در ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۶ شهر حلبچه ، از سوی نیروهای بعثی عراق آماج حملات شیمیایی قرار گرفت؛ و بهار مردم آن به خزانی دردناک تبدیل شد. حدود ۵ هزار نفر شهید و هزاران نفر نیز آواره و مصدوم شدند. علاوه بر آسیب های روحی و روانی جبران ناپذیر ناشی از آن، هنوز نیز با تولد نوزادان نابینا و نارس و افزایش سرطان و… شاهد تبعات ناگوار آن هستیم. متاسفانه بشر از این فاجعهی هولناک درس نگرفت؛ و هنوز هم کم و بیش شاهد تکرار قتل عام و کشتارهای دسته جمعی مردم مظلوم به دست ظالمان، در برابر دیدگاه جهانیان متمدن! هستیم؛ و درد و آلام کردها نیز تسکین نیافته و همچنان تحت ظلم و ستم و توپ و تانک قرار دارند.
هر سال در مناطق مختلف کردنشین در سالگرد این فاجعهی عظیم انسانی یادبود و مراسم هایی برگزار می شود. متاسفانه غالب آنها به جای درس آموزی و پیام رسانی، در خواندن شعر، مرثیه و نمایشهای سوزناک خلاصه می شوند.
بر آنم تا این روز را بهانهای جهت آسیب شناسی ناسیونالیسم کردی قرار دهیم؛ هرچند این امر کاری سنگین و زمانبر و خارج از توان یک یا چند کتاب و مقاله می باشد. اما امیدوارم که این نوشتهی کوتاه، فتح بابی باشد تا افراد آگاه، صاحب نظر و دردمند در این زمینه اظهار نظر نموده و با نوشته یا نظرات خود، بر غنای آن بیفزایند.
آسیب های ناسیونالیسم کردی را می توان از زوایای مختلف مورد بررسی قرارداد؛ که نوشتهی حاضر بیانِ مختصرِ برخی از آنهاست.
۱ـ برابر دانستن ملی گرایی و وطن دوستی با سکولاریسم یا لیبرالیسم یا چپ گرایی
عدهای این گمان را ترویج می دهند که گویا ملی گرایی و اسلامگرایی متعارض بوده و وجود یکی از آنها مستلزم نفی دیگری است. به عبارت دیگر نمی توان هم مسلمان بود و پایبند به برنامهی اسلام؛ و هم ملی گرا بود و خواهان سعادت ملت و خدمتگزار آن.
ناسیونالیسم (ملی گرایی) احساس محبت و علاقه به وطن و ملت و دغدغهی سعادت و سرافرازی آنهاست؛ که می تواند با فلسفه و افکار گوناگونی این علاق و محبت را تحقق بخشد. اگر ملی گرایی دارای فلسفه و تفکر به خصوصی می بود، می باییستی تمامی ملی گراهای جهان یا حداقل تمام ملی گراهای یک ملت یا قوم دارای یک فکر و عقیدهی واحدی می بودند؛ اما در عمل، شاهد خلاف آن هستیم. « با مشاهده و بررسی جنبشهای ناسیونالیستی در جهان، به وضوح درمی یابیم که نهضتهای ناسیونالیستی در زمان ها و مکان های مختلف، ممکن است رنگ های ایدئولوژیکی بسیار متفاوتی به خود بگیرند… ناسیونالیسم از لحاظ ایدئولوژیک وضع آشفته ای دارد؛ و خود را تقریبا به کابین تمام ایدئولوژی ها در می آورد»۱. در ناسیونالیسم کردی نیز شاهد این تفاوت فکری و ایدئولوژیکی ( اسلامگرا، لیبرال، مارکسیست ـ لنینیست، سکولار و.. )بوده و هستیم.
با نگاهی گذرا به مبارزات آزادیخواهانه و حق طلبانهی کردها به وضوح می بینیم که تا دههی پنجم قرن بیستم، اکثریت قریب به اتفاق رهبران آنها پیشوایان دینی هم بوده اند. بزرگانی چون شیخ عبیدالله نهری، شیخ محمود نهمر، شیخ سعید پیران، شیخ عبدالسلام بارزانی، قاضی محمد، ملا مصطفی بارزانی و… که پرچمدار و رهبر مبارزه با ستم و دستیابیِ ملت کرد به حقوق انسانی و ملی خود بودند؛ به گفتهی مسعود محمد این فعالیتهایشان « ناشی و برگرفته از باور و عقیده ای مومنانه و متکی به رهنمودهای اسلام در زمینههای انسانی و عدالت اجتماعی و … بود.»۲.
بنابراین «ناسیونالیسم یک ایدئولوژی نیست»۳ ؛ و برابر دانستن آن با سکولاریسم، لیبرالیسم یا چپ گرایی؛ و تعارض آن با اسلامگرایی اشتباه فاحشی می باشد. اصرار بر این اشتباه و ترویج آن به منزلهی چشم پوشی از خدمات برجسته و غیر قابل انکار اسلامگراها در این زمینه و تلاش برای جداکردن اکثریت ملت کرد از تلاش های آزادیخواهانه و حق طلبانهی کردها است. بدون شک رواج چنین تفکری برای کوردایهتی سودی نداشته و به ضرر آن خواهد بود.
۲ـ جنگ با اسلام و اسلامگراها زیر نقاب ملی گرایی (کوردایهتی)
در اواسط قرن بیستم و با نفوذ تفکر چپ به ناسیونالیسم کردی، به تدریج زیر نقاب ملی گرایی ( کوردایهتی) مبارزه علیه اسلام ـ که دین اکثریت ملت کرد و محرک رهبران و کردها در مبارزه علیه ظلم و ستم بود، ـ آغاز شد. در این راستا اقدامات ذیل را انجام دادند:
الف ـ معرفی اسلام به عنوان عامل اصلی شکست و ناکامی کردها
غالبا ناسیونالیسم برای توجیه ناکامی و شکست های تاریخیش و بری کردن خود از آنها، به دنبال مقصری می گردد. در کردستان، ناسیونالیست های افراط گرا، تزِ «اسلام، عاملِ تمام بدبختی ها، شکست ها و ناکامی های ملت کرد» را مطرح کردند. این عده تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا کردها را نسبت به اسلام بدبین کرده وآن را از جامعه بزدایند؛ و یا حداقل با مطرح کردنِ شخصی بودنِ دین اسلام، آن را به حاشیه برانند. چندی پیش شاهد بودیم که جوانی کرد، با آتش زدن قرآن دربرابر دوربین فیلمبرداری، به ملت کرد و تمامی مسلمانان جهان توهین کرده و احساسات آنها را به شدت جریحهدار کرد؛ اما واکنش آنچنانی از سوی ملی گراها در محکومیت این اهانت بزرگ ندیدیم. مگر این مدعیان کوردایهتی نمی دانند که بنا به گفتهی قاضی محمد «برای ملت کرد گرانبهاتر و گرامیتر از قرآن وجود ندارد»۳.
ب ـ بهانه جویی جهت حمله به اسلام و اسلامگراها
ناسیونالیست های افراط گرا همیشه دنبال بهانهای جهت حمله علیه اسلام بوده و هستند. این عده با دیدن یا شنیدن گفته یا عملی نابخردانه و ناشایست از سوی فرد یا افرادی از مسلمانان، آن را به تمام مسلمانان تعمیم داده و تبلیغات و جار و جنجال عجیبی علیه اسلام و اسلامگراها راه می اندازند. پس از بمباران شیمیایی حلبچه، سکوت کشورهای اسلامی و عدم موضعگیری مورد انتظار احزاب اسلامگرا را دستاویزی جهت حمله به اسلام و اسلامگراها قرار دادند؛ که هنوز هم ادامه دارد.
در این رابطه لازم به ذکر است که:
عامل اصلی جنایت غیر انسانی حلبچه، رژیم بعثی عراق بود؛ که ناسیونالیست ـ سوسیالیست و به شدت مخالف فعالیتهای اسلامی بود. ممنوع کردن فعالیت آزاد احزاب و زندانی کردن و کشتار هزاران مخالف وعالم دینی و … توسط این حزب بر کسی پوشیده نیست . پس از فاجعهی حلبچه سازمان ملل، آمریکا و همپیمانانش( فرانسه، انگلیس، آلمان و…) و کشورهای بلوک شرق با وجود علم و آگاهی به آنچه روی داده بود، در برابر این جنایت هولناک سکوت اختیار کردند؛ حتی کشوری چون شوروی سابق، به نوعی آن را توجیه می کردند. کشورهای اسلامی هم سکوت اختیار کردند؛ و تنها کشوری که برای رسانهای کردن این فاجعه و جهانی کردنش و شکایت عراق در مجامع بین المللی سنگ تمام گذاشت، ایران بود. اکثر احزاب چپ، لیبرال و سکولار و حتی حزب دمکرات کردستان ایران و همچنین غالب احزاب اسلامگرا نیز در برابر کشتار دسته جمعی مردم مظلوم حلبچه سکوت کردند. اما باز هم نوک پیکان حملهی ملی گراها غالبا متوجه اسلام و اسلامگراها بود!.
بدیهی است که سکوت در برابر این جنایت و کشتار جمعی مردم مظلوم کرد، هیچ گونه توجیهی ندارد و در صورت آگاهانه بودن چنین موضعگیری ای، گناه بزرگی محسوب می شود؛ زیرا ظلم و ستم از طرف هرکس و با هر نام و توجیهی، نسبت به هر فرد و گروهی ـ صرف نظر از اینکه ظالم و مظلوم چه کسانی باشند ـ به شدت محکوم است. هرچند انعکاس فاجعهی حلبچه و محکومیت آن از سوی اسلامگراها آنچنان که باید، نبود؛ اما بی انصافی است اگر گفته شود: در این زمینه شاهد هیچ واکنشی از خود نشان ندادند.
در آن دوران اکثر اسلامگراها زیر ستم حکام دیکتاتور ممالک اسلامی همچون حسنی مبارک، حافظ اسد، صدام حسین و … قرار داشتند؛ و در زندان و تحت وحشیانه ترین شکنجه ها و زیر طناب دار جان می دادند. چند سال قبل از بمباران شیمیایی حلبچه، شهر حمای سوریه از سوی حافظ اسدِ بعثی به طرز وحشیانهای بمباران شد و در یک روز ۳۲ هزار نفرشان قتل عام شدند؛ و هیچ واکنش جهانی در پی نداشت. با وجود تمام اینها بازهم نسبت به قضیهی حلبچه بی تفاوت نبودند؛ و این جنایت هولناک و سکوت مجامع بین المللی و ممالک اسلامی را به شدت محکوم کردند؛ که به عنوان نمونه برخی از آنها را ذکر خواهیم کرد:
ـ مجلهی « لواء الاسلام » ارگان رسمی جماعت اخوان المسلمین
ـ مجلهی « الاعتصام » ارگان رسمی الجمعیه الشرعیه در مصر
ـ مجلهی « المجاهدون » ارگان رسمی جماعت اسلامی افغانستان
ـ مجلهی « ترجمان الاسلام » ارگان رسمی جماعت علمای اسلامی در پاکستان
ـ روزنامهی « اخبار عالم الاسلامی » ارگان رسمی رابطه العالم الاسلامی
ـ بیانیههای حزب اسلامی مالزی و کمیتهی حقوق بشر پاکستان
ـ مجله های « تکبیر »، « المسلمه » و « صوت الجهاد العالمی»
ـ روزنامههای « النور » در مغرب و « ترجمان حق » در پاکستان۴
ادامه دارد…
منابع:
۱ـ دائره المعارف ناسیونالیسم، جلد اول، ص ۲۲۹
۲ـ به ئایدیولوژیا کردنی ئایین، عومهر عهلی غهفور، ل۹۶
۳ـ روژنامهی کوردستان، ژماره ۱۴، چوارشهممه ۲۴ ی ریبهندانی ۱۳۲۴
۴ـ فاجعه حلبجه کبری جرائم العصر من الکید و التدبیر الی الاباده و التدمیر، فاتح کریکار، ملحق مجله النفیر، تموز ۱۹۸۹
نظرات