده از راه عصر شکوفایی تکنولوژی به جایگاه واقعی خود هدایت گردد.
والسلام علیکم و رحمة الله
نظرات