مادر بینوایان لقب أمالمؤمنین زینب دختر خزیمة بن حارث بن عبدالله الهلالی است. همان کسی که هم در زمان جاهلیت و هم در هنگام تشرّف به دین اسلام، قلبی مهربان و رئوف داشت،
او را به عایشهی صدیقه میشناسیم. پدر گرامیشان ابوبکر صدیق( رضی الله عنه)، و مادر بزرگوارش، ام رومان( رضی الله عنها)، دختر عامر کنانی، بود. پدر مهربانش، قبل از اسلام به شجاعت و سخاوت و عدالت و خوش اخلاقی مشهور بود و با طلوع خورشید اسلام، اولین کسی بود که از میان مردان اسلام را پذیرفت و به دلیل دوستی و اطمینانی که پیامبر اسلام( صلی الله علیه و سلم) در خصوص ایشان داشتند، در جریان هجرت به مدینه، همسفر پیامبر( صلی الله علیه و سلم) به مدینه شدند. و به خاطر خدمات فراوان و تصدیقهای پی در پی و خالصانهاش به پیامبر و در راه پروردگار لقب صدیق گرفت.
« برادرم کجایی؟ درد مرا شفایی
بر زخمهای روحم، خواهر بِنه دوایی»
« خمیده قامت جان، شکسته قدر انسان
کاری کن ار چه کم! گر، از همراهان مایی»
زنی هستم که دوست دارم خدایم را بشناسم و به او ایمان بیاورم و با او پیمان بندگی بندم. مهم نیست که در چه سطحی از زندگی هستم، من فطرتی زیبا دارم و زیباییها، برایش راهنمای وجود پروردگارند. در نگاه معصومانهی کودکم خدایم را مییابم، در لطافت شبنم صبحگاهی که صورت گلها را نوازش میکند؛ دستهای مهربان پروردگارم را زیارت میکنم و هنگام زمستان که کوهها چادر سفید میپوشند به یاد میآورم برای سبزشدن دامن زندگیام باید بندگی کنم.
اگر محبوبم کنارم بود بیشتر از اکنون عاشقش میشدم
و من بهتر از اکنون میزیستم و سرم نورانیتر از خورشید میشد
به چه میاندیشم
به مهربانیت استاد، ای استادِ مهربانِ مهربانی!
به نیازمندی قلبم
به عطش روح درماندهام
من مسکینی بسیار غریبم
غریبی که جیب افکارش بیاعتبار مینماید در این شهر تاریک و مخوف
قلب من میشکند، به نمنم بارانی،
به قطرهای خون، فتاده از جانی،
به تشنگی مسافر بیابانی،
به صدای حزین و تنهای انسانی،
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل