إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  •  گفت‌وگوی سروش دباغ و رضا خجسته رحیمی با نوید بازرگان

    «با نوید بازرگان در خصوص دیدگاه‌های پدر در آخرین سخنرانی و برخی حرف و حدیث‌ها بر سر آن به گفت‌وگو نشستیم و بحث‌مان به مشی سیاسی پدر و تلقی لیبرالیستی از فکر او نیز رسید. در ادامه متن گفت‌وگوی ما با نوید بازرگان فرزند مهدی بازرگان در مجله مهرنامه را می‌خوانید» 
      گفت‌وگوی سروش دباغ و رضا خجسته رحیمی با نوید بازرگان

    «با نوید بازرگان در خصوص دیدگاه‌های پدر در آخرین سخنرانی و برخی حرف و حدیث‌ها بر سر آن به گفت‌وگو نشستیم و بحث‌مان به مشی سیاسی پدر و تلقی لیبرالیستی از فکر او نیز رسید. در ادامه متن گفت‌وگوی ما با نوید بازرگان فرزند مهدی بازرگان در مجله مهرنامه را می‌خوانید»
    اشاره: «پدر عزیزم بگذار بگویم که بارها حسرت آنرا خوردم که ای کاش در آن لحظات که درخت تناور عمرت بر زمین می‌افتاد، در کنارت بودم و در آن آخرین فرودگاه، پیکر ترا در آغوش می‌گرفتم. کاش آخرین نفسهای پربرکت ات را شاهد بودم و کاش جمله‌ای را که هیچگاه به ادای آن قادر نشدم در آن زمان قبل از آنکه پلک‌هایت برای همیشه بسته شود، به یک نفس می‌گفتم: پدر کاش می‌دانستی که تا چه اندازه ترا دوست داشتم». این جملات از آن نوید است در مقاله‌ای که چند ماه پس از هجرت پدر نوشت. تراژدی مرگ پدر بسیار سخت است اما گویی این تراژدی برای نوید بسی سخت‌تر بوده است، فرزندی که چادر حرمت همیشه میان او و پدرش فاصله می‌انداخته تا آنجا که او حتی از بوسیدن دست پدر آنگاهی که بدن سردش در کنار حیاط حسینیه ارشاد و در زیر چادری آرمیده بود نیز ابا و پرهیز داشته است. با نوید بازرگان در خصوص دیدگاههای پدر (مهدی بازرگان) در آخرین سخنرانی و برخی حرف و حدیث‌ها بر سر آن به گفت و گو نشستیم و بحث‌مان به مشی سیاسی پدر و تلقی لیبرالیستی از فکر او نیز رسید. در ادامه متن گفت و گوی ما با نوید بازرگان فرزند مهدی بازرگان در مجله مهرنامه را می‌خوانید.